بازی The Witcher 3 یکی از آن بازیهای شاهکاری است که هر صفتی بخواهیم به آن نسبت دهیم و هر چقدر در موردش حرف بزنیم و بنویسیم، کم گفتهایم. ویچر سه نهتنها یکی از برترین بازیهای تمام ادوار به شمار میرود بلکه عنوانی است که به نوعی مسیر بازیهای ویدئویی و دنیای عناوین نقشآفرینی را برای همیشه تغییر داد. در ادامه با من و وبسایت خبری تحلیلی گیم پالت در بررسی نسخه نسل نهمی این عنوان بزرگ همراه باشید.
طراحی بینظیر مراحل فرعی در کنار دهها مرحله و فعالیت جانبی باکیفیت و جهانی مملو از شگفتی که حقیقتا هر لحظه بعد جدیدی از زیبایی و پویایی خود را به رخ پلیر میکشید، همگی فقط گوشهای از دستاوردهایی هستند که امروز تبدیل به استانداردی در جهت داوری سایر عناوین هم سبک شدهاند. داستانی زیبا و گسترده که به صورت شاخهای روایت شده و در نهایت به بهترین شکل ممکن جمعبندی میشد، بدون شک نقطه قوت دیگری برای این حسن ختام ارزشمند به شمار میرفت که به زیباترین شیوه ممکن حماسه گرگ سپید را به سرانجام رساند.
کیفیت بالای صداگذاری و موسیقیهای متعدد و گوشنواز به قدری در پویایی دنیای اثر نقش داشتند که تقریبا غیر ممکن است که فردی چندین دقیقه در کوچهپسکوچههای Novigrad یا دشتهای Velen به گشت و گذار بپردازد و مسحور و شیفته دنیای اثر نشده و کاملا در آن غرق نشود. ویچر سه همانطور که بارها گفته شده و مجددا ذکر میکنیم، شاهکاری است در تمام جنبهها. از داستانگویی و شیوه روایت داستان اصلی و پیرنگهای فرعی تا پرداخت بینظیر صدها کاراکتر به یادماندنی و شیوه روایت استادانه و جمعبندی این پکیج گسترده به بهترین شکل که بگذریم. ارائه یک سیستم مبارزه جذاب و کامل و پیریزی ساختمانی کامل و بهروز از نبرد، جادو و کیمیاگری بهعنوان الگوی نقشآفرینیهای بعدی، مکانیک جذاب کاوش در محیط، مکالمات و در نهایت گرافیک و جلوههای بصری هنرمندانه و چشمنواز همگی فقط پارهای از دیگر نقاط قوت شگفتانگیز آن را تشکیل میدهند.
اما موضوع صحبت امروز این نیست که بازی The Witcher 3 به چه اندازه شاهکار و تاثیرگذار بوده و هست. اینکه این اثر به قول برخی، به نوعی و مهمتر از همه، شاهکاری بدون تاریخ مصرف است نیز موضوع صحبت ما نیست.
دلیل اصلی نگارش مقاله امروز اما نگاهی به نسخه نسل نهمی بازی The Witcher 3 است. اما بهتر است بگوییم آپدیتی نسل نهمی که در پی مشکلات فنی زمان عرضه سایبرپانک و به عنوان یک عذرخواهی غیررسمی چندی قبل به صورت رایگان در اختیار مخاطبانی که نسخه اصلی را خریداری کرده بودند، قرار گرفت. در ادامه از این خواهیم گفت که با وجود اینکه ویچر سه هنوز هم یکی از برترین بازیهای موجود است، تا چه اندازه، ریزهکاریهای بصری نسل جدید و بهبود جزئیات بافتهای گرافیکی در کنار برخی قابلیتهای جدید گیمپلی، موفق به ارتقای کیفیت کلی بازی شدهاند و آیا بازی The Witcher 3 حقیقتا تبدیل به اثری در حد و اندازه استانداردهای امروز ویدئو گیم شده است یا نه؟

دنیایی چشمنواز، چولانگاه رنگها و چشمنواز درست مثل یک تابلوی نقاشی
از جنبه گرافیکی شکی نیست که بازی The Witcher 3 در زمان عرضه خود یکی از بهترین بازیهای موجود بود ولی خواه و ناخواه باید پذیرفت که با گذشت نزدیک به هفت الی هشت سال از انتشار بازی و عرضه کنسولهای نسل جدید، غبار زمان روی این شاهکار نیز نشسته بود و تاحدی جلوههای بصری بازی سالخورده و به دور از استانداردهای موجود به نظر میرسیدند و چه بهتر از اینکه CD Project Red مجددا دستی به سر و روی یکی از چشمنوازترین دنیاهای خلق شده در جهان بازیهای ویدئویی بکشد و جان تازهای در کالبد آن بدمد.
خبر خوب اینکه بله، این مهم محقق شده و باید گفت که ویچر سه امروز زیباتر از همیشه به نظر میرسد و با وجود مشکلاتی که دارد، توانسته تا با بهرهمندی از بهبودی درخور و قابل ملاحظه در تمام زمینهها، باری دیگر و این بار مخاطبان کنسولهای نسل نهم را شیفته خود کند.از جنبه فنی متاسفانه باید گفت که درست مثل زمان عرضه نسخه ارجینال، این بار نیز مشکلاتی گریبانگیر گرافیک اثر شدهاند و به خصوص وقتی روی حالت Ray Tracing به تجربه بازی بپردازید، با ایرادات آزاردهندهای چون افت فریم شدید به خصوص در حین مبارزات، تاخیر در لود شدن دورنماها و بافتها، لگ و دیگر مشکلات فنی مشکلآفرین مواجه خواهید شد.
از این منظر با وجود اینکه مد رهگیری پرتو به خوبی در نسخه نسل نهمی ویچر سه مورد استفاده قرار گرفته و کم و کیف تغییرات لحاظ شده در این حالت، واقعا چشمگیر بوده و مثل بیشتر عناوینی که ادعای استفاده از این تکنولوژی را دارند، پوشالی کار نشدهاند ولی ایرادات فنی که در این مود، پیش روی مخاطب قرار میگیرند به قدری زیاد هستند که تجربه کلی او را مورد لطمه قرار دهند و از آن طرف در حالت Performance هم پارهای از ایرادات مذکور هرچند در مقیاسی کوچکتر مثل لگ، افت فریم و… مشهود است و همچنان بازی از کیفیت بالا و منسجمی در این بخش بهرهمند نمیباشد.
