سرانجام و پس از مدتهای طولانی انتظار، رویای بزرگ طرفداران آلن ویک به واقعیت پیوست. آلن ویک دو بعد از ۱۳ سال از عرضه بازی اول و ۱۱ سال از انتشار کابوس آمریکایی آلن ویک، چندی پیش منتشر شد. از همین رو با من و وبسایت خبری تحلیلی گیم پالت در ادامه این متن همراه شوید تا به بهانه عرضه این اثر، باهم به موشکافی دقیق بازی آلن ویک ۲ بپردازیم.
عنوانی که تغییرات ساختاری گسترده و مهمی را در تمامی بخشها نسبت به بازی نخست، تجربه کرده است. بهگونهای که اکنون ماهیتی کاملا جدید پیدا کرده است. درواقع بازی که با برچسب آلن ویک دو میبینیم اصلا آلن ویک نیست و بیشتر شاهد یک تشابه اسمی هستیم. تکتک بخشها از تم کلی و هسته گیمپلی تا داستان عوض شدهاند. از این رو احتمالا شاهد واکنش دوگانه طرفداران به این اثر خواهیم بود. گروهی خواهند بود که از تغییرات به وجود آمده استقبال میکنند و گروهی که حس میکنند که بازی مورد علاقهشان پس از این همه سال انتظار، بیش از حد از ریشههای خود دور شده است.
درمجموع اما میتوان وجهه مثبت تغییرات بازی را نسبت به جنبه منفی آن پررنگتر دانست. در ادامه از این خواهیم گفت که آلن ویک ۲ تا چه اندازهای در برآروده کردن انتظارات مخاطبان خود موفق بوده است. همچنین به این مورد خواهیم پرداخت که نتیجه تغییرات فراوان مذکور در جنبههای مختلف چه بوده و وضعیت اثر در هر ساحت، چگونه است.
سم لیک و رمدی پس از چندین سال آزمون و خطا، مجددا به سراغ سری آلن ویک و آقای نویسنده رفتهاند و رویکردی کاملا جدید در قبال دنباله بازی خود اتخاذ کردهاند. از همین جهت باید از خود پرسید آیا آلن ویک دو واقعا آن بازگشت شکوهمند سم لیک به دوران اوج خود و یک شاهکار است یا نه؟ اجازه دهید بررسی خود را مثل همیشه از زمینه داستانگویی شروع نماییم.
سفری دیگر به قلمرو تاریکی همراه آقای نویسنده!
در زمینه داستانگویی درمجموع شاهد عملکرد رضایتبخشی هستیم اما مشکلاتی نیز دامان روایت را گرفتهاند. ابتدا به معدود مشکلات قصه پرداخته و سپس نقاط قوت آن را بررسی میکنیم. آلن ویک از همان ابتدا بهشدت سعی در تقلید و الهام گرفتن از آثاری مانند توئین پیکس و تاحدی توایلایت زون را داشته است. عاملی که در نسخه دوم هرچه پررنگتر شده است. آلن ویک ۲ خوشبحتانه توانسته تا یک تجربه سورئال جذاب در حد و اندازه سریهای مذکور و بعضا بهتر از آنها را ارائه دهد. اما این وسط مشکلاتی در این رابطه وجود دارد.
حال و هوای کلی خط داستانی آلن ویک به گونهای است که اصلا نیازی به وجود آن در مرکزیت قصه نبود و صرفا بهخاطر خلق یک تجربه چند ساعته بازی در نقش ویک به اثر اطافه شدهاند. از آن طرف در عنوانی که برچسب آلن ویک را دارد، خبری از ویک نیست و ما حدود ۶۵ درصد از تمام مدت زمان تجربه خود از بازی را در نقش ساگا اندرسون سپری میکنیم. همان چند ساعت گیمپلی ویک هم بهقدری تحمیلشده، تکراری، گیجکننده و اظافه بهنظر میرسند که میشد حتی در طی ۲ ساعت پروندهشان را بست. درواقع خط داستانی آلن ویک تماما در دارک پلیس جریان دارد و به یک سری تلاشها و آزمون و خطاهای او در جهت فرار از این بعد سورئال خلاصه شده است.
این تلاشها در ابتدا جذاب و برای به تصویر کشیدن شرایط آلن ویک در ۱۳ سال اخیر ضروریاند و ارتباط کاربر با کاراکتر را تقویت میکنند. اما این عامل خیلی زود رنگ میبازد و شاهد شش هفت ساعت گیمپلی و داستان تکراری، گیجکننده، کوتاه و جانبی هستیم که در طی آن در نقش ویک بازی میکنیم. البته خط داستانی آلن ویک هم کاربرد و استفاده خود را در پیشبرد بازی دارد و سازندگان لطف کردهاند و نزدیک به نیم ساعت در دنیای واقعی ما را در نقش ویک قرار دادهاند. اما با وجود همهی اینها در عنوانی که در درجه اول در ارتباط با کاراکتری با نام آلن ویک است.
انتظار میرفت این خط داستانی دارای کیفیت، طول و اهمیت بیشتری میبود. در اصل بیشتر تلاشهای ویک برای فرار از دارک پلیس کاملا تکراری، عذابآور و غیرضروری هستند و نویسنده میتوانست به سادگی از بسیاری از آنها عبور کند اما در این صورت بستر مناسب برای ایجاد چند ساعت گیمپلی با محوریت بازی در نقش ویک مهیا نمیشد. سناریویی که احتمالا اعتراض طرفداران را در پی میداشت و استودیو برای اجتناب از آن، دست به طراحی این خط داستانی دست و پاشکسته زده است.
علاوه بر این موارد، ریتم روایی داستان در مواقعی دچار مشکل میشود. خط داستانی ساگا در نیمه ابتدایی خود و به ویژه اوایل بازی تاحد زیادی راکد و فاقد هیجان است و بیشتر شبیه یک شبیهساز کارآگاهی و پیادهروی است تا یک اثر اکشن ترس و بقا. از آن طرف متاسفانه تاثیر منفی ووک و جریانهای افراطی رسانههای غربی و هالیوودی کاملا روی داستان و بهخصوص پایان شعاری آن دیده میشود. پایانی که از حیث سازگاری با منطق داستانی کاملا ضعیف عمل میکند.
درواقع سازندگان صرفا بخاطر اینکه بتوانند پیامهای فرهنگی مدنظر خود را به مخاطب تحمیل کنند و از آن طرف به هر طریقی که شده جا را برای ادامه داستان و تولید یک دنباله دیگر باز بگذارند، دست به اتخاذ چنین تصمیم غلطی زدهاند. درواقع آنها برای تبلیغ پیامهای چپگرایانه احمقانه و تکراری خود، نهتنها به منطق پایان قصه ضربه زدهاند. بلکه حتی کاری کردهاند که کیفیت کلی روایت و منطق دنیای داستانی اثر بهکلی زیر سوال برود. همه و همه برای اینکه بتوانند نسخه دیگری بسازند.
اما جدای از این نقاط ضعف اساسی، داستان آلن ویک ۲، ویژگیهای مثبت پررنگی نیز دارد. سم لیک یک بار قبل از عرضه بازی و در جریان یک مصاحبه ذکر کرد که آلن ویک ۲ تفاوتهای مهمی با نسخه اول خواهد داشت. وقتی از او درخواست کردند تا منظور خود را بهتر شرح دهد، او توضیح داد که آلن ویک یک، اثری اکشن با المانهای ترسناک بود اما آلن ویک ۲، عنوانی در ژانر ترس و بقا با المانهای اکشن است.
همین توصیف بهخوبی شرح دهنده رویکرد کلی جدیدترین بازی استودیو رمدی است. عاملی که تاثیر خود را روی تمام بخشها از گیمپلی بگیر تا داستان بر جای گذاشته است. از این نظر در بحث ایدهپردازی و فضاسازی و ستینگ کلی داستان، آلن ویک ۲ تاریکتر از بازی نخست است و سعی کرده تا فضایی ترسناکتر را برای قصهگویی خود ایجاد کند. تلاشهای خلاقانه لیک در ارائه یک قصه سینمایی سورئال خلاقانه با المانهای روانشناختی ستودنی است و منجر به خلق صحنههای بهیادماندنی و منحصر بهفردی شده است.
