امروز با من و وبسایت خبری تحلیلی گیم پالت همراه باشید تا با یکدیگر به بررسی پورت PS4 بازی Red Dead Redemption که همین اواخر عرضه شد، بپردازیم.
سری بازی رد دد ردمپشن شاهکار ماندگار راک استار، از نظر بسیاری از مجلهها بهعنوان یکی از پنج بازی برتر نسل هفتم شناخته میشود. جدای از این، رد دد با ثبت رکورد فروش ۲۳ میلیون نسخهای خود، یکی از پرفروشترین بازیهای نسل هفتم نیز بود. محبوبیت سری رد دد اما با موفقیت چشمگیر نسخه رد دد ردمپشن دو که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، حتی بیشتر از پیش شد.
درنتیجه طبیعی است که تمام گیمرها بخواهند حداقل یک فرصت به نسخه اول چنین عنوانی بدهند. اما قسمت آزاردهنده ماجرا این است که رد دد ردمپشن تا سالها تنها روی دو پلتفرم PS3 و XBox 360 در دسترس بود. همین عامل نیز باعث شده بود تا تعداد زیادی از گیمرهای تمام جهان که روی کنسولهای نسل هفتم به هر دلیلی فرصت تجربهی بازی را از دست داده بودند. به همین جهت عملا تا سالها راهی برای شیرجه زدن به جهان رد دد ردمپشن نداشته باشند. اما خوشبختانه راک استار در حرکتی غافلگیرکننده و در طی همین هفتههای اخیر از پورت پلی استیشن ۴ و نینتندو سوئیچ بازی رد دد رونمایی کرده و به سرعت و در سکوت نسبی آن را منتشر ساخت.
از آن جهت که هیچ راه دیگری برای تجربه رد دد ردمپشن روی کنسولهای نسل هشتم و نهم، سوئیچ و پیسی وجود نداشت، این خبر بسیار خوشحالکننده بود. حال مخاطبان نسل جدید هم میتوانند با جان مارستون در سفر دراماتیک او همراه شوند. اما ماجرا قسمت ناامیدکنندهای نیز داشت و آن هم این بود که راک استار، تقریبا هیچ تغییر خاصی در بازی اصلی نداده و آن را صرفا برای کنسول نسل هشتمی PS و نیز نینتندو سوئیچ عرضه کرده بود. یعنی نسخه پلی استیشن چهار رد دد حتی یک ریمستر ساده هم به شمار نمیرود و تنها تفاوتی که با نسخههای نسل هفتمی دارد، پشتیبانی از رزولوشن 4K و شامل بودن دیالسی Undead Nightmare بازی است.
عجیبتر آنکه راک استار تصمیم گرفت تا چنین پکیجی را یا قیمت فکانداز ۵۰ دلار راهی بازار کند! موردی که واکنش تند طرفداران سری و کاربران جامعه گیمینگ را در پی داشت. بدتر اینکه همچنان خبری از پورت کامپیوتر هم برای اثر نبود و مخاطبان پیسی همچنان مجبوراند برا تجربه بازی به شبیهساز نسخه سوئیچ یا پلی استیشن سه آن، پناه ببرند.
باتوجه به تمام توضیحات بالا و در ادامه مقاله، ابتدا بازی را بررسی کرده و نقاط ضعف و قوت آن را بیان خواهیم کرد. همچنین در این میان از این موضوع خواهیم گفت که کدام جنبههای مثبت رد دد، همچنان و پس از ۱۳ سال درخشش خود را حفظ کردهاند و کدامها رنگ باختهاند. درانتها نیز به این سوال اساسی خواهیم پرداخت که آیا نسخه پورت شده رد دد ردمپشن باتوجه به برچسب قیمت ۵۰ دلاریاش، ارزش تجربه را دارد یا خیر. سپس به این سوال حیاتی پاسخ خواهیم داد که در صورت مثبت بودن پاسخ سوال اول، عنوان چرا و برای چه کسانی ارزش تهیه کردن را خواهد داشت.
تراژدی هفتتیرکش خسته!
در زمینه داستانگویی و روایت، Red Dead Redemption یک شاهکار بود. شاهکاری که در زمان خود استانداردهای جدیدی برای ویدئو گیم تعریف کرده و برخی استانداردها را نیز ارتقا داد. خبر خوب این است که هنوز هم بعد از بیش از یک دهه، قصهی غمانگیز جان مارستون همچنان حرفهای زیادی برای گفتن دارد. رد دد تمام آن چیزهایی را که برای تبدیل کردن یک سناریو جذاب به یک روایت خارق العاده نیاز است را دارد.
سکانسهای احساسبرانگیز و دراماتیک خوشساخت و درگیر کردن عاطفی مخاطب، تم و معانی زیرپوستی لایق تعمل، شخصیتپردازی بهیادماندنی، شیوه روایت خلاقانه و… همین موارد دست در دست هم از رد دد ردمپشن یک تجربه داستانی قوی و درگیرکننده ساختهاند. ابتدا بررسی خود را از زمینه شیوه روایت شروع میکنیم و سپس شخصیتپردازی را زیر ذرهبین میبریم.
در زمینه روایی رد دد برخلاف بیشتر بازیهای نسل هفتم، قصهای کاملا رئالیستی، جدی و بزرگسالانه دارد. نویسندگان راک استار سوالات مهمی چون حد و حدود جوابگو بودن قانون و حق بودن آن و همچنین گذر از سنت به مدرنیته و عواقب آن را در ترکیب با قصهی تلاش جانفرسای یک مرد برای نجات خانوداهاش به تصویر میکشند. بهشکلی که از همان ابتدا، سوالات و مفاهیم متعددی را مطرح مینمایند.
بازی در ادامه بهشکل ضمنی و زیرپوستی، سعی در پاسخگویی به برخی از این سوالات میکند. برگزیدن چنین رویکرد هدفمند و معناداری برای یک بازی پرخرج آن زمان و ترکیب کردن آن با یک داستان جذاب وسترن، کاری شجاعانه و خلاقانه بهشمار میرود. اکثر آثار وسترن بهخودی خود عناوین خیلی عمیقی نیستند. اما رد دد از این دسته نیست و علاوه بر خلق و اتخاذ یک هسته داستانی و ایده جذاب و تاحدودی متفاوت، شامل ریزهکاریهای روایی متعددی میشود. ریزهکاریهایی که از لحاظ عمق معنایی هم بازی را چند لول بالاتر از هم تیر و طایفههای خود قرار دادهاند.
شیوه روایت اثر تاحد زیادی سرراست است و ما شاهد جستجو و سفر جان مارستون در پی اعضای قدیمی گنک ون در لیند و شکار آنها هستیم. چیزی که بیشتر مدت زمان قصه را به خود اختصاص داده است. شاید با خود بگویید، از آنجایی که از ابتدا هدف کامل جان را میدانسته و حتی مسیز داستان را حدس میزدیم، احتمالا روایت رد دد جذابیت و کشش کافی را ندارد. اما این مورد به هیچ وجه درست نیست. زیرا که طی داستان آنقدر با شخصیتها و داستانکهای مختلف همراه میشویم، آنقدر شاهد ریزهکاریها و جزئیات فوقالعاده داستانی میشویم و آنقدر با پایان شوکهکننده اثر، تحت تاثیر قرار میگیریم که درنهایت میفهمیم به حدسیات ما خیانت شده است.
روایتی از دو راهی قانون یا شرف در بستر تقابل غرب قدیم و جهان مدرن
رد دد، آن بازی پوچ با روایت سرراستی نیست که نشان میداد بلکه پشت هر بخش کوچک در هر پیرنگ روایی آن ،دلیل، غافلگیری و منطقی پنهان است. همین ریزهکاریها هستند که سطح روایت قصه را چندین پله ارتقا دادهاند. البته روایت بازی خالی از ایراد هم نیست و با مشکلی مهم مواجه است. آن مشکل هم، چیزی نیست جز بههمخوردن ریتم روایی و کند شدن بیش از حد داستان بازی در برخی برههها. این ضعف که مستقیما تحت تاثیر افراط در طراحی آرکهای داستانی فیلر در بازی، به وجود آمده است. بعضا باعث خلق یک تجربه تماما راکد و حوصله سربر شده که نهتنها مخاطب را با خود همراه نمیکند بلکه گاها حتی تمرکز و ارتباط او با داستان اصلی را هم از بین میبرد.
