امروز با قسمت دوم مقاله ردهبندی برترین آنتاگونیستهای تاریخ ویدئو گیم، با شما خوانندگان همیشگی گیم پالت همراه هستیم. پس ما را در ادامه لیست برترین آنتاگونیستهای بازی ویدئویی، همراهی کنید.
در قسمت اول برترین آنتاگونیستها، سعی شد تا چند مورد از برترین ویلنهای نمادین بین عناوین مختلف ویدئو گیمی، لیست شود. هرچند به علت رعایت اختصار مطلب، تصمیم بر این شد که این لیست در رو پارت و بخش جداگانه، تقدیم حضور شما مخاطبان گرامی شود. امروز در ادامه مقاله قبلی، لیست و ردهبندی خود را کامل کرده و سعی خواهیم کرد تا ده آنتاگونیست ماندگار و فوقالعاده دیگر را بر اساس نظر خود، معرفی نماییم.
11_ Handsome Jack
در دنیای فان و کمدی سری بردرلند، آنتاگونیستهای جذاب با رفتار و ظاهر عجیب و غریب کم نیستند. اما بیشک جک خوشتیپه یا همان هندسام جک، برترین و معروفترین بین آنها است. هندسام جک یکی از معدود کاراکترهایی است که در سری بردرلندز جدای از پوسته طنز رفتار و گفتار و غرور مسخرهاش، تاحدی به اهداف و انگیزهها و جایگاه خاص او در سرزمینهای مرزی نیز پرداخت میشود. همچنین خط داستانی تاینی تینا و رابطهاش با جک یکی از بامزهترین و جذابترین بخشهای داستان بازی است.
جک خوشتیپ نمونه کامل یکی از آن آنتاگونیستهای باحال و باصفای کلاسیک است. خوشتیپ، خوش صدا، خوش لباس و شوخطبع و در عین حال خودخواه و ظالم. صداپیشه این شخصیت، کار خود را بهشکلی کمنظیر انجام داده و بهخوبی در جانبخشی به هندسام جک موفق بوده است. همچنین طراحان استودیو گیر باکس بهزیبایی و بادقت تمام، ظاهر خاص و جذابی برای این کاراکتر دست و پا کردهاند. همه این موارد در کنار پرداخت نسبتا مناسب به اهداف و روابط کاراکتر، باعث شده تا جک خوشتیپ یکی از ماندگارترین آنتاگونیستهای مدیوم ویدئوگیم شود.
چیزی که جک را از سایر آنتاگونیستهای سری مورد بحث جدا میکند، شوخ طبعی و یا غرور او نیست. بلکه پرداخت مناسب استودیو به جنبههای عمیقتر شخصیت اوست که در مورد سایر کاراکترهای فرانچایز Borderlands، بیسابقه است. مورد دیگری که او را تا سطح یک ویلن بهیادماندنی و تاثیرگذار ارتقا داده است اما همخوانی کامل این کاراکتر با جهانی است که در آن قرار دارد. دنیای بردرلندز هیچوقت بدون جک به پویایی امروز نبود. و هندسام جک نیز تنها در اثری با این حال و هوا میتوانست پرورش باید و تبدیل به کاراکتری نمادین شود.
همچنین باید یادی بکنیم از دیالوگنویسی هوشمندانه نویسندههای نابغه گیر باکس که باری دیگر قدرت خود را با سرزمینهای مرزی دو به رخ کشیده بودند. جوکها و دیالوگهای نوشته شده برای جک، بهقدری خندهدار و بعضا جالب و تیزهوشانه بودند که بعید است به این سادگی فراموش شوند. همهی این موارد باعث شده تا جدای از گرافیک کارتونی و بحث موفقیت در جانبخشی، جک خوشتیپ تبدیل به کاراکتری ملموستر باورپذیرتر از پیش شود.
12_ Vaas
سری فارکرای در طی سالها همیشه میزبان تعداد زیادی از آنتاگونیستهای دیوانه و شخصیتهایی با تم رهبران فرقههای افراطی بوده است. از واس تا جوزف سید. اما بیشک نمادینترین و ماندگارترین آنتاگونیست ساخته شده به دست یوبی سافت، کسی نیست جز واس مونتنگرو. محبوبیت واس بهقدری بود که از مدل مو و پوشش خود تا شکل ریشش، مورد تقلید دهها انسان قرار گرفت. تاثیر این ویلن حتی تا صنعت مد نیز کشیده شد. بسیاری از طرفداران، مدل موی خود را شبیه به واس کردند و این کاراکتر برای همیشه وارد فرهنگ عامه شد.
طراحی ظاهری بسیار خاص و جذاب در کنار صدابازیگری درجه یک، عوامل دیگری بودند که واس را جاودانه کردند. لحن خاص صحبت و لهجه خاص این کاراکتر نیز چیزی نیست که بهسادگی از کنار آن گذشت. اما جذابیتهای واس تنها به عوامل ظاهری محدود نمیشدند.
داستان این خلافکار نمادین، داستانی درباره خیانت، زیادهخواهی و قدرتطلبی بود. پرداخت به خط داستانی خواهر او در کنار بررسی روانشناختی انگیزه و پیشینه این کاراکتر، درست پیش از این که به مرز جنون برسد. همه و همه کاری کردهاند که بیش از پیش محرکهای او را شناخته و این شخصیت را باور نماییم. واس شوخطبعی و طنز خاصی نیز در رفتار خود داشت که در کنار خشونت او، تناقضی دلپذیر، پدید آورده بود.