تغییرات اعمال شده روی فضا و ایده کلی داستان مثبت بوده و اثر در نتیجه همین تغییرات حس ترس را بسیار بهتر از نسخه پیشین به کاربر انتقال میدهد. از همین نظر و در بحث القای حس ترس و تشویش، عملکرد آلن ویک ۲ ستودنی است. سم لیک برای روایت قصه مدنظر خود از فنون متفاوتی بهره برده است. ما شاهد برخی سکانسهای مکالمه راکد و کلی، برخی کات سینهای سینمایی باکیفیت و همچنین یک سریال واقعی هستیم که توسط تیم بازیگران اثر ساخته شده و در قسمتهای مختلفی از گیمپلی اثر پخش میشود.
درواقع لیک از نظر نحوه روایت سنگ تمام گذاشته است. او یک شوی تلویزیونی، چندین اجرای زنده از گروههای موسیقی، دهها ترانه شنیدنی، یک سریال چند اپیزودی، چندین نوار ویدئویی و دهها آیتم متفاوت دیگر را حقیقتا ضبط کرده و در اثر خود گنجانده است. تا به وسیله آنها قصهگویی را گسترش داده و بهتر از قبل جلو ببرد. درواقع شما با تجربه آلن ویک جدید نهتنها یک بازی که یک فیلم یا حتی کنسرت موسیقی بسیار دلنشین و باکیفبت را به تجربه مینشینید. تبحر لیک درخصوص مبحث سینما و احاطه کامل او به قواعد مهم آن نیز مزید بر علت بر بالا بودن کیفیت این محتواها شدهاند. داستان از زاویه دید دو شخصیت در دو بعد متقاوت روایت میشود که کاربر میتواند با ترتیب مورد علاقه خود به تجربه داستان هریک از آنها بنشیند.
دو تجربهای که در نهایت در جایی از داستان به هم گره میخورد. برخی اتفاقات حکم رویاها، فلش بکها و الهامات را برای پروتاگونیستها دارند. در اصل لیک شیوهای پیچیده و پرریسک را برای روایت داستان خود انتخاب کرده و تا حد زیادی موفق شده تا آن را مدیریت کند. کات سینهای سینمایی باکیفیت هم کاملا در انتقال احساسات مختلف و انگیختن عاطفی مخاطب درکنار درگیر کردن روان او موفق بودهاند. از این نظر بازی جدید سم لیک همان تجربه سورئالی است که سالها آرزوی ساختن آن را داشت و بالاخره در کار خود موفق شده است. بک تجربه سورئال گیرا، خلاقانه و درگیرکننده با فضاسازی سنگین و قوی.
جدای از بحث روایت، ستینگ، فضای قصه و ایدهپردازی درکنار شخصیتپردازی از جنبههای مهم دیگری هستند که باید به آن بپردازیم. آلن ویک ۲ در بخش شخصیتپردازی عملکرد ضد و نقیضی از خود به جای میگذارد. گروهی از شخصیتها همان کاراکترهای نسخههای قبل هستند که با وفاداری کامل در این نسخه بازگشتهاند. اما تعدادی از شخصیتها نیز جدیدا به اثر اظافه شدهاند. در مورد کاراکترهای جدید، خصوصا عملکرد دوگانهای را شاهد هستیم. از یک طرف پروتاگونیست جدید قصه یعنی ساگا اندرسون و درگیریها، انگیزهها، اهداف و نگرانیهای او به طرز غیرمنتظرهای ملموس از آب در آمدهاند.
امان از سیاستزدگی و پایانهای سودجویانه و شعاری…
دراصل سازندگان به علت اینکه واقف بودند که طرفداران احتمالا به حضور هر شخصیت دیگری به غیر از ویک در جایگاه کاراکتر قابل کنترل حساس خواهند بود، بهخوبی روی ساگا از حیث پرداخت شخصیتی کار کردهاند. تصویری که از ساگا در جایگاه یک مامور متعهد و در عین حال یک مادر فداکار نشان داده میشود، تاحدی اغراقآمیز است. اما درمجموع بازی به خوبی به تناقضات درونی او، انگیزه، اهداف و نگرانیهای او و محرکهای روانیاش میپردازد. این محرکها و انگیزهها در ادامه کاملا به قصه آلن ویک گره میخورند. بهشکلی که اهداف پشت تصمیمات و انگیزه شخصی ساگا از اعمالی را که انجام میدهد و تصمیماتی که میگیرد را برای مخاطب قابل همذاتپنداری میکند.
همین موضوع باعث میشود که ما واقعا در بسیاری از تصمیمها، دلایل او را درک کرده و به او حق بدهیم. همهی این عوامل از ساگا پروتاگونیستی مناسب ساختهاند که بهخوبی داستان دست و پا شکسته کاراکتر ویک در دارک پلیس را کامل و ترمیم میکند. درواقع اگر یک سری سیاستها و اهداف ووک سازندهها و برخی اغراقها و زیادهرویها وجود نداشت، ممکن بود حتی ساگا را در جایگاه یک شخصیت بهیادماندنی و دوست داستنی بهسان ویک، به خاطر بسپاریم. البته متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاده است.
از دیگر شخصیتهای جدید و مهم اظافه شده به قصه، کاراکتر الکس کیسی با بازی و صداپیشگی سم لیک (درست خواندید، خود سم لیک!) است. کیسی با لحن صحبت و اخلاق خاص خود، نقشآفرینی محشر لیک و حضور جذاباش در قصه در جایگاه یک شخصیت مکمل، بهزودی جایگاه خود را در دل مخاطب باز کرده و به کاراکتری دوستداشتنی تبدیل میشود. در ادامه از پیشینه، انگیزهها و نگرانیهای کیسی هم، جزئیات بیشتری را متوجه میشویم که حضور او را حتی ملموستر و ارزشمندتر از قبل میکنند. اگر آرزو داشتید تا باری دیگر سم لیک را در نقش یک کارآگاه ناامید، خسته و جدی ببینید، آرزوی شما تحقق یافته است.
مابقی کاراکترهای جدیدی نیز که اظافه شدهاند و حتی شخصیتهایی که مجددا از نسخه ابتدایی برگشتهاند، همگی بسته به نقش خود در داستان، معمولا از پرداخت استاندارد و مناسبی بهره میبرند. در این میان اما شاهد مشکلاتی در زمینه پرداخت کاراکتر آلن ویک و مستر اسکرچ هستیم. درواقع دلیل اصلی ضعف شخصیتی آلن ویک و همزاد شیطانی او و عدم بلوغ و تکامل این کاراکترها در نسخه جدید، برخی رویکردها، تصمیمات و مشکلات مربوط به بخش نویسندگی بازی بودهاند. درواقع سم لیک زحمت پرداخت یک آنتاگونیست جدید را به خود نداده و نسخهای سطحیتر و کلیشهایتر از همان آنتاگونیست امریکن نایتمیر و دیالسیهای بازی اول را به تکراریترین شکل ممکن بازگردانده است.
افشاهای داستانی و پلات توئیستها و روند طرح و پاسخ سوالها در روایت، جذاب و حرفهای است و از همین نظر شاهد برخی غافلگیریهای جذاب حتی در خصوص آقای اسکرچ نیز هستیم. اما درمجموم اسکرچ در نقش ویلن اصلی داستان نهتنها تکامل پیدا نکرده، بلکه حضوری کاملا تکراری و سطحی دارد. همین عامل باعث شده تا به سرعت حس تهدیدکنندگی و ترس خود را نیز از دست بدهد. آلن ویک نیز با توجه به نقش کوتاه خود و نوع پایانبندی اثر، بهنوعی قربانی نوع نویسندگی و اهداف آنها شده است.
ویک تقریبا هیچ پرداخت جدیدی دریافت نمیکند و بعضا حضور او در داستان حتی غیرضروری به نظر میرسد. این مورد را در کنار این واقعیت قرار دهید که داریم در مورد یک بازی با نام آلن ویک و در مورد شخصیت آلن ویک، صحبت میکنیم تا متوجه شوید که با چه ضعف بزرگی مواجه هستیم. درواقع این اشتباه که نویسندگان مرتکب شدهاند، عمدی یا غیرعمدی، یکی از سنگینترین ضربهها را به بدنه داستان وارد کرده است.