در قصه شاهد مراحل طولانی متعددی به ویژه در دو سوم ابتدایی روایت هستیم که عملا هیچ پیشرفت داستانی و پرداخت شخصیتی خاصی را شامل نمیشود یا بیش از حد داستان را کش میدهند. جان بارها برای پیدا کردن بیل و خاویر تلاش میکند. اما برخی مراحلی که او در این میان و در تعامل با شخصیتهای مکمل برای پیدا کردن این دو سپری میکند، فاقد هرگونه جذابیت و خلاقیت هستند.
در اینجا این حس به مخاطب القا میشود که سازندگان سعی دارند، به هر منوال که شده، فقط داستان را طولانیتر کنند. همچنین چپترهای زیادی درارتباط با کمک به خانواده مک فارلن یا همراه شدن با آقای وست دیکنز شیاد در بازی قراز داده شده است. گرچه این شخصیتها جذاب هستند و درنهایت از وجود این فیلرها استفاده داستانی میشود اما با این وجود، طولانی بودن و پرتعداد بودن آنها تا این اندازه، ابدا قابل توجیه نیست. خصوصا که این داستانکها اکثرا جز ارتباطی بسیار کوچک و جزئی با خط روایی اصلی ندارند.
اما با وجود همهی اینها، پایانبندی بهشدت قوی و تاثیرگذار بازی درکنار نویسندگی حرفهای و تراز اول تیم راک استار و دن هاوسر، کاری کرده که این مشکل قابل تحمل باشد. بهشکلی که در کل کیفیت روایت داستان اثر را مناسب و قابل قبول ارزیابی کنیم. دیالوگنویسی معرکه و عالی یکی دیگر از نقاط قوت ثابت قلم دن هاوسر و تیمش است. موردی که رد پای خود را روی رد دد هم به جای گذاشته و شاهد یکی از برترین آثار کارنامه هنری هاوسر هستیم.
دیالوگها عموما دوپهلو، عمیق، باورپذیر، هوشمندانه و با تهمایهای از حس طنز نگاشته شدهاند. شوخ طبعی خاص جان مارستون، لافزنیهای وست دیکنز، لحن جدی مارشال و بیشتر نقاط قوت داستان در زمینههای دیگر، مستقیما آبشخور در همین نویسندگی قوی دارند. ارجاعات سیاسی بهموقع، قوی و عمیق بین بحثها و مکلامات طول و دراز کاراکترها، کاری کرده است تا بعضا طولانیترین جادهها و سفرها نیز برای مخاطب مثل چشم بر هم زدن به نظر برسند. بهشکلی که گرچه سکانس های مکالمه طولانی قابل اسکیپ متعددی در بازی وجود دارد، این دیالوگهای رد و بدل شده و مکالمات مذکور بهقدری هستند، که کاربری با شناخت مناسب از زبان انگلیسی، حتی نخواهد خواست تا یکی از آنها را نیز بدون دیدن رد کند.
نیرنگ و خیانت: جادهای به سوی تباهی!
البته همین دیالوگنویسی هدفمند و پخته و طنز زیرپوستی قوی تا قبل آن زمان هم در مدیوم بازی سابقه داشته است. اما حقیقتا هنوز هم این حجم از هوشمندی، ریزبینی، رئالیسم داستانی و طنز ریزبینانه در نویسندگی داستان یک بازی، در دنیای بزرگ ویدئو گیم کمیاب است. بهگونهای که شاید تنها نمونههایی موفق از آن را سالها پیش و در عناوین سری متال گیر شاهد بودهایم.
حال نوبتی هم باشد، نوبت بررسی شخصیتپردازی رد رد ردمپشن رسیده است. کاراکترهای رد دد درست مثل نسخه دوم از فرعیترین و کماهمیتترین آنها تا شخصیتهای محوری و اصلی، همه از پردازش باورپذیر و درجه یکی بهره میبرند. نوع گویش، پوشش، ظاهر و کلیات پرداخت کاراکترها به کنار که با تنوع و دقت تمام، کار شدهاند. اهداف، پیشینه، انگیزهها، جهانبینی و محرکهای این کارکترها نیز به نحو احسن پرداخت و ترسیم شده است. همین عامل تصویر روشنی از چرایی اعمال و دیدگاهها و وفاداریهای خاص هر شخصیت به یک گروه یا ایدئولوژی خاص را به دست داده است.
از آن طرف واضح بودن و پرداخت درست و دقیق چنین مواردی باعث شده تا مخاطب بهخوبی تمام کاراکترها را در جایگاه انسانهایی عادی و نماینده قشرهای متفاوت یک جامعه حقیقی بپذیرد و باور کند. درنتیجه برای سرنوشت آنها اهمیت قائل بوده و به آنها حس نفرت، دلسوزی، علاقه یا هر حس خاص دیگری، پیدا کند. این عامل نیز درجای خویش مسبب اصلی تاثیرگذاری و گیرایی بالای سکانسهای احساسبرانگیز و عاطفی شده است. درام و طنز بازی به این دلیل همگی درجای خود بهخوبی عواطف کاربر را قلقلک میدهند که قبلا پرداخت همه شخصیتها بهقدری عالی انجام شده که ما با این کاراگترها ارتیاط برقرار کنیم و عواطف و دیدگاههای آنها روی ما تاثیر مستقیم داشته باشند.
تم و لحن پخته و بزرگسالانه داستان، صحنههای احساسی متعدد، روایت داستانی خوب و کاراکترهای بهیادماندنی تا اینجا نقاط قوت اساسی داستان بازی بودند که بیان کردیم. اما حال بهتر است در قدم آخر خود نگاهی دقیقتر و موردی نیز به آنتاگونیستهای اصلی و در کل برخی از شخصیتهای مهم داستان و کیفبت پرداخت آنها و چرایی کیفیت بالای این پرداختها بیاندازیم.
وقتی مجری قانون، قانون انسانیت را زیر پا میگذارد…
برای مثال ادگار راس را درنظر بگیرید. او نیز کاملا مثل یک انسان عادی است با خانواده، خانه و زنذگی و عقاید سیاسی خاص خود ترسیم شده است. اما چیزی که راس را از مرز انسانیت به سمت یکی از منفورترین آنتاگونیستهای تاریخ بازی هل میدهد نه ظاهر شیطانی او بلکه دیدگاه ماشینی اوست. راس مثل کارآگاه ژاور در بینوایان، عمیقاً و به شکلی تعصبی و جزمی به خیر بودن و مطلق بودن قانون اعنقاد دارد. همین لزوم بر اجرا شدن قانون به هر بهایی که باشد. باعث شده تا راس ارزشی برای شرافت، انسانیت و اخلاقیات قائل نباشد و هرگز تغییر و پشیمانی انسانها را نپذیرد.
درواقع راس گرچه همیشه درمورد شرف و انسانهای خوب سخنرانی میکند ولی خود او و امثالش مهمترین مانعی هستند که جلوی خوب بودن افراد زا میگیرند. شما اگر اشتباهی انجام داده باشید و گذشته تاریکی داشته باشید. حتی با سالها زندگی باعزت هم نمیتوانید احترام راس را بخرید و از دید ادگار همچنان شایسته مرگ و یک انگل کثیف اجتماعی هستنید. همین جزماندیشی، ظلم و خیانت و دروغهایی که راس به کار میبرد و نامردی خود را با ادلهی خوب بزرگتر و هدف وسیله را توجیح میکند، میپوشاند و حق جلوه میدهد. از او یک شخصیت انسانی، ماندگار و در عین حال رذل ساختهاند. آنتاگونیستی که شاید ظاهر کاریزماتیک و قدرت فیزیکی بالایی نداشته باشد اما پرداختی باورپذیر و عمیق، از او ویلنی ماندگار ساخته است.
یا برای مثال خود جان مارستون یا داچ را در نظیر بگیرید. طراحی کاریزماتیک و صداپیشگی فوقالعاده این دو شخصیت، خود کافی بود تا از آنها، کاراکترهایی نمادین در تالار مشاهیر ویدئو گیم بسازد. اما راک استار به این مورد بسنده نکرده و علاوه بر طراحی ظاهری مناسب کاراکترها، آنها از پرداخت عمیقی هم بهره میبرند. برای مثال داچ نمونه کامل شخصیتی است که درمقابل تغییر مقاومت میکند. مردی که به هر قیمت به خطقرمزها و ایدئالهای خود باور عمیقی دارد و همین باور نیز او را تا ورطه انکار واقعیت و جنون پیش کشیده است.
