اگر از طرفداران بازیهای استراتژیک تاکتیکی در زمان واقعی هستید، احتمالاً نام سری محبوب و قدیمی Commandos را شنیدهاید. حالا با عرضهی بازی Commandos: Origins، این فرنچایز افسانهای بار دیگر به میدان بازگشته و این بار روی کنسولهای نسل نهم از جمله پلیاستیشن ۵ نیز در دسترس است. در نقد و بررسی بازی Commandos: Origins بهطور کامل بررسی میکنیم که آیا این عنوان صرفاً یک بازسازی نوستالژیک است یا توانسته با ویژگیهای مدرن و گیمپلی چالشبرانگیز، جایگاه شایستهای در میان بازیهای استراتژیک امروزی پیدا کند. با گیم پالت همراه باشید.
معرفی بازی Commandos: Origins
بازی Commandos: Origins به نوعی بازگشتی است به ریشههای یک فرنچایز افسانهای در سبک تاکتیکی همزمان (RTT)؛ سبکی که با ترکیب عناصر مخفیکاری، برنامهریزی دقیق و گیمپلی استراتژیک شناخته میشود. این نسخه، برخلاف ریمسترهای قبلی که فقط رنگ و لعاب گرافیکی داشتند، سعی کرده یک تجربهی اصیل اما بازسازی شده ارائه دهد. هم برای نسل قدیمی گیمرها که با نسخههای دهه ۹۰ خاطره دارند، هم برای نسل جدید که دنبال گیمپلی چالشبرانگیزتر و کمتر سطحی میگردند. البته در نگاه اول، با توجه به بازار فعلی که پر از محصولات شوترهای سریعالسیر و بازیهای جهان بازِ شلوغ است، سوال اصلی اینجاست که آیا بازی Commandos: Origins واقعاً توانسته جایی برای خودش باز کنه یا فقط یک نوستالژیِ پر عمق دیگر است؟
با عرضه این بازی روی کنسول پلیاستیشن ۵، انتظارات به مراتب بالاتری نسبت به عناوین مشابه به وجود آورد؛ چه از لحاظ فنی و چه از نظر طراحی مراحل و عمق گیمپلی. بهرهمندی از سختافزار قدرتمند این کنسول مانند SSD فوقسریع و قابلیتهای گرافیکی نسل نهم، این فرصت را به سازنده داده است تا عنوانی بسازد که هم گذشته را زنده کند، هم تجربهای روان و امروزی ارائه دهد. اما سوال اصلی این است که آیا بازی Commandos: Origins توانسته از این امکانات به نفع خودش استفاده کند؟ یا باز هم درگیر محدودیتهای طراحی قدیمی باقی مانده است؟ در این نقد دقیق، بیرحمانه و بدون هیچ تعارف، میخواهیم تک تک عناصر بازی را بشکافیم تا ببینیم آیا با یک شاهکار طرف هستیم یا یک ناامیدی کامل!

داستان Commandos: Origins؛ پتانسیل گمشده
بازی Commandos: Origins تلاش میکند با بازگشت به دوران ابتدایی شکلگیری گروه مشهور کماندوها، روایتی تازه و پیشزمینهای قابل تأمل برای شخصیتهای آشنا ارائه دهد. با این حال، داستان بازی Commandos Origins کلیشهای و سطحی است که نه از نظر ساختار روایی و نه از منظر پرداخت شخصیتها توانایی درگیر کردن مخاطب را ندارد. بازی به جای بهرهگیری از عناصر دراماتیک قوی و ساخت لحظات احساسی ماندگار، صرفاً به روایت مستقیم و فاقد ظرافت متوسل میشود؛ انگار که فهرستی از رویدادهای تاریخی نظامی را با حداقل جذابیت نمایشی بازگو میکند.
شخصیتپردازی یکی از نقاط ضعف محسوس روایت است. کاراکترهایی که در نسخههای کلاسیک با حداقل دیالوگ و از طریق گیمپلی هویت مییافتند، اینبار در قالب تیپهایی فاقد عمق بازنمایی شدهاند. هیچگونه پیشرفت شخصیتی، تضاد درونی یا انگیزهی مشخصی در روایت شخصیتها مشاهده نمیشود و تلاش بازی برای معرفی پیش زمینهی آنها، بیشتر به مونولوگهایی سرد و فاقد بار عاطفی محدود شده است. در نتیجه، بازیکن ارتباطی مؤثر با داستان یا شخصیتها برقرار نمیکند و حتی در بزنگاههای داستانی نیز واکنش احساسی خاصی در او برانگیخته نمیشود.
