کمپانی کپکام (Capcom) به خاطر ساخت و تولید بازیهای متنوعی در سال ۲۰۲۳ میلادی، فراز و نشیب جالبی را تجربه کرد. اگر به بازی Street Fighter 6 نگاه بیاندازید، محصولی بسیار خوب پیش رویتان خواهد بود و اگر هم بخواهید نگاهی به بازی Exoprimal داشته باشید، متوجه میشوید که این محصولی چیزی نبود که تیم سازنده با آب و تاب شما را برایش مشتاق میکردند. به هر حال در این نقد و بررسی از رسانه گیم پالت این بازی را زیر ذرهبین خواهیم برد.
صنعت بازیهای ویدیویی مکانی است که بازیهای آنلاین همچنان با قدرت مخاطبان را سمت خودش میکشاند و از طرفی هم استودیوهای بسیار بزرگ مثل ناتی داگ (Naughty Dog)، کوجیما پروداکشنز (Kojima Productions)، گوریلا گیمز (Guerilla Games) و غیره تنها شرکتهایی هستند که به بقاء بازیهای داستان محور کمک بسیار زیادی کردند. کپکام نیز در این بین تبدیل به استودیویی شده که به قول معروف هم خر و هم خرما را میخواهد؛ در نتیجه محصولاتی به دست تیم سازنده این کمپانی تولید شده که کارنامه آنها را لکه دار میکند.
نگاهی به بازیهای موفق این استودیو انداختید؟ تمام رزیدنت اویلهای بازسازی شده و تازه ساخته شده مثل نسخه هفتم و هشتم، Street Fighter 6، Devil May Cry و از این قبیل از محصولات آفلاینمحور و داستانی که واقعاً عملکرد عالی از خودشان نشان دادهاند؛ اما چه بازیهایی کارنامه تیم سازنده را سیاه کردند؟ همه محصولات آنلاین محور این استودیو مثل Umbrella Corps و حتی Resident Evil: Operation Raccoon City دو مثال واضح در این زمینه هستند.
بازی Exoprimal هم متاسفانه بر خلاف تمام پولتیکهای بازاریابی قبل از انتشارش پیرامون محصولی غنی در زمینه همکاری تیمی یا Co-Op، اصلاً آن چیزی نبود که منتظر تجربهاش بودهایم. اینطور که از ظاهرش پیدا است، تیم سازنده اصلاً هدفی برای تولید محصول نداشته و فقط میخواسته تا معجونی به خورد بازیکنان دهد تا اگر آنها راضی باشند، نسخههای بعدیاش هم روانه بازار کند. بگذارید اینطور بگویم که الان در این برهه زمانی، کپکام در به در دنبال ساخت محصولی آنلاین محور و رقابتی است تا بتواند در بازارهای آینده صنعت بازیهای ویدیویی باقی بماند.
از این رو میگویم بازارهای آینده، چون به سمت بازیهای آنلاین محور میرویم و حتی بعید نیست که بخش داستانی بازیها مثل همین Exoprimal یا حتی Call of Duty: Black Ops 4 نیازمند اتصال دائم اینترنت باشند. خلاصه اینطور باید گفت که هضم کردن بخش داستانی در عناوینی که متمرکز بر شاکله آنلاین و همکاری تیمی است، بسیار سخت خواهد بود و در بعضی از مواقع، درست مثل تلاشهای ما برای تجربهای داستانی که تیم سازنده ساخته، طاقتفرسا خواهد بود.
به هر حال، اگر هنوز مشتاق هستید که بفهمید بازی Exoprimal چه چیزی برای توضیح دارد، خب باید گفت که شهرهای ما پارکهای ژوراسیک بزرگی شدهاند که در آنجا، نمونههای اصلاح ژنتیکی از دایناسورهای قدیمی به واسطه گردآبهایی در آسمان به سمت ما حمله میکنند تا تهدیدی بر زندگی بشریت باشند. در پاسخ به این اقدام، سازمانی مشکوک و ناشناخته به اسم Aibius توانسته تا لباسهای فوقالعاده منعطفی به نام اگزوسوت طراحی کند و با کمک سرویس رباتی پویا و مجهز به هوش مصنوعی که Leviathan نامیده میشود، این شهرها را از دست هیولاهایی که هزاران سال پیش مرده بودهاند؛ اما دوباره سر و کلهشان پیدا شده آزاد کنند.