با توجه به سخت افزار قدرتمند پلی استیشن پنج انتظار میرفت با صفحات لودینگ کمتر و کوتاهتری مواجه باشیم ولی باید ذکر کرد، عملکرد تیم سازنده در این بخش قابل قبول ولی به دور از استانداردهای نسل نهم است. و هنوز شاهد مکثهای نسبتا طولانی و چندین صفحه لودینگ متعدد در شروع بازی هستیم. پشتیبانی بازی از رزولوشن 4K در کنار ارائه نرخ فریم تقریبا ثابت شصت، از جمله مواردی است که به شدت کیفیت کلی بازی را نسبت به نسخه اصلی ارتقا بخشیده و باعث شده تا مخاطب از هر جهت با تجربه روانتر، باکیفیتتر و با وضوح بالاتری مواجه باشد و از این لحاظ، اعضای استودیو به شکلی ستودنی از موهبتهای نسل نهم بهره جستهاند.
استفاده مناسب، جذاب و هوشمندانه از قابلیتهای تریگرهای تطبیقی و لرزشهای کنترلر دوال سنس عامل دیگری است که باعث شده مخاطب هرچه بیشتر مبارزات و استفاده از شمشیر یا طلسمها را لمس کند و در حین اسبسواری نیز به نوعی لگد و سنگینی این فرایند را با پوست و گوشت خود احساس نماید. و در کل استودیو سازنده به خوبی از ویژگیهای دسته جدید پلی استیشن بهره برده و نهایت تلاش خود را کرده که تجربه مخاطب را تقریبا در تمام لحظات با استفاده از این قابلیتها ارتقا بخشد، تلاشی که خوشبختانه به شکل موثری ثمربخش بوده است.
از طرف دیگر حالت گرافیکی رهگیری پرتو با نرخ فریم سی به علت مشکلات فنی و آزاردهندهای که دارد با اینکه تجربه کلی مخاطب را مختل میکند اما به زیبایی باعث افزایش کیفیت سایهزنی و نورپردازیها، عمق محیط و دورنماها و رندر رنگها شده است. به همین دلیل از آن جایی که بیشتر مشکلات این مود گرافیکی مربوط به بخش فنی است، امید است تا استودیو در بهروزرسانیهای بعدی به حل این مشکلات و همچنین باگهای مربوط به چهره در این حالت اقدام کند تا مخاطبان با خیال راحت بتوانند بازی The Witcher 3 را در چشمنوازترین حالت خود تجربه و از بهبودهای آن لذت ببرند.

با توجه به سخت افزار قدرتمند پلی استیشن پنج انتظار میرفت با صفحات لودینگ کمتر و کوتاهتری مواجه باشیم. ولی باید ذکر کرد، عملکرد تیم سازنده در این بخش قابل قبول ولی به دور از استانداردهای نسل نهم است. و هنوز شاهد مکثهای نسبتا طولانی و چندین صفحه لودینگ متعدد در شروع بازی هستیم. پشتیبانی بازی از رزولوشن 4K در کنار ارائه نرخ فریم تقریبا ثابت شصت، از جمله مواردی است که به شدت کیفیت کلی بازی را نسبت به نسخه اصلی ارتقا بخشیده و باعث شده تا مخاطب از هر جهت با تجربه روانتر، باکیفیتتر و با وضوح بالاتری مواجه باشد.پس از این لحاظ، اعضای استودیو به شکلی ستودنی از موهبتهای نسل نهم بهره جستهاند.
از طرف دیگر حالت گرافیکی رهگیری پرتو با نرخ فریم سی به علت مشکلات فنی و آزاردهندهای که دارد تجربه کلی مخاطب را مختل میکند گرچه به زیبایی باعث افزایش کیفیت سایهزنی و نورپردازیها، عمق محیط و دورنماها و رندر رنگها شده است. به همین دلیل از آن جایی که بیشتر مشکلات این مود گرافیکی مربوط به بخش فنی است. امید است تا استودیو در بهروزرسانیهای بعدی به حل این مشکلات و همچنین باگهای مربوط به چهره در این حالت اقدام کند تا مخاطبان با خیال راحت بتوانند بازی The Witcher 3 را در چشمنوازترین حالت خود تجربه و از بهبودهای آن لذت ببرند. اما در حالت فعلی باید بین گیمپلی روانتر یا جلوههای بصری بهتر، انتخاب شود.
استفاده مناسب، جذاب و هوشمندانه از قابلیتهای تریگرهای تطبیقی و لرزشهای کنترلر دوال سنس عامل دیگری است که باعث شده مخاطب هرچه بیشتر مبارزات و استفاده از شمشیر یا طلسمها را لمس کند و در حین اسبسواری نیز به نوعی لگد و سنگینی این فرایند را با پوست و گوشت خود احساس نماید. و در کل استودیو سازنده به خوبی از ویژگیهای دسته جدید پلی استیشن بهره برده و نهایت تلاش خود را کرده که تجربه مخاطب را تقریبا در تمام لحظات با استفاده از این قابلیتها ارتقا ببخشند. تلاشی که خوشبختانه به شکل موثری ثمربخش بوده است.
طراحی چهرهها در نسخه نسل نهمی بازی The Witcher 3 و همچنین انیمیشنهای مربوط به حرکات اجزای چهره و بدن کاراکترها در کل دستخوش تغییر چندانی نشدهاند. به همین دلیل و با توجه به استانداردهای بالای امروز در این بخش، بعضا شاهد مواردی هستیم که ابدا در حد عناوین نسل نهمی نبوده و ممکن است کاربران جدید را زده کنند. بهخصوص طراحی چهره و جزئیات اجزای آن در NPCهای فرعی، هیچ حرفی برای گفتن ندارد. این در حالی است که باید اعتراف کرد که سعی شده تا با ارتقای نسبی بافتها و فیزیک حرکت موها و ریشهای شخصیتها تاحدی جلوهای نسل نهمی به بازی داده شود و سایهزنی اجزای صورت، جنبه واقعگرایانهتری یافته است.
متاسفانه باید اذعان کرد که با وجود تغییرات فوق و اینکه هنوز هم در کل طراحی ظاهر شخصیتها، سلاحها و لباسها و… در سطح مقبولی قرار دارند. اما حتی با وجود ارتقایی که به خود دیدهاند نهایتا میتوانند رضایتبخش ظاهر شوند اما کیفیت کلی هرگز در سطح عناوین سال جاری نبوده و با این وجود مخاطب نباید هرگز انتظار جزئیاتی در حد عناوین نسل جدید را در بخش چهرهپردازی از نسخه آپدیت شده ویچر سه داشته باشد. علاوه بر این طراحی خیل عظیم کاراکترها و موجودات مختلف در ساخته جاودانه CD Project Red در وهله اول به قدری جذاب، خلاقانه و متنوع بودهاند که هنوز هم بتوانند از حیث هنری، مخاطب سختگیر امروز را شگفتزده کنند.
