سرانجام انتظارها به پایان رسید و مورد انتظاترین بازی بتسدا و جدیدترین و بزرگترین اثر نقش آفرینی این شرکت با نام Starfield منتشر شد. Starfield عنوانی است که احتمالا نه نتها مخاطبین اسکایریم بلکه به سبب ستینگ خاص خود طیف وسیعی از گیمرها را به خود جذب خواهد کرد که بیصبرانه مشتاق تجربه یک بازی نقش آفرینی با محوریت Sci-Fi هستند. استارفیلد تا حد زیادی به نیاز مخاطبان خود پاسخگو خواهد بود اما از بسیار از جهات میتوان آن را یک عقبگرد برای شرکت بتسدا به شمار آورد. با نقد و بررسی بازی Starfield با گیم پالت همراه باشید.
کمتر کسی را میتوان یافت که آخرین بازی نقش آفرینی بتسدا یعنی Skyrim تجربه نکرده باشد. شاید بارها از خودمان پرسیده باشیم که دلیل موفقیت و محبوبیت سری Elder Scrolls و به خصوص اسکایریم چیست. بازی اسکایریم مجموعهای تکامل یافته و ارتقا یافته از هر آنچیزی بود که سری الدراسکرولز در طول سالها آن را معرفی کرده بود. از شیوه روایت بهتر تا ساخت جهانی جذابتر، داستانی منحصر بفرد همراه با گیم پلی اعتیاد آور و به طور کلی یک نقش آفرینی عمیق که از هر جهت نسبت به نسخههای گذشته ارتقا یافته بود و آزادی عمل بالایی را در اختیار بازیباز قرار داده بود.
اما مطمئنا سوالی که در همین ابتدای نقد به وجود میآید این است که آیا بازی Starfield که به جرات میتوان گفت بر اساس همان فرمول قدیمی سری الدراسکرولز ساخته شده است، میتواند به تجربه موفقی بدل شود. پاسخ به این سوال بسیار پیچیده است و از ابعاد مختلفی باید به آن نگاه کرد. نخست اینکه باید گفت بازی استارفیلد علیرغم پتانسیل بالا نمیتواند روایت جذاب و حماسی را که در Skyrim شاهد آن بودهایم را تکرار کند. بازی با یک اینتروی بسیار طولانی به سبک بازیهای بستدا آغاز میشود. شما در نقش یک کارگر معدن به طور اتفاقی با یک Artifact روبرو میشوید و به واسطه تماس با آن، بینش خاصی را مشاهده میکنید. این موضوع باعث میشود تا از سوی انجمنی موسوم به Constellation دعوت شوید تا سایر Artifactهایی که در کهکشان مخفی هستند را پیدا کنید. این Artifactها به ظاهر اسرار مهمی از کهکشان را فاش میکنند.
بازی Starfield با این اینترو شما را با کلیات داستان آشنا کند و در حین و حتی پس از اتمام آن، سعی میکند تا شما در قلب و هسته مرکزی داستان بازی قرار دهد. بتسدا با این اینترو روایت مستقیمتری را نسبت به بازیهای گذشته خود در پیش گرفته است اما با این وجود تلاش بازی کاملا نافرجام است زیرا چند ساعت ابتدایی داستان بازی آنقدر شلخته و حوصله سر دنبال میشود که میتواند به طور کلی شما را از تجربه بازی ناامید کند. گویی بازی در همان ابتدا، بیشتر از اینکه سعی در شفاف سازی ابعاد روایی داستان بازی داشته باشد، بیشتر در تلاش است تا کهکشان و عظمت دنیای خود را به رخ مخاطب بکشد. نتیحه این میشود که شما مدام در حال سفر از یک سیاره به سیاره دیگر هستید تا ماموریتهایی از پیش تعیین شده را برای یافتن یک سری آرتیفکت به پایان برسانید، دوباره بازگردید و سپس مراحل جدیدی را تحویل بگیرید که از جذابیت حداقلی برخوردار هستند.
در طول داستان مدام با شخصیتهایی از گروه Constellation ملاقات کرده و آشنا میشوید. شخصیتهایی که در ابتدا نوید تشکیل یک تیم جذاب را میداد. اما نتیجه، چیزی جز شخصیتهایی پوشالی و کاغذی نیست که دارای پرداخت خوبی نیستند و به هیچ عنوان نمیتوانید تیم خوبی با آنها تشکیل دهید. البته یک سوم پایانی داستان بازی Starfield داستانی کمی شروع ناامید کننده آن را جبران میکند و حداقل باعث میشود تا به واسطه پلات توییستها و تصمیمات خاص آن، به تجربه دوباره بازی از طریق نیوگیم پلاس علاقهمند شوید. خصوصا که استارفیلد در ابتدا دست شما را برای انتخاب پیش زمینه داستانی باز میگذارد.