او نمیتواند ذات جهان جدید را بهپذیرد و با آن کنار بیاید. همین مورد نیز باعث شده تا علیرغم اینکه داچ به یک واقعیت و ایدئال والا اعتقاد دارد، دست به هر جنایتی بزند. زیرا دوران امثال او سر رسیده و او هرگز تغییر نخواهد کرد و خود هم این را میداند. یا به قول خودش، ترجیح میدهد تا نفس آخر در مقابل این واقعیت بایستد. درواقع همین مورد خود بهتنهایی کافی بوده تا رهبری کاریزماتیک و مردی خوشطینت را به یک قاتل دیوانه تبدیل کند. مردی که هرکس و هر چیزی را میکشد و با گروهکهای مختلف بومی همراه شده و دست به عملیات جنایتآمیز میزند. همین مورد از او یک آنتاگونیست ثانویه باورپذیر و لایق همذاتپنداری و حتی دلسوزی برانگیز ساخته است.
در آن طرف ماجرا، خود جان مارستون را داریم. کسی که گذشته تاریکی داشته اما از اعمال خود عمیقا پشیمان است. جان باطنی سادهدل دارد و حال برای نجات خانوادهاش به هر ریسمانی چنگ میزند. او سعی دارد تا همراه خانوادهاش گذشتهاش را پشت سرگذاشته و زندگی جدیدی را شروع کند. او به امکان داشتن تغییر، باور دارد. جان درواقع گرچه کاملا مظلوم و پاک نیست اما تلاش برای تغییر و بهتر شدن دارد. تلاشی که درنهایت به بنبست میخورد. چراکه مردانی چون او جایی در جامعه جدید ندارند و هرچقدر هم خوب باشند، باید قربانی جهان و سیستمی جدید شوند.
همچنان عمیق و تاثیرگذار، معنای واقعی یک داستان شاهکار
زیرا آن طرف دیوارهای بلند ادارات و مراکز اعمال قانون، مردانی با طرز تفکر ادگار راس هستند که اجازه ماندن، تغییر کردن و زندگی کردن دوباره بهچنین افرادی را نخواهند داد. جان مجبور است به راس و بقیه اعتماد کند و در پایان هم، تاوان اعتمادش را میدهد. درواقع نگاه جزماندیش این گروه اجازه ورود دوباره این افراد را به جامعه نمیدهد. فداکاریها و ذات مهربان و دلسوز جان همه و همه تلنگری به مخاطب میزنند که بعضا نه قانونشکنها که خود مراجع اعمال قانون ممکن است بیشتر آن را زیر پا بگذارند و با بیرحمی خود، بیشتر از همان به اصطلاح قانون شکنها، در تاریکی فرو بروند و تبدیل به شیاطینی در لباس آدمی بشوند.
درنهایت اما داستان رد دد ردمپشن را نیز بهشکل کامل با یکدیگر بررسی کردیم. البته شخصیتهای بسیار زیاد و عمیق دیگری نیز در بازی وجود داشتند که پتانسیل بررسی بیشتر را دارا بودند. اما برای جلوگیری از طولانی شدن بیش از حد مطلب، به همین چند مثال محدود، بسنده میکنیم. حال بهتر است یک جمعبندی کلی نیز در مورد بخش داستانی داشته باشیم. رد دد ردمپشن هنوز داستانی گیرا و فوقالعاده دارد. قصهای با دهها شخصیت انسانی، عمیق، پرداختشده و باورپذیر که بهخوبی مخاطب را با خود همراه میکنند.
داستانی که از شیوه روایت سرراست اما درعین حال پخته، نبوغآمیز و هوشمندانهای بهره میبرد. دیالوگنویسی عالی و طنز ظریف اثر و ارجاعات سیاسی و مفاهیم عمیق اخلاقی آن، همه و همه کاربلدی و استعداد تیم نویسندگان و در راس آنها دن هاوسر را، به رخ مخاطب میکشد. پایانبندی تراژیک و تاثیرگذار در کنار تم و لحن بزرگسالانه و جدی بازی در آن زمان رویکرد و الگویی خلاقانه و نسبتا نو بهشمار میرفت که کمتر در آثار دیگر آن سالها شاهد آن بودیم. بسته الحاقی آندد نایتمیر هم تنوع و طراوت خوبی به قصه میافزاید. گرچه شاید به اندازه روایت اصلی عمیق و جذاب نباشد.
اما همچنان ارجاعات سیاسی، طنز خاص و دیالوگنویسی بینظیر بازی اصلی در کنار شخصیتهای جذاب آن را شامل میشود. با وجود همهی اینها، یک اشکال ریز هم در بخش شیوه روایت داستانی وجود دارد. اشکالی که گرچه به سطح کیفی خارقالعاده و همچنان عالی داستان ضربه مهلکی نخواهد زد اما بعضا مخاطب را خسته میکند. آن نقطه ضعف هم، همان چیزی است که قبلا به آن اشاره کردیم. یعنی وجود آرکهای فیلر متعدد و از ریتم اقتادن برههای داستان دراثر این آرکها.
درواقع همین مجموعه ماموریتهای راکدی که هیچ پیشرفت شخصیتی خاصی در آنها انجام نمیپذیرد، اکثرا در ارتباط با کشاورزی هستند و جدای از کسالتآور بودن، ارتباط بالای با داستان اصلی ندارند. از اصلیترین مصادیق این مشکل هستند. این عامل بهحدی است که بعضا تنها به نظر میرسد که برخی کوئستلاینها تنها برای طولانی کردن داستان در اثر جای دارند. بهشکلی که هیچ لزومی ندارد که اینقدر طولانی میبودند.
البته برخی مراحل دیگر هم بیش از حد کش داده شدهاند. خلاصه مطلب، اما با وجود همهی این نقاط ضعف و قوتی که در این بررسی و جمعبندی نهایی برشمردیم. رد دد هنوز داستانی بینظیر دارد. داستانی عمیق، تاثیرگذار و جذاب با نویسندگی عالی که هوز بعد از این همه سال و تغییر کردن استانداردهای روز مدیوم بازی نیز، بهسادگی توان آن را دارد که به یکی از بهترین تجربیات داستانی تکنفره هر پلیری بدل شود. قصهای که طراوت خود را حفظ نموده و هنوز حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
پکیجی از همه آن چیزی که در غرب وحشی آرزوی انجام آن را دارید…
گیمپلی رد دد ردمپشن به علت لول دیزاین فوقالعاده خود و تنوعی که در طراحی ماموریتها دارد، هنوز پویایی خود را حفظ کرده است. جهان بازی بزرگ و پویا است و میتوان در آن به کارهای مختلفی از انجام ماموریتهای بونتی هانتینگ تا، مسابقات اسب سواری، خرید و فروش سلاحها، اقلام و… پرداخت اما متاسفانه غبار زمان بر روی مکانیزمهای مختلف گیمپلی نشسته است. همین باعث شده تا علیرغم تنوع، جذابیت و کیفیت کلی ماموریتها، پلیر امروز رغبت زیادی به انجام ماموریتهای فرعی و غیرداستانی نداشته باشد.
دلیل آن هم مشخص است، گرچه جهان رد دد بزرگ و پویاست اما مکانیزمهای مختلف گیمپلی که در فعالیتهای مختلف این جهان به کار گرفته میشوند و شالوده آن را تشکیل دادهاند، اکثرا زمخت، تاریخ مصرف گذشته و خشک به نظر میرسند. تقریبا وضع گانپلی در این بین از سایر سیستمها بهتر است. اما مکانیزمهای رام و مهار کردن اسبها، اسب سواری، المانهای پلتفرمینگ و در کل اکثر مکانیزمهای دیگر تشکیلدهنده گیمپلی دچار این مشکل هستند.
گرچه بخشی از این موارد طبیعی بوده و بیشتر مربوط به انیمیشنها و فیزیک حرکات هستند که آن را در بخش گرافیک بیشتر بررسی میکنیم. اما ابتدا اجازه دهید تا قبل از هر چیز نگاهی دقیقتر به لول دیزاین بازی و تکتک این مکانیکهای نام برده شده بیاندازیم و در کل تکتک بخشهای گیمپلی را باهم بررسی کنیم و پس از نتیجهگیری به بحث گرافیک بپردازیم.
ابتدا بهتر است بیشتر توضیح دهیم که منظور دقیق ما از کلمه مکانیزمهای خشک و تاریخ مصرف گذشته چیست. هسته لول دیزاین رد دد ردمپشن هنوز توانسته تا طراوت و گستردگی خود را حتی پس از گذشت این همه سال حفظ کند. گستره فعالیتها و کارهایی که مخاطب در بازی انجام میدهد، مجموعهای از رام کردن اسبها تا هدایت گلهها، مبارزه با دشمنان، نجات دادن افراد و محمولهها، تعقیب و اسیر کردن دشمنان، مسابقات اسبسواری و انواع و اقسام کارهای دیگر را شامل میشود. این موضوع روی کاغذ نقطه قوت بسیار بزرگی است و تنوع فوقالعادهای به گیمپلی میدهد که هرگز مخاطب را زده نکند. اما متاسفانه بیشتر این مکانیزمها به غیر از سیستم مبارزات، امروزه دیگر جذابیت خود را از دست دادهاند.