و اما مهمترین تحولی که نسخه نسل نهمی بازی The Witcher 3 نسبت به اثر اصلی به خود دیده، افزایش قابل ملاحظه و حقیقتا خارقالعادهی کیفیت بافتها، فیزیک و ریزهکاریهای محیطی و هنری بوده است. نورپردازی و سایهزنی به کلی در بسیاری از جهات اصلاح شده و ارتقا یافتهاند.به خصوص در مواردی مثل بازتابها و دیگر موارد به مراتب با کیفیت بسیار بالاتری مواجه هستیم. رنگبندی و کنتراست رنگی علیرغم اینکه در نسخه اصلی به حد کافی معرکه و بینقص بود، همچنان به لطف رزولوشن بالاتر و تغییراتی که در جهت طبیعیتر شدن هرچه بیشتر بافتها و تکسچرهای بناها و محیط صورت گرفته، مسحور کنندهتر از قبل ظاهر میشوند و جلوهای واقعیتر به جهان اثر بخشیدهاند.
پوشش گیاهی و فیزیک آب و انواع و اقسام جلوههای طبیعی به شکل عالی و بینظیری ارتقا یافتهاند. همین مورد به عنوان یکی از مهمترین تغییرات آپدیت نسل نهم، ما را با دنیایی به مراتب زندهتر، واقعگرایانهتر و چشمنوازتر مواجه کرده است. این ریزهکاریها در کنار موارد دیگر که ذکر خواهد شد، جلوهای کاملا نسل نهمی به طراحی محیطی و دنیای بازی The Witcher 3 بخشیدهاند. از آن طرف جزئیات محیطی در همه بخشها و جهان پهناور عنوان بهبود یافتهاند و با دنیایی زنده و به شدت متنوع طرف هستیم.
تنوع محیطی بالا که در سال ۲۰۱۵ مخاطبان را از خود بیخود کرده بود همچنان به عنوان یکی از مهمترین برتریهای بصری بازی با قدرت هرچه تمامتر بازسازی شده است. هماکنون ما شاهد انواع و اقسام مناطق از کوهستانهای برف گرفته Skellige که مردمش لباسهای وایکینگی از پوست حیوانات به تن کردهاند تا مناطق شهری رنگ وارنگ قرون وسطایی Novigrad در زیباترین حالت خود هستیم، از محیطهای روستایی و بیشهها و مردابهای Velen تا شگفتیهای جنگلهای اطراف Kear Morhen و زیبایی خیرهکننده Beauclair که ضیافتی تمام و عیار برای چشمها را پدید آوردهاند.
نکته مهمتر ماجرا اینکه تمام این محیطهای پر تعداد موجود به شکل زیبایی ارتقا یافتهاند. به طوری که به شخصه تا اینجای تجربه خود که از چند نمونه بازدید کردم، چه صحبت از کیفیت محیطهای داخلی و شهری و بناهای ساختمانی باشد چه جنگلها، بیشهزارها، کوهستانها و محیطهای داخلی یا قلعهها، CD Project Red به هیچ وجه کمکاری نکرده و تکتک این محیطها با بهبودی که به خود دیدهاند، لطیفتر از همیشه، چشمان مخاطب را نوازش میکنند. خلاصه اینکه جزئیات شگفتآور محیطی و تنوع بالای این مناطق از نقاط قوت مهم جلوههای بصری است. نقاط قوطی که واقعا در سطح مطلوبی بودند و حال به خوبی در ابعاد انتظارات نسل نهم ظاهر شدهاند.

در ساحت هنرهای سینمایی و رعایت قواعد رنگبندی و قاببندی اصولی و هدفمند در کنار طراحی لباس و زاویه دوربین، ویچر سه همچنان یک شاهکاری است. البته با این تفاوت که حالا به لطف تراکم بیشتر بافتها و اصلاح کامل پارهای از آنها، این زیبایی سینمایی، هرچه بیشتر خودنمایی میکند. جهان ویچر، جهان رنگهاست و هر یک از محیطهای آن دارای اتمسفر، اکوسیستم، جانوران و گیاهان، بناها و در کل رنگبندی غالب خود است. تیم سازنده هم از هیچ تلاشی برای هرچه نزدیکتر ساختن تکتک این قابها به کیفیت تابلوهای نقاشی، دریغ نکرده است. فیزیک حرکت گیاهان و درختها در کنار انیمیشنهای محیطی، تغییر قابل ملاحظهای کردهاند. به لطف پرجزئیاتتر شدن بافت و تکسچرها شاهد دنیایی طبیعی و گیراتر هستیم.
قاببندی زیبا و هنرمندانه دیگر موردی است که دست در دست طراحی لباس، ویچر را تبدیل به یک اثر هنری باکیفیت ساخته است برای مثال غیرممکن است که کسی Geralt را در ساعات غروب سوار بر اسب در حال عبور از روبهروی قلعهای بزرگ یا بازارچهای قرون وسطایی که مجاور یک بیشهزار قرار گرفته و مملو از جمعیتی است که از سرباز و شکارچی تا فروشنده و دیگر شهروندان که به سبک قرون وسطایی ملبس هستند در آن مشغول خرید و فروش هستند را ببیند و یاد پرترههای نقاشی معروفی که جنگهای صلیبی یا زندگی روزمره سالیان میانه را به تصویر میکشند نیافتد و وقتی دقیقتر دلیل زیبایی هرچه تمامتر این نماها را بررسی کنیم متوجه نقش مهم قاببندی و طراحی لباس در خلق اتمسفر خاص اثر خواهیم شد که به شکلی مثالزدنی میتواند هر مخاطب فانتزیدوستی را با گرالت و سفر طولانیاش همراه سازد.
به لطف بهبود فیزیک حرکت و انیمیشنها حالا با ابرها و گیاهانی طرفیم که به واقعگرایانهترین شکل ممکن طراحی و مدلسازی شدهاند و واکنش نشان میدهند و در مجموع اگر بخواهیم یکی از مهمترین بخشهای هر آپدیت نسل بعدی یعنی گرافیک اثر بعد از بهروزرسانی را بررسی کنیم، باید اعلام کنیم که دنیای بازی The Witcher 3 با وجود بهبودهای قابل ملاحظهای که به خصوص در بخش جلوههای بصری مثل نورپردازی و رنگبندی و طراحی محیطی به خود دیده در کنار افزایش جزئیات بافتها، فیزیک و پوشش گیاهی، دلرباتر از همیشه جلوه میکند. از جنبه فنی و استفاده از قابلیتهای کنسولهای نسل جدید، استودیو سازنده نه به بهترین عملکرد ممکن اما به دستاوردی رضایتبخش دست یافته است.