هیچ شکی نیست که واس از نمادینترین آنتاگونیستهای تاریخ ویدئو گیم است. شاید کاراکترهای دیگری با پرداخت بهتر وجود داشته باشند اما به هر حال تاثیر واس بهقدری بود که سیل الهام از او، در قالب فیلمهای سینمایی گرفته تا ویدئوگیمهای دیگر، بهزودی خود را نشان دادند.
خود یوبیسافت نیز بارها تلاش کرد تا آنتاگونیستهایی باکیفیت و مشابه با واس خلق کند. ولی جنون و شوخ طبعی و ظاهر جذاب و عجیب و غریب واس، معجونی را پدید آورده بود که برای بسیاری جایگزینناپذیر بود. تیپ و شمایل خاص مبارزه واس و پستر او با سیگار و اسلحه کمری، زمانی تنها تصویری بود که بیشتر گیمرها از کلمه آنتاگونیست در ذهن داشتند. امیدواریم یوبی سافت بتواند دوباره ویلنهایی به کیفیت واس خلق کند، جذاب و قدرتمند! و یا دست کم دست از کپی کلونهای درجه دو از روی این کاراکتر بردارد.
13_ David
لست آو آس بهعنوان یکی از ماندگارترین و بهترین عناوین داستانگو در دهه اخیر بین تمامی مدیومها و قشر عظیمی از مخاطبان شناخته شده است. اثرگذاری آخرین ما بهقدری وسیع بود که شاهد تولید و عرضه لوازم تزئینی و جانبی مختلف بر اساس کاراکترها و دنیای آن و موفقیت گسترده سریال جدید شبکه آمازون بر اساس جهان پساآخرالزمانیاش بودیم. یک داستان عالی مثل آخرین ما، بیشک به آنتاگونیستهای فوقالعادهای نیز نیاز دارد و اغراق نیست اگر ادعا کنیم، لست آو آس در هر دو نسخه خود توانسته تا چند مورد از عمیقترین آنتاگونیستهای مدیوم ویدئو گیم را به مخاطبان معرفی کند.
کاراکترهایی مثل دیوید، مارلین، ابی و… البته در این بین ما امروز دیوید را بهعنوان نماینده این جهان روایی عمیق، برگزیدهایم. شاید با خود بگویید که دیوید هرگز از عمق و پیچیدگی کاراکتری چون ابی بهره نمیبرد و نقش او نیز بهمانند ابی و مارلین پررنگ نبود. با این حال به نظر ما نقش دیوید با وجود کوتاه بودن، از جنبه ماندگاری در ذهن مخاطبان، تاثیرگذاری و نحوه نویسندگی شخصیت او، چیزی کم از ابی و مارلین نداشته است. هرچند بیشک تکتک این کاندیدها از لحاظ کیفی فاصله کمی داشته و لیاقت حضور در این لیست را داشتند.
فصل زمستان لست آو آس را میتوان جایی در نظر گرفت که در آن شاهد فوران احساسات و جاری شدن موج خروشان عواطف بین الی و جوئل هستیم. جایی که در جریان یک کلایمکس داستانی، مخاطب و شخصیتها برای اولین بار به شکل جدی عواطف واقعی خود را ابراز میکنند. از این رو دیوید به عنوان محرک و کاتالیزور اصلی در این فصل که حضور او و اتفاقاتی که درنتیجه دخالت او در داستان، میافتند منجر به این نقطه اوج داستانی میشود، دارای جایگاه مهمی است.
چنین شخصیتی طبیعتا باید از پرداخت عمیقی بهره ببرد. دراکمن نیز با ظرافت تمام، شخصیت دیوید را به گونهای به تصویر کشیده که مخاطب علاوه بر حس نفرت نسبت به او، کاملا انگیزه او را درک کرده و حس همدردی و همذاتپنداری نیز نسبت به او داشته باشد. دیوید نمونهی بارز یک مرد مذهبی است که سعی دارد به هر شکلی که شده در جهانی پساآخرالزمانی زنده بماند و از افراد گروه خود محافظت کند.
حتی افرادی که جزو گروه دیوید هستند نیز عموما از واقعیت پشت پرده آدمخوار بودنشان و اینکه دیوید برای حل بحران گرسنگی، گوشت انسان به خورد آنها میدهد، آگاه نیستند. درواقع دیوید بهقدری به فکر تیمش بوده که نمیخواسته تا با گفتن این موضوع، اعضای تیمش را ناراحت و آزرده و دچار عذاب وجدان کند. البته میتوان دفاع از جایگاهش بهعنوان رهبر تیم را نیز یکی از انگیزههای او دانست.
همهی این موارد در کنار اشاراتی که به گذشته دیوید میشود، باعث شدهاند که حتی باوجود کاری که دیوید میخواهد با الی بکند و تلاش او برای قتل جوئل، مخاطب این کاراکتر را بهعنوان یک بازمانده انسانی بپذیرد. همین بررسی دقیق انگیزهها، پیشینه و محرکها است که قلم دراکمن را در ترسیم روابط پیچیده بین انسانها، تا این اندازه درخشان کرده است.
