بازی Final Fantasy 7 Rebirth نسخه دوم از ریمیک فاینال فانتزی است که اخیرا منتشر شده است و به شدت مود توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفته است. در این مقاله اختصاصی قصد داریم تا داستان فاینال فانتزی ۷ ریبرث را به طور کامل شرح دهیم.
پیشزمینه، ستینگ و کاراکترها
قبل از شروع پروسه شرح دادن داستان Final Fantasy 7 Rebirth، بد نیست تا برای آمادگی و ایجاد پیش زمینه ذهنی بهتر، ابتدا با هم نگاهی کلی به ستینگ و کاراکترهای بازی بیاندازیم.
فاینال فانتزی ریبرث داستان نسخه ریمیک را ادامه میدهد. در ریمیک شاهد ایجاد برخی تغییرات و معرفی مجدد شخصیتها و جهان بازی ارجینال بودیم. در ریبرث این تجسم دوباره و تغییرات لحاظ شده، حتی پررنگتر شدهاند و مسیر داستان در ادامه هرچه بیشتر از روایت ارجینال فاصله گرفته و جدا میشود.
داستان فاینال فانتزی ۷ ریبرث در دنیایی موسوم به Planet اتفاق میافتد و روی سفر شخصیتهای خود در سراسر این جهان، تمرکز میکند. هدف اصلی قهرمانان نیز چیزی جز از بین بردن ابرشرکت نیروی الکتریکی شینرا نیست. چراکه شینرا با ظلم و ستم گسترده خود و سواستفاده و سلاحسازی از Lifestream یا همان نیروی حیات سیاره، به ثروت هنگفتی دست یافته و بر کلان شهر میدگار و قسمتهای دیگری از Planet، حکمرانی میکند.
هدف اساسی دیگر اعضای گروه، اما متوقف کردن سفیروث است، یک قهرمان جنگی و ابرسرباز افسانهای سابق از واحد جنگی نخبه شینرا یعنی Soldiers که مرده فرض میشده است. اما در حقیقت او زنده مانده و قصد او احضار Meteor برای آسیب زدن به سیاره است. این کار او را قادر میسازد تا از طریق اتحاد و سرانجام یکی شدن با Lifestream درفرایندی موسوم به رییونیون، به موجودی خداگونه بدل شود. ریبرث ادامه داستان سفرهای کلاود و دوستانش پس از خروج از شهر میدگار تا رسیدن به پایتخت فراموششده یا همان Forgotten Capital را دربرگرفته و دنبال میکند. با این حال ترتیب کاوش برخی از این مکانها و محیطها نسبت به بازی اصلی، تغییر پیدا کرده است. برای مثال، بخش بازدید از مقر ووتای، برای نسخه سوم و قسمت پایانی سهگانه بازسازی، نگه داشته شده است.
قهرمان و پارتی لیدر داستان Final Fantasy 7: Rebirth، کلاود استرایف نام دارد. یکی از اعضای سابق کلاس اول و نخبه واحد Soldier از نیروهای مسلح شینرا که اکنون بهعنوان یک مزدور فعالیت میکند. کلاود در پی اتفاقات بازی گذشته، در حال کمک کردن به گروه اکو-تروریستی آوالانچ است، گروهی که هدفش مقابله با استثمار شینرا بر سیاره و منابع آن است. دو نفر از اعضای پارتی نیز از همین گروه آمدهاند. بارت والاس رهبر گستاخ اما خوشدل آوالانچ و تیفا لاکهارت، دوست دوران کودکی خجالتی کلاود که در بار 7th Heaven در میدگار بهعنوان بارتندر یا همان متصدی بار، کار میکند.