برای مثال گاوچرانی و هدایت گله گاوها یا رام کردن اسبها احتمالا برای هر دوستدار کابویها و غرب وحشی یک رویای دست نیافتنی است. ولی وقتی نوبت به چنین مرحلهای در بازی میرسد، چیزی که میبینیم صد و هشتاد درجه با تصوراتمان فرق دارد. نتیجه نهایی یک مرحله کسلکننده با سیستمهای زمخت و خشک است که هیچ لذت خاصی برای مخاطب به همراه ندارد.
گانپلی از آن بخشهایی است که هنوز جذابیت خود را حفظ کرده است
چنین مراحلی درنهایت تبدیل به بخشهای حوصلهسربر و راکدی میشوند که بهلطف مکانیزمهای منسوخ خود، تحمل کردنشان، بیش از پیش سخت میشود. اینکه مسافتی طولانی بر پشت اسب یک گله را هدایت کنید و پشت سر آنها با سرعت محدود حرکت کنید، هیچ هیجانی ندارد. سیستم رام کردن اسبها هم بر پایه حرکت دادن آنالوگها به چپ و راست بوده و در کل بسیار آزاردهنده، بدقلق و خشک است.
در بین اجزای مختلف گیمپلی اما گانپلی نسبتا از کیفیت بالاتر و رضایتبخشی برخوردار است. بهگونهای که مهمترین نقطه قوت پایدار بازی است. درنتیجه ابتدا این بخش را بهخوبی زیر و رو کرده و سپس بقیه بخشهای گیمپلی را بررسی میکنیم.
در بازی تعداد بسیار زیادی اسلحه وجود دارد. اسلحهها نیز، هم از تنوع ظاهری خوبی برخوردار هستند و هم تفاوتهای موجود بین آنها، سوئیچ کردن بهموقع و استفاده درست پلیر از سلاحهایی که در اختیار دارد را به عنصری حیاتی بدل کرده است. به مرور و با پیشروی در داستان، اسلحههای بهتر و قدرتمندتری نیز برای خرید و پیدا کردن در اختیار کاربر قرار میگیرند که همین مکانیزم خرید و فروش سلاحها از جذابیتهای گیمپلی است.
سلاحهای گرم از طراحی بصری خوب و پرجزئیاتی نسبت به زمان عرضه خود برخوردارند و افکت شلیکها بهشکلی واقعگرایانه و بادقت، صداگذاری شده است. همه این موارد درکنار لگد، سنگینی و حس متفاوت استفاده از هر سلاح، جذابیت گانپلی را دوچندان کرده است. البته سیستم. Aim همیشگی راک استار در کنار شبیه بودن ساختار کلی استفاده از برخی اسلحهها به آثار دیگر این استودیو، باعث شده تا گانپلی هنوز هم به سطح اعلا و بینقص خود نرسد اما بیشک راضیکننده است.
جدای از این موارد، سناریوهای درگیری یا همان انکانترهایی که برای بازی طراحی شدهاند خود از دلایل جذابیت مبارزات هستند. در رد دد ما با ماشین گان، تودههای عظیم دشمنان را تیرباران میکنیم. درحال اسب سواری و حرکت با دشمنان سواره میجنگیم و در برخی مراحل باید از مناطق یا افراد خاصی محافظت کنیم و جمع بزرگی از انمیها را سر راه برداریم. درکل دیزاین Encounterهای عنوان نسبت به یک بازی نسل هفتمی و متعلق به سال ۲۰۱۰ اگر کاملا خلاقانه هم نباشد، اما حداقل، بسیار هیجانانگیز و متنوع است.
از آن طرف مکانیزم Dead Eye که دوستداران رد دد ردمپشن دو با آن خاطرههای بسیاری دارند، در اصل از این نسخه در سری حضور دارد. درواقع میتوان گفت به تیر بستن و Headshot کردن دشمنان درحالت Dead Eye یکی از لذتبخشترین بخشهای کل تجربه شما در رد دد ردمپشن خواهد بود. البته همانطور که میدانید کاربر در فرانچایز Red Dead علاوه بر آهسته کردن زمان، فرصت و توان از بین بردن چندین دشمن در عرض مدتی کوتاه و با چندین شلیک پیاپی را نیز دارد. این مورد خود از جذابیتهای خاص رد دد است که قطعا در آن زمان، حتی بسیار خلاقانه به شمار میرفته است.
امان از انگل مکانیزمهای و فعالیتهای کهنهشده و کسالتآور!
جدای از این موارد برخی سکانسهای دوئل اختیاری در سراسر جهان بازی و گروهی دوئل در طی داستان بازی گنجانده شدهاند. سکانسهایی که ادای احترامی به برخی از بهترین فیلمهای کلینت ایستوود بزرگ هستند. این دوئلها نیز مکانیزم جذاب و خیرهکنندهای دارند که هر طرفدار فیلمهای وسترن را شیفته خود خواهد کرد. فعالیتهای فرعی مختلفی مثل پیدا کردن و نجات دادن افراد، ماموریتهای Bounty Hunting، مسابقات پوکر و اسب سواری و… در بازی وجود دارند.
فعالیتهایی که بیشتر کیفیت سینوسی دارند. بهگونهای که برخی تا همین لحظه هم جذاباند و گروهی دیگر در گذر سالها، رنگ باختهاند و غبار کهنگی رویشان نشسته است. اما با این وجود و باتوجه به صحبتهای فوق، میتوان ادعا کرد هسته کلی گیمپلی رد دد ردمپشن همچنان جذاب است اما با گذر زمان، برخی از مکانیکهای آن تاریخ مصرف گذشته شده و قسمت مهمی از سرگرمکنندگی خود را از دست دادهاند.
مفهوم لولآپ و ارتقا به آن شکل مرسوم در رد دد جایی ندارد اما سیستم داد و ستد و کرفتینگ بازی بهشکلی کارآمد، ساده و قابل فهم طراحی شدهاند. همین عامل باعث شده تا گشت و گذار در غرب وحشی و شکار حیوانات، داد و ستد و خرید و فروش و ساخت اقلام مختلف، کمپ زدن، پیدا کردن گیاهان دارویی یا مفید، گشت و گذار، ساختن تجهیزات و منابع و فعالیتهایی از این قبیل هنوز در رد دد ردمپشن یک جذاب باشند. همچنین شخصیسازی و خرید لباسها و موارد تزئینی در بازی بهقدری متنوع و غنی کار شدهاند که حتی با استانداردهای امروز، قابل قبول و برای مخاطب حائز اهمیت باشند.
جدای از این موارد، یکی از کارهایی که بیشترین حجم از بخش گیمپلی رد دد ردمپشن را تشکیل داده و اکثرا درحال انجام آن هستید، اسبسواری و طی مسافتهایی سوار بر اسب یا درشکه است. حال فرقی ندارد درحال نقل مکان از یک محیط یه دیگری باشید یا در مسابقه اسبدوانی شرکت کرده باشید یا حتی سوار بر اسب درحال تاخت و تاز نزدیک به کمپ دشمنان هستید. مکانیزم اسبسواری باتوجه به این نقش گسترده و مهم خود، طبیعتا تاثیر بالایی بر کیفیت کلی هسته گیمپلی اثر دارد و خوشبختانه باید گفت، گرچه در ابتدا ممکن است هدایت اسبها در رد دد یک را کمی بدقلق بیابید و بهخوبی نسخه دوم بهنظر نیاید. اما باگذشت زمان با آن ارتباط برقرار خواهید کرد و کنار خواهید آمد.
رویای وسترن خود را زندگی کنید…
درکل این مکانیزم اصلا سطحی و کم کیفیت نیست و حتی نسبت به زمان خود کاملا دقیق، عمیق و متفاوت است. بیشتر برخی انیمیشنها و باگها هستند که اکنون باعث شدهاند دیگر سوار شدن بر پشت اسبها در غرب وحشی، لذت سابق را نداشته باشد. اما با این وجود و درمجموع، این بخش از گیمپلی رد دد یک، همچنان بهقدر کافی و قابل قبولی روان و لذتبخش است که حداقل مخاطب خود را زده نکند.
انیمیشنهای جذاب، خشن و واقعگرایانه کشتن دشمنان و مرگ شخصیتها در اثر اصابت گلوله در طی نبردها نیز از دیگر المانهای جذاب و مهم گانپلی عنوان است. درواقع همین ریزهکاریها دربلند مدت انگیزه و ارتباط مخاطب با گانپلی را حفط و بسیار بیشتر میکنند. وجود دیالسی آندد نایتمیر و فراهم شدن بستری برای ترکاندن کله زامبیها در غرب وحشی، خود از نقاط قوتی است که چنین موردی را پررنگتر کرده و بیشتر مورد استفاده قرار داده است.