از آن طرف کاراکتر دیوید از صداپیشگی و طراحی بسیار جذابی نیز بهره میبرد. چهره شکسته، دو رو و موذی دیوید کاملا شایسته آنتاگونیستهایی چون اوست. لحن صحبت فریبنده و صدای خسته و کشدار او نیز همگی بهخوبی به این کاراکتر جان بخشیدهاند و هماهنگی تمام با جایگاه داستانیاش دارند.
اما مهمترین عاملی که دیوید را تا حد یکی از عمیقترین، ماندگارترین و تاثیرگذارترین آنتاگونیستهای تاریخ ویدئو گیم بالا کشیده است، همان عاملی است که قبلا نیز ذکر کردیم. یک روایت عالی نیاز به یک پروتاگونیست باورپذیر و پیچیده دارد و یک پروتاگونیست پیچیده هم نیاز به یک آنتاگونیست عالی و ملموس دارد تا با اعمال فشار روانی و فیزیکی مناسب در مواقع معین، او را وادار به رشد شخصیتی در برهههایی از داستان بکند.
دیوید این نقش را بهشکلی کمنظیر ایفا کرده و به سرانجام میرساند. حضور دیوید به عنوان کاتالیزور، بالاخره منجر به شکوفایی و بالندگی رابطه الی و جوئل میشود. جایی که سرانجام این پدر و دختر، عشق بیپایان خود را به یکدیگر را با زبان بدن و روان درحالی که غرق در اشک شدهاند به بلندی فریاد میزنند. این نشان دهنده موفقیت کامل نویسنده است که آنتاگونیستی خلق کرده که بهخوبی نقش خود را به انجام رسانده و در نتیجه موفقیتش در این ماموریت، حال داستان و شخصیتها یک قدم دیگر در زمینه عمیقتر شدن و آمادگی برای یک پایان فوقالعاده پیس رفتهاند. اینجا است که باید به تیم ناتی داگ آفرین گفت.
14_ Master Mirror
اگر داستان اثر شاهکار و تاریخسازی مثل ویچر سه در یک زمینه مشکل داشت، بیشک این زمینه پرداخت یک شخصیت منفی نهایی باجذبه و ماندگار بود. کاراکتر Eredin ابدا یک شخصیت سطحی و کاغذی نبود اما به هیچ وجه نه از نظر ظاهری و نه عمق پرداخت به پای آنتاگونیستهای فوقالعادهای چون شمارههای دیگر این لیست نمیرسید. از این رو سیدی پراجکت با آگاهی از این کمبود در جریان تولید دو مورد از برترین DLCهای تاریخ، دست به خلق دو تن از شگفتانگیزترین آنتاگونیستهای تاریخ بازی زد. دتلاف و گانتر اودیم. در این بین Gaunter O’Dimm یا مستر میرر قطعا از ظرافت بیشتری در زمینه پرداخت بهرهمند است.
مستر میرر یکی از برترین نمونههای اقتباسی از شخصیت مفیستوفلس در کتاب فاوست و یکی از مخوفترین آنتاگونیستهای سری ویچر است. ترسناکترین و جالبترین چیز در مورد ماهیت اودیم نیز این است که او هرگز به طور مستقیم دست به جنایت نمیزند. بلکه او با افرادی که در شرایط خاص قرار دارند و نیاز به یک کمک ماورایی و سریع دارند، معامله میکند و در عوض کمک به آنها یا اهدای یک توانایی، روحشان را میدزدد. شاید بتوان Master Mirror را یک کاراکتر منفی اما عادل بهشمار آورد.
زیرا او با وجود اینکه همیشه درست مثل شعر وحشتناکی که بچههای روستاها در مورد او میخوانند، برای جمع کردن بدهیهایش میآید ولی هرگز چیزی فراتر از مفاد قراردادی که خود طرف معامله، آن را قبول کرده، طلب نمیکند. Gaunter O’Dimm یکی از مرموزترین و خوفناکترین موجودات جهان ویچر نیز است. واقعیت نامیرایی او و اینکه هرگز به طور کامل از بین نمیرود و نخواهد رفت. اودیم را تبدیل به تجسم زنده مفهوم شیطان در جهان ویچر کرده است. شیطانی که تقریبا قدرت بینهایتی دارد.
همهی این عوامل وقتی تاثیرگذارتر میشوند که در طی یکی از مراحل انتهایی و در ملاقات با یک پروفسور، بیشتر با گذشته، تاریخچه و ماهیت این موجود عجیب، آشنا میشویم. اتفاقات شومی که برای افرادی که سودای شناختن اودیم را داشتند افتاده، خود بیش از پیش گویای این است که یک راز تاریک پشت این وجود شیطانی و در رابطه با اودیم وجود دارد.