تیفا همچنین یک رزمی کار بااستعداد در حال تمرین نیز هست. این دو از ابتدای سفر، کلاود را همرامی میکنند. ائاریث گینزوبورو عضو دیگری است که یک گلفروش در شهر میدگار بوده و قبلا در زاغههای بخش پنج زندگی میکرده است. ائاریث تنها بازمانده نژادی باستانی به نام Cetra است. او به سبب خون کهن خود، برخی تواناییهای جادوی داشته و در جایگاه دوشیزه زمین، توانایی ارتباط برقرار کردن با جریان Lifestream و Planet را دارد. ائاریث در ادامه سفر به گروه ملحق میشود. Red XIII نیز یک حیوان چهارپای باهوش، خودآگاه و ناطق از کازمو کنیون است که شینرا بهعنوان یک موش آزمایگشاهی، نگه میداشته است. اما در جریان حمله گروه به مقر شینرا در عنوان ریمیک، به پارتی ملحق میشود.
یوفی کیساراگی یک نینجا و دزد متخصص متریا از ووتای نیز عضو دیگری است که تصمیم میگیرد به تیم ملحق شود. هدف یوفی این است که نابودی و سقوط شینرا را با چشمان خود ببیند. چراکه پس از کشته شدن دوست و شریک خودش سانون کوساکابه به دست شینرا در جریان عملیاتی ناموفق برای دزدیدن Ultimate Materia از مقر شینرا، نفرتی عمیق از این ابر کمپانی دارد.
همچنین شخصیتهای فرعی و مکمل نیز در سراسر داستان فاینال فانتزی ۷ ریبرث، نقش مهی ایفا میکنند. از جمله زک فیر، دوست پسر و معشوق ائاریث و مالک پیشین باستر سوارد. او پس از اینکه متوجه شد، شینرا روی آنها با استفاده از سلولهای گونه حیاتی فرازمینی موسوم به جنووا، آزمایش انجام میدهد، با کلاود فرار کرد. کیت سیث کاراکتر فرعی دیگر، یک گربه رباتیک سخنگو است که از دور توسط ریو توستی، مدیر بخش توسعه شینرا، کنترل میشود.
وینسنت ولنتاین، شخصیت دیگری است که با او مواجه میشویم. او یک سرباز و مامور پیشین Turkها و پروتاگونیست نسخه درج آو سربروس بود که پروفسور هوجو روی او آزمایشهای گوناگون، انجام میداده است. همچنین سید هایویند یک خلبان از شهر راکت و نیز دانشمند سابق شینرا که زندگی خود را وقف دستیابی به پرواز فضایی گرده است را نیز ملاقات میکنیم.
شخصیتهای فرعی دیگر شامل بوگنهاگن، بزرگ روستای کوزمو کنیون، یکی از اعضای آوالانچ به نام بیگز که برخلاف خط روایی بازی ارجینال، از انفجار و سقوط بخش هفت در میدگار زنذه میماند و اکنون برای تلافی مرگ دوستان خودش، به دنبال انتقام گرفتن از شینرا است. داین، یک دوست قدیمی و دوران کودکی بارت از کوهستان کورل و پدر بیولوژیکی فرزندخوانده او به نام مارلین، نیز در قصه حضور دارند. آخرین کاراکتر جدید فاینال فانتزی ریبرث، النا نام دارد، یک مامور و سرباز جدید و تازهکار از گروه Turkها که به دنبال دستگیری کلاود و متحدانش است.
شرح وقایع داستان فاینال فانتزی ریبرث
هشدار: مطالب زیر، بخشهای عمدهای از داستان بازی فاینال فانتزی ۷ ریبرث را برای شما فاش خواهد کرد. اگر به هر دلیلی بازی را تجربه نکرده و یا به اتمام نرساندهاید، از مطالعه ادامه این مقاله اجتناب کنید
به دنبال وقایع بازی قبلی، زک درحالی که Cloud را که در حالت بیهوشی قرار دارد و به او تکیه داده است را با خود حمل میکند، به میدگار میرسد. در ادامه داستان مشخص میشود جایی که Zack Fair در آن زندگی میکند، یک خط و جدول زمانی موازی و جداگانه است که در آن، پایان جهان قریبالوقوع است. زیرا نیروی ماکوی سیاره به طور کامل تخلیه شده است. در این جهان، شینرا Barret و Tifa را اسیر کرده است. درحالی که Red XIII نیز خود را فدا کرده تا ورژنی از Aerith که در حالت کما قرار دارد را آزاد کند.