ساختار کلی داستان نیز دچار فقدان خلاقیت و نوآوری است. روایت به شدت خطی بوده و هیچگونه پیچش داستانی، گرهافکنی قابل توجه یا انتخابهای اخلاقی معناداری در آن وجود ندارد. ماموریتها یکی پس از دیگری صرفاً به عنوان لوکیشنهای مختلف روایت عرضه میشوند؛ بدون آنکه پیوند ارگانیکی با روند تحول داستانی داشته باشند. در مجموع، بخش داستانی Commandos: Origins بیش از آنکه یک بازگویی خلاقانه و جذاب از تاریخچهی این گروه نظامی باشد، صرفاً به عنوان یک زمینهی خنثی برای گیمپلی بازی Commandos Origins عمل میکند که نمیتواند انتظارات داستانمحور بازیکنان امروزی را برآورده سازد. هرچند که این نحوه روایت، ویژگی بازیهای RTT و RTS است، ولی بهتر از اینها هم میشد که روایت شود.

گیمپلی بازی Commandos: Origins؛ واقعگرایی بیروح
گیمپلی همیشه ستون فقرات بازیهای تاکتیکی در زمان واقعی (RTT) بوده و سری بازی Commandos نیز دقیقاً با اتکا به همین ستون، در گذشته به موفقیت رسیده بود. زمانی که اعلام شد نسخهی جدید با عنوان Commandos: Origins قرار است همزمان با عرضه روی رایانههای شخصی، روی کنسولهای نسل نهم از جمله پلیاستیشن ۵ منتشر شود، بسیاری انتظار داشتند با یک بازآفرینی مدرن اما وفادار به ریشهها مواجه شوند. اما آنچه در عمل تجربه میکنیم، محصولی است که انگار در مرز بین بازسازی ناقص و تقلیدی محتاطانه از نسخههای قدیمی گیر کرده و هرچقدر هم سختافزار PS5 آمادهی پشتیبانی از نوآوری باشد، بازی در استفاده از این پتانسیل ناتوان است.
در نگاه اول، شاید سریع بودن بارگذاری مراحل و جابهجایی روان بین محیطها به لطف SSD پلیاستیشن ۵ کمی شما را امیدوار کند. اما بهمحض ورود به ساختار اصلی گیمپلی بازی Commandos: Origins، تفاوتی بنیادی بین این نسخه و نسخههای بیست سال پیش نمیبینید. همان چرخهی آشنای بررسی محیط، زیر نظر گرفتن زاویهی دید دشمن و استفاده از ابزارهای محدود برای عبور مخفیانه از نقاط شلوغ، بدون هیچ نوآوری جدی، بار دیگر تکرار میشود. این ساختار میتوانست همچنان لذتبخش باشد، بهشرطی که با لایههای جدیدی از هوش مصنوعی، سیستم تعامل پویا و آزادی عمل ترکیب شود که… نشده است.
بزرگترین شکست بازی در انتقال این تجربه به کنسول، کنترل ناکارآمد با دستهی دوالسنس است. این کنترلر که توانایی شبیهسازی فشار، مقاومت و بازخورد لمسی را دارد، در بازی Commandos: Origins بهطور کامل نادیده گرفته شده است. نه هنگام راه رفتن تفاوتی در سطوح حس میشود، نه هنگام استفاده از ابزارها مثل طناب یا نارنجک دستی تریگرها واکنشی متناسب ارائه میدهند. بدتر از آن، طراحی منوی دستورها و انتخاب شخصیتها با کنترلر آنقدر پیچیده، تأخیردار و غیرمنطقی است که بسیاری از بازیکنان احتمالاً ترجیح میدهند کنترل بازی را به کیبورد و موس واگذار کنند، حتی روی کنسول.
از نظر طراحی مراحل بازی، با ساختاری کاملاً قابل پیشبینی مواجه هستیم. مراحل نه تنها از نظر بصری تنوع محدودی دارند، بلکه از لحاظ تاکتیکی نیز درگیرکننده نیستند. الگوهای حرکتی دشمنان تکراری است، مسیرهای مخفیکاری اغلب از قبل تعیین شدهاند و جای ابتکار عمل برای بازیکن وجود ندارد. شما بیشتر نقش یک مجری دستورالعمل را بازی میکنید تا یک فرمانده تاکتیکی خلاق باشید. در عوض از بازیکن انتظار میرود ساعتها صرف آزمون و خطا کند، آن هم نه برای حل مسئله، بلکه برای پیدا کردن راهحل از پیشتعریفشدهی طراح مرحله که عملاً چالشی ندارد.