درمجموع اما اگر بخواهیم در یک نگاه و بررسی کلی، کم و کیف داستانگویی آلن ویک ۲ را از نظر بگذرانیم، باید بگوییم که با روایت تقریبا رضایتبخشی طرف هستیم. ایده کلی داستان و نوع روایت لیک بسیار جذاب و خلاقانه است و با اتخاذ تصمیمات و ریسکهای جدی و مهمی توسط تیم نویسندگی مواجه هستیم. بیشتر کاراکترهای جدید و قدیمی هم از پرداخت خوبی برخوردارند. اما با این وجود ضعف بازی در خلق یک آنتاگونیست تهدیدکننده و قوی در کنار کمکاری سازندگان روی خط داستانی ویک و پرداخت ناقص شخصیتی او، ضربههای غیرقابل جبرانی به بدنه داستان زدهاند.
پایانبندی ضعیف، شعاری و سودجویانه در کنار برخی رگههای ووک و شعاری و همچنین از ریتم افتادن برههای قصه به ویژه در اوایل و برخی مراحل مربوط به دارک پلیس، از دیگر نقاط ضعف قصه اثر به شمار میروند. درواقع داستان آلن ویک ۲ بیشک پتانسیل بسیار بیشتری داشت که متاسفانه در نتیجه برخی جبههگیریها و تصمیمات غلط سازندگان و پارهای از مشکلات نویسندگی، بخش قابل ملاحظهای از پتانسیل آن به هدر رفته است.
از این نظر با یک دنباله داستانی مواجه هستیم که بعضا حتی برخی حفرهها و رمزهای نسخه پیشین را تیز پر و کاملتر میکند و وجود آن ایرادی ندارد. اما از آن دسته داستانهایی نیز نیست که بگوییم عملا به وجود آن در نقش یک دنباله، نیازی بود. قصه آلن ویک یک درمجموع بدون این دنباله هم کامل بود و این قضیه هنوز هم تغییر زیادی نکرده است. درواقع نیازی از لحاظ روایی به خلق یک دنباله احساس نمیشد اما نمیتوان وجود آن را نیز کاملا بیهوده و زائد دانست.
بازگشت شکوهمند Poets Of The Fall
در زمینه موسیقی باری دیگر لیک و تیمش گل کاشتهاند. همکاری درخشان رمدی با گروه موسیقی راک و آلترناتیو Poets Of The Fall که از زمان مکس پین دو شروع شد، تا همین امروز ادامه داشته است. میوه و حاصل این همکاری چندین ساله، خلق قطعات موسیقی زیبا و بینظیری برای بازیهایی نظیر کنترل، آلن ویک، مکس پین و سایر عناوین ساخته شده به دست رمدی بود. کیفیت قطعههای ساخته شده توسط هنرمندان بااستعداد این گروه و میزان خوانایی و همخوانی این قطعات با تم و محتوای بازیهای مختلف استودیو از قدیم زبانزد خاص و عام بود. این قضیه اکنون نیز تغییری نکرده و شاهد کیفیت بالای قطعات موسیقی آلن ویک ۲ و هماهنگی کامل آنها با تم و فضای داستان هستیم.
بسیاری از این قطعات بهقدری گوشنواز و زیبا هستند که جدای از تقویت تجربه عاطفی و القای هیجان به مخاطب در طی تجربه بازی، حتی توان برانگیختن و لمس کردن روح و روان او خارج از دنیای بازی را نیز دارند. Poets Of The Fall اما تنها گروهی نیست که در فرایند آهنگسازی آلن ویک ۲ دخیل بودهاند. در بازی چندین قطعه موسیقی شنیدنی و بینظیر دیگر را نیز شاهد هستیم که توسط خوانندهها و گروههای دیگر خلق شدهاند که اکثرا از کیفیت بسیار بالایی برخوردارند.
از میان آنها، بهویژه قطعه Yoton Yo یا همان Nightless Night از جذابیت و کیفیت مثالزدنی برخوردار است. ملودی و اجرای تاثیرگذار خواننده به زبان فنلاندی و با تم موسیقی پاپ کلاسیک در کنار شعر ترسناک و عمیق آن در وصف آقای اسکرچ، بهقدری جذاب هستند که شما را بارها ایجاب و مشتاق به گوش فرا دادن دوباره و دوباره به این قطعه در داخل و خارج از بازی بکنند.
سازهای غالب در اکثر آهنگهای ساخته شده برای بازی شامل گیتار الکتریک، ویالون الکتریک، پیانو، کلارینت، درام و سازهای الکترونیکی مانند سینتی سایرز بوده است. این قطعات عموما در سبک راک تولید شدهاند اما شاهد ترکهایی با تم کلاسیک یا پاپ نیز هستیم. این قطعات بهخوبی به روح و جان اثر نشستهاند و علاوه بر تقویت احساسات و تجربه کاربر در تمام بخشها، نوعی هاله سورئال، مرموز و تاریک نیز آفریدهاند که بدل به چاشنی جذاب و تأثیرگذاری شده که کل فضای اثر را دربرگرفته است.
قطعات مذکور موسیقی در سکانسهای مبارزه نوایی از حس تشویش، استرس و پریشانی عمیق را به روح و روان مخاطب تزریق میکنند. این مورد باعث شده تا حتی مبارزه با دشمنان عادی بازی هم دستکم در اوایل اثر، ترسناک و استرسزا باشد. جدای از آن قطعاتی نیز که در حین گشت و گذار در محیط و سکانسهای عاطفی نیز پخش میشوند، مثل خوره به جان کاربر میافتند و ذرهذره با القای حس ناامنی، ترس و اضطراب روانی، او را از درون ذهن میخورند و تجزیه میکنند. همهی این موارد باعث شده تا آلبوم موسیقی آلن ویک ۲ را یک شاهکار بینقص و کاملا سازگار با ذات بازی بدانیم.
موسیقی تنها بخشی نیست که در زمینه سمعی بیبدیل عمل کرده است. صداگذاری و صداپیشگی هم در آلن ویک ۲ با همین کیفیت کار شدهاند. در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت که بازی جدید رمدی، چگونه یکی از متعادلترین و بالانسترین بازیها در زمینه برقراری تعادل بین المانهای اکشن و ترسناک است. درواقع دوستداران و دنبال کنندگان قدیمی سبک اکشن و بقا از پیش بهخوبی میدانند که رعایت تعادل در خلق یک بازی ترسناک، چقدر کار سختی است.
باتوجه به رابطه معکوسی که بین میزان ارائه سلاحها و تجهیزات به پلیر در یک بازی ترسناک و میزان ترس او، وجود دارد. میتوان ادعا کرد که سقوط از هر دو طرف این بند باریک، مرگبار خواهد بود. اگر اثر بیش از حد مخاطب را مجهز کند، جز با یک سری سکانسهای جامپ اسکر پوچ مواجه نخواهیم بود و اکشن جای ترس را خواهد گرفت و نهایتا ممکن است با یک اضطراب روانی خفیف طرف خواهیم باشیم.
خلاف این موضوع نیز صادق است، گرچه اگر ما پلیر را بدون هیچ سلاحی در دل یک جزیره پر از هیولاها و موجودات خونخوار بیاندازیم، او خواهد ترسید. اما ترس القا شده، شدیدا وحشت Cheap و بیارزشی خواهد بود. درواقع خیلی ساده است که کوچکترین امکانات را از کاربر گرفته و انتظار ترسیدن او از دشمنان و هیولاها را داشته باشیم. حال آنکه، چیزی که سخت و ایدئال است، برقراری تعادل بین دو طرف آهن رباست. آلن ویک ۲ یکی از درخشانترین نمونههای چنین تعادلی در سالهای اخیر بین بازیهای ترس و بقا است که صرفا از برخی مشکلات رنج میبرد. مشکلاتی از قبیل توزیع نامناسب سکانسهای اکشن در مراحل ابتدایی و راکد بودن این ماموریتها از نظر المانهای هیجانانگیز گیمپلی.
این موارد را گفتیم تا بیان کنیم که وقتی مخاطب از زوزه ساده یک سگ معمولی نیز در آلن ویک ۲ وحشت میکند. این وحشت جدای از کیفیت صداگذاری درجه یک تیم رمدی و ایجاد اضطراب روانی پایدار و اتمسفریک در او از همان ابتدا، به یک عامل دیگر نیز مربوط میشود. آن عامل نیز چیزی جز همین تعادل نیست. رمدی ابدا در استقاده از هیولاها و موجودات ترسناک جهان بازی خود، زیادهروی نکرده است. همین عامل هم باعث شده تا این موجودات ترسناک بودن خود را حفظ کنند و کاربر در هر لحظه احساس خطر کند.
