بازی Seed of Life ساخته استودیو MadLight یکی از بازیهای مهم ژانر نقش آفرینی، اکشن و ماجراجویی است که تجربه لذت بخشی را برای بازیکنان به ارمغان میآورد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا با نقد و بررسی بازی Seed of Life، این عنوان را به شما معرفی کنیم پس در این مقاله همراه گیم پالت باشید.
داستان
شما در این بازی در نقش دختری به نام کورا (Cora) قرار دارید، کورا آخرین بازمانده از سیاره لومیا (Lumia) است. سیاره شما در خطر است چون خورشید سیاره شما درحال از بین رفتن است، هرچه زمان میگذرد و بیشتر در بازی پیش میروید خورشید هم بی فروغتر و ضعیفتر میشود. در کنار خطر از بین رفتن سیاره، گروهی از موجودات فضایی هم وارد سیاره لومیا شده و قصد دارند تا عنصر حیات سیاره را تصاحب کنند.
تنها راه شما برای نجات سیاره و فعال کردن خورشید بزرگ استفاده از ابزار مرموزی به نام Seed (بذر) است. اسم این بذر لومیوم (Lumium) است و درواقع این بذر، عنصر اصلی حیات در سیاره است و شما باید با پیدا کردن آن و فعال کردن یک دستگاه باستانی، به خورشید بزرگ و سیاره لومیا یک زندگی دوباره هدیه دهید. سفر کورا بسیار هیجان انگیز و ترسناک است و بازیبازان در این راه با رازها و بخش های تاریک سیاره لومیا آشنا خواهند شد.
داستان بازی از ایده جدیدی پیروی میکند که مشابه آن در تعداد انگشت شماری از بازیها یافت میشود و داستان بازی در نوع خود جدید است و از کلیشهها فاصله گرفته است. همچنین این عنوان تلاش میکند تا در اوایل بازی بخشهایی از داستان آن به مانند گذشته سیاره و اینکه دقیقاً چرا کورا آخرین بازمانده این سیاره است را در جریان خاطراتی از زبان کورا برای شما بیان کند. سبک روایت داستان بازی ساده بوده و بیشتر مواقع فاقد پیچیدگی است در نتیجه میتوانید به راحتی از داستان بازی لذت ببرید.
گیمپلی
گیمپلی بازی ترکیبی از چند ژانر مختلف است، همانطور که میدانید این بازی در سبک اکشن ماجراجویی است که در آن از چاشنی بازیهای نقش آفرینی هم استفاده شده است. برای مثال شما یک Inventory در اختیار دارید که میتوانید آیتمهای مختلف را در آن قرار داده و از آنها استفاده کنید. پازلها و معماهای بازی بخش مهمی از گیمپلی را تشکیل میدهند. بازی از لحاظ تنوع معماها از کیفیت خوبی برخوردار است و همین موضوع باعث میشود تا بازی خسته کننده نشده و برای بازیکن جذابیت داشته باشد.
علاوه بر پازلها، المان مخفی کاری هم به این بازی اضافه شده است. بازی موفق شده است تا با ترکیب این المان با عناصر نقش آفرینی، یک تغییر مهم در گیمپلی خود ایجاد کند. شما در دنیایی قرار دارید که در حال مرگ و فروپاشی است و میتوانید از بخشهای مختلف این جهان منابع مورد نیاز خود را جمع آوری کنید. یکی از منابع مهم شما Lumium است که میتوانید آن را از گیاهان Lumium استخراج کنید و عملاً پیشروی در بازی بدون این عنصر غیرممکن خواهد بود.
مکانیکهای گیمپلی بازی بسیار ساده هستند و پس از مدت کوتاهی به راحتی به آنها مسلط خواهید شد. متاسفانه گیمپلی بازی کمی خشک است و حس واقع گرایانه بودن را به بازیباز منتقل نمیکند. در ظاهر همه چیز خوب پیش میرود اما درواقع کاراکتر شما بی وزن است و انگار که درحال حرکت دادن یک عروسک هستید.
بخشی از گیمپلی Seed of Life به پلتفرمینگ اختصاص دارد. در بخش پلتفرمینگ یکی دیگر از ضعفهای بازی نمایان میشود چون مکانیکهای این بخش به گونهای طراحی شده است که یک حرکت اشتباه باعث مرگ سریع کاراکتر شما و از دست رفتن منابع میشود و از آنجایی که پرشهای بازی از انعطاف پذیری برخوردار نیستند، در بخش پلتفرمینگ بارها و بارها شاهد مرگ کاراکتر اصلی خواهید بود.
بازی آزادی عمل خوبی در اختیار بازیباز قرار میدهد. به همین دلیل شاید در نگاه اول تصور کنید که Seed of Life یک بازی جهان باز است. اما این بازی کاملاً خطی است و همه چیز از پیش تعیین شده است. آزادی عمل شما در بازی به گونهای است که میتوانید در صورت نیاز به مناطق قبلی بازی برگردید تا منابع مورد نیاز را جمع آوری کنید یا یک آیتم خاص را پیدا کنید. در میانهی راه تعدادی چک پوینت (Check Point) وجود دارد که با استفاده از آنها میتوانید مقدار سلامتی و Lumium کاراکتر خود را پر کنید. در ابتدای بازی به دلیل مشکلات جوی، نوار سلامتی کورا دائماً کاهش پیدا میکند و اهمیت چک پوینتها مشخص میشود.
