اگر به عنوان کسی که سالها انواع و اقسام عناوین دارک سولز و بازیهای همسبک را تجربه کرده است، از شما بپرسند بارزترین و جذابترین ویژگی این بازیها چیست، چه پاسخی به این سوال میدهید؟ یکی از مهمترین و جذابترین ویزگیهای عناوین سولز لایک، باس فایتهای حیرتانگیز و فوقالعاده جذاب آن است. حال شما دارک سولزی را تصور کنید که از همان لحظهی شروع بازی وارد مبارزه با باس اول بازی شوید و به همین ترتیب تا انتهای بازی فقط در برابر باسها مبارزه کنید. در واقع چیزی به نام دشمن معمولی که همه جا یافت میشود، در بازی وجود نداشته باشد! این جاست که به بازی Eldest Souls میرسیم. با بررسی بازی Eldest Souls با گیم پالت همراه باشید.
بررسی بازی Eldest Souls
بازی مستقل Eldest Souls توسط استودیوی Fallen Flag در سبکی که اصطلاحا به آن Boss Rush می گویند، توسعه یافته است که طی روزهای گذشته در دسترس بازیبازان قرار گرفت. در این مقاله قصد داریم به بررسی این بازی مستقل پرداخته تا ببینیم به چه اندازه میتواند در جلب نظرات بازیبازان موفق ظاهر شود. در ابتدا این را خدمت شما عرض کنم که اگر اعصاب و شهامت رویارویی با یک بازی فوق العاده دشوار را ندارید، تجربهی این عنوان را بیخیال شوید. حتی سولزبازهای حرفهای هم در Eldest Souls به مشکل خواهند خورد و اگر آمادگی ذهنی کافی نداشته باشید، این بازی برایتان تبدیل به کابوسی بیپایان میشود.
داستان بازی
همانطور که احتمالا بارها شنیدهاید، کسی از بازیهای مستقل انتظار یک داستان عمیق و چند لایه ندارد. در این بازیها داستان صرفا بهانهای برای شروع یک ماجراجویی جدید است. بازی Eldest Souls هم در این زمینه سنت شکنی نمیکند و با داستانی کلیشهای و قابل حدس شما را به دنیای بیرحم بازی دعوت میکند.
کات سین ابتدایی بازی تنها موردی است که سعی در آشنا کردن شما با دنیای Eldest Souls به صورت مستقیم دارد. بعد از آن اگر تمایل داشتید از داستان بازی بیشتر سر دربیاورید باید جستجوگر خوبی باشید تا دست نوشتههای مختلف را در گوشه کنار دنیای بازی پیدا کنید یا پای صحبتهای اندک NPC های موجود در بازی بنشینید. البته فکر نکنید که با استفاده از این دو مورد داستان برای شما شفاف میشود. بالاخره با یک سولزلایک طرف هستید که حتی اگر داستانش ساده هم باشد، باز هم آن را به صورت مستقیم تقدیم شما نمیکند.
از همان کات سین ابتدایی بازی سازندگان به سری سولز ادای احترام میکنند. داستان بازی در مورد زمینی خالی از سکنه است که ناگهان ماه به دلیلی نامعلوم منفجر شده و تکههای مختلف آن در فضا پخش میشوند. از این تکهها دو تای آنها به زمین میرسد که یکی باعث به وجود آمدن انسانها و دیگری باعث تشکیل خدایان میشود. این دو نژاد سال ها در آرامش با یکدیگر زندگی میکنند اما طبق کلیشهای مرسوم در این نوع داستانها، سر و کلهی موجودی پلید پیدا میشود که این آرامش را به هم میزند!
این موجود پلید در دنیای Eldest Souls خدایی به نام اکسیل است که توازن را به هم میزند و انسانها که نژاد ضعیفتر بودند، توسط خدایان به بردگی گرفته میشوند. بعد از سال ها زندگی سخت، انسانها شجاعت طیغان علیه خدایان را بدست میآورند و در نبردی خونین آنها را شکست داده و در محلی به نام Citadel زندانی میکنند. پس از آن پیمان صلحی میان آنها نوشته میشود و تا سالیان زیادی پایدار میماند. بالاخره دوباره اکسیل پیدایش شده و همه چیز را خراب می کند! این جاست که قهرمان قصهی ما وارد شده تا کور سوی امیدی برای انسان ها باشد.
همانطور که میبینید داستان بازی کاملا کلیشهای و قابل پیش بینی دنبال میشود اما در حد اینکه شما را ترغیب به فهمیدن آن بکند، جذاب است. راستش هیچ کدام از مخاطبین این بازی برای داستان سراغ آن نیامدهاند، زیرا همهی قدرت Eldest Souls در گیمپلی خلاصه میشود.