شما ممکن است ده بار در حین قدم زدن در جنگلهای سوت و کور و وحشتاک حاشیه دریاچه کالدوران، صدایی از محیط بشنوید، اما فقط یک بار با یک دشمن مواجه شوید. همین عامل ترس موجود در مواجهه با این هیولاها را برخلاف بسیاری از عناوین ترس و بقای روز، تا آخر حفظ و تقویت کرده است.
سخنان دیوانهواری که تیکنها زیر لب در حال گشتزنی با لحنی جنونآمیز در محیط زمزمه میکنند، موسیقی مورمورکننده و اصوات هراسناکی که در حین گشت و گذار در دارک پلیس و جنگلها و شهرهای متروک به گوش میرسند. نوای ترسناک حرکات دستگاههای یک شهربازی قدیمی و شبحزده، همگی و همگی از کیفیتی مثالزدنی برخوردار هستند و بهخوبی باعث هرچه ترسناکتر شدن بازی شدهاند. از آن طرف صداگذاری در سایر زمینهها هم در حد و اندازه استاندارد و قدرتمندی انجام شده است. از صداگذاری خشخش له شدن برگها زیر پای کاراکترها تا صدای شلیک گلولهها و خالی شدن خشابها. تمامی اصوات موجود در آلن ویک ۲ بهخوبی صداگذاری شدهاند و سازندگان در این زمینه عملکرد درخشانی دارند.
جدای از ساحت صداگذاری اما شاهد صداپیشگی و نقشآفرینی بسیار خوب تیم بازیگران نیز هستیم. ایلکا ویلی و سم لیک به جرئت یکی از بهترین اجراهای ویدئو گیمی تاریخ را به خود اختصاص دادهاند. کاراکترهایی مثل مستر دور و برادران اندرسون نیز از این قاعده مستثنی نیستند. درواقع تکتک صدابازیگران حاضر در تیم، نهتنها عملکردی ماندگار و کاملا سازگار با شخصیت خود داشتهاند. بلکه آنهایی که عنلا در صحنه حضور یافتهاند، نیز بهزیبایی هرچه تمامتر به ایفای نقش پرداختهاند.
از زبان بدن بگیر تا لحن ادای دیالوگها و میمیکها، همه فوقالعاده هستند و حاکی از شناخت بالا و حس احترام شدید لیک به هنر سینما و توانایی بالای او در امر کارگردانی دارند. دقت در لحن و لرزشهای صدا در بیان دیالوگها، نوع لحن متفاوت و دایره کلمات منحصر به فرد هر کاراکتر در حین سخن گفتن و تن صدای آنها، همگی کاملا هماهنگ با شخصیت مدنظر کار شدهاند. شما هرگز صدای جدی، خشدار و شوخ طبعی زیرپوستی کارآگاه کیسی با نقشآفرینی لیک را از یاد نخواهید برد. لحن پر شور و جنونآمیز و تن صدای شکسته برادران اندرسون تا مدتها در خاطرتان خواهند ماند. در نهایت نیز هرگز صدای آرام، شیک و لحن شاعرانه آلن ویک را فراموش نخواهید کرد.
به بیانی دیگر، همه صدابازیگران بهزیبایی هرچه تمامتر در نقش خود، حضور یافتهاند. از کاراکترهای مهم و اساسی تا شخصیتهای مکمل مثل آهتی و بقیه. لحن خاص و گویش محلی هر کدام از این کاراکترها و کنترل دقیق صدا توسط این گویندگان حرفهای نیز از دیگر نقاط قوت بازی در این زمینه بوده و مزید بر علت کیفیت فاخر آن شده است. صداپیشه ساگا اندرسون نیز کاملا بهخوبی و بهشکلی استاندارد، نقشی را که از او خواستهاند، ایفا کرده است. زنگ صدای مصمم و لحن جدی اما مهربانانه او بهخوبی با مشخصات شخصیتی ساگا همخوانی دارند.
جدای از این واقعیت که تکتک صداپیشهها با سازگاری تمام و بهشکل خارقالعاده به کاراکترهای خود روح بخشیدهاند. باید یک تشکر ویژه هم از چند بازیگر اصلی بکنیم که در نوارهای ویدئویی و اپیزودهای سریالی اثر حضور داشتهاند. افرادی که در راس آنها خود سم لیک و ایلکا ویلی قرار دارند. ویلی بازیگز نقش آلن ویک با میمیکهای حرفهای، دقیق و جذاب در سکانسهای گوناگون، بهخوبی تحولات و احوالات پرونی کاراکتر ویک را به تصویر کشیده و همچنین نمایانگر تصویر او شده است.
او نقش آقای اسکرچ را نیز ایفا کرده و در هر دو نقش، خوش درخشیده است. کار ویلی در صداپیشگی و ادای دیالوگها نیز عالی بوده و لحن صحبت و لرزشهای بهموقع صدای او و کنترل دقیق تن صوتیاش هم معرکه بوده است. جدای از اینها کافی است به زبان بدن ویلی در سکانسهای مختلف دقت کنید تا متوجه شوید که با یک بازیگر کاملا حرفهای مواجه هستیم. سم لیک نیز گرچه عملا بازیگر نیست. اما عملکرد بسیار خوبی از خود در این زمینه، برجای گذاشته است.
در نهایت نیز باید گفت که در زمینه سمعی، آلن ویک ۲ واقعا شاهکاری است که هیچ ایرادی ندارد. از امر صداگذاری بگیر تا موسیقی و صداپیشگی، همه چیز به حرفهایترین، خوشذوقانهترین، خلاقانهترین و سازگارترین حالت ممکن نسبت به اثر ساخته شده است. همین عوامل هم دست در دست هم از آلن ویک ۲ یک تجربه سمعی بینظیر و درجه یک ساختهاند. تجربهای که بیشک در آینده استانداردی برای سنجش سایر عناوین هم سبکاش و الهامبخش آنها خواهد بود. تجربهای جادویی که هرگز آن را از یاد نخواهید برد.
یک تجربهی ترس و بقای استاندارد و خلاقانه در دام مشکلات لول دیزاین و سیستم مبارزه
هسته گیمپلی آلن ویک ۲ و سیستمهای مختلف آن درست مثل سایر بخشها و تحت تاثیر تغییر رویکرد کلی استودیو در قبال بازی مبنی بر تبدیل کردن آن از یک تجربه اکشن با المانهای ترسناک به یک عنوان ترس و بقا با برخی سکانسهای اکشن، قرار گرفته است. بازی سعی کرده تا با الهامگیری واضح و شدید از عناوین ترس و بقای موفقی مثل بازیهای اخیر سری رزیدنت ایول و مجموعه لست آو آس، به یک شالوده منسجم و جذاب برای گیمپلی خود دست یابد.
گرچه این الهامگیری در زمینه القای حس ترس و تعادل موجود بین اکشن و ترس و زمینههایی مثل سیستم مدیریت آیتمها و رابط کاربری جواب داده است. اما با نقصها، تناقضها و کمبودهای متفاوتی نیز روبهرو است. مشکلاتی که بخش قابل ملاحظهای از پتانسیل آن را به فنا دادهاند.
با توجه به تغییر رویکرد فوق، نقش اکشن و مبارزات در بازی بسیار کمرنکتر از پیش شده است. اما این مورد بهخودی خود مشکل به حساب نمیآید و حتی ممکن است گروهی از طرفداران بسیار از این تصمیم استقبال کنند. اما چیزی که مشکلدار است، کم و کیف سیستم مبارزات اثر و ایراد توضیع سکانسهای اکشن در سراسر تجربه گیمپلی است. درواقع شما در نیمه ابتدایی بازی، در سکانسهای انکشتشماری و به مدت زمان بسیار کوتاهی اسلحه به دست میگیرید و یک مکانیزم حل پرونده و تغییر داستان که جدیدا به گیمپلی اطافه شدهاند، جای آن را گرفتهاند.
وضع در نیمه دوم بسیار بهتر است. اما این تناقض موجود بین توضیع سکانسهای اکشن باعث یکنواخت شدن و خستهکننده شدن ریتم گیمپلی در چند ساعت اول تجربه، برای بسیاری از مخاطبان شده است. از این نظر چنین توضیع نابهنجاری خود یک مشکل مهم در زمینه لول دیزاین به شمار میرود.