چهرهپردازی و جزئیات اجزای چهرهها هم گرچه تغییر چندانی نکردهاند. بعضا برخی انیمیشنها با توجه به استانداردهای روز تاریخ مصرف گذشته به نظر میرسند ولی در کل رزولوشن فور کی و ری تریسینگ در کنار برخی پیشرفتهای جزئی و طراحی خلاقانه اولیه، هنوز هم کیفیت قابل قبولی دارند. شاهد سطح کیفی قابل قبولی در این بخش هستیم که میتواند مخاطب را تا حد مقبولی، راضی نماید. در نهایت هم باید گفت ویچر سه نسخه نسل نهم چه برای آنها که قبلا در جهان پهناور آن غرق شدهاند و حماسهها آفریدهاند و میخواهند مجددا با گرگ سپید و Ciri خاطرهبازی کنند و چه گروهی که برای اولین بار قصد قدم گذاشتن به دنیای اعجابانگیز ویچر را دارند با بهبودهایی که روی آن اعمال شده، فرصت بینظیری فراهم آمده که خود را در دنیای یکی از برترین عناوین نقشآفرینی تاریخ غوطهور سازند به خصوص که برای هر کسی که قبلا بازی را خریداری کرده باشد، آپدیت مذکور، رایگان میباشد.

فرمول همیشگی، کاملتر از همیشه و معنی واقعی یک شاهکار نقشآفرینی
مهمترین تغییراتی که گیمپلی نسخه نسل نهمی بازی The Witcher 3 با آنها مواجه بوده، اضافه شدن گروهی از آیتمهای تزئینی، منوی دسترسی سریع به Signهای گرالت و همچنین نرخ فریم شصت ثابت بوده است که در حالت Performance اجرا میشود. نرخ فریم بالاتر کمک شایانی به روانتر و خوشدستتر شدن مبارزات کرده و به جرئت میتوان گفت مهمترین تاثیر خود را در این زمینه برجای گذاشته است. ولی از آنجا که این مورد محدود به حالت Performance میشود، کسانی که روی رهگیری پرتو بازی کنند، از این موهبت بیبهره بوده و به نوعی باید بین جلوههای بصری بهتر در کنار پارهای مشکلات فنی یا نرخ فریم بالاتر یکی را برگزینند.
آیتمهایی چون ست لباس سریال ویچر و دیگر افزودههای اینچنینی نیز به خوبی چند مورد دیگر به دریای متنوع آیتمهای بازی افزودهاند. در خصوص منوی دسترسی سریع انتخاب طلسمها نیز باید گفت از آنجا که این مکانیزم تاحدی در نسخه اصلی زمخت و زمانبر کار شده بود، منوی دسترسی جدید کمک شایانی به حفظ ریتم مبارزات و تطابق این بخش با استانداردهای روز کرده است. بقیه المانها و کارکردهای کلی گیمپلی، تغییر خاصی نکردهاند و با همان شاهکاری طرف هستیم که در نسل هشتم بودیم. در دنیای ویچر دریایی بینهایت از آیتمها، ماموریتها و کارهای جذابی وجود دارند که ارزش وقت گذاشتن مخاطب را داشته باشند.
جهان ویچر جایی است که تقریبا هر چیزی که فکر آن را بکنید در آن وجود دارد و تمام این مکانیکها هم به بهترین شکل ممکن پیادهسازی شدهاند. از سیستم کارآگاهی و رهگیری ویچر گرفته که لذت ردیابی و حل معماها را به کاربر میچشاند، تا یک سیستم مبارزاتی کامل، عمیق و چند وجهی. البته قطعا که کل فعالیتهای موجود در جهان ویچر به همینها خلاصه نشده و مخاطب توان اکتشاف، خرید و فروش، تعامل با شخصیتها، ارتقا، حل پازل، شرکت در مسابقات اسبسواری و مشتزنی و دهها فعالیت دیگر را دارد. این همان موردی است که باعث شده تا شگفتیهای دنیای ویچر حتی برای طرفداران قدیمی همچون من که دهها ساعت نسخه نسل هشتم را بازی کردهاند، هنوز به اتمام نرسیده باشد.
طراحی مراحل بازی The Witcher 3 یک مثال بینقص از یک الگوریتم بینظیر است. بهنحوی که نهتنها به خلق تجربهای فوقالعاده و تمام ناشدنی منجر شده بلکه عملا بدل به یک الگوی تمام عیار شده که به جرئت میتوان گفت کمتر عناوینی چه در سالهای قبلی و چه سالهای بعد انتشار بازی به حد و مرزهای عالی بودن آن نزدیک شدهاند. الگوها و استانداردهایی که نقشآفرینیهای دیگر همواره باید از آن درس بگیرند. مراحل فرعی ویچر به استادانهترین، حسابشدهترین، خلاقانهترین و ریزبینانهترین شکل ممکن طراحی شدهاند. این ماموریتها نهتنها عموما داستانکهای جذابی دارند و بعضا پاداشهای ارزندهای را نیز شامل میشوند بلکه به زیباترین شکل تماما شامل گونههای متفاوت فعالیتهایی هستند که یک شکارچی هیولای قرون وسطایی ممکن است آنها را انجام دهد.
از قراردادهای شکار هیولا تا رسیدگی به مشکل راهزنهای یک منطقه و یا مراحل داستانی فوقالعادهای که عملا از لحاظ تاثیرگذاری روایی و جذابیت داستانی دست کمی از ماموریتهای اصلی ندارند. اعضای استودیو سازنده به هنرمندانهترین شکل ممکن، چندی از مهمترین تصمیمات موجود در خصوص دنیای اثر را در دل این مراحل فرعی گنجاندهاند و از این جهت با ماموریتهای ارزشمند و اثرگذاری مواجه هستیم. مهمتر از آن، این مورد است که از آن جایی که در وهله اول شالوده روایی ویچر کاملا شخصیتمحور و شخصی است و به نوعی حول محور سیری و جستجوی گرالت در پی او میچرخد، دخیل کردن مستقیم نتایج تصمیمات ماموریتهای فرعی روی خط داستانی اصلی و جمعبندی قصه ماجراجویی گرالت و سیری بر اساس این انتخابها ناعادلانه میبود.
و در همین راستا مصداق بارز دومین حرکت استادانه تیم سازنده که باعث شده کیفیت ماموریتهای جانبی بازی The Witcher 3 مثل الماس بدرخشد و به چشم بیاید، اینجاست که بر خلاف نود درصد از میان پنج درصد بازیهایی که ماموریتهای فرعی خوبی دارند، در خط داستانی ویچر ماموریتهای فرعی، سرنوشت پیرنگهای فرعی مثل روابط عاشقانه گرالت یا سرنوشت حکومت یک منطقه را مشخص میکنند. ولی از آن طرف این تصمیمها به غیر از بخشهایی از یک پایان خاص، هیچ تاثیری روی پایان داستان اصلی و به نوعی داستان شخصی گرالت ندارند. در نتیجه کاربر میتواند بدون انجام بیشتر این مراحل هنوز هم به چند مورد از پایانهای دلخواه و خوب بازی برسد.