خلاصه داستان همین است که شما در سال ۲۰۴۳ میلادی به همراه دوستانتان که همگی عضوی از هنگ گشت و نابودی Aibius هستید، باید برگی از تاریخ را دوباره تکرار کرده و باعث انقراض گونههای مختلفی از دایناسورها شوید. با اینکه هر بازیکن میتواند شخصیت دستساز خودش را داشته باشد، اما بعد از این قضیه به سرعت متوجه میشوید که کنار خودتان، متخصصهای دیگری به اسم ویکتوریا، لورنزو و آلدرس دارید که هر کدام یارهای خارج از میدان نبردتان خواهند بود. بعد از گذراندن بخش آزمایشی، داستان از جایی شروع میشود که شما چهار نفر در سفینهای هستید که باید به منطقهای به اسم Hammerheads یا «کله چکشیها» برسید.
با رسیدن به این منطقه و اتفاقاتی که برای سایر هنگ گشت و نابودی میافتد، شما به تنهایی و با کمک همان لباس اگزوسوت به سراغ پیدا کردن دادههای اطلاعاتی از جزیزه میروید که در میانههای راه با مکانی برخورد میکنید که البته بعدها از آن به عنوان Leviathan’s Watcher که به نوعی آزمایشگاه متروکه شرکتی که هوش مصنوعی Leviathan را تولید کرده بود، یاد میشود.
در نهایت زمانی که به دنبال سرنخهای متعددی هستید، هوش مصنوعی اصلی شرکت از خواب بیدار میشود و توضیح میدهد که چگونه این مکان توسط دایناسورها به نابودی کشیده شد و برای اینکه شرایط را درک کنید؛ با یک لوپ زمانی به سه سال پیش برمیگردید که هم بخش داستانی و هم بخش رقابتی WarGames از همین برهه زمانی آغاز میشود.
داستان به همین اندازه که روایت شد قابل فهم است و انقدر شلختگیهای بی حد و اندازه دارد که وقتی درحال رقابت با سایر تیمها برای بردن بازی هستید، باید دادههایی از پازلهای گشمده داستانی را هم جمعآوری کنید تا در نهایت نقشه راهی برای فرار از جزیره سر چکشیها پیدا کرده و حتی دلیل اصلی حمله و چگونگی رخ دادن لوپهای دایناسوری را پیدا کنید.
درحالیکه داستان بازی Exoprimal به خودی خود درگیر کننده است، بازیکنان وارد فضای آنلاین و رقابتی خواهند شد که به انتخاب خودشان میتواند PvP یا PvE باشد. کل بازی تا زمان نگارش این مقاله همان بخش WarGames را دارد و منو مسابقات آنقدر خالی است که میتوانید به راحتی اتفاقاتی که در بکگراند منو رخ میدهد را به خوبی ببینید. با این حال، هم بخش داستانی ناقص و هم بخش رقابتی نسبتاً جالب در همین WarGames رخ میدهد.
دو تیم پنج نفره در دنیایی یکسان وجود دارد تا هر کدام از بازیکنان با داشتن اوپراتور دلخواه خود و مهارتی که دارند، سد میان راه خودشان یعنی دایناسورها را از پیش رو برداشته و با تمام کردن «زودهنگام» ماموریت، پیروزی را از آن خودشان کند. البته این موضوع به آن معنا نیست که هیچ رویارویی مستقیمی بین بازیکنان شکل نخواهد گرفت؛ بلکه اگر بخواهم مثال دقیقتری از شرایط بازی بزنم، میتوانم به بخش DMZ سری بازی The Division اشاره کنم که بیشتر کارهای شما برای به دست آوردن منابع و تکمیل ماموریت روی مبارزه با دشمنان هوش مصنوعی بود، اما برای تکمیل کردن انتقال محمولهها مجبورید تا با بازیکنان واقعی هم درگیر شوید.
مبارزات به حالت دید سوم شخص اجرا میشود و با توجه به اینکه نسخه پلیاستیشن ۵ بازی Exoprimal برای نقد و بررسی در اختیارمان قرار گرفت؛ حالت ۶۰ فریم بصری اتفاقات را سریعتر از نسخه نسل قبلی به ما نشان میدهد. اگزوسوتها به طور خاصی قدرتمند هستند، اما سنگین یا دست و پاگیر نخواهند بود؛ مگر اینکه کلاس اشتباهی انتخاب کنید. صحبت از کلاسها شد، باید بدانید که سه دسته مختلف از اوپراتورها در بخشهایی چون:
نیروی مهاجم یا Assault
نیروی نگهدارنده یا Tank
نیروی پشتیبانی یا Support
وجود دارند. در این قسمت، هنر تیم سازنده استودیوی بازیسازی کپکام تازه خودش را نشان میدهد، چون بر اساس چیزی که اکنون در گیمپلی وجود دارد، شخصیتهای مختلفی یا بهتر است بگویم لباسهای متنوعی از اگزوسوتها دستهبندی شدهاند که هر کدام طراحیها و قابلیتهای منحصربهفرد خودشان را دارند. این موضوع به شما اجازه میدهد تا بسته به تاکتیک تیمتان یا لباسهایی که دوستانتان انتخاب میکنند؛ شما هم نقش موثری در تیم داشته باشید.