“هوش مصنوعی ضعیف؛ چطور دشمنان بازی کمعمق هستند”
هوش مصنوعی دشمنان در سطحی ابتدایی باقی مانده است. آنها بهصورت ماشینی و بدون هیچگونه رفتار تطبیقی عمل میکنند. اگر از دیدشان خارج شوید، خیلی سریع همهچیز را فراموش میکنند و به مسیر خود برمیگردند، حتی اگر تا چند ثانیه پیش، جنازهای جلوی پایشان افتاده باشد. این عدم پیشرفت در هوش مصنوعی نهتنها چالش را بیمعنا میکند، بلکه مستقیماً به تخریب حس واقعگرایی و غوطهوری در جهان بازی منجر میشود.
قابلیتهای شخصیتها یکی از برگهای برندهی سری بازی کماندوز در گذشته بود. اما در نسخه Commandos: Origins، علیرغم معرفی چند شخصیت قابل کنترل، عملاً تنها دو یا سه نفر کاربرد مداوم و مشخص دارند. بقیه یا تواناییهای تکراری دارند، یا در ساختار مراحل هیچ جایگاهی برای استفاده از مهارت آنها در نظر گرفته نشده است. این مسئله، مفهوم «مدیریت تیمهای تاکتیکی متنوع» را عملاً خنثی میکند و باعث میشود بسیاری از مراحل را فقط با یک یا دو نفر پیش ببرید.
نبود تعامل پویا با محیط از دیگر مشکلات اساسی گیم پلی بازی Commandos: Origins است. اشیاء در محیط نه قابل جابهجاییاند، نه واکنش خاصی نسبت به برخورد و استفاده دارند. از قابلیتهای پایهای مثل پرت کردن اجسام برای پرت کردن حواس گرفته تا استفاده از عناصر محیطی برای اجرای تله یا مخفی شدن، هیچکدام عملاً بهدرستی پیادهسازی نشدهاند. محیطها بیشتر شبیه دکورهای ثابتاند تا ابزارهای تاکتیکی که باید در خدمت گیمپلی باشند. جلوههای بصری محیط نیز کمکی به بهتر شدن گیمپلی نمیکنند. کیفیت تکسچرها در حد قابل قبول است، اما فاقد جزئیاتی است که بتواند بازیکن را تشویق به تعامل یا کشف کند.
دوربین هم گرچه امکان چرخش و زوم دارد، اما محدودیتهایی در زاویه و موقعیت دارد که در برخی لحظات منجر به دید ناقص و تصمیمگیری اشتباه میشود. اتکای بیش از حد بازی به سیستم ذخیرهسازی سریع نیز مسئلهساز شده است. بازی بهجای آنکه بازیکن را با طراحی مرحلهی هوشمندانه به چالش بکشد، او را مجبور میکند با آزمونوخطا و بارها بارگذاری ذخیره، به موفقیت برسد. این مدل پیشرفت نه لذتبخش است، نه حس موفقیت واقعی منتقل میکند. در واقع بازی، بازیکن را بیشتر به سیستم ذخیرهسازی وابسته میکند تا به مهارت و استراتژی که نیاز دارد یاد بگیرد.

وفاداری به نسخههای کلاسیک؛ از طراحی مراحل تا سختی بازی
با وجود تمام نقدهایی که به ساختار کلی گیمپلی وارد است، بازی Commandos: Origins در یک زمینه بسیار موفق عمل کرده و آن هم حفظ اصالت و روح نسخههای کلاسیک است. این بازی برخلاف بسیاری از بازسازیهای امروزی که تلاش میکنند با سادهسازی بیش از حد، مخاطبان جدید را جذب کنند، هیچ ابایی از سختی ندارد. همچنان مانند گذشته، شما با محیطهایی روبهرو هستید که هر حرکت اشتباه میتواند منجر به شکست شود. این سطح از دقتطلبی و نیاز به تفکر استراتژیک، برای بازیکنانی که از چالش استقبال میکنند بسیار ارزشمند است. بازی موفق شده بدون دستکاری افراطی در DNA خود، حس و حال واقعی فرماندهی یک تیم کوچک پشت خطوط دشمن را حفظ کند؛ جایی که هر تصمیم و هر حرکت، باید با دقت محاسبه شود.
