امروز قصد داریم به بررسی اولین بازی استودیوی Black Cube Games یعنی The Tale of Bistun بپردازیم. این استودیو در اولین گام به سراغ ساخت عنوانی رفته است که بر اساس یک افسانه ایرانی ساخته شده و قرار است عشق شیرین و فرهاد را به صورت متفاوتی برای ما روایت کند. با نقد و بررسی بازی The Tale of Bistun با گیم پالت همراه باشید.
کمتر کسی است که آوازه عشق بی نظیر و بی تکرار شیرین و فرهاد به گوشش نرسیده باشد. قصههای بیستون نیز مروری بر این روایت آشناست؛ روایت جذاب عشق شیرین و فرهاد که بارها آن را در کتابها و منابع متعدد فارسی مطالعه کردهایم. تا به امروز، تئاتر و نمایشهای متعددی تلاش کرده تا به سبک خود تجربهای بصری از عشق شیرین و فرهاد را ارمغان بیاورند. طی سالهای گذشته، بازیهای ویدئویی بسیاری بر اساس افسانههای یونان و اسکاندیناوی ساخته شده و بسیاری از ما بارها این عناوین را تجربه کردهایم. اما تا به حال با خود فکر کردهاید که تجربه یک بازی ویدئویی بر اساس یک افسانه ایرانی میتواند تا چه میزان جذاب و هیجان انگیز باشد.
The Tale of Bistun عنوانی است که به همین منظور توسعه یافت اما به جای پرداختن به تاریخ شاهان و افسانه سلاطین، افسانه عشق شیرین و فرهاد را انتخاب کرد. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که شاید کمتر کسی گمان کند که بتوان از یک چنین داستانی یک بازی ویدئویی اکشن و سرگرم کننده ساخت. اما استودیوی Black Cube Games با اقتباس از این افسانه، تجربهای را ارائه میدهد که بدون شک میتواند شما را غافلگیر کند.
(این نقد و بررسی بر اساس کد ارسالی ناشر و بر روی پلتفرم رایانههای شخصی انجام شده است)
داستان بازی از شخصیت اصلی داستان آغاز میشود. او در کوه بیستون بیدار شده ولی از هویت خود و دلیل حضور در کوه بیستون هیچ اطلاعی ندارد. دیری نمیپاید که او متوجه هویت خود میشود. آری او همان فرهاد داستان است که به خاطر عشق شیرین، به کوه بیستون رفته تا برای اثبات عشق خود به شیرین کوه بیستون را با تیشه خود حفاری کند. فرهاد خیلی زود کوه بیستون و طبعیت را گرفتار در طلسمی میبیند که توسط دیو بیستون بدان گرفتار شده است. فرهاد در ادامه پای در جهان مکاشفه میگذارد، و توسط نجواهایی که به گوش او میرسد، پی میبرد که عشق بیهمتای او یعنی شیرین نیز در این سرزمین گرفتار شده و او باید برای نجات شیرین بشتابد. اما مسیری سخت و پر پیچ و خم در انتظار وی قرار دارد و او باید با چالش های بسیاری روبرو شود.
همان طور که اشاره کردیم، سازندگان از داستان شیرین و فرهاد اقتباس کرده و روایت خلاقانه و منحصر بفرد خود را از این افسانه ارائه میدهند که بسیار تحسین برانگیز است. روایت داستانی بازی تا انتها جذابیت خود را حفظ میکند و حتی پایان آن نیز به شدت شما را غافلگیر خواهد کرد.
گیم پلی بازی The Tale of Bistun به سبک هک اند اسلش و دوربین بازی نیز به صورت ایزومتریک است. شاید کمتر کسی تصور میکرد که بتوان از یک داستان عاشقانه یک بازی اکشن محور ساخت. فرهاد نه یک ابرقهرمان است و نه یک جنگجوی زبده و قرار هم نیست که در بازی تبدیل به یک خدای جنگ یا چیزی مشابه آن تبدیل شود. او به کمک درخت همهتخمه (All Seeds) تیشهای به دست میآورد که باید از آن برای نابودی دشمنان پیش روی خود استفاده کند. تیشه و کلنگ فرهاد که از آن برای کندن کوه استفاده میکرد و سلاح دیگری که در اواخ بازی به دست می آورید تنها سلاحهای فرهاد هستند. البته با پیش روی در طول بازی و به کمک سندان (آهنگری) میتوانید قدرت ویژهای به سلاحهای خود اضافه کنید که از آن با عنوان یورش ویژه در بازی یاد میشود. یورشهای ویژه اگرچه المان جذابی هستند اما تعداد آنها در بازی محدود است.