گیمپلی و مبارزات
همانطور که ابتدای مقاله خدمتتان عرض کردم، Eldest Souls یک بازی مستقل سولزلایک است که با دوربین ایزومتریک دنبال میشود. تفاوت اصلی این بازی با بقیه سولزلایکها در Boss Rush بودن آن است. باس راش اصطلاحا به بازیهایی گفته میشود که گیمپلی آنها فقط در مبارزه با باسهای قدرتمند خلاصه میشود و خبری از دشمنان معمولی و پرتعداد نیست. برای به پایان رساندن بازی Eldest Souls باید 10 باس موجود در آن را شکست دهید.
شاید پیش خود فکر کنید که در این صورت بازی خیلی زود تمام میشود، اما سخت در اشتباهید! هر کدام از این باسها سبک و استایل مبارزهای مخصوص به خود را دارند که نیازمند دهها بار تجربه برای آشنایی با آنهاست. خیلی بعید است که بتوانید هر باس را پس از دو یا سه بار مردن شکست دهید. به ویژه آنکه هرچقدر در بازی جلو میروید طبیعتا مبارزات دشوارتر شده و ممکن است ساعتها گرفتار مبارزه با یک باس شوید. این موضوع باعث میشود که مدت زمان لازم برای یک بار به اتمام رساندن بازی حتی 10 ساعت را هم رد کند که مدت زمان مناسبی برای بازی ساخته شده توسط یک تیم دونفره به شمار میآید.
با اینکه سبک مبارزات بازی در ابتدا شبیه به سری سولز به نظر میرسد اما بعد از کمی پیشروی در آن، متوجه یونیک بودن و بی همتایی آن میشوید. در ابتدا شما توانایی دو نوع ضربهی سبک و یا شارژ شده با شمشیر خود دارید که هر دو با یک دکمه انجام می شود. نوار استقامت نیز در این بازی وجود دارد که با ضربه زدن از آن کم نمیشود و فقط مختص جاخالی دادن است. شما تنها سه بار توانایی جاخالی دادن پشت سرهم دارید و بعد ار آن باید صبر کنید تا نوار استقامت شما پر شود. در نتیجه در Eldest Souls تک تک حرکات شما باید حساب شده باشد و اولین اشتباه ممکن است آخرین هم باشد.
حتی در بازی آیتمی برای بازگرداندن سلامتی وجود ندارد و تنها راه آن ادامهی مبارزه و ضربه زدن به دشمن است. شاید تنها نکتهای که واقعا باعث آزار برخی بازیبازان شود محیط مبارزهی کوچک در برخی باسهاست که به شخصه زیاد مشکلی با این موضوع نداشتم و اتفاقا بازی را برایم چالش برانگیزتر میکرد.
همانطور که متوجه شدید بازی اصلا با کسی شوخی ندارد و حرفهای ترین گیمرها را هم به چالش سنگینی دعوت میکند. در کنار این سختی، گیمپلی بازی شدیدا جذاب و اعتیادآور است و ساعتها شما را میخکوب خواهد کرد. دلیل اصلی تنوع و جذابیت مبارزات انعطاف پذیری آن در ساخت بیلدهای مختلف در هر زمان از بازی است. شما میتوانید امتیازات خود را در هر کدام از سه شاخهی اصلی خرج کنید. هر کدام ازین شاخه ها مزایا و معایب خود را دارند. برای مثال یکی برای کسانی که به مبارزات سریع و هجومی علاقه دارند بهینه شده و دیگری برای کسانی که مبارزهی محتاطتر را ترجیح میدهند.
در هر لحظه از بازی می توانید امتیازات خرج شده را پس بگیرید و در درخت مهارت دیگری هزینه کنید. ذاتا باید این کار را بکنید زیرا برای شکست دادن هر کدام از باس های بازی نیاز به سبک مبارزهی متفاوت از دیگری خواهید داشت. علاوه بر Skill Pointهایی که با پیشروی در بازی به دست میآورید، با شکست دادن هر باس سنگ مخصوص او را تصاحب میکنید. از این آیتمها میتوانید برای تقویت توانایی خود استفاده کنید. مثلا با استفاده از سنگ رعد و برق میتوانید ضربات شارژ شدهی خود را به این المان تجهیز کنید. نکته مهم در مورد این آیتمها این است که در هر زمان از بازی میتوانید آن را با دیگری تعویض و جایگزین نمایید.
همانطور که متوجه شدید، گیمپلی بازی علیرغم ظاهر سادهی خود، عمیق و پیچیده است و برای تسلط بر آن در جهت ساخت بیلد مورد نظر خود نیاز به زمان و تجربه خواهید داشت. در نهایت باید بازهم به این نکته اشاره کنم که گیمپلی بازی نیازمند صبر و اعصابی پولادین برای لذت بردن از آن است. بدون شک Eldest Souls یکی از بهترین سولز لایک های موجود است.