به نوعی گرچه این مراحل مکمل محشری برای دنیاسازی و جمعبندی تاریخچه جهان بازی به شمار میآیند ولی بر خلاف امثال Mass Effect، هیچ اجباری روی انجام آنها برای رسیدن به یک پایان منصفانه و خوب، وجود ندارد. از جهت بالانس و رعایت تعادل هم مراحل اصلی ویچر واقعا کلاس درسی برای بازیسازان سراسر جهان هستند، تکتک فعالیتها بهجای خود و با ریتمی استادانه در بازی گنجانده شدهاند و مخاطب همانطور که در مرحلهای باید یک سیاهچال جادویی را کند و کاو کرده و از مبارزه با هیولاها لذت ببرد در مرحلهای دیگر با گروهی از دشمنان انسانی و پارهای از معماها مواجه میشود. شاید هم در ماموریتی اصلا خبری از مبارزه نباشد و کل مرحله به صحبتها و تعاملات آرامشبخش گرالت با دوستان خود یا مثلا پیدا کردن یک آیتم خاص خلاصه شده باشد.

هوش مصنوعی دشمنان نسبت به زمان عرضه از کیفیت مناسبی بهرهمند است. به ندرت شاهد بروز رفتارهای احمقانه یا عجیب از طرف دشمنان یا همراهان هستیم. این مهم هم در خصوص حیوانات و موجودات اثر و هم در مورد شخصیتهای انسانی و یا حتی باسها صدق میکند. ساخت و ساز و درخت مهارتی در کنار گشت و گذار و لوت کردن، پای ثابت گیمپلی بازی هستند. در ویچر با یک سیستم عظیم و کارآمد برای لولآپ مواجه هستیم. این مکانیسم به افزایش بیبدیل لذت اکتشاف در دنیای بازی و بررسی مناطق مختلف آن به دنبال ماموریتها یا آیتمهای جدید انجامیده است. شالوده بخش کرفتینگ را هم همین آیتمها و مواردی که مخاطب از دشمنان کشته شده لوت میکند تشکیل داده است. از همین رو و به علت تنوع بالای انواع سلاحها و لباسها، حقیقتا پکیج بینظیری در اختیار کاربر قرار داده شده است.
از آن طرف با یک درخت مهارتی مفصل روبهرو هستیم که شامل انواع شاخهها میشود. کاربر به سادگی هرچه تمامتر و بسته به سبک بازی کردن خود میتواند گروه خاصی از مهارتها را که مرتبط با یک ویژگی خاص هستند را بسته به سلیقه خود ارتقا ببخشد. از این جهت کلاسهای مختلف تاحدی اهمیت خود را در ویچر حفظ کردهاند. به نوعی که یکی از طلسمهای عادی Geralt که در اول بازی حتی توان سوزاندن جزئی یک دشمن عادی را ندارد، در اواخر بازی به یک آتش مهیب و قدرتمند با رنج بالا تبدیل میشود که همیشه کمکدست پلیر میباشد.
در خصوص سیستم مبارزات باید گفت که ویچر یک نقشآفرینی تماما اکشن نیست. در حقیقت مبارزات شاید تنها ده الی پانزده درصد گیمپلی بازی را به خود اختصاص داده باشند و فعالیت اصلی همواره تعامل با افراد و گشت و گذار است. اما با این وجود CD Project Red ابدا در طراحی این سیستم عظیم، کمکاری نکرده و ما با یکی از کاملترین پکیجهای موجود در آثار همسبک مواجه هستیم. مبارزات و نبردها در بازی The Witcher 3 شامل چند مکانیزم کلی میشود که شالوده آن را تشکیل میدهند. اولین مورد مبارزات نزدیک و مکانیک شمشیرزنی میباشد. مورد دوم کیمیاگری و ساخت و پرداخت آیتمهای گوناگون و استفاده از آنها در طی مبارزات و آخرین قسمت به جادوگری و استفاده از Signهای خاص گرالت و ارتقای آنها اختصاص یافته است. استاد شدن در این سه زمینه و ترکیب و استفاده درست از آنها کلید موفقیت پلیر در هنگام بازی روی درجههای سختی بالاتر است. در ادامه تکتک این کارکردها را زیر ذرهبین خواهیم برد.
در بخش مبارزات نزدیک، ویچر یکی از جذابترین نمونههای تاریخ بازیها را در خود جای داده و ما شاهد شمشیرزنی جذابی هستیم که به لطف انیمیشنهای تمیز، فینیشرهای خلاقانه و روان و سنگینی خاصی که دارد، تجربهای لذتبخش را در اختیار مخاطب قرار میدهد. در نسخه نسل نهمی به لطف قابلیتهای دوال سنس، شمشیرزنی Geralt از همیشه ملموستر شده و به نوعی گیرایی بیشتری نسبت به نسخه ارجینال دارد. از آن طرف پلیر توان پریدن، جاخالی دادن، دفاع و به نوعی دیفکت و دفع ضربات دشمنان را هم دارد. تواناییهایی که دایره عملیاتی گسترده و فرمولی کامل و لذتبخش در اختیار کاربر قرار میدهد تا بتواند دشمنان را با استراتژی مناسب از پای در بیاورد.

دو نوع ضربه سریع و سنگین شمشیر در بازی موجود است که با ترکیب این دو مورد میتوان به کاربردیترین راهبرد موجود دست یافت. نکته جالب اینجاست که تمام این مکانیزمها و همچنین کیفیت سلاحها در سطح قابل قبولی قرار دارند و از این جهت مبارزات نزدیک ویچر، جذاب و حماسی و در عین حال کاملا متعادل و بالانس شده هستند.
مکانیزم استفاده از طلسمهای گرالت همچنان جذاب و متنوع است و باتوجه به کاربرد حیاتی این نشانها و استفاده درست از هر یک در طی مبارزات، نقش تعیینکنندهای در پیروزی یا شکست پلیر ایفا میکنند. عامل دیگری که به کیفیت این بخش افزوده امکان ارتقای این نشانها و دستیابی به جادوهای قدرتمندتر است که از Igni و سوزاندن دشمنان تا Aard که آنها را با باد به عقب پرت میکند یا سپری موقت در برابر ضربات به نام Quen و دیگر موارد را شامل میشود. نطه قوت مهمتر اینجاست همه این بخشها از تنوع بالایی نیز برخوردار هستند.