همان همیشگی
بی انصافی است که بگوییم بازی Starfield در بخش گیم پلی کم گذاشته است. این بازی همان فرمول همیشگی و معجون جادویی نقش آفرینیهای بتسدا را حفظ کرده است و با اضافه کردن عناصر، مکانیزمها و المانهای جدید، آن را ارتقا داده است. از نظر گیم پلی، به نوعی استارفیلد ترکیبی از تمام ویژگیهای موفقی است که در هر دو بازی اسکایریم و فالوت مشاهده کردیم. از همان ابتدا بازی شما را در یک کهشکان بزرگ قرار میدهد. به هیچ عنوان محدودیتی برای سفر به کهشکانهای دیگر و بازدید از سیارات مختلف نخواهید داشت. سیاراتی که میتوان گفت بسیاری از آنها حکم همان شهرهایی را دارند که در میان مسیر خود در اسکایریم به آنها برخورد میکردید.
هرکدام از این شهرها، فرهنگ، قوانین و مردم خاص خود را دارند که با ورود به آنها و ملاقات با شخصیتهای مختلف، درکی واضح و مشخص از ساکنانش خواهید داشت. در طول ماجراجویی خود در این شهرها با گروههای (Faction) مختلفی روبرو خواهید شد. بنابراین اگر ماموریتهای داستانی اصلی را به اتمام رسانده یا از انجام آنها کمی خسته شدهاید، میتوانید به سراغ Factionهایی که در دیگر سیارات قرار دارند بروید که خود دارای خط داستانی و ماموریتهای فرعی مختص به خود هستند. به جرات میتوان گفت بسیاری از ماموریتهای فرعی بازی واقعا خوش ساخت هستند و جذابیت بالاتری نسبت به مراحل داستانی اصلی بازی دارند.
به طور مثال شما میتوانید با اثبات خود و خاتمه دادن به دزدی یک بانک در شهر Akila City، به گروه Freestar Rangers ملحق شوید. این گروه که به نوعی همان حکم پلیس در بازی استارفیلد را دارد، وظیفهاش برقراری امنیت و حفظ نظم است و شما با پیوستن به این گروه میتوانید به افرادی که توسط گروههای بیگانه تهدید شده کمک کنید و یا افرادی که قصد بر هم زدن نظم را دارند را تحت تعقیب قرار دهید.
با انجام ماموریتهای داستانی و فرعی و فعالیتهای جانبی در بازی Starfield و به دست آوردن امتیاز مهارت، میتوانید مهارتهای خود در بازی را ارتقا دهید. مهارتها در پنج دسته تقسیم میشوند و به جرات میتوان گفت استارفیلد یکی از کاملترین درخت مهارتها را در بازیهای ویدئویی داراست. جایی که شما میتوانید هر مهارت را در شاخههای مختلفی ارتقا دهید که هر یکی از این شاخه ها کاربرد خاص خود را در بازی دارند. به طور مثال شاخه مهارت Technique در چندین شاخه دیگر به مانند مهارت خلبانی، مهارت باز کردن قفلها، مهارت ساخت و ارتقای سفینهها تقسیم میشود که هر کدام از این زیر شاخهها دارای سطوح و درجه بندیهای متفاوتی هستند.
به نوع میتوان گفت بتسدا با اغام سیستم مهارت بازیهای نقش آفرینی کلاسیک و سری الدر اسکرولز تصمیم بسیار هوشمندانهای گرفته است که بر جذابیت گیمپلی بازی می افزاید. علاوه بر امتیاز مهارت، با آزاد کردن یک سطح از مهارت باید چالشهای خاصی در رابطه با آن مهارت را انجام دهید. در این صورت است که بازی به شما اجازه میدهد تا سطح دیگری از آن Skill را با امتیاز مهارت بازگشایی کنید. موضوع وقتی جالبتر میشود که بدانید بسیاری از این Skillها خود پیش نیاز بازگشایی مهارتهای دیگر هستند. این به نوبه خود باعث خواهد شد تا بازیباز برای ارتقای کامل این مهارتها، ساعتها در دنیای عظیم بازی غرق شود و ماموریتهای فرعی و اصلی آن را انجام دهد.