زک، کلاود و ائاریث را به خانه Elmyra میبرد تا آنها را درمان و مخفی کنند. او در ادامه Biggs که آخرین عضو زنده مانده گروه آوالانچ است را ردیابی و پیدا میکند. سپس مشخص میشود که بیگز متعلق به خط زمانی اصلی بازی بوده و در اثر دخالت و تاثیر عجیب Whispers به این خط زمانی منتقل شده است.
زمان زیادی نمیگذرد که در طی یک درگیری، نیروهای شینرا بیگز را میکشند و مارلین دخترخوانده بارت در جهان موازی زک، به او از خوابهایش میگوید. او با نگرانی یک پیشگویی شوم میکند که بهتر است ائاریث در خواب بماند چراکه اگر بیدار شود، سفیروث او را خواهد کشت. به همین علت زک بر سر یک دوراهی مهم قرار میگیرد و درگیر کشمکش و تعارضات درونی میشود. چراکه مجبور است، انتخاب کند که آیا باید روی نجات دادن Aerith تمرکز کند یا کلاود.
سرانجام اما ظاهرا او کلاود را انتخاب میکند. چراکه بهگونهای به این نتیجه میرسد که میتواند با نجات دادن کلاود، ائاریث را هم نجات دهد. چراکه سرانجام کلاود در صورت بازیابی کامل سلامتی خود، در ادامه و زمان معین، ائاریث را نجات خواهد داد.
خط زمانی اصلی داستان فاینال فانتزی ریبرث با یک کات سین کوتاه شروع میشود که نشان میدهد کلاود در حال شرح دادن گذشته خود و ارتباطش با Sephiroth به دوستان خود است.
پنج سال پیش او و سفیروث در جریان ماموریتی به روستای Nibelheim که در اصل زادگاه کلاود و تیفا است، فرستاده شده بودند. هدف اصلی ماموریت این بود که تیم فرستاده شده، Reactor ماکوی آن منطقه را بازرسی و بررسی کنند. پس از پارهای از اتفاقات داستانی نهچندان بااهمیت و در جریان یکی از این تحقیقات، سفیروث به یک آزمایشگاه زیرزمینی رسیده و پی میبرد که درواقع یک موجود مصنوعی است که از سلولهای Jenova که نمونهای از یک گونه فضایی است، ایجاد شده است.
در اثر این اتفاق، سفیروث روزهای متمادی خود را در کتابخانه عمارت حبس کرده و به مطالعه انواع اسناد و کتابها میپردازد. او پس از فهمیدن کامل حقیقت خلقت خود، دیوانه شده و کاملا کنترل روان خود را از دست میدهد. او همان شب، نیبلهایم را به آتش میکشد و بسیاری از ساکنان بیگناه روستا منجمله مادر کلاود و پدر تیفا را قتل عام میکند. کلاود خود را در میان خون، آتش و جنون و در تعقیب سفیروث تا ریاکتور ماکویی که لاشه Jenova در آن نگهداری میشود، میرساند. اما به شکل عجیبی هیچ خاطرهای از آنچه که پس از آن اتفاق افتاده است در سر ندارد.
در اینجا فلش بک تمام شده و به خط روایی جهان اصلی داستان و زمان حال برمیگردیم. در ادامه و در جریان یک سکانس، تیفا به ائاریث اطمینان میدهد که گرچه هرچه کلاود در مورد وقایع پنج سال پیش گفته است، کاملا حقیقت دارند و این وقایع، واقعا رخ دادهاند اما او اصلا به خاطر نمیآورد که کلاود در آن زمان در نیبلهایم بوده و در این جریانات حضور داشته باشد.
روز بعد، نیروهای شینرا در جستجوی گروه به شهر Kalm هجوم میآورند و کلاود و دوستانش مجبور میشوند تا فرار کنند. پس از اتفاقات و مکالماتی، گروه تصمیم میگیرند تا رد مردمان عجیبی که رداهایی سیاه بر تن داشته و در سراسر شهرها و مناطق مختلف جهان اثر سرگردان هستند را بگیرند و دنبال کنند. کلاود معتقد است که این انسانهای عجیب با ردای سیاه، درواقع سوژههای آزمایش سابق شینرا هستند که رها گشتهاند و حال به سمت مکانی که سفیروث در آن حضور دارد، جمع میشوند.