در طول بازی مناطق خاصی وجود دارند که باید به سبک بازیهای همچون Diablo ابتدا با دشمنان بازی دست و پنجه نرم کنید و پس از شکست آنها و رها کردن نوادگان درخت از طلسم بتوانید به مسیر خود ادامه دهید. دشمنان بازی شامل غولچهها، غولها، جادوگران و نگهبانان دیو میشوند. در این رابطه باید گفت با توجه به مدت زمان گیم پلی بازی، دشمنان بازی از تنوع نسبتا خوبی برخوردار هستند. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که به غیر از نگهبانان دیو، دشمنان بازی چالش بزرگی برای شما ایجاد نمیکنند. البته هرچه به اواخر بازی نزدیک شوید، در مناطق ذکر شده دشمنان بیشتری حضور دارند. از آنجایی این دشمنان به صورت همزمان به شما حمله میکنند میتوانند کمی شما را آزار دهند ولی به لطف یورش ویژه چالش بزرگی پیش روی شما قرار ندارد. به خصوص که هوش مصنوعی دشمنان هم بسیار ضعیف است و تنها از یک الگو برای حمله به شما پیروی میکنند. به علاوه سطح سلامتی دشمنان بازی نیز آنچنان بالا نیست و با چند ضربه به راحتی از پای در میآیند.
بزرگترین چالش شما شاید به نبرد پایانی بازی با دیو بیستون مرتبط باشد. البته خود دیو بیستون هم حملات بسیار محدودی دارد که با غلط زدن میتوان آنها را رد کرد. با وجود اینکه دو نگهبان دیو و انبوهی از دشمنان بر سر من فرود آمده بودند به راحتی توانستم با یورش ویژه تمامی آنها را از سر راهم بردارم. زیرا تنها چالش پیش روی من، بازیابی مجدد نوار یورش ویژه بود تا بتوانم دوباره از آن بر روی دشمنان بازی استفاده کنم. در این مدت تنها کاری که باید می کردم این بود که یا بدوم و یا غلط بزن. تا زمانی که این کار را میکردم دشمنان به صورت مرتب و منظم پشت سر من حرکت میکردند. حتی دشمنانی که حملات دوربرد داشتند آنقدر مهربان بودند که حتی در این فاصله به خود زحمت نمیدادند تا به من حمله کنند و آنها نیز به مانند باقی دشمنان پست سر من میدویدند.
البته باید به این نکته اشاره کنم در بازی هیچ معجون سلامتی در کار نیست. شاید در حین مبارزات به خصوص در اواخر بازی که تعداد دشمنان کمی بیشتر است، جان زیادی از دست بدهید. در این صورت باید هر طور شده مبارزه را به پایان برسانید تا پس از رهایی درختها از طلسم، نوار سلامتی شما بازیابی شود. این نکته بسیار تحسن برانگیز است و هوش بالای سازندگان را نشان میدهد که سعی دارند تا کمی مبارزات را چالش برانگیز کنند. به طور کلی اگر معدود نقاط ضعف بازی را کنار بگذاریم همین مبارزات ساده نیز بازی جذاب و به خصوص در اواخر بازی کمی نفس گیر هستند. تنوع نبستا خوب دشمنان بازی نیز سبب میشود تا مبارزات تکراری و کسل کننده نشود اما کاش سازندگان کمی بیشتر روی هوش مصنوعی دشمنان بازی کار میکردند تا مبارزات بازی چالش برانگیز تر دنبال شود.
با اینکه به هیچ عنوان از نظر بصری انتظار بالایی از این بازی نداشتم اما The Tale of Bistun از نظر بصری من را غافلگیر کرد. به عنوان یک بازی مستقل ایرانی که با بودجه نه چندان بالایی ساخته شده است، The Tale of Bistun کیفیت بصری بسیار خوبی دارد. چه در سرزمین اصلی بازی یعنی کوه بیستون و محیطهای خوش آب و رنگ آن که از جزئیات خوبی برخوردارند قدم میگذارید که در جهان مکاشفه که به لطف نورپردازی فوق العاده و طراحی بینظیر المانهای محیطی بازی، کاملا حس و حال یک سرزمین طلسم شده به شما منتقل میشود. Black Cube Games کار فوق العادهای انجام داده است. چیزی که من را به حیرت وا میدارد توجه سازندگان به جزئیات و نمادهای باستانی است. در طول بازی و در دل کوه بیستون سنگنوشتههای متفاوت و منحصر بفردی از دوران باستان را مشاهده میکنیم. برخی از آنها خود بخشی از روایت داستان بازی را بر عهده دارند. توجه و دقت بالای سازندگان در طراحی و پیاده سازی این سنگ نوشتهها بسیار تحسین برانگیز است.