سیستم مهارتها بیش از هر بازی نقش آفرینی دیگری عمق زیادی به گیم پلی بازی استارفیلد بخشیده است. نتیجه این موضوع، آزادی عمل بسیار بالایی است که در گیم پلی بازی و نحوه انجام ماموریتها خواهید داشت. به طور مثال شما میتوانید انتخاب کنید که یک ماموریت داستانی را به صورت مخفیانه انجام دهید یا اینکه به دل دشمن بزنید و دخل آنها را بیاورید. یا حتی قادر هستید با ارتقای مهارتهای خود در شاخه Social، کاری کنید تا حرفهای شما تاثیر بیشتری روی شخصیتها بگذارید. در همان مثال دزدی از باک، شما میتوانید راه سومی را انتخاب کنید، با سارقین صحبت کنید و آنها را متقاعد کنید که خود را تسلیم کنند. این روش به شخصه بریام یکی از جذابترین روشها بود و در پایان هر مکالمه احساس رضایت بسیاری داشتم
سیستم ماموریتهای فرعی اساسا به مانند بازیهای پیشین است. با مراجعه به سیارات مختلف و ملاقات با شخصیتهای خاصی که در این سیارات ساکن هستند و طی گفتگو با آنها میتوانید ماموریتهای جذاب و جدیدی را دریافت کنید که انجام آنها خالی از لطف نیست. ساده بگویم ماموریتهای فرعی و فعالیتهای جانبی بازی هیچ وقت به اتمام نمیرسند. زمانی فرا میرسد که شما بالای 200 ساعت را در بازی Starfield طی کردهاید و بسیاری از ماموریتهای اصلی، فرعی و جانبی را انجام دادهاید اما هنوز هم ماموریتها و کارهای زیادی در بازی برای انجام دادن وجود دارد.
کهشکان دست نیافتنی
بتسدا تا پیش از عرضه بازی Starfield بسیار بر روی جهان وسیع و پویای خود مانور داده بود. ما بر این باور بودیم که جهان Starfield در عین گستردگی و دارا بودن سیارات بی شمار میتواند یک تجربه استثنایی از فضانوردی و اکتشاف در در کهشکان را به ارمغان بیاورد. اما نتیجه آن چیزی نبود که تصور داشتیم. اول از همه باید بگویم اگر انتظار داشتید تا با سفینه خود کهکشان را طی کنید و میان سیارات مختلف به راحتی جابجا شوید و سپس بر روی یک سیاره فرود بیایید باید شما را ناامید کنم. زیرا برای جابجایی میان سیارات و یا فرود بر روی یک سیاره خاص باید از طریق Fast Travel اقدام کنید.
سیارات در بازی تنها حکم یک جسم کروی شناور در یک آسمان بی کران را دارند که نه تنها پرواز و رسیدن به نزدیکی این سیارات ساعتها زمان میبرد و غیر ممکن است، بلکه این سیارات دارای هیچ جوی نیستند. شما نمیتوانید به صورت دستی بر روی این سیارات فرود بیایید بلکه باید این کار را به منوهای بی شمار بازی و کات سینها واگذار کنید. مشخص نیست که چرا بتسدا دست به خلق چنین دنیایی است. دنیایی که نه میتوان در آن به راحتی مسافتی را پیمایش کرد و نه میتوان آزادانه در میان سیارات مختلف جابجا شد.
به نوعی میتوان گفت مسافت قابل پیمایش شما در بازی Starfield بسیار محدود و از پیش تعیین شده است. تنها زمانی میتوانید آزادنه پرواز کنید و حرکت سفینه خود را احساس کنید که بازی بخواهد. به طور مثال در مسیر برخی، اجرام آسمانی وجود دارند که باید از میان آنها عبور کنید. اینجاست که جابجایی و حرکت در کهکشان قطعا شما را به وجد خواهد آورد و شما با سرعت هرچه تمام تر تلاش میکنید به سیاره مورد نظر برسید. اما تنها کافی است از میان این اجرام آسمانی عبور کنید. اینجاست که بازی یک مرز نامرئی پیش روی شما قرار میدهد و از اینکه نمیتوانید ادامه مسیر را به همان شدت و حدت طی کنید، نا امید خواهید شد.
شاید بسیاری این نکته را به واقع گرایی در بازی ربط دهند. اما بگذارید واقع بین باشیم این یک ویدئوگیم است نه شبیه ساز سفر به کهشکان. حتی در بازیهایی با المانهای واقع گرایانه بسیار زیاد نیز چنین چیزی مشاهده نمیشود. به طور مثال اگر شما بخواهید در واقعیت با اسب خود از شمال به جنوب نقشه بروید، باید حداقل یک روز را در مسیر باشید اما این موضوع در بازیهای ویدئویی با المانهای واقع گرایانه به مانند Red Dead نهایتا یک ساعت زمان خواهد برد.
سفر از یک کهکشان به کهشکان دیگر قطعا در هر بازی نیاز به Fast Travel دارد اما بازی باز باید بتواند زمانی که وارد یک کهکشان شد، به راحتی سفینه خود را به پرواز در آورد و میان سیارات مختلف جابجا شود. اما در بازی استارفیلد، حتی اگر شما روبروی یک سیاره باشید و ساعتها به سمت آن پرواز کنید مشاهده میکنید که هیچ گاه به آن نزدیک نخواهید شد. حتی اگر ساعت ها بر خلاف جهت آن حرکت کنید، مشاهده میکنید که فاصله بسیار کمی را طی کردهاید. در بسیاری از مواقع در نزدیکی این سیارات ماهوارهها و یا ایستگاه و یا حتی سفینه های فضایی دیگری وجود دارند که میتوانید بر روی آنها فرود آمده و با ورود به آنها ماموریت خاصی را انجام دهید و یا آن سفینه را از وجود دشمنان پاکسازی کنید. خبر بد اینجاست که استارفیلد حتی اجازه فرود آمدن دستی بر روی این سفینه و یا ایستگاهها فضایی را نیز به شما نمیدهد و بار دیگر باید همه چیز را به هوش مصنوعی واگذار کنید تا از طریق زدن چند دکمه و مشاهده یک میان پرده بتوانید وارد سفینه یا ایستگاه مربوطه شوید.