به طور کلی لباس های متنوع در سه بخشی که توضیح داده شد وجود دارد و با انتخاب کردن هر کدام از آنها میتوانید قابلیتهای کشندهای داشته باشید. البته نکته اصلی در آنجایی وجود دارد که همه این لباسها از اول در اختیارتان قرار نخواهد گرفت و با سپری کردن مراحل و بالا بردن رتبه خود در طول گیمپلی، میتوانید نمونههای جدید اگزوسوت را باز کنید (مگر اینکه پول اضافی داشته باشید و بخواهید بتل پس موجود را تهیه کرده و از آن به عنوان «مسیر میانبر» استفاده کنید).
همانطور که گفته شد، در بازی Exoprimal هر کدام از این لباسها قابلیت متنوع و متفاوتی به شما اهداء میکنند؛ اما یکی از جالبترین نکاتی که در حین تجربه گیمپلی به آن برخوردم، قابلیت تغییر لباس در حین تجربه بخش رقابتی و داستانی بود. این لباسها ظاهری شبیه به ربات دارند و به شما چنین القاء میکنند که در حال کنترلر کردن رباتهایی شبیه به سری فیلمهای ترنسفورمرز هستید. در حقیقت اینطور نیست؛ چراکه همه اینها یک نوع پوشش است و هر وقت که اراده داشته باشید، میتوانید از لباسها خارج شده و لباس دیگر از کلاسی متفاوتتر را بر تن کنید.
چنین موضوعی به بازیکنان هر دو تیم اجازه میدهد تا گیمپلی پویاتر و منعطفتری را تجربه کنند. درحالی باید با این تغییر و تحولها زندگی کنید که مشکلات بزرگترین پیش رویتان قرار خواهد گرفت. مشکل اصلی بازی Exoprimal در اهداف تعیین شده است؛ یعنی وقتی از همان ابتدا به تجربه بخش گیمپلی میپردازید و تا زمانی که به خودتان میآیید و میبینید که بیشتر مراحل بازی را سپری کردهاید، کل تیم شما فقط یک کار را انجام داده و آن هم این است که به منطقهای رسیده، از آنجا در برابر حمله دایناسورها محافظت کرده و در نهایت با کشتن حجم عظیمی از این موجودات گوشتخوار دوباره به راه خودش ادامه داده است.
شاید یکی از بزرگترین مشکلاتی که پیرامون بازی میدانم، این است که ما را وارد بخش به اصطلاح «داستانی» میکند، اما در آنجا فقط اهداف واقعاً مدیریت شدهای در اختیارمان قرار میدهد تا اینگونه خودمان را سرگرم کنیم. نحوه روایت داستانی با ترکیبش در بخش گیمپلی همان شلختگیهایی را دارد که پیشتر هم پیرامونش صحبت کرده بودیم؛ اما با این حال، در دل هر ماموریت داستانی،اهداف جالب و فرعی هم قرار گرفته که اصلاً نمیخواهیم مکانیزمهای سرگرمکنندهای که در اختیارتان میگذارد را افشاء کنیم؛ ولی به هر حال بازی Exoprimal به ما نشان میدهد که تیم سازنده آنقدرها هم درگیر پیادهسازی سیستم ترکیبی PvEvP نبوده است.
چه ببرید و چه ببازید، به اندازه کافی امتیازهای XP و BikCoins (بهمراه مقداری از دادهها که برای پیشبرد بخش داستانی مورد استفاده قرار میگیرد) دریافت خواهید کرد که مورد اول برای افزایش ارتقاء سطح شخصیتتان و دومی هم برای باز کردن صندوقچههای جدید War Chest یا شخصیسازی لباسها و سلاحها مورد استفاده قرار میگیرد. بیککوینز همان واحد پولی درون بازی است که حتی میتوانید با کمکشان ظاهری تازه پیدا کرده و پوستههای آرایشی خاصی به دست آورید؛ اما همانطور که گفتم بیشتر این موارد با خریدن بتل پس در اختیارتان قرار خواهد گرفت.
هیچ درختچه مهارتی در گیمپلی یا برای لباسهای اگزوسوت وجود ندارد و صرفاً فقط میتوانید همه چیز را به صورت مداوم شخصیسازی کنید. بحث شخصیسازی هم موردی مجزا نیست و بالاخره هر کسی تا یک محدودهای میتواند بهترین وسایلش را کاستومایز کرده و سپس با آنها به جنگ دشمنانش برود. هرچند که تا پیش از زمان انتشار فکر میکردیم استودیوی بازیسازی کپکام حسابی روی محصول جدید خودش یعنی بازی Exoprimal وقت گذاشته، اما اینطور نیست و در کنار برخی از مبارزات سرگرمکننده ( که البته باز هم تاکید میکنم حتماً در بخش PvP و نه PvE اقدام به تجربه بازی کنید) بیشتر عناصر و المانهای به کار رفته برای محصول موردنظر ما ساده و ابتدایی هستند.