داستان بازی به طور کامل توسط یک راوی روایت میشود که خود وظیفه صداپیشگی شخصیتهای بازی را نیز بر عهده دارد. نکته مثبتی که در بازی وجود دارد پشتیبانی از زیرنویس فارسی است. اگر زیرنویس فارسی را فعال کنید متوجه میشود که تمام دیالوگهای بازی به صورت ادبی نوشته شده و روایت میشوند. راوی بازی به خوبی سعی میکند تا پایان آن شور و هیجان را چه در روایت داستان و چه در صداگذاری شخصیتهای بازی حفظ کند. اما متاسفانه پس از مدتی دیالوگهای بازی کسل کننده میشوند.
شاید صداگذاری تمام شخصیتها به طور جداگانه امکان پذیر نبود اما حداقل میتوانستیم شاهد راوی متفاوتی برای شخصیتهای هُدهُد و شیرین باشیم که میتوانست روایت بازی را جذابتر کند. از منظر موسیقی باید گفت که ساخت موسیقیهای این بازی را حمیدرضا انصاری بر عهده داشته است که پیش تر کار ساخت موسیقی بازی فرزندان مورتا را در کارنامه خود دارد. از نظر موسیقی، این بازی هم میتواند طرفداران موسیقی اصیل ایرانی را را راضی کند و هم طرفداران موسیقیهای مدرن الکترونیک. تلفیق سازهای ایرانی و موسیقی مدرن در بازی The Tale of Bistun سبب خلف اتمسفری بی نظیر میشوند.
سخن پایانی:
The Tale of Bistun اثری ماندگار است که نه تنها سازندگان ایرانی بلکه سازندگان خارجی نیز میتوانند آن را سرلوحه خود قرار دهند. از این جهت که تاریخ باستانی ایران مملو است از شیرین و فرهادهایی که میتوان به آنها پرداخت و تجربههای متفاوت و منحصر بفردی از روی آنها خلق کرد. شاید اکنون زمان آن است که کلاه از سر خود برداریم و استودیوی Black Cube Games را به خاطر خلق یک روایت جذاب و یک تجربه سرگرم کننده از یک افسانه ایرانی تحسین کنیم. اگرچه نمیتوان نقاط ضعف این بازی را نیز نادیده گرفت. The Tale of Bistun مملو از ایدههایی است که نیمه کاره رها شده و نقاط ضعفی که اگر زمان بیشتری روی آنها صرف میشد میتوانستند این بازی را به تجربه کاملتری مبدل کنند. با این حال این بازی، همین حالا هم یک تجربه سرگرم کننده و لذتبخش برای کسانی است که قصد دارند یک بازی روایت محور را تجربه کنند و گیمپلی عمیق و مکانیکهای گسترده، چندان برایشان از اهمیت بالایی برخوردار نیست.
نقد و بررسی
The Tale of Bistun
The Tale of Bistun به عنوان یک بازی داستان محور روایت جذابی را ارائه میدهد. اما به عنوان یک بازی اکشن، گیمپلی بازی و مبارزات آن از عمق کافی برخوردار نیستند. The Tale of Bistun مملو است از ایدههایی که متاسفانه نتوانستند به پتانسیل کامل خود برسند. اگر از طرفداران بازی های داستان محور هستید این بازی به شما پیشنهاد میشود و حتی گیمپلی آن نیز میتواند تا حدودی شما را راضی نگهدارد اما در غیر این صورت تجربه The Tale of Bistun شاید مناسب شما نباشد.
مثبت
- روایت داستانی جذاب
- طراحی بصری محیطهای بازی
- موسیقی فوق العاده بازی
منفی
- صداگذاری بازی و استفاده از یک راوی برای تمام شخصیتها
- گیم پلی بازی به عنوان یک بازی اکشن بسیار ساده است
- هوش مصنوعی ضعیف دشمنان بازی
- دوربین بازی به خصوص در باس فایت پایانی بازی کمی آزاردهنده میشود