تغییر فضای کلی و اظاقه شدن، مودها، قابلیتها، محدودیتها، دشمنان، مکانیزمها، ماموریتها و سلاحهای متقاوت در بخش آندد نایتمیر هم از جنبههای مثبتی است که جلوی تکراری شده گانپلی و در کل روند گیمپلی را گرفته و تنوع و جان تازهای به کالبد مبارزات و کلیت اثر و دمیده است. همچنین بااظافه کردن انیمیشنهای مرگ، دشمنان و موقعیتهای جدید، پلیر را همچنان چندین ساعت بیشتر پای اثر نگه داشته است. شاید اصلا قرار دادن آندد نایتمیر از معدود تصمیمات لایق احترام راک استار در مورد این پورت بوده است.
درنتیجه همین بخش زامبی خوشساخت نیز از ویژگیهای خاص و همچنان درخشان گیمپلی رد دد است. درمجموع هم میتوان ادعا کرد که عنوان سیزده ساله راک استار، هنوز برای دوستداران غرب وحشی، جذابیت خود را حفظ کرده و تجربهای است که نباید به هیچ وجه آن را از دست دهند. تجربهای که در جایگاه یک شبیهساز نسبتا واقعگرایانه از زندگی کابویها، فعالیتهای بسیار زیاد و جذابی برای چنین مخاطبانی دارد. اما متاسفانه قسمتهایی از گیمپلی در گذر زمان گیرایی و طراوت سابق را از دست دادهاند و ممکن است برای گروهی از کاربران جوان این روزها، قانعکننده و به حد کافی جذاب نباشند.
آوای تاخت و تاز درامتداد پرتوهای سوزان خورشید
در زمینه صداگذاری، رد رد ردمپشن، عنوانی درخشان نسبت به سال عرضه خود است. افکتهای محیط طبیعی مثل وزش باد و حرکت اسب روی شنهای صحرا به خوبی صداگذاری شدهاند. نوای جاری شدن آب، برخورد سم اسبها به برفها و سایر آواهایی که در سراسر دنیای بازی به گوش میرسند همگی بهشکل تحسینآمیزی دقیق، با وسواس شدید و واقعگرایانه طراحی شدهاند.
همچنین صدا و افکت برخورد گلولهها به تن دشمنان و حیوانات و نوای شلیک تیرها در رد دد بهسادگی یکی از دستاوردهای بزرگ و مهم مدیوم ویدئو گیم در زمان عرضه خود از لحاظ رئالستیک بودن و باکیفیت بودن است. همهی این موارد باعث شدهاند که کاربر واقعا تکتک لحظات و اوقاتی را که در غرب وحشی و همراه با جان مارستون سپری میکند، با عمق وجود خود لمس کند. بهگونهای که تا مدتها این ماجراجویی را به خاطر داشته باشد. جدای از صداگذاری ممتاز و فوقالعاده، صداپیشگانی که در این اثر به ایفای نقش پرداختهاند، واقعا حق مطلب را ادا کرده و اجرای بینظیری از خود ثبت کردهاند.
از صدابازیگر نقش جان مارستون تا گوینده صدای مارشال، از صداپیشه داچ تا بیل و خاویر، تکتک صداپیشگان بزرگ و کوچکی که در رد دد یک حضور داشتهاند، نقش خود را بسیار عالی و به بهترین شکل ممکن ایفا کردهاند. اصلا میتوان گفت که یکی از مهمترین دلایل ماندگاری بالای این شخصیتها در طول سالها و افزایش کلی کیفیت روایی بازی، همین نقشآفرینیهای هنری و درجه یک بوده است. برای مثال شما هرگز نمیتوانید جان مارستون را بدون صدای خشدار و کاریزماتیک او، لهجه محلی و طنز ظریفش در نوع بیان و لحن گفتارش، تصور کنید.
اصلا بخش زیادی از هویت جان به صدای گویندهاش گره خورده است. شما هیچوقت نمیتوانید داچ را بدون صدای نمادین و لحن آیکونیک صحبت کردنش، تصور کنید. بنجامین بایرون دیویس واقعا با اجرای کمنظیر خود به این آنتاگونیست معروف، روح و جان بخشیده است. شرایط در مورد سایر کاراکترها و صداپیشههای آنها نیز به همین منوال است. درواقع بار مهم و سنگین زنده کردن این فیگورهای جذاب برعهده همین گویندگان بوده است.
لحنهای متنوع، خاص و سازگار صداپیشهها در نقش شخصیتهای مکزیکی اثر، بسیار مناسب و قدرتمند کار شده است. همچنین این تنوع لحنها و دایره کلمات حتی در بین مردان دولت و آمریکاییهای محله Black Water با سایر مقیمان و مقامات محلی و مزرعهداران نیز مشهود است. همین توجه فوقالعاده راک استار به جزئیات در کنار دیالوگنویسی پخته، تیزهوشانه و عمیق برای بازی، برخی از برترین و مهمترین مکالمات در تاریخ بازی را خلق کرده است. همچنین بار ملموسی از فضاسازی بازی را نیز به دوش کشیده و این جهان بزرگ را با همه رنگارنگی و گوناگونی نژادی، سیاسی و فرهنگیاش همراه با تناقضاتی که در آن موج میزند را بهخوبی برای مخاطب ترسیم کرده و نقش زده است.
کاراکترهای جذاب، صداپیشگان کارکشته و بااستعداد
حال که از کیفیت صداپیشگی و صداگذاری در بازی تعریف کردیم. بد نیست نگاهی هم به آلبوم موسیقی اصیل و ماندگار آن بیاندازیم. رد دد ردمپشن بهسادگی هرچه تمامتر یکی از برترین آلبومهای موسیقی بین بازیهای ویدئویی مختلف را دارد. تکتک ترکها به آسانی و به شکل درست روایتگر و ترسیمکننده کامل فضای غرب وحشی و فیلمهای مرتبط با آن و این قبیل آثار هسند. درنتیجه وقتی به چنین قطعههایی در شکل یک پکیج نگاه میگنیم. شاهد مجموعه کاملی هستیم که نهتنها تماما با روح و ذات اثر سازگار بوده است، بلکه بعضا دارای قطعات موسیقی ارزشمند، صاحب سبک و فوقالعادهای در ژانر وسترن میشود.
وودی جکسون که از آهنگسازان معروف هالیوود و هنرمندان باتجربه در ژانر وسترن میباشد، دوباره گل کاشته است. آهنگهای ساخته شده برای رد دد در تمامی لحظات مخاطب را همراهی کرده و او را بیشتر و بیشتر در جهان بازی غرق میکنند. چه در حال مشاهده نبردی شلوغ هستیم و در همین حین شاهد همنوازی و همراهی موسیقی هیجانانگیز بازی با تم غرب وحشی میباشیم. چه در زمانهایی که در حال گشت و گذار در دشتها و جنگلها و انجام یک مکالمه آرامشبخش و صمیمانه هستیم و قطعات موسیقی لطیف، دراماتیک و آرامبخش عنوان در این لحظات بهزیبایی با ما همراه میشوند.
آلبوم موسیقی رد دد بهخوبی و در زمانهای لازم حس و تم خیانت، سرگشتگی، تناقض، اندوه، طنز، برخورد مدرنیته و سنت، جدایی و مرگ را که عناصر اصلی درونمایه داستان هستند را بهشایستگی به تصویر میکشد. سازهای غالب تشکیلدهنده موسیقی اثر بیشتر شامل گیتار، سازهای بادی مثل فلوت و کلارینت، درام و تمپو درکنار ویالون میباشد. در این بین به سبک و سیاق فیلمهای وسترن، نقش گیتار و سازهای بادی پررنگتر است و بعضا حتی شاهد صدایی بهمانند سوت زدن و زمزمه برخی ملودیها توسط افراد هستیم که از سنتهای قدیمی سبک وسترن است.
چند قطعه عالی با حضور گروه کر و یا خوانندگان حرفهای نیز، ضبط شده و در بازی وجود دارند. درکل هم باید اذعان کرد که رد دد ردمپشن در زمینه موسیقی و صداگذاری، یک عنوان درجه یک، خارقالعاده و ممتاز است. عنوانی که هم شامل صداگذاری و صداپیشگی در بهترین حالت ممکن میشود و هم یک آلبوم موسیقی کاملا متناسب با این سبک و تم خاص وسترن را در حد درخشان و اعلای خودش، ارائه میدهد.