از طرف دیگر همانطور که قبلا هم ذکر شده بود، استفاده هوشمندانه از ویژگیهای کنترلر دوال سنس هم بیش از پیش استفاده از این طلسمها را دارای وزن و گیرایی طبیعی ساخته است. کیمیاگری بیشتر نقش یک مکمل حمایتکننده را دارد که کاربر میتواند به کمک آن و ترکیب و ساخت معجونهای مختلف ویچری، در طی مبارزات، قابلیتهای مختلفی به دست آورد. به گونهای که تواند بتواند مواردی مثل نوار سلامت، آسیبپذیری، قدرت ضربات، شوک بعد از ضربه و… را برای مدتی دستخوش تغییر و پیشرفت کند. از این جهت استفاده درست از معجونها به خصوص در درجههای سختی بالاتر و در جریان باسفایتهای سخت دانجنها، برای موفقیت ضروری است. همین عامل عمق و گیرایی بیشتری به مبارزات بخشیده و همچنین استفاده به موقع از خوراکیها و… هم به نوبه خود در بازیابی سلامت و نوار استقامت در جریان نبردها نقش موثری دارند.
در انتها باید ذکر کرد که گیمپلی بازی The Witcher 3 پکیج کامل و تمام عیاری از همهی آن چیزی است که یک بازی نقشآفرینی تاریخساز باید باشد. تمام مکانیکهای گیمپلی جذاب طراحی شدهاند و ما شاهد گستره بیپایانی از فعالیتها و مکانیزمهای مربوط به گیمپلی هستیم. وجود انواع و اقسام فروشگاهها و لذت زندگی و نفس کشیدن در جهانی پویا، گشت و گذار، مبارزات عمیق، طراحی مرحله بینظیر، حل معماها، تعامل با شخصیتها و مکانیزم جذاب انتخاب دیالوگ و تصمیمگیری همگی فقط گوشهای از فعالیتهای جذابی هستند که میتوانید در ویچر انجام دهید. حال امروز و به لطف نرخ فریم بالاتر و برخی قابلیتهای جزئی جدید افزوده شده به گیمپلی مثل منوی دسترسی سریع به طلسمها، این موارد جذابتر از همیشه به نظر میرسند و قطعا توان ساعتهای طولانی سرگرم کردن و به بیان بهتر شیفته کردن و غوطهور کردن کامل هر فانتزیدوستی در جهان بیانتها و سحرآمیز ویچر را دارند.

آوای طبیعت، دریای نبرد و امواج درحتان در همنوایی با نوازندگان قرون وسطایی
در ساحت سمعی Witcher 3 یک شاهکار شکوهمند و عظیم بود و خوشبختانه همین استاندارد صوتی فوقالعاده با قابلیت پشتیبانی از صدای سه بعدی و بهبودهای جزئی دیگر به کنسولهای جدید راه یافته است. وقتی از پویایی و زنده بودن شگفتآور دنیای ویچر سخن میگوییم، منظورمان تنها محدود به کیفیت موسیقی یا عملکرد صداپیشگان نمیشود. بلکه در وهله اول یکی از مهمترین عواملی که باعث شده جهان ویچر به شکل غیرمعمول و بینظیری زنده به نظر برسد، کیفیت صداگذاری و اصوات به کار رفته در آن است. صدای باد، حرکت برگهای درختان، پر زدن پرندهها، نوای آهنگین چکاچک شمشیرها و بریده شدن اعضای بدن سلحشوران، صدای پای زمینهای نمگرفته جنگلی زیر سم اسبان، صدای داد و بیداد تاجران و نوازندههای دورهگرد در بازارچههای شلوغ Novigrad، صدای برخورد امواج دریا و صدها و هزاران افکت صوتی دیگر که در دنیای پهناور Witcher به گوش میرسند، از نهایت کیفیت ممکن بهرهمند هستند.
همین کیفیت بالا و توجه به جزئیات و ملموس بودن تمام و کمال اصوات محیطی و صداگذاری جهان بازی، همانطور که ذکر شد نهتنها در چایگاه خود بینقص است و عملکرد محشری دارد .بلکه علاوه بر آن عملا تبدیل به یکی از مهمترین دلایل پویایی هرچه تمامتر جهان اثر شده و بدون هیچ شک و شبههای در حد بهترین استانداردهای دنیای بازی قرار میگیرد. کیفیت صداپیشگی و نقشآفرینی صدابازیگران هم هیچ کم و کاستی ندارد. این استاندارد بالای کیفی به حدی است که تقریبا امروزه نمیتوان هیچ کاربر باسابقهای را پیدا کرد که کیفیت کار فوقالعاده تیم صداپیشگان Witcher 3 را تائید نکند. جهان ویچر، دنیایی بزرگ و بیانتها با صدها و هزاران کاراکتر اصلی و فرعی است. نکته مهمتر اینکه بدون هیچ شبههای جدای از کیفیت پرداخت داستانی یکی از عواملی که باعث شده که این شخصیتها تا این اندازه در تاریخ بازی ماندگار شوند، همین کیفیت صداپیشگی بازی است.
از صدای خشدار و خستهی گرگ سپید گرفته تا لحن سرد، طعنهآمیز و اغواکننده Yennefer، لحن کوچهبازاری و صدای کلفت Dwarfها تا نوای آهنگین صدای Triss و همچنین صدای گیرا، شجاع و لحن اشرافی Ciri، همگی به بهترین شکل ممکن با شخصیت مورد نظر همخوانی دارند. از این رو کیفیت فوقالعادهای به این بخش افزودهاند. از لحاظ دیالوگنویسی ویچر سه با توجه به اینکه یکی از مکالمهمحورترین عناوین تاریخ بازی است، بدون هیچ شکی اگر تا این اندازه شاهکار نمیبود قطعا ممکن بود به علت جذاب نبودن مکالمات ضربه بخورد و بخشی از پتانسیل خود را از دست بدهد. ولی کیفیت کار صدابازیگران و دیالوگنویسی استادانه، دست در دست هم حتی طولانیترین مکالمات را هم جذاب ساختهاند.
دنیای ویچر، مملو از گونههای مختلف، افراد گوناگون و انواع و اقسام مردم مختلف است. مجموعهای بزرگ و متنوع از خلافکارهای قرون وسطایی تا جادوگران، Elfها و Dwarfها، شوالیهها، پادشاهها و انواع و اقسام موجودات مختلف، از این جهت تنوع لحنها و سبک ادای دیالوگها توسط تیم صداپیشگان تاثیر بهسزایی در مجزا شدن و پویاتر کردن فیگورهای حاضر در این جهان بزرگ برای مخاطب داشته است. در همین جهت باید ذکر کرد که در زمینه صداپیشگی، تمام افراد دست اندر کار در تیم تولید، بهترین عملکرد ممکن را از خود به جای گذاشتهاند و نهتنها جان و هویت خاص خود را به کالبد شخصیتها دمیده و به معنای دقیق کلمه به آنها زندگی بخشیدهاند. بلکه دست در دست هم، حقیقتا یک قارهی پهناور را با صدها انسان و موجود مختلف از هر سن و جنس و جایگاه و طبقهای درست به گوناگونی جهان واقعی خلق نمودهاند.