جدای از تعداد سکانس های مبارزه و نحوه توضیع آن، مشکل بزرگ دیگر در رابطه با آلن ویک ۲، کیفیت گانپلی آن است. درواقع درست برخلاف چیزی که استودیو سازنده مدعی شده بود، هیچ کدام از سلاحهای موجود در بازی وزن ندارند و تجربه شلیک با آنها بسیار به یکدیگر نزدیک و شبیه است. گانپلی آلن ویک ۲ در بهترین حالت یک سیستم مبارزه اکشن سوم شخص استاندارد، کلیشهای و معمولی است که هیچ نقطه قوت ویژه و تازهای ندارد.
در بدترین حالت هم یک کپی درجه دو و شکست خورده از منابع الهام خود مثل سری رزیدنت ایول است. جدای از تجربه نشانهگیری و شلیک ابتدایی، بعضا تیراندازی دچار برخی مشکلات فنی نیر هست. سلاحها بیوزن و تجربه استفاده از آنها تکراری است. ما حتی شاهد وجود تنوع اسلحه مناسبی نیز نیستیم که این مشکل را تاحدی جبران کند.
درواقع تعداد و تنوع سلاحهای آلن ویک ۲ در قیاس با عناوینی مثل دد اسپیس ریمیک، رزیدنت ایول و لست آو آس در جایگاه یک عنوان سرورایول هارر، بسیار محدود و مضحک است. کلا چهار پنج نوع سلاح در بازی وجود دارند که تجربه شلیک با هیچ کدام از آنها، مورد تازه و خاصی در خود ندارد و سازندگان حتی زحمت ارتقای تجربه شوتینگ مخاطب با استفاده مناسب از قابلیت تریگرهای تطبیقی دوال سنس را هم به خود ندادهاند. اما حداقل میتوان گفت که آلن ویک ۲ در برآورده کردن حداقلها و ارائه یک مکانیزم تقریبا استاندارد و رضایتبخش از اکشن و شوتر سومشخص، تاحد زیادی موفق بوده است.
از این نظر با یک ناامیدی کامل و تمام عیار در مورد سیستم مبارزات مواجه نیستیم اما بهراحتی میتوان گفت که انتظارات بسیار بیشتری داشتیم. انتظاراتی که بهخصوص با تبلیغات اخیر رمدی تقویت شده بودند اما برآورده نشدهاند. تنوع دشمنان نیز رضایتبخش و قابل قبول است. کیفیت و تنوع باس فایتهای بازی هم باتوجه به مدت زمان نسبتا کوتاه گیمپلی، راضیکننده هستند. این باسها شاید لزوما تجربه نبرد خلاقانه، هیجانانگیز، بهیادماندنی و جذابی را تقدیم مخاطب نکنند. اما درعوض تا دلتان بخواهد، ترسناک و وحشتزا کار شدهاند.
همانطور که گفتیم، آلن ویک ۲ تاحد بسیار زیادی از سبک و سیاق نسخه پیشین خود و شالوده اکشن آن، فاصله گرفته است. اما چیزی که جایگزین این سکانسهای اکشن شده، گرچه بهخودی خود خلاقانه و جذاب کار شده است. اما استفاده نامتعادل و بیش از حد سازندگان از آن، درست مانند توضیع نامناسب مبارزات در نیمه ابتدایی، به تعادل طراحی مراحل، ضربه وارد کرده است. این سیستم مورد بحث، چیزی نیست جز مکانیزم حل پرونده ساگا و تغییر مسیر داستان ویک.
دراصل بهخصوص در مورد توانایی ویژه حل پرونده ساگا، استودیو بهقدری از این قابلیت او اوریوز کردهاند که در مواقع متعددی از جمله ساعات ابتدایی و انتهایی تجربه و چندین بار در طی اواسط بازی، بهکلی جریان و ریتم گیمپلی و داستان مختل میشوند. دراصل وقتی مخاطب در نقاط مهم گیمپلی یا داستان برای دقایق طولانی از اثر جدا شده و مجبور به مرتب کردن چندین و چند باره یک تعداد کاغذ و سرنخ روی یک تخته سیاه میشود. عملا ارتباط خود را تاحد زیادی با بازی از دست میدهد.
چنین مکانیزمی درمجموع المانهای خلاقانه و مناسبی دارد و به افزایش کیفیت گیمپلی در راستای هدف سازندگان، کمک شایانی کرده است. اما این استفاده بیش از حد تیم سازنده از آن، باعث شده تا عملا ما در بیشتر مواقع مهم بازی و به میزان زمان بسیار بالایی از گیمپلی نهچندان طولانی و نهایتا ۲۰ ساعته اثر را سرگرم بازی با چند تکه کاغذ باشیم.
همین عامل هم به ریتم روایت و گیمپلی ضربه زده و هم در مواقعی تجربه کاربر را کسالتبار کرده است. وضعیت چراغ جادویی و مخصوص ویک که قادر به تغییر دادن محیط است و توانایی نگرش و تغییر مسیر داستان او نیز از همین قانون پیروی میکند. گرچه این دو مکانیک جذاب و خلاقانه هستند و به شکلگیری مکالامات، لحظات، سکانسها و موقعیتهای هوشمندانه و نبوغآمیزی منجر شدهاند. اما میزان استفاده از آنها بهقدری بیش از حد است که عملا ما در ۵ ساعتی که به جای آلن ویک بازی میکنیم، هشتاد درصد این تایم را در حال دست و پنجه نرم کردن با این دو مکانیزم در یک محیط معمایی و گیجکننده هستیم.
نتیجه نیز درست مثل گیمپلی ساگا شده است. کلیت لذتبخشی که در دام عدم رعایت تعادل در استفاده از مکانیزمهای مختلف گیمپلی، رنگ باخته است. درواقع ما شاهد از ریتم افتادن و قطع شدن ارتباط مخاطب با داستان در چندین بخش مختلف در اثر همین ایراد در داستان آلن ویک ۲ هستیم. بماند که چنین استفاده بیش از حدی، پس از مدت کوتاهی همین مکانیزمهای جدید و جالب را هم تکراری و گیمپلی را گیجکننده و عذابآور میکند.
برخی معماهای ساده و سطحی هم در قسمتهایی از بازی قرار داده شدهاند تا صرفا تمام کاری که میکنید محدود به راه رفتن، گذر از مسیرها و سکانسهای معدود مبارزه نباشد. جدای از تمام موارد فوق، آلن ویک ۲ حتی بهعنوان یک بازی خطی و داستانی هم از ارزش تکرار مناسبی بهره نمیبرد و مشکلات مختلف ذکر شده و عدم رعایت تعادل در خصوص عواملی، باعث شدهاند که اکثر کاربران رغبتی به تکرار چندباره این تجربه کاملا یکسان نداشته باشند. هوش مصنوعی دشمنان و باسها درمجموع استاندارد است ولی بعضا شاهد وجود برخی مشکلات فنی در مورد آنها و بعضی واکنشهای متناقض هستیم.
موردی که امید است در سریعترین زمان ممکن و با آپدیتهای بعدی حل شود. ساختار کلی لول دیزاین اما خلاقانه و منحصر یه فرد است. درواقع لیک و تیمش ریسکهای متعددی را در جریان ساخت آلن ویک ۲ متحمل شدهاند. از همین رو نیز شاهد عنوانی جسورانه هستیم که مکانیک های گیمپلی خاص و کارکردها و ایدههای روایی زیرکانه و جدیدی را عملی کرده و به دنیای گیم معرفی میکند.
برقرار کردن تعادل مناسب بین القای حس ترس و اکشن نیز از دیگر نقاط قوت طراحی مراحل آلن ویک ۲ است. اما با این وجود و متاسفانه به علت وجود مشکلاتی که در فوق به آنها اشاره شد و برخی ناکارآمدیها، حتی ساحت لول دیزاین هم شاهکار یا بینقص نبوده و بخشی از پتانسیل، مطلوبیت و تاثیرگذاری خود را از دست داده است. برخی موارد کالکتیبل هم در بازی قرار داده شدهاند که شاید جذابیت آن را اندکی برای طرفداران این سبک محتوا و شکارچیان تروفی Alan Wake 2، بیشتر کند. بازی پر از ارجاعات به کارهای قبلی استودیو، دیالوگهای چندوجهی و محشر، قطعات موسیقی عمیق و زیبا و اشاراتی به آثار شاهکار در سراسر مدیومهای مختلف است. از همین رو ممکن است مدتی سرگرم سر در آوردن از همهی رازها و نکات داستانی جذاب باشید.