احتمالا با خود فکر کنید که سیارات در بازی Starfield بسیار متنوع هستند و قرار است در هر سیاره، شاهد اکوسیستم خاص، اتمسفر و به طور کلی طراحی و جزئیات متفاوت یا منحصر بفردی باشیم. اول از همه باید بگویم 90 درصد سیارات بزرگ و مشهوری که نام آنها را به خاطر دارید قابل دسترسی نیستند و صرفا تنها بخشی از فضای کهکشان بازی را اشغال کردهاند. در میان سیاراتی که میتوانید بر روی آن فرود بیاید، حدود 15 % این سیاره ها را آزمایش کردم.
هنگامی که برای اولین بار پای خود را بر روی یک یا چند سیاره خاص می گذارید، حس فوق العادهای به شما دست خواهد داد. زیرا شاید در کمتر بازی ویدئویی قادر به انجام این کار بودید و بتسدا کار فوق العادهای را در خلق اتمسفر و طراحی سیارههای اصلی بازی انجام داده است. اما اوضاع وقتی عجیب میشود که شما به طور انتخابی و از روی کنجکاوی به سیارات دیگری در کهکشان بروید تا سر از رمز و رازهای این سیارات در بیاورید. اینجاست که متوجه میشوید بسیاری از این سیارهها واقعا طراحی مشابهی دارند و تنها در برخی جزئیات بسیار کوچک با یکدیگر متفاوت هستند. به علاوه در بسیاری از این سیارات هیچ محتوای خاص یا هیچ فعالیت خاصی برای شما وجود ندارد. این سیارهها حکم بیابانهایی را دارند که حتی یک موجود زنده نیز در آنها وجود ندارد و مشخص نیست هدف بتسدا از خلق این سیارات بی محتوا و بیابان گونه چه بود.
خلاف چنین چیزی را در بسیاری از بازیهای مشابه مشاهده کردیم. جایی که سازندگان سیارات کمتری در بازی قرار میدهند اما در عوض از نظر محتوا، مراحل فرعی و فعالیتهای جانبی با سیارات و جهانهای غنیتری روبرو هستیم. Starfield میتوانست چنین رویهای در پیش بگیرد. انتظار داشتیم هر سیاره اکوسیستم، شرایط آب و هوایی و زیست محیطی خاص خود را داشته باشد به طوری که ورود به هر سیاره به همین راحتی امکان پذیر نباشد. ما در بازی Mass Effect مشاهده کردیم که سیارات دارای اکوسیستمهای خاص خود بودهاند. در بسیاری از آنها، شرایط آب و هوایی و اکوسیستم خاص امکان ورود به سیاره را غیر ممکن می ساخت چه برسد به راه رفتن آزادانه و مبارزه با دشمنان. بنابراین انتظار داشتیم تا استارفیلد با الگو گرفتن از بازیهای مشابه، بتواند جهان پویاتری را خلق کند.
مورد عجیب دیگر در رابطه با کاوش در سیارات این است که بازی استارفیلد هیچگونه وسیله نقلیهای در اختیار شما قرار نمیدهد. پس از فرود بر روی سیاره و خارج شدن از سفینه به هر کجای سیاره که میخواهید بروید، باید با پای پیاده بروید. بسیاری از اوقات در طول برخی ماموریتهای داستانی و فرعی، باید مسافتهای نسبتا طولانی را طی کنید. پیمایش این مسافتها با پای پیاده کمی عذاب آور است. زیرا بازی مدام به شما هشدار میدهد که در اثر دویدن بیش از حد در سیاره اکسیژن خونتان کم شده و Co2 خون شما زیاد میشود. به محض اینکه میزان دی اکسید کربن به بالاترین حد خود برسد از خط سلامتی شما کاسته میشود. آنهم در حالی که لباس مجهز فضایی پوشیدهاید. حتی سطح اکسیژن شما در هنگام مبارزات و در صورت آسیب دیدن نیز کاهش پیدا میکند.