آلبوم موسیقی Wild Hunt بدون شک یکی از عظیمترین و گوشنوازترین آلبومهای موسیقی تاریخ ویدئو گیم است. آلبومی که نهتنها با قطعات مخصوص مبارزه خود آدرنالین خون پلیر را افزایش میدهد، با قطعات آرامشبخش خود روح او را نوازش کرده و با نواهای غمانگیزش به طور کامل او را در دل سکانسهای غمگین غرق میکند. بلکه در تمام این موارد از استاندارد کیفیی بالایی بهرهمند است، عاملی که تاثیرگذاری تکتک این سکانسها را چند برابر میکند. در کنار این موارد وایلد هانت با ترکهای اتمسفریک خود که هر یک برای یکی از مناطق مختلف قسمتی از جهان بازی ساخته شدهاند. به نوعی این قطعات تم صوتی و ماهیت مخصوص هر یک از این محیطها را خلق مینماید. در همین جهت عامل مذکور تاثیر فوقالعادهای در تمایز بالای حس کاربر هنگام غوطهور شدن در بخشهای مختلف دنیای بزرگ Witcher از دشتهای Velen تا جزایر Skellige داشته است.
آلبوم موسیقی بازی The Witcher 3 نهتنها بهشکلی بیبدیل و بیعیب و نقص وظیفه خود را به انجام رسانده است. بلکه در یکایک لحظات به اثرگذاری سکانسهای مختلف و حس مورد نظر آن لحظه خاص میافزاید و احساس مدنظر را انتقال میدهد. حتی میتوان پا را فراتر گذاشت و اذعان کرد که بدون هیچ اغراقی تعداد بسیار زیادی از قطعات آلبوم موسیقی این بازی در زمره بهترین قطعات قرون وسطایی تاریخ بازی قرار میگیرند که تا به امروز خلق شده و دوستداران موسیقی قرون میانه یا تاحدی دوره باروک، قطعا لذت فراوانی از گوش سپردن به این ترکها حتی در دنیای خارج از بازی خواهند برد.
ترکیب سازهای به کار رفته در خلق آلبوم موسیقی مذکور، غالبا از نیانبان، فلوت، سازهای زهی قرون وسطایی مثل چنگ و سه تار در کنار انواع سازهای کوبهای مثل تمپو و.. تشکیل شده است. اما در این میان شاهد حضور ارکستر و گروه کر و اپرا و قطعاتی هستیم که با همخوانی گروه همخوانان و خواندن سرودهای قرون وسطایی در کنار آوای ویالون و پیانو همراه شدهاند. مواردی که به اثرگذاری هرچه بیشتر این قطعهها و خلق ترک مناسب خاص آن لحظه منجر شدهاند و به تنوع کلی آلبوم موسیقی بازی نیز افزودهاند. جالب اینکه آهنگسازان بازی بهترین استفاده را از هر یک از این سازها و قطعهها و گنجاندن آنها در جای درست خود بردهاند. در نتیجه و باتوجه به کمیت بسیار بالای این قطعات، کیفیت بینظیر آنها تاحدی غیرمعمول و رویایی به نظر میرسد.
خلاصه اینکه آلبوم موسیقی ویچر سه یک ضیافت کامل برای گوشها و تعریف دقیق واژهی گوشنواز است. آلبومی که از انواع ژانرها تا سازها و قطعات را پدر خود جای داده و پوشش داده است و با کیفیت خارقالعاده خود در کنار همخوانی کامل با جهان اثر به مکملی بینظیر برای آن بدل شده است. پر بیراهه نیست اگر که ذکر کنیم Witcher بدون برخورداری از این آلبوم شگفتانگیز، حجم و پتانسیل بالایی از گیرایی و تاثیرگذاری احساسی کلی خود را از دست میداد. از همین رو باید ذکر کرد که حقیقتا این آلبوم موسیقی شاهکار به سادگی در بین بهترین نمونههای تاریخ ویدئو گیم قرار میگیرد و بیشک به کیفیت کلی کار افزوده است. در مجموع نیز باید ذکر کرد که بازی The Witcher 3 یک شاهکار سمعی کامل است و سازندگان در همان نسخه اصلی در تکتک بخشهای مربوطه از موسیقی و صداگذاری تا صداپیشگی و سایر موارد بینقص عمل کرده بودند. حال نیز این کیفیت بالا را حفظ کرده و در بهروزترین حالت خود به طرفداران ارائه کردهاند.

اوج داستانگویی، رویای هر عنوان نفشآفرینی!
داستان Witcher در زمان خود نمونه کاملی بود از آنچه تمام بازیهای نقشآفرینی آرزوی نزدیک شدن به مرزهای کیفی آن را دارند و حتی امروز و با پیشرفت همه جانبه ویدئوگیم هم نمیتوان رقیب چندان سرسختی برای این عنوان ماندگار پیدا کرد. قصه ویچر در برگیرنده یک دنیای بزرگ است که به نوعی تاریخچه، روایتها، رویدادها و اسطورهشناسی و هویت خاص خود را دارد. در بازی انواع و اقسام دستنوشتهها، کتابها، دیوارنوشتهها و نشانهها وجود دارند که بیشک علاقهمندان به روایت محیطی را مجذوب خود خواهند کرد. اما علاوه بر دنیاسازی و اسطورهشناسی کامل و غنی، Wild Hunt شامل صدها کاراکتر فوقالعاده اصلی و فرعی است. هر یک از آنها به شکلی بینقص در جایگاه و به اندازه خود پردازش شدهاند. یکی از مهمترین تفاوتهای ویچر با بیشتر نقشآفرینیهای عظیم نیز در همین موضوع است.
در همین مورد که هرگز کمیت کاراکترها، کیفیت پرداخت آنها را تحط شعاع قرار نداده و به شخصیتپردازی بازی ضربه نزده است. برعکس CD Project Red آن قدر به ترسیم تکتک شخصیتهای فرعی دنیای خود بها داده که بعضا حتی عمیقتر از کاراکترهای اصلی بسیاری از عناوین دیگر از آب در آمدهاند. در درجه اول گرالت به عنوان پروتاگونیست بازی از یک پرداخت کامل، انسانی و تماما خاکستری بهرهمند است. به نوعی گرالت از همان ابتدای داستان یک تعداد اهداف کلی، احساسات مختلف به برخی شخصیتها و انگیزههای خاص خود را دارد. در همین راستا در هیچ کجا مثل قهرمانان دنیای بازی با کلیشههایی مثل نجات دنیا یا کمک به همه، معرفی نمیشود. از آن طرف به مرور که بازی جلو میرود، مخاطب بیشتر خود را در قامت گرالت میپذیرد و همین باعث میشود که همان احساسات و محرکهایی را که گرالت دارد، در اثر همذاتپنداری در خود احساس کند. در این صورت است که مخاطب میتواند با روایت قصه ارتباط بیشتری برقرار کند.