تمامی اینها در همراهی با ظاهر موذی، مرموز، زشت و پلیدی که طراحان سیدی پراجکت پرای او در نظر گرفتهاند و صداپیشگی درجه یک او، باعث خلق آنتاگونیستی ماندگار و تاثیرگذار شدهاند. صدای خوشزنگ و خونسرد و لحن مودبانه و جدی ادیم، هنگامی که دارد شعری بچگانه با مضمونی تاریک را که در وصف خودش است در شبی تاریک و در جنگلی ساکت زمزمه میکند. یا وقتی برای اتمام یک قرارداد و پس گرفتن بدهی آمده، چیزی نیست که به این سادگیها فراموش شود. مستر میرر هم کاریزمای لازم را دارد و هم بهزیبایی گرالت را به چالشی جدید دعوت میکند. چالشی که به غیر از هیولاکشی معمول اوست. طلسم و پرونده نفرین شدهای که حتی گرگ سپید نیز پیش از این، هرگز مانند آن را حل نکرده بود.
درنتیجه میتوان گفت که حضور مستر میرر باعث غنای هرچه بیشتر اسطورهشناسی این سری شده است. درنهایت با وجود تمام موارد فوق و در جایگاه بهترین آنتاگونیست یکی از برترین بازیهای تمام ادوار، بی هیچ شبههای مستر میرر لیاقت حضور در لیست ما را خواهد داشت.
15_ Albert Wesker
آلبرت وسکر یکی از چهرههای نمادین و کلیدی ویدئو گیم است که پایش به مدیومهای دیگر نیز کشیده شده است. وسکر از زمان اولین معرفیاش در نخستین عنوان رزیدنت ایول در نسخههای متعددی حضور داشته است. از اصلیترین دلایل محبوبیت بیحد و حصر وسکر، ظاهر جذاب و کاریزماتیک و صدابازیگری کمنظیر و نمادین صداپیشه او است. وسکر شاید هیچگاه عمق شخصیتهایی چون اندرو رایان و دیوید را ندارد و نداشته است. اما جایگاه مهم او در سری و اتفاقات آن و خیانتهایی که به همراهان خود کرده بود، از او یک بدمن و ویلن کلاسیک درجه یک ساخته بودند.
لحن صدای اشرافی، کشدار و ماشینی وسکر در کنار رفتار خونسرد، حرفهای و مغرورانهاظ درحالی که عینک دودی خود را جابجا میکند و یک بارانی سیاه پوشیده، سالهای سال یکی از نمادهای گیم برای بسیاری از مخاطبان بوده است. حتی تاثیر وسکر بر صنعت مود نیز انکارناپذیر است. انگیزه، هدف و پیشینه اصلی وسکر همه در رابطه با عطش قدرت، طمغگع انتقام و دستیابی به ابرانسان و دستکاری ژنتیکی نژاد بشر است. مشخصا چنین مواردی، ایده جدیدی بهشمار نمیرود.
بهخصوص رویکرد رزیدنت ایول پنج در شبیه کردن هرچه تمامتر وسکر به یک کلون از مامور اسمیت ماتریکس و محو کردن تمام بارقههای ارجینالیتی باقی مانده از وجود او، ضربه بسیار بدی به پرداخت این شخصیت زد و حجم کلیشهای بودن این کاراکتر را بیشتر از پیش کرد. اما وسکری که در نسخه اول و صفر میبینیم، بیشتر به تصویری که میکامی احتمالا در ذهن داشته نزدیک است. یک خیانتکار قدرتطلب با کاریزمای فراوان. در کل وسکر و ارتباط پیشین او با اعضای استار و ستیز طولانی او با پروتاگونیستهای محبوب و نمادینی چون جیل و کریس در نسخههای مختلف، از دیگر دلایل معروفیت او در طی سالیان شده است.
درمجموع میتوان ادعا کرد وسکر از همان ابتدا و هرگز یک شخصیت بسیار عمیق با انگیزههای روانشناختی پیچیده نبوده است. اما تجسم کامل چیزی بود که جهان رزیدنت ایول و ذائقه همیشه ثابت مخاطبان این قبیل آثار به آن نیاز داشت. جهانی که از زامبیهای درنده پر شده باشد و منطقش حول محور زنده ماندن از بحرانهای آخرالزمانی باشد. نیاز به یک ویلن خوشتیپ، باهوش و سودجو دارد. ویلنی که جان دیگران در برابر هدفش برای او هیچ ارزشی ندارد. آنتاگونیستی که بهسادگی بشریت را برای رسیدن به قدرت قربانی کرده و از دلایل اصلی پیدایش این بحرانها باشد.
یک آنتاگونیست کلیشهای کلاسیک ولی مطلقا ضروری، در مورد رزیدنت ایول، این جایگاه متعلق به وسکر است. همین توضیحات کوتاه باید بهخوبی دلایل محبوبیت بیاندازه این شخصیت را باوجود کمبودهایی در پرداخت در بین اقشار مختلف گیمرهای جدید و قدیمی را در طی همه این سالها توجیه کند.
16_ Don Salieri
دون سالیری، ویتو کورلئونه دنیای گیم است. اگر ویدئو گیم چند بازی درجه یک گانگستری براساس پدرخوانده داشته باشد، بیشک بهترین آنها اولین عنوان سری مافیا محصول سال ۲۰۰۱ میلادی خواهد بود. مافیا داستان تراژیک افراد نیازمند و سادهای را روایت میکرد که هریک به نحوی درگیر خلاف و جنایتهای سازمانیافته شدهاند. دون سالیری نماد کاملی از کسانی است که از این شرایط افراد سواستفاده کرده و با رفتار محبتآمیز و وانمود به اهمیت دادن به اعضای تیمشان، انسانهایی را به خانواده خود کشانده و به خود وابسته میکنند.