برای اینکه سطح اکسیژن را بالاتر برده و مقاومت شخصیت خود را افزایش دهید باید به منوی مهارتها بروید و مهارتهای مربوطه را ارتقا دهید که این موضوع خود نیازمند انجام چندین و چند مرحله فرعی و اصلی است. البته با انتخاب برخی Traitها در هنگام انتخاب شخصیت نیز میتوانید اکسیژن بیشتری در اختیار داشته باشید به نظر میرسد بازی بیش از حد بر روی مکانیزمهای نقش آفرینی تمرکز کرده است که این موضوع به شدت من را در طول تجربه بازی آزار داد و بارها تا مرز جنون رساند.
چه دلیلی دارد بازیباز به ماجراجویی و کاوش در سیارات تشویق شود، اما ابزار لازم به او داده نشود و محدودیتهای بسیاری برای اینکار او وجود داشته باشد. این موارد تصمیماتی هستند که شاید بتسدا به خیال خود به سبب واقع گرایی هرچه بیشتر و غوطه ور کردن بازیبازان در دنیای بازی انجام داده باشد، اما به طور جدی می گویم این موارد به تجربه بازیباز آسیب جدی وارد میکند.
نیمه روشن ماه
در زمینه مکانیکهای بازی باید بگویم تیراندازی در بازی واقعا لذت بخش است و بازی نیز سلاحهای زیاد و متنوعی را در اختیار شما قرار میدهد که تیراندازی با هرکدام بسیار متفاوت و منحصر بفرد است. سیستم لوت بازی و امکان لوت سلاح و لباسهایی با سطح بالاتر نیز به جذابتر شدن این بخش کمک شایانی میکنند. البته تیراندازی در بازی به شرطی لذت بخش است که آن را با زاویه دید اول شخص تجربه کنید. بدون شک میگویم تیراندازی در این حالت و گان پلی بازی در دید اول شخص بی نظیر است و ما را به یاد بازیهای بزرگی همچون کالاف دیوتی و دستینی میاندازد.
در مقابل زاویه دید سوم شخص آن طور که باید شاید تجربه لذت بخشی از تیراندزای را به شما ارائه نمیدهد. تیراندازی در حالت سوم شخص بیشتر از اینکه یک اکشن پر هیجان باشد به دلیل مشکلات قرار گیری دوربین و انیمیشنهای نه چندان جالب تیراندازی در این حالت، بسیار ناامید کننده به نظر میرسد. به خصوص وقتی مبارزات شلوغتر میشود و تعداد دشمنان افزایش مییابد، ضعف گان پلی بازی در دید سوم شخص بیشتر به چشم میآید.
درست زمانی که در پایان نیمه اول بازی و پس از آشنایی با مبارزات بازی، عدم رشد و پیشرفت در سیستم مبارزات بازی احساس میشود، Starfield مکانیزم جدیدی را معرفی میکند. در کنار سلاح گرم، بتسدا به مانند بازیهای قبلی خود مکانیزم جدیدی را در بازی معرفی میکند. مکانیزم Power که در واقع همان حکم Shoutها در بازی Skyrim را دارند و قدرتهای خاصی را به شما اعطا میکنند. این مکانیزم تنوع قابل لمسی به مبارازت بازی اضافه میکند و آنقدر جذاب هستند که شاید قید استفاده از سلاحها در بازی را بزنید.
البته که سیستم مبارزات و گان پلی بازی بسیار خوش ساخت است اما ممکن است عدم تنوع دشمنان بازی کمی باعث شود تا به مرور مبارزات بازی Starfield به مرور تکراری و کسل کننده شود. البته که تعداد نسبتا خوبی از هیولا و موجودات فضایی در دنیای بازی پراکنده هستند اما از نظر دشمنان انسانی کهکشان استارفیلد بسیار خالی به نظر میرسد. دشمنان بازی خود دارای لول های متفاوتی هستند که بسیاری از آن ها به دلیل داشتن لول بالاتر به سلاحهایی با سطح بالاتر به مانند سلاحهای لجندری مجهز هستند که ممکن است کار را برای شما در مبارزات بسیار سخت کنند. متاسفانه دشمنان بازی هوش مصنوعی چندان بالایی ندارند. اگرچه در حین مبارزات آنها سعی می کنند تا کاور بگیرند و زمان مناسبتری برای شلیک به شما انتخاب کنند اما در بیشتر اوقات شاهد آن هستیم که آنها به مانند یک مجسمه روبروی شما میایستند تا شما به آنها شلیک کنید.
اما خارج از سیستم مبارزات و لحظات پرتنش در بازی، فعالیتهای جانبی زیادی در بازی گنجانده شده که میتوانید به سراغ آنها بروید. استفاده از Research Station برای ساخت مواد و داروهای جدید، شکار هیولاها در سیارات مختلف، ماجراجویی و ساخت پایگاههای تحقیقات برای استخراج عناصر معدنی در سیارات تنها بخشی از فعالیتهای جانبی هستند. اما مسلما جذابترین فعالیت جانبی بازی را میتوان ساخت سفینه به شمار آورد. با کمی پیش روی در طول بازی شما میتوانید ساعتها مشغول ساخت و شخصی سازی سفینه مورد نظر خود شوید و آن را با قطعات مختلف و ابزراهایی که بازی در اختیار شما قرار میدهد، شخصی سازی و به طرح دلخواه خود درآورید.