ماموریتهای شما در بازی در گوشه سمت چپ بالای صفحه نمایش داده میشوند و اغلب شامل پیدا کردن یک شئ یا رسیدن به یک نقطه از بازی هستند. پس از تمام کردن هر ماموریت، ماموریت بعدی برای شما نمایش داده خواهد شد. دشمنان شما در بازی موجودات فضایی به نام Namurian هستند که قصد نابودی سیاره را دارند، این موجودات رباتهایی را در سرزمین لومیا رها کردهاند که وظیفه آنها از بین بردن انسانها است.
این رباتها دارای یک میدان دید مشخص هستند که با یک دایره قرمز نشان داده میشود، اگر شما وارد این دایره شوید به سرعت شما را شناسایی کرده و از بین میبرند. بخش مخفی کاری بازی در همین قسمت خلاصه میشود و صرفاً تنها وظیفه شما این است که وارد این دایرههای قرمز رنگ نشوید. در ضمن شما نمیتوانید با دشمنان مبارزه کنید و فقط باید از آنها عبور کنید. بخش هوش مصنوعی و مخفی کاری بازی دارای کم و کاستیهای زیادی است و جای خالی آن به شدت در بازی احساس میشود، وجود سیستم مخفی کاری بهتر، میتوانست ارزش تکرار بازی را افزایش دهد و به آن تنوع ببخشد.
معماهای بازی علی رغم تنوع زیاد اغلب پیچیدگی خاصی ندارند و در طول بازی از نظر حل کردن معماهای بازی به مشکل برنخواهید خورد. همین موضوع باعث میشود تا پس از مدتی بازی خسته کننده شود چون بازیباز چالش بزرگ و مهمی را تجربه نمیکند. چنین ضعفهایی در گیمپلی بازی، ممکن است در ابتدا قابل چشم پوشی باشد اما در مدت طولانی برای بازیباز خسته کننده میشود.
گرافیک
گرافیک بازی هم ضعف آن و هم نقطه قوت آن محسوب میشود. نقطه قوت گرافیک بازی در طراحی محیطها و تکسچرهای آن است. محیط بازی محیط بازی بسیار زیبا و پر نور طراحی شده است و رنگهای متنوعی در آن وجود دارد. برای مثال در عمق محیطهای تاریک بازی رگههای طلایی گیاهان مختلف به چشم میخورد و مسیر را روشن میکند. آبشارها، صخرهها، آسمان بازی و غیره به نوعی طراحی شدهاند که میتوانید ساعتها مشغول تماشای آن شوید. بازی از لحاظ گرافیک بصری، عملکرد خوبی دارد و تجربهی خوبی برای بازیبازان خواهد بود.
اما نقطهی ضعف گرافیک بازی انیمیشنهای آن است. انیمیشنهای بازی بسیار خشک هستند و حس زنده بودن محیط را از شما سلب میکنند، البته کیفیت بد انیمیشنهای بازی به همین جا ختم نمیشود. وقتی که انیمیشنهای بازی را برای اولین بار مشاهده کنید، احساس میکنید که درحال تجربهی یک بازی بسیار قدیمی و ابتدایی هستید. این ضعف انیمیشن لطمهی بزرگی به کیفیت بازی وارد میکند.
موسیقی و صداگذاری
موسیقی بازی و افکتهای صوتی آن از کیفیت قابل قبولی برخوردار هستند، البته افکتهای صوتی بازی میتوانست بسیار بهتر باشد. هر کنش یا واکنشی که در محیط رخ میدهد، افکت صوتی مخصوص به خود را دارد اما مسئله این است که افکتهای صوتی واقعی نیستند و نمیتوانند حس انجام شدن این واکنشها را در دنیای بازی به شما نشان بدهند. از همان ابتدای بازی موضوع مصنوعی بودن افکتهای صوتی مشخص میشود. برای مثال شکستن پلها، فروریختن صخرهها، زلزله و… از این لحاظ دچار ضعف هستند.
موسیقی بازی از کیفیت خوبی برخوردار است و در لحظات مختلف میتواند حس لازم را به بازیکن منتقل کند. اما بخش صداپیشگی ضعیف شخصیتها باعث میشود تا در مجموع نتوانیم به بخش موسیقی و صداگذاری بازی نمره قبولی بدهیم.
صداپیشگی کاراکترهای بازی میتوانست بهتر باشد اما همین ضعف باعث شده است تا نتوان با شخصیت درونی کاراکترها به خوبی ارتباط برقرار کرد. تمام دیالوگهای کورا با یک لحن بیان میشوند و هیچ تفاوتی ندارد که کاراکتر شما ناراحت باشد یا عصبانی، خوشحال یا متعجب، به هرحال دیالوگ بازی با همان لحن همیشگی شنیده میشود. به همین دلیل است که صداگذاری در تمام بازیها از اهمیت ویژهای برخوردار است، عملاً بدون وجود صداگذاری مناسب نمیتوان یک کاراکتر را طراحی کرد. این مشکل در بازی Seed of Life دیده میشود و شاهد دیالوگهای مصنوعی کاراکترهای بازی، مخصوصاً شخصیت اصلی بازی هستیم.
سخن پایانی
بازی Seed of Life از ایدهی داستانی قدرتمندی استفاده میکند که در صورت استفاده مناسب از آن میتوانست به یک بازی موفق تبدیل شود. بازی از لحاظ داستان دارای پتانسیل خوبی است که بازیکن را وجد میآورد اما گرافیک و انیمیشنهای ضعیف بازی در کنار صداگذاری نامناسب شخصیتها باعث شده است تا نتوان آن طور که باید و شاید از بازی لذت برد. اگر طرفدار بازیهای معمایی ساده بوده و به دنبال یک داستان متفاوت بدون پیچیدگی هستید، این بازی مناسب شماست اما اگر به دنبال یک بازی ماجراجویی سطح بالا میگردید، تجربهی این بازی به شما پیشنهاد نمیشود.