این درحالی است که این افراد حس میکنند دون سالیری آنها را نجات داده است. در نتیجه به او ابراز وفاداری میکنند. اما بازی تاریک مافیا، جایی نیست که در آن مجالی برای محبت و دلسوزی باقیمانده باشد. بقای خانواده سالیری و حفظ ثروت و قدرت گروه مهمترین چیز برای دون است. به اندازهای که اگر جایش بیفتد بهراحتی چنین فردی، دستیاران خود را حذف کرده یا فریب میدهد که خود را حفظ نماید. در ظاهر سالیری دست افراد محروم را گرفته و بهنوعی به آنها پول و قدرت داده و آنها را مدیون خود میسازد. اما همین پدر مهربان تنها چیزی که برایش اهمیت دارد ثروت و قدرت بیشتر است و حاضر است تمام پسرانش را برای نجات خود قربانی کند و محبت او نیز چیزی جز یک حربه برای وفادار کردن افرادش نیست.
این رویکرد مفهومیاخلاقی درکنار پایان تراژیک داستان تامی آنجلو بهزیبایی یک تصویر سیاه از سیستم مافیا را ترسیم کردهاند. داستان مافیا یک، دقیقا باپرداخت به سیستم فاسد نظامهای تبهکاری از درون و بررسی انگیزهها و پیشینه و خلقیات کسانی که به منجلاب آن کشیده شدهاند و رهبران این گروهها، تبدیل یه داستانی ماندگار میشود. چیزی که در نسخههای دیگر شاهد آن نیستیم. سالیری بهعنوان چهره اصلی این نظم فاسد و نماد یک پدرخوانده مافیایی از پرداخت فوقالعادهای حتی در لایههای فرامتنی بهرهمند است.
درواقع تنها چیزی که برای دون مهم است، پول و قدرت است. موردی که بارها به شکل نمادین و مستقیم مورد بررسی قرار گرفته است. گرافیک بسیار خوب مافیا یک نسبت به زمان عرضه خود نیز به نوبه خود باعث شده تا پلیرها تصویر روشنی از ظاهر سالیری داتشه باشند. طراحی ساده او مثل یک پیرمرد عادی با موهای جوگندمی موجدار و چشمان براق آبی، واقعیت پلید هویتش و پیر حیلهگری را که پشت این نقاب، مخفی شده را پنهان میکنند.
صداپیشگی بسیار حرفهای و درجه یک صداپیشه اثر نیز بهشکلی عالی این تضاد پنهان را نشان داده است. هرچقدر انگیزههای درونی سالیری خودخواهانه و تاریک است، صدایش گرم و لحن صحبتش محبتآمیز، مودبانه، پخته و بهگونهای است که انگار همیشه صلاح افرادش را میخواهد. همهی این موارد در کنار هم از دون سالیری یک شخصیت ماندگار و نمادین برای همهی کسانی ساخته است که نسخه ارجینال بازی را تجربه کردهاند. کاراکتری که اگر او را ویتو کورلئونه ویدئو گیم بنامیم، اصلا و ابدا اغراق نکردهایم.
17_ Hitler
ستینگ خاص و تاریخ موازی جهان ولفنتشتاین همیشه یکی از جذابیتهای انکارناپذیر و از نقاط قوت منحصر به فرد آن بوده است. ولفنشتاین روایتگر قصه دنیایی است که در آن هیلتر و حزب نازی در جنگ جهانی دوم پیروز میدان شدهاند. حال نازیها با تکنولوژی ابرپیشرفته خود در حال ساخت رباتهای غولپیکر جنگی، انجام آزمایشات دیوانهوار روی انسانها و پروژههای مسکونیسازی سیارات دیگر هستند. مثل همیشه یک گروه مقاومت نیز پدید آمده که B.J Blazkowicz بهعنوان پروتاگونیست بازیها، معمولا در راس آن قرار دارد.
دشمن دیرینه و نهایی پروتاگونیست ما در چنین جهانی نیز بیشک، کسی نخواهد بود جز خود شخص آدولف هیتلر، که بهنوعی غول آخر بیشتر نسخههای ولفنشتاین بهشمار میزود. هیتلری که در ولفنتساین میبینیم با نسخه واقعی و تاریخی این فرد، تفاوتهای بسیاری دارد.
هیتلر ولفنشتاین، دیوانه، قدرتطلب، مسخره و بعضا حتی سادهلوح است. نفرت جهان غرب از هیتلر بهقدری است که ما شاهد عقدهگشایی تمام این جریان در قالب عناوینی چون ولفنشتاین و ارائه تصویری مضحک و غیرواقعی از این شخضیت هستیم. بهگونهای که هرچقدر بلازکوویچ هیتلر را میکشد، همچنان این آنتاگونیست برمیگردد. گویا نفرت سازندگان از هیلتر با بارها و به شیوههای متنوع و تحقیرآمیز کشتن او نیز، تخلیه و فروکش نمیشود. اما با وجود همهی اینها، هیتلر دیوانه ولفنشتاین یکی از نمادینترین و ماندگارترین چهرههای تاریخ ویدئو گیم است. درواقع اغراق به کار رفته در تصویرسازی این شخصیت، او را به کاراکتری جذاب بدل کرده است.