گرافیک و موسیقی
وقتی با عنوانی که به وسیلهی یک تیم دونفره ساخته شده است طرف هستیم نباید انتظار یک معجزه در بخش گرافیکی را داشته باشیم. هرچند از نظر من این معجزه در Eldest Souls اتفاق افتاده است! گراقیک پیکسلی و 16 بیتی بازی به قدری زیبا و چشم نواز است که شما را ساعتها در خود غرق میکند. با اینکه گرافیک بازی کاملا ساده و دو بعدی است، اما آنقدر حس واقعی بودن را به شما منتقل میکند که فراموش میکنید در یک دنیای خیالی حضور دارید.
در بازی انواع و اقسام لوکیشنها وجود دارد. از شهری ویرانشده گرفته تا روستایی یخ زده و جنگلی سرسبز همه و همه در بازی حضور دارند. هر کدام از این محیطها طراحی منحصر به فردی دارند که با زیبای خود شما را مجذوب میکند. به هیج وجه ظاهر ابتدایی و پیکسلی بازی نباید شما را فریب دهد زیرا هرچه در بازی پیش میروید با جزییات حیرت انگیز و هنر طراحی سازندگان بیشتر آشنا خواهید شد. طراحی رنگارنگ و نقاشی گونه در هر پیکسل با چشمان شما بازی میکنند. به شما قول میدهم تا مدتها بعد از تجربهی این بازی، صحنههای زیبا و به یاد ماندنی بازی را بارها در ذهن خود مرور خواهید کرد.
قسمتی که حتی بیشتر از گرافیک آن مرا شگفت زده کرد، موسیقی های بازی بودند. در هنگام مبارزه با هر کدام از باس های بازی ساندترکهای متفاوتی پخش میشود که به شکل عجیبی تک تک آنها زیبا و شنیدنی هستند. امکان ندارد برای دو مبارزهی مختلف دو ساندترک شبیه به هم بشنوید. این ساندترکها به قدری به یاد ماندنی هستند که احتمالا مدتها بعد آنها را جایی بشنوید، مبارزه با باس را تصور خواهید کرد. توسعه دهندگان به خوبی توانستند در کنار زیباییهای بصری، از زیباییهای شنیداری نیز نهایت بهره را ببرند و اثری به یاد ماندنی خلق کنند.
تنها موردی که به شخصه دوست داشتم در بازی وجود داشته باشد، صداگداری برای شخصیتهای آن است. هرچند که تعداد شخصیتهای بازی بسیار اندک است اما صداگذاری آنها میتوانست باعث زندهتر شدن دنیای بازی شود. به هر حال نمیتوان به توسعه دهندگان با توجه به بودجهی محدود در این مورد خرده گرفت.
سخن پایانی:
بدون شک Eldest Souls اثری ماندگار و بسیار خوش ساخت است که هر بازیباز هاردکوری باید آن را تجربه کند. مدتها بود که هیچ بازی ویدئویی نمیتوانست برای من چالش خاصی ایجاد کند اما این بازی در این زمینه کاملا موفق ظاهر شد! شاید پیشنهاد این اثر به گیمرهای کژوال چندان منطقی نباشد اما میتواند نقطهی خوبی برای ورود به دنیای بازیهای هاردکور باشد.
جدا از موضوع درجه سختی، Eldest Souls یک اثر هنری کوچک و خلاقانه است که در کنار الهامات مختلف از بزرگانی چون سری دارک سولز، نوآوریها و خلاقیتهای بسیاری را در خود جای داده که حقیقتا تحسین برانگیز است. اما میتوانست با داستانی عمیقتر حتی از این هم کاملتر و به یاد ماندنیتر شود.
به همهی این موارد گرافیک 16 بیتی و دوست داشتنی و موسیقیهای شنیدنی را هم اضافه کنید تا متوجه شوید تا چه حد با تیم خوش آینده و با پتانسیلی طرف هستیم. من از همین حالا منتظر پروژهی بعدی این تیم مستعد هستم. شما هم اگر میخواهید از تجربهی یک اثر هنری با اتمسفری جذاب و گیرا محروم نشوید، همین حالا آن را روی هر پلتفرمی که در اختیار دارید تهیه کنید و لذت ببرید.
سلام ممنون از سایت عالیتون. این بازی الماس نادیده گرفته شده ی هنر گیم هستش و خوش حالم که شمل قدرشو دونستید.
بازی فوق العادست فقط باید بازی کرد.
هنر اینه، این که بازی بسازی اونم دونفره و به این زیبایی
بازی به معنای واقعی زیباست!
کافیه تا باس سومی برسین و اون موسیقی فوقالعادش رو بشنوید. زیباست.
درود بر شما
بله بدون شک این بازی رو میشه در میان بهترین بازی های پیکسل آرت قرار داد که چه از لحاظ گیم پلی و چه از لحاظ داستان می تونه برای طرفداران سری سولز و بازی های سولزلایک یک تجربه ناب باشه