گروه پس از این، مسیر خود را در جریان سفرهای مختلفی دنبال کرده و از شهرها و محیطهای گوناگونی، گذر و دیدن میکنند. از جمله شهر بندری Junon که در اشغال شینرا قرار دارد، شهر ساحلی تفریحی Costa Del Sol، شهر زادگاه بارت یعنی Corel، پارک تفریحی Gold Saucer، شهر زادگاه زک یعنی Gongaga، زادگاه Red XIII یعنی Cosmo Canyon و همچنین نیبلهایم که اکنون تاحدی بازسازی شده است.
افراد تیم همچنین در طی این سفرها با اشخاص جدیدی آشنا شده و برخی آنها نیز در ادامه به اعضای جدید گروه تبدیل میشوند. از جمله یک نینجای نوجوان از Wutai به نام Yuffie Kisaragi، یک ربات گربه سخنگوی فالگیر کنترل شده از راه دور یعنی Cait Sith، یک خلبان به نام Cid Highwind و یک ابرسرباز سابق عضو سازمان Turkها به نام Vincent Valentine که به مرور با اعضای تیم آشنا و همراه میشوند و برخی عملا و در ادامه به گروه میپیوندند. در جریان این سفرها همچنین، اطلاعات مختلفی از گذشته شخصیتهای فاینال فانتزی ریبرث شده و رابطه و پیوند آنها با یکدیگر مستحکمتر گشته و بیشتر پرداخت میشود.
در طول سفر، اعضای گوره متوجه میشوند که سیاره، محافظان خود که با نام The Weapons شناخته میشوند را برای محافظت از خود، فراخوانده و وارد عمل کرده است. همچنین با غیبت Arbiter of Fate، عملا دوگانگی و شکافی غریب بین Whispers شکل گرفته است. بهشکلی که گروهی از این موجودات به سفیروث کمک میکنند و گروهی دیگر در تلاش هستند تا از سیاره محافظت کنند. از آن سو Rufus که بهعنوان جانشین پدرش، جدیدا رئیس جمهور شده است، با بلندپروازی و در تلاش برای پیشی گرفتن از پدرش، با جدیت تمام به جستجوی سرزمین موعود، ادامه میدهد.
در همین حین روابط دیپلماتیک بین ووتای و شینرا در حال هرچه وخیمتر و تیره و تارتر شدن است. بهشکلی که عملا تهدید جنگ به شکل جدی و نزدیکتر از همیشه، مطرح میشود. در اواخر داستان، گروه بالاخره متوجه میشوند که هدف نهایی سفیروث در تمام این مدت، استفاده از Black Materia برای احضار Meteor در جهت نابودی سیاره بوده است.
پس از پارهای از درگیریها، کلاود و دوستانش موفق میشوند تا کمی زودتر از شینرا به معبد باستانی Cetra برسند. پس از چیره شدن بر چالشهای مختلف و چندین نبرد با Turkها و اعضای شینرا، گروه بلک متریا را به دست میآورند. اما طولی نمیکشد که سر و کله سفیروث پیدا میشود و با کنترل ذهن کلاود به او فرمان میدهد که متریای سیاه را برگرداند و تحویل بدهد. کلاود نیز بدون اینکه کنترلی روی اعمال خود داشته باشد، متریا را به سفیروث میدهد.
سفیروث در ادامه به کلاود و ائاریث میگوید که جهانهای متناوب بیشماری پس از نابود شدن Arbiter of Fate به وجود آمدهاند. همین موضوع به سفیروث، این اجازه را میدهد تا با ادغام اجباری این جهانها در طی فرایندی موسوم به Union، بهشت موعود مدنظر خود را بسازد. بهشتی که رویای حکومت بر آنها را در سر میپروراند، بهشتی بنا شده بر آوار و خرابههای سوخته جهانهای فعلی.