از زمان ولفنشتاین سهبعدی، هیتلر همواره حکم یک رهبر دیوانه و مجنون را داشته که کل انگیزه و هویت او در دیوانگی بیحد و مرزش و تلاشش برای کشتن همهی غیر آلمانیها و تصرف جهان خلاصه شده است. اما از هرچه بگذریم تصویر طنزی که از هیلتر و غرور او در مسلطسازی ایدئولوژی نازیها و نژاد برتر در ولفنشتاینها ارائه شده به لطف دیالوگنویسیهای خوب این آثار، بسیار نمادین و خاطرهانگیز است.
طنز تلخ به کار رفته در طراحی این کاراکتر در کنار سابقه حضور طولانی او بهعنوان مهمترین آنتاگونیست این سری در جایگاه یکی از مهمترین شوترهای اول شخص کل تاریخ بازی نیز برای قرارگیری او در لیست ما کفایت میکنند. اما اگر هنوز قانع نشدهاید، باید بگوییم صداپیشگی بسیار جذاب این کاراکتر با لحنی قاطع و صدایی محکم که غروری مضحک در آن موج میزند. همواره باعث زنده شدن کامل این کاراکتر در جلوی چشمان مخاطبان شده است.
جدای از این، تصویرسازی سازندگان از ظاهر این کاراکتر نیز همواره بسیار بامزه اما شبیه به هیتلر واقعی و بهشکلی هوشمندانه صورت پذیرفته است. بهشکلی که در اوج تناقض، هم مضحک مینموده و هم کاریزماتیک بوده است. وقتی تمام این موارد و تاثیر سری ولفنشتاین را که همواره مملو از آنتاگونیستهای جذاب بوده در نظر می گیریم. بهسادگی متوجه میشویم که نمیتوان نقش هیتلر را بهعنوان اصلیترین و مهمترین آنتاگونیست این سری نادیده گرفت و او را در یکی از جایگاههای لیستمان قرار نداد. اصلا عجیب نیست صحبت از آنتاگونیست باشد و سخنی از هیلتر به میان نیاید؟
18_ Gehrman‚ The First Hunter
بازیهای هیدتاکا میازاکی مجموعه کاملی از دهها باس فایت حماسی و بهیادماندنی را در طی سالها تقدیم مخاطبان کردهاند. درنتیجه شاهد معرفی آنتاگونیستهای پتانسیلدار متعددی نیز توسط فرام سافتویر و در جریان این پروسه بودهایم. گرچه بهعلت سیستم روایت محیطی، اغلب این کاراکترها معمولا پرداخت مبهمی دارند. بهشکلی که بعضا حتی پلیرهای مختلف به اشکال گوناگونی شواهد و سرنخهای داستانی مرتبط با گذشته و هویت هریک از این شخصیتها را در ذهن خود به اشکال متفاوتی به هم پیوند دادهاند و تفسیرهای جداگانهای کردهاند.
اما باوجود همهی این موارد، برخی از این آنتاگونیستها بهقدری پیشینه، سرگذشت، طراحی ظاهری و انگیزه منحصر به فرد و فوقالعادهای دارند که موفق شدهاند تاحدی از این حصار خارج شده و خود را بهعنوان چیزی فراتر از یک غول آخر سخت اما فراموششدنی ثابت کنند. گرمن اولین شکارچی بیشک یکی از این شخصیتها و نمونهای از بهترین باسها و در عین حال آنتاگونیستهایی است که میازاکی خلق نموده است. صدای خشدار، شکسته و خسته این هانتر پیر در کنار قد بلند، هیکل ترسناک و ریش طویل او درحالی که یک دست کت و شلوار مخصوص دوران ویکتوریایی انگلستان را به تن دارد. تصویری نیست که بهسادگی از اذهان پلیرها پاک شود. این طراحی ظاهری و صداپیشگی کمنظیر اما تازه شروع ماجرا هستند.
اصلیترین دلیل تاثیرگذاری و ماندگاری گرمن اما به هویت و سرگذشت تراژیک و منحصر به فرد او برمیگردد. رابطه عمیق و نمادین او با هانتر نیز از دیگر دلایل ماندگاری این شخصیت است. گرمن خود اولین شکارچی بوده که بعد از اینکه شاهد از دست دادن دوستان و همراهان متعددی بوده است، در جریان یک نبرد حماسی با یک گریت وان قدرتمند فلج شده و مجبور شده تا سالها به عنوان راهنمای شکارچیان جدید به خدمت بپردازد. از این رو او هم حکم نوعی استاد و پدر را برای شکارچیان دارد و هم نقش یک رقیب و بازدارنده را ایفا میکند. بازدارندهای که هانتر داستان ما را در قلمروی کابوس، زندانی کرده است.
سرگذشت غمانگیز گرمن و نحوه تبدیل شدن تدریجی او به چیزی که میبینیم از مهمترین دلایل تاثیرگذاری بیشتر نبرد با اوست. بماند که علاوه بر این، این واقعیت که انگیزه و هدف نهایی گرمن نه ادامه به ماموریت خود بلکه مرگ و رهایی است. هرچه بیشتر رویارویی نهایی با او را عمیق و مفهومی کرده است. این بار ما باید نه در برابر یک هیولای بیشاخ و دم بلکه در مقابل استاد و راهنمای قدیمی خودمان به نبرد بپردازیم.