البته امکان خرید سفینه آماده نیز در بازی استارفیلد وجود دارد و یا اینکه به جای خریداری به سراغ سفینه های دشمن بروید و با منهدم کردن اعضای آنها سفینه دشمن را دزدیده و با ارتقای آن برای خود یک سفینه قدرتمند بسازید. البته بسیار عجیب است در جریان مامویتهای بازی، مشاهده میکنید که سفینه دشمن در دنیای بازی و سیارات حضور دارد و فرود آمده است اما این سفینه ها غیر قابل دسترس هستند.
حتی اگر مهارتهای خلبانی خود را بالا ببرید نیز نمیتوانید به سفینههایی که بر روی زمین فرود آمدهاند دسترسی داشته باشید. به نظر می رسد بتسدا قصد داشته با اینکار کاری کند تا بازی بازان برای تصاحب سفینه یا پول خرج کنند و یا اینکه کمی زحمت بکشند و طی یک نبرد فضایی در بازی سفینه دشمن را تصاحب کنند. در حقیقت اگرچه سفینهها در بازی بیشتر حکم اسباب بازیهای موقت را دارند اما با این حال بتسدا علاقه ای ندارد تا شما از همان ابتدای بازی بتوانید به راحتی به سفینه ها دسترسی پیدا کنید.
خوب، بد، زشت
باید یک موضوع را برای شما روشن کنم آن هم اینکه بازی Starfield یک انقلاب یا تحول گرافیکی نیست. به عبارتی این بازی را نباید با بسیاری از بازیهای مدرن امروزی که گرافیک واقع گرایانه و بینظیری را ارائه میدهند مقایسه کرد زیرا Starfield نه تنها در برابر آنها حرفی برای گفتن ندارد بلکه میتوان گفت سبک گرافیکی و طراحی بازی بسیار قدیمی و منسوخ شده به نظر میرسد. با این حال در حکم مقایسه میتوان گفت بازی Starfield نسبت به خواهران و براداران خود یعنی اسکایریم و فالوت، گرافیک و کیفیت بصری بهتری را ارئه میدهد و پیشرفتهای قابل قبولی داشته است.
نخست اینکه کمتر کسی انتظار داشت تا استارفیلد به این میزان بر روی جزئیات بصری بازی تمرکز داشته باشد. به نوعی میتوان گفت این بازی از نظر جزئیات بسیار بی نظیر عمل کرده است. به طور مثال سفینه فضایی را در نظر بگیرید و کافی است کمی به قسمتهای مختلف این سفینه دقت کنید. همه چیز با جزئیات دقیق طراحی شده تمامی اجسامی که مشاهده میکنید واقعی و دارای فیزیک هستند. در عین حال اگر به مدل اسلحهها و لباسهای فضایی نیز دقت کنیم، مشاهده میکنیم که بتسدا با وسواس بالایی به طراحی آنها پرداخته و از کوچکترین جزئیات دریغ نکرده است.
نکته تحسین برانگیز دیگر بازی Starfield، پیشرفتی است که این بازی در طراحی محیطها و دنیای بازی نسبت به بازیهای قبلی داشته است. در بازیهای قبلی به مانند اسکایریم و فالوت تقریبا تمام طول بازی محیطهای مشابهی جریان داشت. اما بتسدا با استارفیلد دست به خلق یک پروژه جاه طلبانه زده است و پا را فراتر گذاشته است. این بار شاهد طراحی شهرهای به مانندAkila City ،New Atlantis و Neon هستیم که مراحل داستانی اصلی بازی و بسیاری از ماموریتهای فرعی مهم در آنجا جریان دارند. هر کدام از این شهرها دارای هویت بصری متفاوتی هستند. به طور مثال شهر New Atlantis به مانند یک شهر مدرن طراحی شده و ماهیتا نیز مرکز تجاری دنیای بازی محسوب میشود یا Neon که دقیقا به مانند یک شهر سایبرپانکی طراحی شده است.
این موضوع در رابطه با برخی از سیارات جانبی بازی نیز صدق میکند و هنگامی که شما بر روی این سیارات قدم میگذارید نورپردازی فوق العاده بازی و ساطع شدن خورشید بر روی سطح سیارات جلوه بسیار زیبایی به آن میبخشد. البته همان طور که پیشتر نیز گفتم طراحی مشابه سیارات فرعی و عدم وجود تنوع آب و هوایی و اکوسیستم در تمام سیارات بازی کمی ناامید کننده به نظر میرسد.