جلوههایی که دیگر آنقدرهاهم خیرهکننده نیستند!
پورت نسخه PS4 و نینتندو سوئیچ بازی Red Dead Redemption در یک کلام، تقریبا هیچ تغییری نسبت به زمان عرضه خود نکرده است. درنتیجه کسانی که انتظار یک ریمستر یا ریمیک را داشتند، حتما از جلوههای بصری ضعیف بازی شاکی خواهند شد. ابتدا و قبل از هر چیز بررسی خود را با بخش گرافیک فنی آغاز میکنیم. در زمینه فنی راک استار با بیشرمی تمام، بازی سیزده ساله خود را بدون هیچ ارتقا و بهبودی به بازار عرضه کرده است. نهتنها پیشرفتی صورت نگرفته بلکه برخی از آزاردهندهترین باگها، گلیچها و مشکلات فنی نسخه اصلی هنوز هم در پورت جدید، برطرف نشدهاند.
یکی از این باگها عملا با مختل کردن پروسه یک مرحله داستانی اولیه، جلوی مخاطب را از ادامه دادن داستان میگیرد. بهشکلی که NPCای که باید او را دنبال کنیم، پس از سوار شدن بر اسب خود هیچ حرکتی نمیکند و درنتیجه هیچ پیشرفت داستانی صورت نمیپذیرد. به خاطر همین عامل اذیتکنده، ممکن است کاربر در همان مراحل ابتدایی، قید ادامه دادن بازی را بهخاطر چنین گلیچ مسخره و مشکلسازی بزند. از آن طرف تعداد متعددی باگ مضحک مثل پرواز کردن و پرتاب شدن اسبها، گیر کردن و وارد شدن شخصیتها به اشیا و سایر موارد هنوز در اثر یافت میشوند. از این رو میتوان مدعی شد که راک استار حتی هیچ دستی روی ابتداییترین موارد فنی هم نکشیده و هنوز همان ایرادات را شاهد هستیم.
همچنین بهشخصه در طول تجربه خود از اثر، چند بار با کرش کردنهای گاه و بیگاه و آزاردهندهای مواجه شدم. اما حداقل میتوان خوشحال بود که شاهد لگ، افت فریم، فریز شدن و مشکلاتی از این قبیل نیستیم و بازی حداقل تجربه روانی را روی رزولوشن 4K روی 30فریم بر ثانیه، ارائه میدهد.
نسخه پلی استیشن چهار بازی با ارتقای خاصی نیز همراه نبوده است. همچنان شاهد صفحات لودینگ متعدد هستیم که با استانداردهای روز، حال دیگر کاملا طولانی و حوصله سربر شدهاند. بازی ظاهرا از رزولوشن 4K پشتیبانی میکند و این مورد را میتوان، تنها عامل مثبت در ارتباط با بخش فنی دانست. همانطور که میدانیم و بهطبع حدس میزنید هیچ استفادهای هم از قابلیتهای ویژه دوال سنس در این پورت ساده به عمل نیامده است.
وضعیت بافتها و تکسچرها هم هیچ تعریفی ندارند. رد دد نهتنها بهعنوان یک بازی نسل نهمی هیچ حرفی برای گفتن ندارد بلکه حتی باارفاق یک بازی نسل هشتمی هم محسوب نمیشود. بافتها تراکم بسیار کمی دارند. چهرهها و اجزای محیط زاویهدار و زمخت هستند و پرواضح است که سازندگان هیچ ارتقای بصری مهمی روی اثر خود اعمال نکردهاند. بعضا تعداد پیکسلهای برخی اجزای چهره شخصیتها یا اشیای محیط قابل شمارش است. جزئیات در تمام بخشها پایین است و در کل بافتها و تکسچرهای بازی کاملا در حد عناوین نسل هفتمی و شدیدا بیکیفیت هستند.
وضعیت طراحی چهره حتی با استانداردهای نسل هشتم، فاجعهبار است
حال که جنبه فنی رد دد ردمپشن را بهشکل کلی بررسی کردیم، وقت آن رسیده است تا نگاهی به ساحت هنری و جوانب مختلف آن بیاندازیم. اول از همه از چهرهپردازی و طراحی ظاهر شخصیتها بگویم که هیچ پیشرفتی نکرده است. درواقع وضع اجزای صورت و بدن کاراکترها حتی نسبت به استانداردهای نسل قبلی هم فاجعهبار است. گویی با یک عنوان کاملا معمولی و متوسط نسل هفتمی مواجه هستیم. صورتها زاویهدار، نهخراشیده و کم جزئیات هستند. فیزیک موها و چشمها و حرکاتشان تصنعی، مسخره و قدیمی است. انیمیشن راه رفتن، دویدن، پریدن و در کل بیشتر انیمیشنهای بهکار رفته در بازی شدیدا کم جزئیات و قدیمی هستند.
فیزیک حرکات موها، آب، درختان، گیاهان، حیوانات و سایر موجودات و اشیا نیز چنگی به دل نمیزند. نهتنها جزئیات چهرهها پایین است بلکه حتی در جایگاه یک پورت نسل هشتمی هم کلیت صورت کاراکترها هنوز قابل قبول نیست. رنگآمیزی تاریخ مصرف گذشته و ضعیف، خطوط بیرون زده و درشت و زمخت صورت، جزئیات پایین اجزای مهم چهره، حرکات بد و تصنعی عضوها، فیزیک و طراحی ریشها و موهای بسیار کمکیفیت و ابتدایی شخصیتها و… همه و همه از نقصهای فراوان طراحی چهره در رد دد ردمپشن هستند. واقعا بد نمیشد اگر راک استار حداقل گوشه چشمی به چهرهها داشت و با ارتقای برخی ریزهکاریها آنها را تا سطح عناوین متوسط نسل هشتمی بالا میبرد که البته همین کار را هم نکرده است.
گرچه تنوع خوب جزئیات آپشنهای شخصیسازی برای لباسها و سلاحها و خود ریزهکاریهای مناسب و بالای به کار رفته در ترسیم آنها از استثنائات مثبت در این خصوص به شمار میرود. برخی اشیا و دورنماهای محیطی هم در کل قابل قبولاند ولی وضع چهرهها ابدا تعریفی ندارد.
در زمینه گرافیک و طراحی محیطی، شاهد جلوههای بهتری هستیم. اگرچه رد دد ردمپشن بیش از یک دهه پیش ساخته شده و آثار گذر زمان در تمام بخشهای جهان بازی، خود را نشان میدهند. از طراحی مناظر طبیعی و داخلی تا موجودات دنیای آن. ولی تنوع بالای مناطق مختلف و کیفیت مناسب کارگردانی هنری و سینماتوگرافی، تاحدی بازی را از این منجلاب نجات دادهاند. البته انصافا نورپردازی و سایهزنی در اثر بهزیبایی و بهشکلی هنری انجام شده است. موردی که هنوز هم گیرایی و تاثیر خود را از دست نداده و طراوت فزایندهای به جلوههای بصری اثر میبخشد.
تابش پرتوهای معوج و سرخفام خورشید در پس صحنه غروب دلگیر دشت که روی علفها و اسبها میتابد، باعث خلق صحنههای زیبایی شده است. یا پرتو نور باریکی که از درون پنجره یک کلبه به درون آن تابیده است. سایههای بلند دیوارها و قلعهها در شب، افکتها و بازتاب نورها روی آب، سلاحها و اشیا، همگی و همگی در رد رد ردمپشن در حد و حدود بسیار خوبی کار شدهاند. اصلا میتوان مدعی شد اگر چنین نقاط قوتی نبود، کلا جلوههای بصری بازی در جایگاه یک اثر نسل هشتمی هم قابل قبول ظاهر نمیشد و پایینترین نمره ممکن را میگرفت. اما خوشبختانه چنین اتفاقی نیفتاده است.
مرداب بافتهای کمکیفیت، مشکات فنی و طراحی محیطی کمجزئیات
تنوع محیطی خوبی در عنوان مشاهده میشود. در رد دد ما به بخشهایی از نقشه مکزیک و آمریکا قدم میگذاریم و بخشهای مختلفی از خاک هر دو کشور را کاوش میکنیم. جدای از وجود این دو اقلیم اساسا متفاوت که همه چیز آنها از طراحی بناها و معماری تا نوع لباس پوشیدن ساکنانشان و پوشش گیاهی و زیستبومشان با یکدیگر متفاوت است. شاهد گستردگی و گوناگونی عظیمی در خاک هر یک از این قلمروها هم هستیم. در آمریکا بیشتر پا به دشتهای وسیع میگذاریم و شهرهای بزرگ و زیبا را میبینیم.