یک سیستم ارتقا و لول آپ نیز برای هر یک از شخصیتهای آلن و ساگا نیز در بازی قرار داده شده است. آپشنهای این بخش بهخصوص در گیمپلی کاراکتر ساگا بسیار محدود بوده و تاثیر آن روی گیمپلی، حتی بیاهمیتتر است. درواقع شما بدون نیاز به کسب حتی یک توانایی جدید هم بهسادگی موفق به تمام کردن بازی روی درجه سختی نرمال خواهید بود و بیشترین و مهمترین فاکتور تعیینکننده نتیجه مبارزات، تعداد سلاحها و مهمات شما خواهد بود. اما با این وجود حداقل، حضور چنین سیستمی بهتر از نبود آن است و تا حدی به مبارزات معمولی بازی، غنای بیشتری افزوده است. البته گروهی از گیمرها بیشک از وقت گذاشتن بیشتر برای به دست آوردن تمامی سلاحهای بازی و آزاد کردن تمام ارتقاها، لذت خواهند برد.
درمجموع نیز میتوان گفت که گیمپلی آلن ویک ۲ دارای نوآوریها و مکانیزمهای جذاب و تازه فراوانی است که متاسفانه قربانی عدم رعایت برخی از اصول اساسی طراحی مرحله در بازی شدهاند. از آن سو سیستمهای مبارزه، حل معما و ارتقا هم با کمبودها و ناکارآمدیهایی مواجه هستند که کلیت کیفیت مناسب آنها را زیر سوال برده است. ارزش تکرار نهچندان بالا، برخی مشکلات ریز هوش مصنوعی و کوتاه بودن نسبی اثر وقتی روی تمام کردن صرف داستان تمرکز کنید، از نقاط ضعف دیگری هستند که به هسته گیمپلی ضربه زدهاند. درنتیجه رویکردهای خلاقانه رمدی در موارد متعددی به طور کامل به ثمر ننشستهاند و نتیجه یک گیمپلی ضد و نقیض با نقاط قوت و ضعفهای فراوان خود است.
زیبایی سحرآمیز و خیرهکننده سرزمین تاریکی!
آلن ویک 2 بدون شک در زمینه گرافیکی نهتنها یک جهش و قدم رو به جلوی بزرگ برای استودیو فنلاندی رمدی، بلکه نمایانگر چشمهای از کیفیت بصری واقعی عناوین نسل نهمی حقیقی است. این بازی را شاید بتوان یک گام بزرگ برای کل صنعت گیم و یکی از اولین گیمهای حقیقتا نسل نهمی تا به امروز دانست. در بیانی کوتاهتر، گرافیک و جلوههای بصری آلن ویک 2 در هر زمینهای که فکرش را بکنید، معرکه است. ابتدا نگاهی به بخش فنی اثر خواهیم انداخت و سپس سینماتوگرافی، کیفیت بصری و گرافیک هنری را بررسی خواهیم نمود.
در زمینه فنی با عنوان تقریبا تمیز و روانی مواجه هستیم. ایراداتی مثل افت فریم، باگ، لگ، کراش کردن و سایر مشکلات مشابه جایی در آلن ویک 2 ندارند و بازی بهخوبی روی کنسول PS5 اجرا میشود. البته فرایند سیوینگ و تاحدی لود یا همان بارگذاری، طولانی هستند و شما مجبورید هر بار در حین سیو یا لود بازی خود، چندین ثانیه صبر کنید. موردی که برای یک عنوان نسل نهمی، ابدا رضایتبخش نیست. از آن سو اما رمدی درمجموع استفاده مناسب و صحیحی از دیگر قابلیتهای کنسولهای جدید کرده است.
به بیانی دقیقتر، گرچه در بخش فنی هنوز برخی باگهای بسیار ریز درکنار کند بودن فرایند سیو و لود به چشم میخورد. اما در عوض شاهد استفاده درست استودیو ار قدرت کنسولهای نسل نهمی هستیم. دورنماها، جزئیات چهرهها، فیزیک موها و اجزای ریز، بازتابها و نورپردازی، رنگبندی و سایر زیرشاخههای بخش گرافیکی بازی که تا این حد پرجزئیات و چشمنواز کار شدهاند، به شکل مستقیم تحت تاثیر قدرت پردازش کنسولهای جدید محقق شدهاند.
درواقع ارائه چنین کیفیتی با سختافزارهای نسل قبل غیرممکن بود و رمدی به استادی هرچه تمام از پتانسیل کامل کنسولهای جدید استفاده کرده است. جدای از این مورد اما کیفیت استفاده استودیو از قابلیتهای ویژه دوال سنس در جهت بهبود تحربه شوتینگ و گانپلی، اصلا جای تعریفی ندارد. رمدی برخلاف چیزی که چندین بار پیش از عرضه بازی مبنی بر استفاده درست، خلاقانه و تاثیرگذار از ویژگیهای دوال سنس، اعلام کرده بود.
ابدا استفاده مناسبی از این قابلیتها نداشته است. کم و کیف تأثیرگذاری لغزشها و سفت شدن تریگرهای تطبیقی در آلن ویک 2 درقیاس با گانپلی بازیهایی مثل دد اسپیس ریمیک، کالیستو پروتکل یا سایبرپاتک 2077 عملا مثل یک شوخی بیمزه به نظر میرسد. از آن طرف تجربه کلی تیراندازی هم کاملا چیز معمولی و سادهای است که در موشکافی بخش گیمپلی، بیشتر به آن خواهیم پرداخت. باتوجه به همین موارد میتوان ادعا کرد که رمدی برخلاف صحبتهای قبلی خود، اصلا در این بخش عملکرد مطلوبی نداشته است.
خارج از مباحث بخش فنی، یکی از چیزهایی که آلن ویک دو حقیقتا در خصوص آن، خوش درخشیده است، طراحی چهرهها است. درواقع مدلسازی و جزئیات به کار رفته در ترسیم شمایل کاراکترهای این بازی، جدا شگفتآور است. خطوط چهرهها به ریزترین شکل ممکن ترسیم شدهاند، اجزای بدن شخصیتها بسیار طبیعی طراحی شده و حرکت میکنند. از آن سو هم لباسهای کاراکترها و سلاحهای آنها نیز، بینهایت پرجزئیات و طبیعی کار شدهاند.
فیزیک موهای صورت و سر کاراکترها نیز از دیگر نکات اعجابآور در مورد کیفیت بصری آلن ویک 2 است. موهای کاراکترها با جزئیات هرچه تمامتر طراحی شدهاند و فیزیک حرکت و قرارگیری آنها بهاندازهای واقعگرایانه و باکیفیت است که ممکن است بارها بازی را با یک فیلم سینمایی اشتباه بگیرید. چشمها، لبها و اجزای صورت کاراکترها درست مثل موها از طراحی انقلابی و پیشرویی بهرهمند هستند. درواقع انیمیشنهای آلن ویک 2 در تمام بخشها بهقدری عالی است که میمیکهای کاراکتر از بازیگران واقعی یک سریال هم تاثیرگذارتر ظاهر شدهاند.
بهگونهای که اگر حتی صدای بازی را نیز قطع کنیم، زبان بدن و چهره کاراکترها، خود بهخوبی گویای همه چیز است. کیفیت طراحی چهره در آلن ویک 2 بهحدی است که در طی تجربه بازی، مدام با خود به این موضوع فکر میکردم که پس از تجربه چنین استاندارد بالایی، چطور میخواهم بار دیگر با کیفیت بصری سایر عناوین ویدئو گیمی، سازگاری پیدا کنم. آلن پیک 2 حقیقتا چندین استاندارد جدید در زمینه بصری تعریف کرده و بسیاری از استانداردهای موجود را نیز بهشکل ملموسی ارتقا میدهد. از این جهت باید با صدایی بلند به سم لیک و تیم طراحان باهوش و خبره او، آفرین گفت.
طراحی محیط نیز درست به همان اندازه طراحی چهرهها در آلن ویک 2، اعجابآور و بینظیر کار شده است. نورپردازی هنرمندانه و درجه یک تیم سازنده هم باعث درخشش هرچه بیشتر این محیطهای زیبا، خیالانگیز و پرجزئیات شده است. میتوانیم پا را حتی از این هم فراتر بگذاریم و صادقانه ادعا کنیم که در آلن ویک 2 عملا با یکی از شاهکارهای نورپردازی روبهرو هستیم. نورهای نئونی و سبز رنگی که سراسر دارک پلیس را پوشاندهاند و از سطوح آینهوار سراسر ساختمانهای آن، بازتاب میشوند، از خیرهکنندگی سورئال، جادویی و فوقالعادهای بهره میبرند.