ائاریث در ادامه بازی فاینال فانتزی ریبرث میفهمد که Whispers، متریای سفید اجدادی او را که نسل به نسل همه ستراها آن را با خود داشتند، تخلیه کردهاند. این متریای سفید، تنها عنصر و شیئی است که میتواند با متریای سیاه مقابله کند. یک نسخه Alternate و موازی از ائاریث در این بحبوحه، کلاود را به جهان خود فرا میخواند. جایی که پس از یک قرار عاشقانه و بیان احساساتش به کلاود، متریای سفید خود را بهعنوان یک جایگزین برای متریای اصلی از دست رفته، به او میدهد.
به محض اینکه ائاریث، کلاود را به جهان اصلی خود برمیگرداند، در همین حین سفیروث از راه میرسد تا ائاریث را در کلیسا بکشد. اما ائاریث به طریقی فرار کرده و برای خنثی کرده نقشههای او، خود را به عبادتگاه شهر باستانی میرساند تا مراسم خاص ستراها را انجام دهد. هرچند سفیروث از راه رسیده و در حملهای غافلگیرکننده از بالای سر به ائاریث حمله میکند، کلاود سعی میکند تا ضربهی شمشیر سفیروث را دفع و او را خلع سلاح کند. گرچه ظاهرا کلاود در این کار موفق میشود اما در لحظهای، واقعیت بهگونهای تحریف میشود که گویا سفیروث در این کار موفق شده است. چراکه متریای سفید توی آب افتاده و ائاریث به زمین میافتد.
سپس نبردی ناگزیر و طولانی بین سفیروث و اعضای مختلف گروه شروع میشود، همانطور که کلاود و دوستانش به نبرد ادامه میدهند، خطوط زمانی موازی دنیاهای کلاود و زک برای مدت زمانی مختصر به هم نزدیک میشوند. زک که اکنون از جهان کلاود سر در آورده است، برای مدتی در کنار او به مبارزه با سفیروث میپردازد. در اوایل نبرد، سفیروث زک را به خط زمانی و جهان خودش برمیگرداند اما چندی نمیگذرد که یک ورژن موازی از ائاریث برای کمک به کلاود، فراخوانده میشود. سر انجام و پس از نبردی طولانی و طاقتفرسا در چندین فاز مختلف، سفیروث شکست خورده و عقبنشینی میکند. در همین حال زک را میبینیم که مطمئن است که او و کلاود مجددا در مسیر هم قرار خواهند گرفت و با یکدیگر ملاقات خواهند کرد.
از آن سو و در همان زمان، روفوس شینرا متوجه میشود که در اصل سفیروث پشت افزایش و شدت گرفتن درگیریهای اخیر بین ووتای و شینرا بوده است تا حواس او را از نقشه خود، پرت کند. آن هم درحالی که هر لحظه رداسیاههای بیشتری در نیبلهایم جمع میشوند. اعضای گروه از مرگ ائاریث در شوک فرو رفته و ناامید و ناراحت میشوند. درحالی که به نظر میرسد، کلاود تنها کسی است که میتواند تجسمهای موازی ائاریث از جهانهای دیگر را ببیند و با او ارتباط برقرار کند. کلاود همچنین قادر به دیدن و درک وقایع سایر تایم لاینها و خطور موازی نیز هست. البته به نظر میرسد خود کلاود نمیداند که تنها عضو گروه است که این شرایط ویژه را دارند.
البته ناگفته نماند که ظاهرا Red XIII هم بهطور خلاصه و محدود، حضور ائاریث را حس میکند. پس از سوگواری برای ائاریث و در ادامه، پارتی متحد میشوند تا سفر خود را ادامه داده و به پیشنهاد کلاود، رد سفیروث را به سمت شمال سیاره، دنبال کنند. در سکانس پایانی فاینال فانتزی ریبرث در حین سوار شدن اعضای مختلف گروه به هواپیما، میبینیم که کلاود متریای سیاه را با شمشیر خود یعنی Buster Sword ترکیب کرده و از ورژن موازی ائاریث، خداحافظی میکند. ورژن متناوب ائاریث نیز تصمیم میگیرد که همچنان برای پیدا کردن راهی برای متوقف کردن Meteor، همان جا بماند.