با وجود اینکه بازی از نظر بصری نسبت به بازیهای قبلی بتسدا پیشرفت بالایی داشته است، اما همچنیان انیمیشنهای چهره شخصیتهای بازی و به طور کلی طراحی آنها مشکلات بزرگی دارد. انیمیشنهای راه رفتن و صحبت کردن کاراکترهای بازی و حالت چهره آنها بسیار قدیمی است و نسبت به بازیهای گذشته تفاوت خاصی نداشتند. این موضوع باعث شده تا حالت چهره این کاراکترها بسیار خشک، مصنوعی و بدون روح به نظر برسد.
از نظر فنی بازی بر روی رایانه های شخصی با مشکل بهینه سازی روبرو است به طوری که حتی قدرتمندترین کارتهای گرافیک نیز ممکن است نتوانند تجربه روانی از بازی را ارائه دهند. طبق آزمایشی که ما با کارت گرفیک RTX 3080 انویدیا از بازی استارفیلد داشتیم این بازی به زحمت توانست نرخ فریم 40 الی 45 فریم بر ثانیه را ارائه دهد که برای چنین بازی اصلا قابل توجیه نیست. حتی کاهش تنظیمات گرافیکی بازی به High و medium و فعال سازی حالت FSR نیز کمکی به بهینه سازی تجربه بازی نکرد.
مشکل دیگر بازی استارفیلد، لودینگهای بی شمار آن است. تقریبا برای هر کاری در بازی شما به لودینگ احتیاج دارید. درست است که این لودینگها بسیار کوتاه هستند اما عجیب است که بازی چگونه از درایو اس اس دی استفاده میکند در حالی که شما هر چند دقیقه یک بار باید صفحه لودینگ را مقابل خود مشاهده کنید. حتی برای کارهای بسیار ساده مثل خارج شدن و وارد شدن به سفینه، خارج شدن و وارد شدن به یک ساختمان یا غار و یا حتی وارد شدن به اتاق جانبی یک ساختمان به لودینگ احتیاج دارید. امروز در سال 2023 و در نسل نهم هستیم جایی که سازندگان تلاش میکنند تا هرگونه بارگذاری را از بازیهای خود حذف کنند. اما به نظر میرسد بتسدا هنوز در دوران اسکایریم و نسل هشتم باقی مانده است.
اما با وجود تمام مشکلات و انتقاداتی که از بازی Starfield داشتیم از نظر موسیقیایی و صداگذاری باید بازی استارفیلد را تحسین کنیم. نخست در بحث صداگذاری واقعا عملکرد صداپیشگان بازی فوق العاده است و همچنین سازندگان در طراحی اصوات محیطی نیز بسیار دقیق و ظریفانه عمل کردهاند. در بحث موسیقیایی باید بگویم بازی استارفیلد یکی از برترین آلبومهای موسیقی بازیهای ویدئویی را دارد و میتوان آن را درخشانترین ویژگی بازی به شمار آورد. چه زمانی که در کهکشان عظیم بازی با سفینه خود در حال پرواز هستید، چه زمانی که به کاوش در سیارات بیشمار کهکشان استارفیلد مشغول هستید و چه هنگامی که صورت مخفی کاری و یا رو در رو با دشمنان بازی مبارزه میکنید، قطعات شنیدنی و گوش نواز Starfield هر لحظه شما را به وجد میآورند و لذت تجربه بازی را دوچندان میکنند.
سخن پایانی:
ناشر بازی، نسخه PC این بازی را برای نقد و بررسی در اختیار رسانه گیم پالت قرار داده است
Starfield با وجود تمام مشکلاتی که دارد به عنوان یک بازی نقش آفرینی، درست به مانند بازیهای سابق بتسدا، یک اثر برجسته و تجربهای جذاب برای عاشقان این سبک به شمار میرود. این دسته از افراد میتوانند ساعتها در دنیای بازی استارفیلد غرق شوند و خود را مشغول ماجراحویی در کهشکان عظیمی ببینند که در هر گوشه آن ماموریتها، فعالیتهای جانبی و کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد. علیرغم داستان نه چندان جذاب اما پلات توییستها و تصمیماتی که در طول داستان بازی اتخاذ میکنید، باعث میشوند تجربه مجدد بازی نیز ارشمند تلقی شود. با این وجود اما مشکلات فنی و محدودیتهایی که در گیم پلی بازی وجود دارند باعث میشوند تا Starfield آن اثر رویایی که به دنبال آن بودیم نباشد. استارفیلد از این لحاظ تا حد زیادی قربانی جاه طلبی و وعدههای سازندگان خود شد که نتوانستند آن طور که باید و شاید به تمام آنها عمل کنند.