همچنین یکی از دستاوردهای تحسینبرانگیز گیمپلی، طراحی منطقی و کاربردی ابزارها و تواناییهای شخصیتهاست. هرچند تنوع بین آنها کامل نیست، اما ابزاری که در اختیار دارید، بهخوبی میتواند منجر به سناریوهای متفاوت در حل مسائل شود. طناب برای بالا رفتن از دیوار، پرتاب سنگ برای پرت کردن حواس نگهبان، استفاده از لباس مبدل در موقعیت خاص، و نارنجکهایی که باید با دقت در موقعیتهای خاص استفاده شوند، همگی به نوعی طراحی شدهاند که بازیکن را به فکر وادارند. برخلاف بسیاری از بازیهای مدرن که ابزارها صرفاً جنبهی نمادین یا تزئینی دارند، در اینجا کارکرد آنها کاملاً عملی و مؤثر است. حتی در سادگیشان، این ابزارها اجازهی خلق سبکهای مختلف بازیکردن را میدهند، از رویکرد تماماً مخفیکارانه گرفته تا حملههای هدفمند.
نکتهی مثبت دیگر در بازی Commandos: Origins، ریتم خوب پیشرفت در روند مراحل بازی و ساختار تدریجی پیچیدگی آنهاست. بازی با مراحل آموزشی بسیار هوشمندانهای آغاز میشود که نه بیش از حد طولانی و کسلکنندهاند، نه اطلاعات را با فشار به بازیکن القا میکنند. بهمرور که با مکانیکها آشنا میشوید، بازی شروع به افزودن چالشهای جدید و محدودیتهای جالب میکند: مأموریتهایی که شبانه اجرا میشوند و نیاز به درک نور و دید دشمن دارند، یا سناریوهایی که مجبورید چند شخصیت را همزمان هماهنگ کنید. این ساختار مرحلهبهمرحله کمک میکند بازیکن از همان ابتدا احساس نکند زیر بار سیستم سنگینی له شده، بلکه به تدریج مهارت پیدا کند و به تسلط برسد. بازی در زمینهی حفظ تعادل بین آموزش، چالش، و پیشرفت، عملکردی بسیار بالانس و هوشمندانه دارد.

اینها را گفتیم تا به این موضوع برسیم که گیم پلی بازی Commandos: Origins علیرغم دارا بودن پتانسیل و زیرساخت مناسب روی پلتفرم پلیاستیشن ۵، عملکردی محافظهکارانه و گاه ناکارآمد از خود نشان میدهد. بازی نتوانسته از ابزارهای تکنولوژیک قدرتمند این کنسول بهره ببرد، و بهجای ارائهی یک تجربهی مدرن و زنده، صرفاً به تقلید بیروحی از گذشته اکتفا کرده است. طرفداران سرسخت سری شاید از نوستالژی آن لذت ببرند، اما برای مخاطب امروزی، این گیمپلی چیزی جز فرصتهای از دسترفته نیست.
چشمهایی که فریب نمیخورند؛ واقعگرایی بدون عمق بصری
اگرچه از یک بازی تاکتیکی استراتژیک مانند بازی Commandos: Origins انتظار نمیرود که گرافیک فتوواقعگرایانه یا نمایش سینمایی هالیوودی داشته باشد اما وقتی عنوانی روی کنسول نسل نهم مثل پلیاستیشن ۵ عرضه میشود، حداقل باید سطح مشخصی از جزئیات محیطی، نورپردازی پویا و طراحی هنری الهامبخش ارائه دهد. بازی Commandos: Origins در این زمینه عملکردی متضاد دارد. در یک سو محیطها با دقت و تا حدودی با وفاداری تاریخی بازسازی شدهاند، ولی در سوی دیگر، همهچیز آنقدر صاف، استاتیک و «امن» طراحی شده که تأثیر بصری قوی و ماندگاری باقی نمیگذارد. زمینها، پایگاهها و شهرکهای تحت اشغال نازیها شاید از لحاظ هندسی خوب ساخته شده باشند، اما فاقد هرگونه عنصر زنده یا واکنشیاند که محیط را از یک صفحهی بیجان به یک صحنهی درگیرکننده تبدیل کند. نکتهای که بهطور مستقیم بر تجربهی گیمپلی بازی Commandos Origins
نکتهی مثبت قابلتوجه اینجاست که بازی از نظر وضوح تصویر، ثبات فریم و نبود باگهای بصری آزاردهنده عملکردی قابل قبول دارد. حتی در صحنههای شلوغ یا هنگام تغییر سریع دوربین، افت فریم دیده نمیشود و این یعنی موتور گرافیکی بازی حداقل از منظر فنی پایدار عمل میکند. نورپردازی اگرچه ساده است، اما در برخی مراحل شبانه یا بارانی جلوههایی نسبتاً خوشساخت دارد که فضا را از یکنواختی درمیآورد. سایهها نیز گرچه به شکل دینامیک کامل اجرا نشدهاند، اما با دقت در جای خود قرار گرفتهاند و باعث ایجاد حس عمق نسبی در محیط میشوند.