درحالی که در مکزیک بیابانی بیپایان را کاوش کرده و قدم به اردوگاههای نظامی، قلعهها، خانههای کاهگلی، کاروانسراها و محیطهای روستایی میگذاریم. هر یک از محلات، شهرها و روستاهای هر کدام از این دو کشور در بازی باهوشمندی تمام محل اقامت گروهی خاص از مردم است. برخی محلههای پایین شهر و فقیرنشین، محل اجتماع قانونشکنان و دزدها هستند. در مکزیک نظامیان و گروههای چریکی که در حال مبارزه با یکدیگر هستند بیشتر در فضاهای روستایی و نیمهشهری حضور دارند.
محله بلک واتر هم در آمریکا سکونتگاه خاندانهای اصیل، مردانی با مشاغل دولتی و قشر تحصیلکرده و کارمندان کشور است. چنین تنوع محیطی بالایی که راک استار سالها پیش خلق کرده درکنار سیستم هوشمندانهای که برای تقسیم شهروندها و سکونتگاهها به کار برده، هنوز هم گیرا و چشمنواز است. درواقع دقت به همین ریزهکاریها و تناسبهای ریز از مهمترین وزنههای موفقیت سری رد دد بوده و هست. همچنین تنوع محیطی رد دد به نکات گفته شده هم خلاصه نشده و در اثر شاهد محیطهای فوقالعاده دیگری نیز هستیم.
مناطقی مثل کوهستانهای برفی، مزرعههای بزرگ و زیبای بیچرز هوپ و یا مزرعه مکفارلنها در آمریکا و… البته این مورد راهم نباید از قلم بیاندازیم که جدای از همه این بخشها، دیالسی آندد نایتمیر خود هالهای سبزرنگ به جلوه گرافیکی اثر اظافه کرده و با افزودن المانهای بصری عناوین زامبی محور به بازی، جلوه جدیدی به ساحت گرافیکی عنوان میافزاید و باعث گسترش هرچه بیشتر تنوع محیطی و پیدایش قابهای جذاب بیشتری میشود. اما از تنوع محیطی که بگذریم. شوربختانه هیچ کدام از این محیطها از لحاظ ریزهکاریهای گرافیکی، طراحی و ساختار راضیکنندهای ندارند و شامل کمکاریهای متعددی میشوند
ساختمانها از طراحی بهتر و نسبتا راضیکنندهای بهره میبرند. اما پوشش گیاهی و وضع کلی اکوسیستم زنده جهان بازی از منظر بصری، چنگی به دل نمیزند. گیاهها، شنها، برفها، درختها، دیوارها، حیوانات و در کل تقریبا تمام اجزای تشکیلدهنده دنیای رد دد ردمپشن نسبت به استانداردهای روز و حتی نسل پیشین، بسیار کمکیفیت هستند. گیاهان و اجزای ریز، جزئیات بسیار پایینی دارند و پیکسلهای تشکیل دهنده اکثر اشیای جهان اثر بهمانند چهره کاراکترهای آن، کاملا قابل مشاهده و شمارش است.
تنوع محیطی، آخرین روزنه امید!
رنگبندی و رنگآمیزی در برخی مواقع کدر و خطوط تشکیلدهنده جسم مدنظر درشت و زمخت هستند که کاملا گویای استانداردهای پایینتر آن زمان دنیای بازی و پیشرفت کمتر نرمافزارهای تکسچر و… است. بافتهای محیطی درست مثل چهرهها بیکیفیت هستند. دیوارها به تودههای خمیری درشتی شباهت دارند که فاقد هرگونه ریزهکاری میباشند. دشتها و علفها، دریاچهها و سایر عناصر جهان اثر هم وضع مشابهی دارند. کیفیت بناهای داخلی و درکل خانه، ساختمانها و فضاهای شهری و سرپوشیده، تاحدی بهتر کار شدهاند.
البته بهتر است بگوییم بیش از اینکه بهتر باشند بهلطف محدود بودن اجزای محیط در این مکانها و معماری قوی و هنری بناها، کمتر از بخشهای آزاد محیط، به چشم میآیند. لباسهای شخصیتها، وسایل، ابزارها و موارد دیگری نیز که در محیط پراکنده شدهاند کیفیت مناسبی ندارند و از کمبود جزئیات و ضعف در ریزهکاریها رنج میبرند. وضع اسلحهها در این میان مستثنی است و واقعا طراحی پرجزئیات و خوبی دارند. اما درمجموع و پس از یک نگاه و ارزیابی کلی، وضعیت گرافیک هنری و ریزهکاریهای بصری دنیای بازی اصلا و ابدا در حد عناوین نسل هشتم هم نمیباشد. چه بماند به اثری که در سال ۲۰۲۳ مجددا منتشر شده است. درنتیجه باید انتظار خود را تاحد ممکن از لحاظ بصری پایین بیاوریم.
البته نقطه قوت دیگری نیز در شالوده گرافیکی اثر وجود دارد. نقطه قوتی که تاحد زیادی به داد رد دد ردمپشن رسیده و این اثر را از پرتاب شدن به دره تاریخ مصرف گذشتگی و بیارزش شدن بصری نجات داده است. آن جنبه مثبت هم چیزی نیست جز سینماتوگرافی ممتاز و کارگردانی و طراحی هنری قوی بازی. مواردی مثل رنگبندی حسابشده و استادانه، قاببندی تیزهوشانه، طراحی صحنه و میزانسن هنرمندانه و اصیل، عناصری نیستند که با گذشت زمان رنگ بهبازند. همین مورد هم عامل اصلی باکیفیت ماندن یا دستکم قابل تحمل ماندن رد دد در بخش بصری و آن هم پس از سیزده سال است.
طراحان راکاستار باهنرمندی و کاربلدی تمام، جهان غرب وحشی را به زیبایی رنکگآمیزی کرده و به آن روح و جان بخشیدهاند. وقتی سوار بر پشت اسب جان مارستون، در امتداد پرتوهای سرخفام و ارغوانیرنگ آسمان غروب میتازید. شاهد قابهای خیرهکننده و بینظیری هستید. قابهایی که با دقت هرچه تمامتر تنظیم شدهاند. در این تابلوها ما تصاویر زیبایی از غرب وحشی را میبینیم. رنگبندی هدفمند و استتیک از دیگر دلایل درخشش کارگردانی هنری است
. رنگ غالب استفاده شده در طراحی جهان رد دد، نارنجی، قرمز، قهوهای، کرمی و سیاه است. در دیالسی آندد نایتمیر هم از رنگهای سبز، لجنی، طوسی و آبی تیره بیشتر استفاده شده است. فیلتری که حس مردگی و پویسدگی یک جهان زامبیزده را منتقل میکنند. گویی جدای از این موارد یک چراغ سبزرنگ برفراز جهان اثر وجود دارد و درواقع کنتراست رنگی دنیای بازی در این بسته الحاقی بهنحوی تنظیم شده که یک پرده عظیم لجنیرنگ سراسر جهان اثر را پوشانده است.
وقتی سینماتوگرافی فوقالعاده به داد جلوههای بصری میرسد، این است قدرت و جاودانگی هنر
جهان بازی اصلی هم، میتوان گفت با جلوههای سرخ و قهوهای تیرهای که دارد کاملا در انتقال مفهوم و تم اصلی اثر که مرگ، خیانت، فداکاری و تقایل مدرنیته و سنت است، موفق بوده است. رنگهای تیرهتر بیشتر نماینده کهنگی و سنت جاری در غرب وحشی هستند و رنگهای روشن و تیزی مثل نارنجی و کرمی، ادامهدار بوپن حیات و تجدد و مدرنیته را نمایندگی میکنند. چیره شدن نسبی رنگهای روشن به تیره با نزدیک شدن به اواخر اثر و در امتداد مراحل نهایی هم از اهمیت این مورد خبر میدهد. از آن طرف سرخ، رنگ خون و مرگ و همچنین عشق است. عشقی که جان به خانوادهاش دارد و سرنوشتی که انتظار او و همقماشانش را میکشد.
زاویه دوربین درکل مشکلاتی دارد اما با هوشمندی و دقت در تکتک کات سینها و برخی مواقع مهم گیمپلی اتخاذ شده که جنبهای حساب شدهای به داستان داده و اهمیت و جلوه هنری آن را افزایش داده است. برای مثال کافی است تا نگاهی کوتاه به سکانس سرقت داچ از بانک و رویارویی او با جان یا کات سین انتهایی بازی بیاندازید. تا متوجه این موضوع بشوید. از طرف دیگر طراحی صحنه و لباس هم در بازی، تماما در اختیار خلق اتمسفر و جو خالص غرب وحشی بودهاند.