نقد و بررسی
Starfield
Starfield با وجود تمام مشکلاتی که دارد به عنوان یک بازی نقش آفرینی، درست به مانند بازیهای سابق بتسدا، یک اثر برجسته و تجربهای جذاب برای عاشقان این سبک به شمار میرود که میتوانند ساعتها در دنیای بازی غرق شوند و خود را مشغول ماجراحویی در کهشکان عظیمی ببینند که در هر گوشه آن ماموریتها، فعالیتهای جانبی و کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد. علیرغم داستان نه چندان جذاب اما پلات توییستها و تصمیماتی که در طول داستان بازی اتخاذ میکنید باعث میشوند تجربه مجدد بازی نیز ارشمند تلقی شود . با این وجود اما مشکلات فنی و محدودیتهایی که در گیم پلی بازی وجود دارند باعث میشوند تا Starfield آن اثر رویایی که به دنبال آن بودیم نباشد. Starfield از این لحاظ تا حد زیادی قربانی جاه طلبی و وعدههای سازندگان خود شد که نتوانستند آن طور که باید و شاید به تمام آنها عمل کنند.
مثبت
- گان پلی فوق العاده بازی به خصوص در دید اول شخص
- جزئیات بالای سفینهها، لباسها و سلاحها در بازی
- ماموریت های فرعی جذاب
- آلبوم موسیقی بی نظیر
- طراحی نوآورانه سیستم مهارتهای بازی که عمق زیادی به گیم پلی نقش آفرینی آن می بخشد
- فعالیتهای جانبی به مانند ساخت سفینه که ساعتها شما را سرگرم نگه میدارد
- طراحی هوشمندانه و پرجئیات شهرها و سیارات اصلی بازی
- مکانیزم Power که از ترکرای شدن گیم پلی جلوگیری می کند
منفی
- داستان کسل کننده
- محدودیت در نحوه سفر به سیارات مختلف
- لودینگ های بی شمار
- عملکرد فنی نه چندان مناسب
- بسیاری از سیارات جانبی بازی مشابه یکدیگر طراحی شده و تنها در برخی جزئیات با هم تفاوت دارند
- مبارزات با سفینه های فضایی اصلا جذاب و دلچسب نیستند
- طراحی و انیمیشن چهره شخصیتهای بازی بسیار مصنوعی و بی روح است
- بازی از نظر بصری و گرافیکی در مقایسه با عناوین مدرن حرفی برای گفتن ندارد
کامل ترین نقدی که از این بازی خوندم در یک جمله عالی بود و چقدر خوب و شفاف همه چیزو توضیح دادین من که لذت میبرم از نقدهای شما
این بازی آبروی هرچی نقش آفرینی رو برد حقش ۵ ۶ هم نیست چه برسه به ۷
واقعا اسم این رو گذاشتن بازی ؟ گرافیک بازی مال دهه ۹۰ میلادی هست گشتن تو کهکشان واقعا خنده داره سفینش مفت نمیارزه سیاراتش از اسکایریم خالیترن فقط دوسه تا شهر داره این وسط که توش چندین تا مجسمه در حال حرکتن واقعا بتسدا هنوز تو زمان قدیم مونده
با همه بخش های نقد شما موافق نیستم قبول دارم که محدودیت وجود داره اما به نظرم بازی های دیگه تو این سبک هم بهتر نیستن مثلا مس افکت هم بهتر از این نبود بخصوص تو قسمت نویگیشن و تراول بازی در کل گرافیک خوبی داشت و قبول دارم که قابل مقایسه نیست اما بتسدا سبک گرافیکی خودش رو داره
عالی بود این نقد بالاخره یه جا یه نقد واقعیت رو نوشت از این بازی هرجا میری فقط دوست دارن به هر نحوی شده بگن این بازی عالیه چون بتسدا اونو ساخته
بازی خیلی خوبی بود رو ایکس باکس بازی کردم و خداییش حال داد
من از این بازی لذت بردم و درسته که به قول شما رویایی نبود اما جالب و سرگرم کننده بود
این بازی فقط وعده تو خالی و پوچ بود ، هیچ جذابیتی نداشت برام و حتی معمولیتر از اسکایریم بود
استارفیلد در خیلی از جنبه ها نسخه ارتقا یافته اسکایریم هست مثل مکانیک های نقش آفرینی از جمله سیستم مهارت و اسکیل هایی که تنوع بالاتری دارن واقعا دست آدم برای انتخاب روش بازی رو باز میگذارند ولی به نظرم بزرگترین چیزی که بازی ضربه میزنه داستانش هست داستان نقطه قوت اسکایریم بود یه جورایی ماجرای مبارزه با اژدها و گرفتن قدرت های اژدها خیلی داستانو جذاب کرده بود اما استارفیلد واقعا داستانش هیچی برای رو کردن نداره و حتی در خیلی از زمینه ها می بینیم که از اسکایریم تقلید کرده به نظر منم بازی میتونست خیلی بهتر از این باشه اما خب …
فضانوردی تو بازی خیلی محدود بود ولی بقیه چیزاش رو دوست داشتم بهش ۹ از ۱۰ میدم