طراحی شخصیتها با سبک هنری مشخص و هماهنگ صورت گرفته و این یک امتیاز مثبت بزرگ است. هر یک از کماندوها ظاهری متمایز، رنگبندی مخصوص و مدلسازی نسبتاً دقیق دارند که باعث میشود حتی در نمای ایزومتریک نیز بهراحتی قابل شناسایی باشند. در کنار آن، انیمیشنها هرچند در حد بازیهای AAA نیستند، اما روان و بدون گسست اجرا میشوند. حالتهای بدنی هنگام حرکت در حالت خمیده، پرتاب اشیاء یا از پا درآوردن دشمنان به خوبی طراحی شده و حس تاکتیکی بودن را القا میکنند و این موارد بخش مهمی از گیمپلی بازی Commandos Origins را شکل میدهند.

در بخش صداگذاری اما اوضاع نوسانیتر است. صداهای محیطی مثل صدای پای نگهبانان، بارش باران و شلیک گلولهها با دقت خوبی ضبط شدهاند و فضاسازی صوتی در محیطهای باز و بسته به شکل نسبتاً خوبی پیادهسازی شده است. با این حال، افکتهای صوتی در برخی موارد تکراری و بدون تنوع هستند. مثلاً صدای افتادن جنازهها یا کشیدن ابزار روی زمین بارها با یک فایل صوتی تکرار میشود که از حس واقعگرایی میکاهد. نبود صدای واکنشی نسبت به سطح زمین یا فاصله از منبع صدا نیز باعث میشود برخی صحنهها مصنوعی و کمرمق بهنظر برسند.
در بخش موسیقی، بازی تأثیر و عملکرد فوقالعادهای دارد. آهنگهای بازی که در منوها، مراحل مخفیکاری و صحنههای پرتنش استفاده میشوند، بهدرستی طراحی شدهاند و بدون آنکه تهاجمی باشند، حس فضای جنگ جهانی دوم و اضطراب ناشی از ماموریتهای خطرناک را منتقل میکنند. البته تنوع موسیقایی چندان بالا نیست و پس از چند مرحله ممکن است آهنگها برای بازیکن آشنا شوند، اما کیفیت و هماهنگی آن با حال و هوای مراحل و گیمپلی بازی Commandos Origins بهقدری خوب است که این ضعف را تا حدی پوشش میدهد. . در واقع موسیقی، برخلاف برخی دیگر از اجزای صوتی، به تجربهی عمیق بازی کمک میکند و از تکراری شدن زودهنگام میکاهد.
در مجموع، بخش گرافیکی و صداگذاری عملکردی «کافی» اما نه شگفتانگیز دارد. بازی نه با افکتهای بصری میخکوبتان میکند و نه با طراحی صوتی فوقالعاده، اما از پس انتقال فضای لازم برای یک بازی تاکتیکی برمیآید. نقاط قوت این بخش در پایداری فنی، طراحی هماهنگ کاراکترها و موسیقی باکیفیت خلاصه میشود، و نقاط ضعفش بیشتر در ایستا بودن محیطها، تکرار افکتهای صوتی و فقدان جزئیات زنده نمود پیدا میکند. اینها شاید تجربهی بازی را خراب نکنند، اما بیشک نمیتوانند آن را به سطح برتر بازیهای نسل نهم برسانند بهویژه وقتی بدانیم که گیمپلی بازی Commandos Origins به شدت وابسته به فضاسازی صوتی و دیداری دقیق و جزئینگر است.
میراث خاک خوردهای که به سختی احیاء شد

ناشر بازی (Kalypso Media) نسخه PS5 این اثر را برای نقد و بررسی در اختیار رسانه گیم پالت قرار داده است.