درواقع بازی با کوچکترین ریزهکاریهای خود و با دقت و تیزبینی امام کاری کرده که همه چیز بهشکلی تمام و کمال تداعیگر جهان غرب وحشی برای مخاطب باشد. از حمل و نقل با اسب و درشکه در سطح شهرها، شکل ساختمانها، حمل کردن گسترده اسلحهها توسط مزدم، نوع پوشش و مشاغل ساکنان تا شکل و شمایل بناها و خانهها و ریش و سیبیل افراد و اشکال سلاحها و مزرعهها، همه چیز تماما، تصویری دقیق از عرب وحشی و آن سالهای جامعه آمریکا را ارائه دهد. همین عامل هم کمک شایانی به اثر در ایجاد یک فضاسازی گیرا، متناسب، پویا و قدرتمند کرده است که مخاطب را در خود غرق و با خود همراه میکند.
جدای از همهی این موارد و درنهایت باید گفت که شاهکار قدیمی راک استار، هنوز هم جادوی هنری و نقاط قوت کلی خود را حفظ کرده است. جلوههای دنیای متنوع و رنگارنگ آن نیز همچنان چشمها را خیره میکند. هرچند نمیتوان به هیچ طریق از مشکلات فنی متعدد، تاریخ مصرف گذشته شدن جزئیات محیطها، کمکاریها در بخش طراحی چهرهها و سایر نقاط ضعف مرتبط با بخش گرافیکی گذشت.
نقاط ضعفی که برطرف کردن بسیاری از آنها کار چندان سختی هم نبود و بیشتر تلاش نسبی راک استار را میطلبید. تلاشی که سازندگان از به کار بردن حداقلی آن هم واهمه داشتهاند و این وظیفه را از مخاطبان خود دریغ کردهاند. درنتیجه جلوههای بصری رد دد در سال ۲۰۲۳ جزو ضعیفترن بخشهای آن و با وجود تمام نقاط قوت گفته شده، بیشتر عامل ضعف و منفی اثر هستند تا مایه افتخار آن.
سخن پایانی
درنهایت باید گفت پورت پلی استیشن چهار و نینتندو سوئیچ رد دد ردمپشن با کمترین میزان تغییر ممکن به بازار عرضه شده است. عنوانی که همچنان هسته گیمپلی جذابی دارد اما طراحی پارهای از مراحل آن و برخی مکانیزمهای بنیادی گیمپلی اثر، قدیمی و تاریخ مصرفگذشته شدهاند. همین ماجرا هم باعث سر رفتن حوصله مخاطب در برخی ماموریتها میشود. از آن طرف شاهد سینماتوگرافی هنرمندانه و همچنان ارزشمند در کنار تنوع محیطی بالا هستیم. اما جز اینها، گرافیک و جلوههای بصری بازی سیزده ساله راک استار، درمجموع حتی بهعنوان یک بازی معمولی نسل هشتمی هم ضعیف و درمواقعی منسوخ هستند.
طراحی چهره، پوشش گیاهی، تراکم بافتها و ریزهکاریهای تکسچرها از این نقاط ضعف بهشمار میروند. بازی تقریبا روان اجرا میشود اما باگهای آزاردهنده و گلیچهای مسخره متعددی هنوز در بازی یافت میشوند. ایراداتی که سازندگان زحمت برطرف کردن آنها را به خود ندادهاند. موسیقی و صداپیشگی در سطح بینظیر و فوقالعادهای قرار دارد. داستان هم کیفیت بالایی دارد و چه از نظر شخصیتپردازی، چه روایت و ایدهپردازی و نویسندگی در سطح کاملا پخته و بالایی قرار میگیرد. این داستان عمیق و تاثیرگذار اما از بحران از ریتمافتادگی و وجود آرکهای فیلر کسلکننده و اظافه زیاد، رنج میبرد. موردی جزئی که از معدود مشکلات داستان است اما ضربه خود را به بدنه قصه زده است.
در انتها باید متذکر شد که اگر شما هم مثل من قبلا و به هر دلیلی از تجربه رد دد ردمپشن محروم شدهاید. اکنون بهترین و تنها راه موجود برای تجربه رد دد روی کنسولهای نسل هشتمی و نهمی، جلوی روی شما قرار دارد. درواقع رد دد ردمپشن برای هر طرفدار نسخه دوم یا مخاطب جدید علاقهمند به بازیهای جهانباز داستانی و آثار مرتبط با غرب وحشی، هنوز هم یک تجربه واجب و جذاب خواهد بود.
اما اگر برای خاطرهبازی سراغ تجربه مجدد این عنوان میآیید یا قبلا در نسل هفتم به تجربه آن پرداختهاید. باید مدنظر داشته باشید که بازی تغییر خاصی نسبت به قبل نداشته است و احتمالا دلیل کافی برای تجربه مجدد آن نخواهید داشت. درواقع رد دد دلیل لازم را برای تجربه شدن مجدد خود توسط مخاطب و این بار روی کنسولهای جدید را به دست نمیدهد. مگر اینکه هیچ انتظار خاصی از بازی نداشته باشید و برای بازی کردن مجدد همان عنوان روی کنسول جدید خود به سراغش رفته باشید.
در پایان باید ذکر کرد که رد دد ردمپشن پس از سیزده سال همچنان جذاب است اما درعین حال پتانسیلهای زیادی از ذست داده است. درواقع اثر همچنان نقاط قوت خود را حفظ کرده اما درعین حال، غبار زمان روی آن نشسته است. ای کاش راک استار کمی بیشتر روی ارتقای بصری بازی کار میکرد و ببشتر پورت خود را به حد و مرزهای یک ریمستر نزدیک میساخت. تا شاهد تجربه بسیار بهتری باشیم. موردی که تحقق نیافته و بخش قابل ملاحظهای از پتانسیل موجود از دست رفته است. شاید و فقط شاید اگر راک استار، کمی از پولپرستی و سیاستهای گلوبالیستی خود دست برمیداشت. اکنون نتیجه کار بسیار بهتر و مجددا یک شاهکار تمامعیار میبود.
نقد و بررسی
Red Dead Redemption
در انتها باید متذکر شد که اگر شما هم مثل من قبلا و به هر دلیلی از تجربه رد دد ردمپشن محروم شدهاید. اکنون بهترین و تنها راه موجود برای تجربه رد دد روی کنسولهای نسل هشتمی و نهمی پیش روی شما قرار دارد. درواقع رد دد ردمپشن برای هر طرفدار نسخه دوم یا مخاطب جدید علاقهمند به بازیهای جهانباز داستانی و یا آثار مرتبط با غرب وحشی، هنوز هم یک تجربه واجب و جذاب خواهد بود. اما اگر برای خاطرهبازی سراغ تجربه مجدد این عنوان میآیید یا قبلا در نسل هفتم به تجربه آن پرداختهاید. باید مدنظر داشته باشید که بازی تغییر خاصی نسبت به قبل نداشته است و احتمالا دلیل کافی برای تجربه مجدد آن را نخواهید داشت.
مثبت
- هسته همچنان جذاب گیمپلی، گانپلی و مکانیزم اسبسواری قابل قبول درکنار لول دیزاین رضایتبخش که ماموریتهای آن همچنان تنوع خوبی داشته و سرگرمکننده است
- موسیقی و صداگذاری درجه یک، بینظیر و بینقص
- تنوع محیطی بالا و سینماتوگرافی ممتاز و استادانه
- دیالوگنویسی عالی، طنز ظریف و معرکه و ارجاعات سیاسی و اخلاقی ریزبینانه، تیزهوشانه و محشر
- ایدهپردازی فوقالعاده و نویسندگی عالی درکنار شخصیتپردازی باورپذیر، کاریزماتیک و عمیق برای کاراکترها
- نحوه روایت بسیارخوب قصه و یک پایانبندی، تاثیرگذار، ممتاز و نمادین
منفی
- باگها و گلیچهای آزاردهنده و بعضا اساسی
- جزئیات و کیفیت پایین بافتها، تکسچرها و در کل انواع جوانب جلوههای بصری بازی
- طراحی چهره و پوشش محیطی بسیار کمکیفیت، تاریخ مصرف گذشته و ضعیف
- برخی بخشها و مکانیکهای گیمپلی مثل رام کردن اسبها و هدایت گلهها، دیگر جذابیت سابق را ندارند و خستهکننده شدهاند
- وجود آرکهای داستانی فیلر متعدد که منجر به از ریتمافتادگی و کش پیدا کردن داستان شدهاند
خسته نباشید نقد کامل و مفیدی بود