این مناظر انتزاعی بهقدری زیبا و خلاقانه هستند که شما را میخکوب صفحه نمایش میکند. یا مثلا نورپردازی محیطهای داخلی تاریک مثل انبارها، زیرزمینها یا حتی محیطهایی چون بیمارستانها و کلبهها نیز بینظیر است. همه چیز در آلن ویک در خدمت اصل ترسناکتر کردن اثر است. تکتک پرتوهای ظریف نور ماه که در حین گشت و گذار و بررسی در جریان شبی تاریک، در میان جنگلهای حاشیه دریاچه کالدوران از میان درختان، راه خود را باز کردهاند.
از بعد هنری و جزئیات بصری، بسیار طبیعی، زیبا و هنرمندانه کار شدهاند. جدای از این مورد، این نقاط قوت بهخوبی به اثر در خلق اتمسفری مالیخولیایی، هراسناک و وهمانگیز نیز، کمک کردهاند. اشعههای نوری که از پنجره بیمارستانی روانی به داخل میتابند یا پرتوهای خورشید که یک شهرک روستایی را روشن کردهاند، همگی به زیبایی و جزئیات هرچه تمامتر کار شدهاند.
جدای از بخش نورپردازی، طراحی محیطی نیز در آلن ویک 2 از کیفیت درخشانی بهره میبرد. جزئیات ترسیم محیطهای جنگلی، مناطق گوناگون دارک پلیس، ناحیههای شهری و داخلی، همه به یک اندازه بینظیر و البته، فوقالعاده پرجزئیات هستند. آلن ویک 2 نسبت به مدت زمان گیمپلی و میزان محتوا و سبک خود، از تنوع محیطی بسیار خوبی بهره میبرد. بهگونهای که شاهد مجموعه مناسبی از چندین و چند محیط داخلی و خارجی در بازی هستیم. اما عاملی که حقیقتا شایسته تحسین است. این است که سازندگان در طراحی ریزترین جزئیات حتی یکی از این محیطها نیز، ابدا کمکاری نکردهاند.
چه وقتی صحبت از جزئیات پوشش گیاهی و خطوط روی تنه یک درخت در میان جنگلی انبوه باشد و چه وقتی از جزئیات تکتک اشیا و لوازم، بناها و ساختمانهای موجود در دارک پلیس سخن بگوییم. کار رمدی در همه این بخشها محشر است. محیطهای داخلی بناها و اجزای موجود در آنها مثل لوازم تزئینی، مبلها، میزها، درها و سایر لوازم نیز از کیفیت بسیار بالایی بهرهمند هستند. درواقع میتوان گفت که طراحان حتی به ریزترین جزئیات هم در تمامی بخشهای ترسیم محیطی، بها دادهاند و شاهد یک جهان محدود اما بسیار پرجزئیات هستیم که توسط اتمسفری گیرا، عمیق و خفقانآور احاطه شده است.
بافتها و تکسچرها نیز از کیفیت بسیار بالایی برخوردارند. همانطور که پیشتر نیز ذکر کردیم. آلن ویک 2 یک دستاورد در زمینه گرافیکی است. درنتیجه طبیعی است که کیفیت بصری و جزئیات و تراکم بافتها نیز در چنین اثری بینهایت بالا باشد. درواقع وقتی بازی را روی حالت کوالیتی و 4K تجربه میکنید و از مزایای HDR و ری تریسینگ نیز بهره میبرید. بهتر به این موضوع پی خواهید برد. تکسچرها بسیار تمیز کار شدهاند و ریزترین زاویه کوچکترین اجسام نیز مثل یک تار مو یا یک تکه چمن هم از طراحی بسیار باکیفیتی بهرهمند هستند.
از آن سو تراکم و جزئیات بافتها، حقیقتا بینظیر است. از چهرهها بگیرید تا بناها و سایر المانهای محیطی، میزان جزئیات بافتها و ریزهکاریهایی که در سراسر بازی روی تمام موارد آن انجام گرفته، حقیقتا دیوانهکننده هستند. بر همین اساس میتوانیم بدون طولانی کردن بیشتر سخن خود، ادعا کنیم که از لحاظ بصری و زیربخشهای آن، آلن ویک 2 بهسادگی یک عنوان انقلابی و طراز اول به شمار میرود.
چشمانداز حقیقی نسل نهم، شاهکاری سینمایی و یک جهش بزرگ بصری!
در زمینه سینماتوگرافی، آلن ویک ۲، عنوانی بسیار باکیفیت و صاحب سبک است. درواقع تبحر لیک در امر سینما و مباحث مرتبط با آن در دنیای گیم امروز و بین سازندگان، بسیار کمپیدا، ارزشمند و لایق قدردانی است. شاید بتوانیم حتی لیک را درکنار افرادی مثل دراکمن، کوجیما و دیوید کیج از جمله معدود بازیسازانی بدانیم که حقیقتا شالوده هنر سینما را تاحدی درک کرده و در خلق ویدئو گیمهای سینمایی، از آن بهره گرفته و به پختگی رسیدهاند.
آلن ویک ۲ بهراحتی نقطه اوج فعالیت سینمایی لیک تا به امروز است. همه چیز به هنریترین و خلاقانهترین شکل ممکن طراحی شده است. رنگبندی بسیار هنری و زیبای دارک پلیس، اولین چیزی است که نظرتان را جلب میکند. هالهای سبز رنگ بر فراز آسمان و زمین و از میان اجسامی سایهوار که در سراسر نسخهای دیستوپیایی و وهمآلود از نیویورک پرسه میزنند، موج میزند، پرتو میافشاند و خودنمایی میکند. این پرتو و هاله، حس و حالی انتزاعی و اتمسفری گیرا به دارک پلیس بخشیده است.
طراحی بناها و ساختمانها، صداگذاری زیبا و همین رنگبندی استادانه، اضلاع مثلثی را تشکیل میدهند که درواقع فرمول طلایی خلق اتمسفر رویایی و درجه یک آلن ویک ۲ است. رنگهای غالبی که در طراحی داذک پلیس یه کار رفتهاند، شامل سبز، لجنی، سرخ، سرمهای، سیاه و طلایی میباشد. رنگهایی که در یک هارمونی بینظیر با یکدیگر ترکیب شدهاند و باعث خلق مناظر سورئال خلاقانه و چشمنواز متعددی شدهاند. لیک به تقلید دست سوم از برخی شاهکارهای سورئالی سینما بسنده نکرده و خود شخصا دست به طراحی برخی از بهترین نمونههای آن در مدیوم ویدئو گیم زده است. موردی که شاید باور کردنش سخت باشد اما خودتان با تجربه اثر بهخوبی متوجه آن خواهید شد.
دارک پلیس جولانگاه نورهای درخشان است و بهتعبیری تداعیگر ترکیب یک ویرانشهر پیشرفته با یک محیط سایبرپانکی در آیندهای نزدیک است. همه رنگهای به کار برده شده بهخوبی احساس سردرگمی، وهم، شک و خطر موجود در دارک پلیس را به مخاطب القا میکنند. درواقع جذابیت این زیبای وحشی یعنی دارک پلیس، چیزی نیست که بتوانم بیشتر از این، بررسیاش کنم و شرحش دهم بلکه خودتان باید آن را تحربه کنید. جدای از دارک پلیس، محیطهای دنیای واقعی هم که با کاراکتر ساگا در آنها گشت و گذار خواهیم کرد نیز از حیث رنگبندی، کاملا هنرمندانه، چشمنواز و استتیک کار شدهاند.
در محیط دریاچه کالدوران که در آن زیبایی طبیعت و رنکهای قهوهای، آبی، سبز و سیاه دست به دست هم میدهند و معجونی از حس زندگی، رویش و البته مرگ و ترس را پدید آورده و به مخاطب القا میکنند. تا شهربازی متروکهای که اکنون محل جولان دادن جلوههای افسارگسیخته و نئونی انوار گوناگون شده و انواع و اقسام رنگها در پس زمینه خاکستری و تیرهی آن، خودنمایی میکنند. جدای از رنگبندی استتیک، هنرمندانه، کاربلدانه و فوقالعاده بازی، باید یادی نیز از قاببندی و میزانسن در جدیدترین کار سم لیک، بکنیم.