کسی که ما را در مسیر دشوارمان تا اینجا یاری کرده است. گرمن از وظیفه آزاردهنده خود و مشاهده کردن مرگ دوستانش در طی دههها خسته شده و آرزوی مرگ دارد. درواقع میتوان گفت جنگ دو شکارچی، جنگی برای زنده ماندن نیست، بلکه دوئلی برای مرگ است. هر کس کشته شود، پیروز خواهد بود. این منطق، واقعیت متناقض، نمادین، عمیق و شگفتآور پشت قلم میازاکی در خلق این شخصیت است. دو جنگجو که میجنگند تا یکدیگر را از یک کابوس بیپایان که بیشتر شبیه یک هزارتوی تاریک است، نجات دهند،
به همین اندازه احساسبرانگیز و نمادین. کاربر هر یک از پایانها را نیز انتخاب کند، نتیجه فرقی نکرده و چیزی از شکوه اولین شکارچی کم نخواهد شد. با همهی این اوصاف و وصف همه ریزهکاریهای فوق، بدون هیچ شبههای، گرمن به عنوان یکی از غنیترین و برترین نمونههای موجود از آنتاگونیستهای پرتعداد یک جهان روایی عمیق که ساخته دست یکی از صاحب سبکترین بازیسازهای سالیان معاصر است. جایگاه انکارناپذیری در ردهبندی امروز ما خواهد داشت.
19_ G-Man
جی من یکی از آنتاگونیستهای اصلی سری هف لایف است. نکته جالبی که در این خصوص وجود دارد، این است که هدف سازندگان از خلق جی من، ترسیم کاراکتری بوده که نه دوست گوردن فریمن و نه دشمن بالقوه پروتاگونیست قصه ما باشد. درواقع آنها ناخواسته یک ضد قهرمان پرداختشده خلق کردهاند. درواقع ولو بیشتر قصد داشت تا یک کاراکتر بیطرف و خاکستری خلق نماید که در طی داستان با فریمن ارتباط برقرار کرده و او را راهنمایی میکند. اما نتیجه کار بسیار بهتر از یک شخصیت خاکستری عادی شده است.
جی من مامور ویژهای است که بهطور همزمان برای چندین کارفرما کار میکند درحالی که هیچوقت هویت هیچکدام از این افراد را فاش نمینماید. جی من از آن دست کاراکترهای مرموزی است که در نواحی خاصی از داستان سر و کلهاش پیدا میشود و هیچ موقع پیشینه و انگیزههای دقیق او برای مخاطب فاش نمیشود. همین عامل نیز باعث تقویت حاله پر رمز و راز و گیرایی حول این کاراکتر شده است. قدرتهای ماورایی جی من و رفتار و تصمیمهای عجیب او همگی دلیلی شدهاند تا این ضدقهرمان پر رمز و راز هرچه بیشتر در دل مخاطبان خود جا باز کند.
چهرهی ناموزون، صورت دراز و چیندار اما مرموز جی من در کنار صدای کشدار و لحن محکم و خاص او، همگی یک آنتاگونیست جذاب و کاریزماتیک را پیریزی کرده بودند. اما همانطور که گفته شد جی من بیشتر بهعنوان یک آنتاگونیست از گروه مسترمایند و عقل کل شناخته میشود. کسی که ممکن است حتی از عاملان دخیل در پشت پرده بسیاری از فجایع جهان نیمه عمر باشد. اما در ظاهر هیچوقت دست خود را آلوده نمیکند. ما حتی نام اصلی جی من را نیز نمیدانیم.
توانایی حضور همزمان در چند زمان و مکان، تلپاتی و… باعث شدهاند تا در برخی مواقع، تااندازهای حتی به هویت انسانی جی من نیز شک کنیم. همه چیز وقتی پیچیدهتر میشود که شاهد برخورد عجیب جی من با فریمن هستیم. او درعین حال که به گورودن کمک میکند، در یکی از پایانها ممکن است او را در دام مرگ رها کند. درحالی که یک حق انتخاب محدود به او میدهد.
مشخصا آقای جی، یک کاراکتر مغرور، خودمحور و پیچیده است که عملی کردن ماموریت و اهدافی که به او سپردهاند بیش از جان یک مهندس یا حتی دهها انسان برایش اهمیت دارد. گرچه درمجموع نمیتوان به طور قطع این شخصیت را یک آنتاگونیست بالقوه قلمداد کرد. اما به هر حال جی من بهعنوان یکی از آنتیهیروهای تاثیرگذار و نمادین سری نیمه عمر و حتی مدیوم ویدئو گیم، محسوب میشود. جی من رفتاری عجیب، انگیزههایی پنهان، قدرت نامحدود و حضوری غریب دارد. همهی این موارد درکنار هم با اظافه کردن طراحی ظاهری عجیب ولی گیرای او، آقای جی را بدل به یکی از مرموزترین و در عین حال ترسناکترین آنتاگونیستهای بازیهای غیر سروایول هارر کردهاند.