از نظر بصری و گرافیکی، Exoprimal بسیار خوب و جالب به نظر میرسد بافتهای صورت شخصیتها یا حتی طراحی مدلهای اگزوسوتها عالی از آب در آمدند. البته انتخاب شهرهایی که مورد هجوم دایناسورها قرار گرفتهاند، انتخاب خوبی نبود و علاوه بر دست و پا گیر بودن، حتی طراحیهای کسلکنندهای دارد. اگر بخواهم برای یک مورد از تیم سازنده حسابی تقدیر و تشکر کنم، آن هم در خصوص طراحی دایناسورها است. مدلهای پرنده، سرعتی و حتی مدلهای بسیار بزرگ مثل تیرکس که به عنوان باس فایت وارد دنیای شما میشوند؛ همگی بسیار جذاب و دیدنی هستند.
با صداگذاری تیم سازنده روی این حیوانات، حتی در برخی از مواقع هم شرایط ترسناکی را تجربه میکنید. احتمالاً با تجربه بازی Exoprimal به چنین صحنهای بر میخورید که در حال کشتن رپتورها هستید و به یکباره صدای جیغ و فریاد تیرکسی را از پشت سر میشنوید که سر خودش را از آن حفرههای ایجاد شده در هوا بیرون میکند و ناگهان جسم بزرگش را به زمین میکوبد تا همه چیز را ببلعد. تنها مشکلی که با بخش صداگذاری دارم، طراحی نکردن فایل صوتی برای شخصیت اصلی است؛ یعنی به بیان دیگر شخصیت خودساخته شما حتی توانایی تولید ریزترین صداها را هم ندارد. با اینکه در صحنههای درگیری نیازی هم به شنیدن صدای کاراکتر تحت هدایتتان ندارید؛ اما وقتی وارد کاتسین شوید، معادله فرق خواهد کرد.
سخن پایانی
ناشر بازی (Capcom) نسخه PS5 این اثر را برای نقد و بررسی در اختیار رسانه گیم پالت قرار داده است
بازی Exoprimal ترکبی از بهترین و بدترین بازیهای شوتر آنلاینمحور صنعت بازیهای ویدیویی است که البته تیم سازنده خیلی تلاش کرد تا محتوا و حتی رابط کاربری بازی خودش را به مجموعه Destiny نزدیک کند. لباسهای اگزوسوت و طراحی دایناسورها اصلیترین رکن سرگرم شدنتان در کل محتوای این محصول است و از طرفی هم داستانی بهم ریخته، الگوبرداری نامنظم از رابط کاربری، تمرکز ناقص روی ارائه و پیادهسازی بخش PvE و موارد اینچنینی، چیزهایی است که اگر خیلی به آنها توجه کنید، قطعاً از تجربه گیمپلی اذیت خواهید شد.
البته این بازی یک محصول سرویس محور است که در آینده محتواهای جدید و بیشتری دریافت خواهد کرد که شاید به خاطر همین لطف تیم سازنده، ارزش خرید و تجربه Exoprimal بالا برود؛ اما فعلاً محصولی نیست که حتی برای سرگرم شدن در فصل تابستان بتوانید به آن اکتفا کنید. اینکه آیا استودیوی بازیسازی کپکام میتوانید دایره مخاطبانش را حفظ کرده یا حتی زیاد کند، مسئلهای خواهد بود که در آینده متوجه میشویم؛ ولی فعلاً سعی کنید از کشتن دایناسورها در لباسهای اگزوسوت در مدت زمانی بسیار محدود لذت ببرید.
نقد و بررسی
بازی Exoprimal
در حال حاضر Exoporimal محصولی نیست که حتی برای سرگرم شدن در فصل تابستان بتوانید به آن اکتفا کنید. البته این بازی یک محصول سرویس محور است که در آینده محتواهای جدید و بیشتری دریافت خواهد کرد که شاید به خاطر همین، بازی به تجربه کامل تری بدل شود و ارزش خرید آن بالا برود.
مثبت
- قابلیتهای منحصربهفرد اگزوسوتها
- طراحی انواع و اقسام دایناسورها
- قابلیت تعویض اگزوسوت در حین تجربه گیمپلی
- نرخ فریم پایدار
منفی
- طرحی بد محیط و محدودیتهای آن
- الگوبرداری بیش از حد از مجموعه Destiny
- اهداف تکراری
- روایت داستانی نامنظم
- عدم صداگذاری برای شخصیت اصلی