لیک با استادی تمام زاویه دوربین را در تمام لحظات گیمپلی و کات سینها بهقدری مناسب تنظیم کرده که انگار در سراسر مدت زمان بازی کردن خود، در حال تماشای یک فیلم سینمایی درجه یک هستید. کاتسینها و اپیزودهای سریالی که در اثر قرار دارند هم از حیث کارگردانی و کارگردانی هنری خارقالعادهاند. لیک به همه مباخث سینمایی از زاویه دوربین و میزانسن گرفته تا قاببندی، کاملا مسلط بوده است.
از همین رو کاری کرده است که تمام کات سینها و سینماتیکهای بازی، تجربهای همطراز با یک فیلم سورئال درجه یک را تقدیم مخاطبان کنند. جدای از اینها، جادوی لیک و تیمش در این است که حتی خارج از سکانسهای سینمایی و در تکتک لحظات گیمپلی هم، آنقدر به جزئیات قاببندی و میزانسن در محیط توجه کردهاند که به کرات شاهد شاتهای محشری هستیم. کم نیستند تعداد لحظات گیمپلی آلن ویک ۲ که عملا با یک فیلم سبنمایی باکیفیت، مو نمیزنند.
لیک با استادی تمام قابها، دورنماها و اشیا، رنگها، لباس کاراکترها و سایر المانهای موجود در صحنه را باتوجه به تصویر هنری مدنظر در ذهن خودش، پیادهسازی کرده و سامان بخشیده است. به همین علت است که آلن ویک ۲ در تمام زیرمجموعههای مرتبط با بحث سینماتوگرافی از رنگبندی بگیر قاببندی، اینقدر خلاقانه، هنرمندانه، استاندارد و باکیفیت کار شده است. درنتیجه میتوان با یک نتیجهگیری کوتاه و سردستی اذعان داشت که آلن ویک ۲ از حیث سینماتوگرافی عنوانی خارقالعاده، صاحب سبک در مدیوم خود و الهامبخش است. اثری که بهزودی شاهد تاثیر عمیق آن بر سایر عناوین همسبک خواهیم بود.
سخن پایانی
پس از مدتها انتظار، نسخه دوم بازی محبوب و خاص آلن ویک عرضه شد. عنوانی که با تغییرات متعدد و رویکرد کاملا متفاوتی در تمام زمینهها نسبت به بازی اول توسعه یافته است. نتیجهی این همه سال صبر و منتظر ماندن، ابدا عنوان بدی از آب درنیامده است. ولی برای بیشتر طرفداران، احتمالا آن چیزی نیست که انتظار آن را داشتند. آلن ویک ۲ جدای از بحث تفاوتهای خود با شماره اول خود در تمام بخشها، از سطح کیفی بسیار خوبی بهره میبرد و دارای المانهای خلاقانه و نوآورانه متعددی است.
همچنین بحث ایجاد تعادل و موفقیت بازی در ارائه یک تجربه حقیقتا ترسناک، واقعا ستودنی است. اما با این حال در ازای هر کدام از نقاط قوت موجود، بازی، ضعفهایی نابخشودنی نیز وجود دارند. موسیقی و صداگذاری محشر انجام شدهاند و عملکرد صداپیشگان عالی لست و به بخش سمعی بازی ایرادی وارد نیست. لودینگ و سیوینگ طولانی و وجود برخی مشکلات ریز درخصوص بخش فنی نیز، تنها مشکلاتی هستند که بازی در بخش گرافیکی با آنها دست و پنجه نرم میکند. کم و کیف استفاده سازندگان از ویژگیهای دوال سنس اما تعریفی ندارد.
اما در بخش گیمپلی و داستان مشکلات مختلف، خود را نشان میدهند. از ایرادات و عدم رعایت تعادل در بخشهای مختلفی از لول دیزاین بگیر تا اشکالات مربوط به سیستم مبارزات، معماها و نبود ارزش تکرار بالا. مواردی که در همین چند پاراگراف بالا و درست قبل از سخن پایانی به آنها به شکل کاملتری اشاره کردیم. داستان نیز دچار همین مشکل عدم رعایت تعادل و بالانس و درنتیجه از ریتم افتادگی روایت در بخشهای متعددی از طول گیمپلی است.
از آن سو پایانبندی شعاری و سودجویانه بازی، کاملا در جهت باز گذاشتن راه برای ساخت یک دنباله به هر قیمتی که شده، به منطق قصه خیانت کرده و ضربه وارد میکند. همچنین تاثیر منفی جریانهای ووک و جبههگیریهای سیاسی_فرهنگی سازندگان در نوشتن داستان هم در جایجای قصه احساس میشود. البته شخصیتپردازی عالی، ایدهپردازی مناسب و خلق چندی از برترین موقعیتهای سورئال و کات سینهای تاریخ ویدئو گیم، تاحدی این مشکلات را جبران کردهاند.
اگر به دنبال یک بازی ترس و بقای روانشناختی، خلاقانه و منحصر به فرد با فضاسازی و المانهای سورئال میگردید. آلن ویک ۲، گزینهی طلایی شما خواهد بود. اثری که از کیفیت سمعی بینظیر و گرافیک و جلوههای سینمایی و بصری پیشرو، انقلابی و درجه یکی بهره میبرد. اما اگر از این بازی انتظار چیزی شبیه به نسخه اول را دارید و یا نمیتوانید به این سادگیها از کنار مشکلات مختلف گیمپلی و داستان آن عبور کنید، بهتر است حتی به تهیه آن، فکر هم نکنید.
نقد و بررسی
بازی Alan Wake 2
اگر به دنبال یک بازی ترس و بقای روانشناختی، خلاقانه و منحصر به فرد با فضاسازی و المانهای سورئال میگردید. آلن ویک ۲، گزینهی طلایی شما خواهد بود. اثری که از کیفیت سمعی بینظیر و گرافیک و جلوههای سینمایی و بصری پیشرو، انقلابی و درجه یکی بهره میبرد. اما اگر از این بازی انتظار چیزی شبیه به نسخه اول را دارید و یا نمیتوانید به این سادگیها از کنار مشکلات مختلف گیمپلی و داستان آن عبور کنید، بهتر است حتی به تهیه آن، فکر هم نکنید.
مثبت
- سینماتوگرافی محشر، بینظیر و استادانه اثر
- جزئیات فوقالعاده بافتها، چهرهها و اجزای محیط
- تجربه فنی نسبتا پایدار و روان
- جلوههای بصری و سینمایی پیشتاز و انقلابی
- صداگذاری، صداپیشگی و آلبوم موسیقی بازی، شاهکار است
- شخصیتپردازی خوب کاراکتر ساگا و سایر شخصیتهای جدید و قدیمی
- ایدهپردازی قوی و خلق ستینگ، برخی موقعیتها و یک اتمسفر داستانی جذاب، گیرا و خلاقانه
- ایجاد یک فضاسازی منحصر به فرد، خارقالعاده و درجه یک
- ایجاد تعادل مناسب در القای حس ترس و قرار دادن سکانسها و المانهای اکشن در بازی
- وجود مکانیزمهای جذاب و نوآورانه متعدد در هسته گیمپلی
- ارائه موفق حداقلهای یک گانپلی استاندارد
منفی
- خط داستانی آلن ویک در بازی، تکراری، سطحی، غیرضروری و کوتاه است و صرفا برای ساکت کردن صدای اعتراض طرفداران طراحی شده است. اولین نقص برای داستان اثری که نامش آلن ویک است!
- ریتم روایت در نواحی متعددی و بهخصوص در اوایل قصه به مشکل میخورد
- پایانبندی و قسمتهایی از داستان، صرفا بهخاطر باز گذاشتن جا برای یک نسخه دیگر و القای برخی پیامهای چپگرایانه، دچار حفرهها و ضعف های منطقی و روایی متعددی شدهاند.
- مشکلات مربوط به معماها و گانپلی نهچندان جذاب
- ایرادات متعدد لول دیزاین و عدم رعایت تعادل در استفاده و توضیع درست المانهای مختلف گیمپلی
- کوتاه بودن نسبی تجربه اثر و نداشتن ارزش تکرار بالا
- سیستم ارتقا تقریبا غیرضروری و ناکارآمد کار است
- برخی ایرادات فنی و مدت زمان طولانی روند لودینگ و سیوینگ درکنار عدم استفاده مناسب و پررنگ از قابلیتهای دوال سنس