20_ Nemesis
نمسیس احتمالا محبوبترین و پرآوازهترین هیولای دنیای گیم است. سابقه حضور این موجود جهشیافته به نسخه سوم رزیدنت ایول برمیگردد. جایی که شاهد رویاروییهای متعدد او با جیل ولنتاین بودیم. نمسیس با بهرهبرداری از یک طراحی ظاهری بسیار هراسانگیز و وحشتناک و صداگذاری مناسب، سالهاست که تبدیل به عضوی از کابوس جمعی مخاطبان رزیدنت ایول شده است.
صدای خرناسه کشیدنها و تنفس سنگین نمسیس در کنار نوای بلند، خشن و خشدار صدای او، اضطراب شدیدی به صحنههای تعقیب و گریز بازی تزریق کرده بودند. بهخصوص این عامل با دوربین کلاسیک مجموعه و نسخه ارجینال بازی بیش از پیش خودنمایی میکرد. از آن طرف صورت سوخته و دهان دریده شده نمسیس با آن دندانهای تیز، وحشتی فراموشناشدنی را خلق میکرد.
اما جدای از ظاهر و صداگذاری، عوامل متعدد دیگری وجود دارند که نمسیس را تا این اندازه تاثیرگذار و بااهمیت کردهاند. میتوان گفت چند عامل اصلی در زمینه ماندگاری این هیولا عبارت بودند از فاکتور جان سخت بودن، غیر قابل پیشبینی بودن، قدرت فراانسانی و استرس مواجهه با او.
شما در رزیدنت ایول سه و حتی ریمیک آن، هیچوقت دقیقا نمیدانستید نمسیس از کدام نقطه نقشه و کی میخواهد ظاهر شود. از آن طرف این واقعیت که نمسیس در مقابل تیرهای اسلحه، آسیبناپذیر بود و نابود کردن کامل او، غیرممکن به نظر میرسید، خود از دلایل ترسناک بودن این کاراکتر بودند. از آن طرف قدرت ابرانسانی نمسیس و این واقعیت که این سلاح کشتار عظیم خود ساخته دست بشر برای استفاده در اهدافی خاص و بهنوعی قربانی بشر بود، مواجهه با او را خاصتر و تنشزاتر کرده بود. اما شاید مهمترین عاملی که نمسیس را تا این اندازه ماندگار و سکانسهای رویارویی با او را حماسی و اضطرابآور کرده است. طراحی عالی بخشهای تعقیب و گریز و شرایطی است که با او مواجه میشویم.
طراحی این قسمتها بهخصوص در عنوان ارجینال به گونهای بود که تنش غیرقابل تحملی را به مخاطب تحمیل میکرد. دوربین کلاسیک ثابت در کنار فضاهای تنگ و تاریک و موجودی وحشتناک که در تعقیب جیل است و هر لحظه توان کشتن او را دارد، عامل اصلی خلق این وحشت بودند.
تمام این موارد دست در دست هم باعث شدهاند تا نمسیس در کنار کله هرمی در راس قله ماندگارترین و نمادینترین هیولاهای تاریخ مدیوم ویدئو گیم قرار بگیرد. هیولایی که به وحشت تمامناشدنی کاربران بسیاری تبدیل شده است. درنهایت باید اظافه کرد که تاثیر این کاراکتر امروزه پا را از دنیای بازیها نیز فراتر گذاشته و شاهد الهامهای هنری متعدد و تولید انواع کالاها و آثار بر اساس این شخصیت در تمام زمینهها و مدیومها هستیم.
جمعبندی
لیست ما در اینجا به پایان خودش میرسد. شخصیتهای فوقالعاده دیگری چون توماس شلبی، هیهاچی میشیما، Abby از لست آو آس، کلیفورد آنگر از دث استرندینگ، استفانو و لورا در سری شیطان درون و… نیز از کاندیدهای اصلی ما بودند. اما چون تاثیرگذاری و محبوبیت کاراکترهای حاضر در لبست را نداشتند، به بردن نام آنها در اینجا و پیش از پایانبندی مقاله اکتفا نمودهایم.
حال و پس از ردهبندی گروهی از برترین Villianهای تاریخ بازیهای ویدئویی، به انتهای مقاله خود رسیدیم. در نگارش مقاله سعی شد که یک لیست عادلانه از آنتاگونیستهای خاطرهساز، تاثیرگذار و نمادین در کنار کاراکترهای کمترشناخته شده و دست کم گرفته شده لایق به عمل آید. اما نتیجه هرچه باشد، قطعا برداشتهای بسیار زیادی وجود دارد و بیشک شخصیتهای متعدد دیگری وجود داشتند که میتوانستیم در لیست خود ذکر کنیم. اما در جهت اختصار متن از آن پرهیز میکنیم.
در نهایت نظر شما خوانندگان گرامی گیم پالت چیست؟ آیا به نظرتان شخصیتهای انتخاب شده لیاقت حضور در لیست را دارند؟ به نظر شما چه کاراکترهای دیگری لیاقت حضور در لیست ما را دارند؟ و مهمتر از همه اینکه لطفا در بخش کامنتها نظرات خود را با ما در میان بگذارید. بیشک این مورد برای ما بینهایت ارزشمند و انگیزهبخش فعالیتمان خواهد بود.
عالی بود اقای تبریزی به شدت منتظر پارت سه این مجموعه هستیم
و همچنین نقد و بررسی شما درمورد بازی Final Fantasy 16