بازی Commandos: Origins در بهترین حالت یک بازگشت وفادارانه به گذشته است و در بدترین حالت، نمادی از فرصتسوزی در بهرهبرداری از تکنولوژیهای امروزی که به نوعی فرصت از دست رفته خواهد بود. بازی از نظر وفاداری به DNA نسخه کلاسیکاش عملکرد خوبی دارد و گیمپلی بازی Commandos Origins همچنان حول دقت، صبر و برنامهریزی میگردد و ابزارهای تاکتیکی، هرچند نه چندان متنوع، اما عملکردی هوشمندانه دارند. آموزش تدریجی، طراحی بصری قابلقبول، موسیقی مؤثر و شخصیتپردازی هنریِ نوین، از نقاطی هستند که به تجربهی کلی جان میبخشند. اما درست در نقطهای که انتظار میرفت بازی خود را از قید و بند محدودیتهای دهه ۹۰ آزاد کند، Commandos: Origins تصمیم گرفته در منطقهی امن گذشته باقی بماند. ویژگیهای کنترلر PS5 تقریباً نادیده گرفته شده، هوش مصنوعی دشمنان در سطح خندهداری ابتدایی است و مراحل بیشتر حکم اجرای یک نسخهبرداری از طراحیهای قبلی را دارند.
جمعبندی نهایی من از تجربه این بازی چیست؟ میتوانم بگویم که بازی Commandos: Origins بیشتر برای کسانی ساخته شده که از قبل میدانند چه انتظاری از آن دارند و حاضرند ضعفهایش را بهخاطر نوستالژی نادیده بگیرند. برای مخاطب مدرن که به دنبال یک بازی تاکتیکی «امروزی» با عمق، نوآوری و تعامل بالا با محیط هستند، این عنوان چیزی جز یک تجربهی تاریخ مصرف گذشته و محدود نیست. بازی از لحاظ گرافیکی، صداگذاری و فنی، در حدی ظاهر میشود که کار راه بیفتد، ولی هرگز الهامبخش یا فراموشنشدنی نیست. یعنی در عصری که بازیهای مستقل با بودجهی کمتر تجربههایی چندبرابر خلاقتر ارائه میدهند، این اثر بیشتر یک محصول «کافی» است، نه یک بازگشت بزرگ.
نظر شما در خصوص نقد و بررسی بازی Commandos: Origins چیست؟ آیا شما هم یکی از کسانی هستید که میتوانید چشمتان را روی نواقص بسته و صرفاً به خاطر نوستالژی بودن این اثر، آن را تجربه کنید؟ فکر میکنید که با این وضعیت، آیا نسخههای بعدی از آن ساخته میشوند یا تیم سازنده به تولید این اثر و فروشش در هر مرحلهای بسنده میکند؟ نظرات خود را با ما به اشتراک گذاشته و سایر اخبار و مقالات مرتبط با نقد و بررسی بازیهای ویدیویی را از طریق صفحه اصلی پیگیری و مطالعه کنید.
نقد و بررسی
Commandos: Origins
بازی Commandos: Origins به جای اینکه یک محصول نوآورانه بازسازی شده باشد، بازیی است که از دل تاریک تاریخ برخاسته و میخواهد به گیمرهای جدید نشان دهد که در دهههای گذشته، چگونه خاطرهسازی کرده است. برای کسانی که به دنبال بازیهای استراتژی ریل تایم با جنگهای واقعگرایانه هستند، این بازی چیزی نیست که باید دنبالش باشند؛ اما میتوانند تجربهای به دست آورند که چگونه بازیهای استراتژی به واسطه Commandos تکامل پیدا کرده و امروز گسترده شدهاند.
مثبت
- وفاداری نسبی به طراحی گیمپلی سنتی بدون سادهسازی افراطی
- روایت داستان بازی در قالب تایملاین
- حفظ ساختار کلاسیک و اصیل برای طرفداران قدیمی
- لودینگ بسیار سریع مراحل به لطف SSD پلیاستیشن ۵
منفی
- ضعف شدید در تعامل با محیط و المانهای محیطی
- نقش محدود و گاه بیفایدهی برخی از شخصیتها
- طراحی مراحل بازی بسیار خشک، محدود و فاقد تنوع تاکتیکی
- نبود هوش مصنوعی تطبیقی برای دشمنان
- کنترلر DualSense تقریباً هیچگونه بازخورد حسی یا فیزیکی ارائه نمیدهد
- گرافیک و صداگذاری؛ عملکردی متوازن، ولی بدون نوآوری