از آن طرف آنتاگونیستهای کوچک و بزرگ ویچر هم اصلا شبیه الگوهای کلیشهای همیشگی آثار مشابه نیستند و در پشت پرده اعمال هر یک از آنها قصهای وجود دارد. به شکلی که وقتی بیشتر با گذشته و انگیزههای آنها آشنا میشویم، دیگر چندان از این کاراکترها متنفر نمیشویم. از این رو جهان و کاراکترهای ویچر به طور کل پرداختی خاکستری و چندبعدی دارند و این موضوع هم در مورد شخصیتهای مثبت و منفی و هم اتفاقات دنیای بازی صدق میکند. علاوه بر این بقیه کاراکترها مثل Ciri، سپس Triss یا Yennefer و در مراتب بعدی امثال Dijkstra، Vesemir، Crach و Baron هر یک جایگاه، پیشینه، ویژگیهای اخلاقی و انگیزههای خاص خود را دارند. معرفهایی که به زیبایی از هم متمایز شده و شخصیت در اثر این تمایز از حالت کاغذی خارج میشود.
درست مثل دنیای واقعی، هیچ کس در جهان ویچر کاری را رایگان انجام نمیدهد و همواره کاراکترها به قصد رسیدن به منفعت خود در بهترین حالت لطف یکدیگر را جبران و به نوعی معامله میکنند. شخصیتهای ویچر به دلیل همین اهداف، پیشینهها و انیگزهها و حتی لحن متفاوت رفتار و گفتار خود، هر یک به جای خود و به اندازه خود به شکلی عمیق و چندبعدی پرداخت میشوند. در ادامه نیز روابط آنها با یکدیگر بر اساس نقشی که در اهداف و برنامههای یکدیگر به عهده میگیرند شکل گرفته و رشد میکند.
گرالت در طی مسیر خود با انواع و اقسام افراد مختلف برخورد میکند و اکثر این مردم در حال شکایت از شرایط اجتماع یا مشکلات شخصی خود هستند. اگر به آنها توهین کنید عصبانی میشوند، از تعریف لذت میبرند و روتین روزمره خود را دارند و به نوعی کاملا رفتاری واقعگرایانه را از خود به نمایش میگذارند. همین پرداخت به جزئیات باعث هرچه گیراتر شدن داستان شده است. CD Project Red به خوبی از افتادن در دام برخی فن سرویسهای رایج آگاه است و با هوشمندی هر یک از شخصیتهای مختلف روایت غولآسای خود را در شرایط محدود و خاصی روبهروی گرالت قرار داده است. بعد اینکه کار گرالت با آنها تمام میشود، معمولا تعدادی مرحله فرعی در جهت جمعبندی خط داستانی آن کاراکتر در دسترس قرار میگیرد. ولی تصمیم هوشمندانه استودیو در آن جاست که به هیچ وجه سعی نکرده تا با طولانی کردن مدت زمان حضور شخصیتهایی که در برخورد اول توان جذب مخاطب بیشتری را دارند و کمکاری روی دیگر کاراکترها، طرفدار جذب کند.
مثلا فردی مثل Dijkstra را در نظر بگیرید، با توجه به اخلاق تند و ظاهر کریه این شخصیت، امکان اینکه مخاطبان در وهله اول به اندازه Triss یا Yennefer یا حتی Emhyr از او خوششان بیاید بسیار کم است. ولی استودیو با پرداخت ظریف خود کاری میکند که پس از مدت کوتاهی همین دیکسترا تبدیل به شخصیتی عمیق و پیچیده شود که اهداف، ترفندها و هویت منحصر به فرد خود را دارد. هویتی که در تطابق با احوال دنیای بازی قابل درک است و از آن طرف تیم سازنده به خوبی و در جای خود گرالت را با این شخصیتها همراه و یا مجددا متحد میکند، آن هم به نوعی که کاملا همه چیز در خدمت هدف داستانی باشد.

مورد دیگر اینکه کاراکتری مثل Cirilla خود به تنهایی به نوعی ستون روایی بازی The Witcher 3 را تشکیل میدهد و کل اتفاقات حول محور او میچرخد. به همین جهت میتوان گفت گرچه حضور او به نسبت برخی شخصیتها ممکن است در بازی کمتر باشد. ولی نقش او در داستان و پرداخت عمیقی که از انگیزه، عواطف، پیشینه و سرنوشت او به عمل میآید، Cirilla را تبدیل به یکی از مهمترین، بهترین و پرداختشدهترین قهرمانهای زن دنیای بازیهای ویدئویی کرده است. شخصیتی که فارغ از جنبههای تبلیغاتی با پرداخت عمیق خود، در مهمترین درجه، توجه و همذاتپنداری مخاطب را به دست میآورد.
ویچر سه دنیایی مملو از شخصیتهای رنگارنگ و متعدد است که همگی به بهترین شکل ممکن پرداخت شده و در جایگاه شایسته خود در طول روایت قرار گرفتهاند. جالب اینکه در همه این بخشها برنامهریزی و پیادهسازی سازندگان به قدری فوقالعاده است که هنوز بعد از گذشت چند سال از عرضه؛ بازی همچنان در ژانر خود بیرقیب و در کلاس بسیار بالایی، ارزیابی میشود. روایت داستانی بازی هم درست مثل شخصیتپردازی در اصل ساز و کاری پیچیده و عظیم است. ساز و کاری که بهترین واژه برای توصیف آن یک پازل روایی غولپیکر و بسیار باکیفیت است که تمام قطعات آن به درستی کنار هم قرار گرفتهاند.
داستان ویچر در طی چند پرده، متشکل از چندین پیرنگ و خرده پیرنگ مختلف روایت میشود که هر یک با همراهی افرادی مختلف در لوکیشنهایی گوناگون اتفاق میافتند. سپس در ادامه و در جریان یک پایانبندی حماسی و استادانه این خطوط متعدد به زیبایی به هم پیوند داده میشوند. در یکی از کتابهای معروف در خصوص فنون داستاننویسی، نویسنده کتاب ذکر میکند که بهترین داستانها آنهایی هستند که با وجود تمام عظمت بتوان شالوده و هسته آنها را در خلال جملهای کوتاه توصیف کرد. ویچر به شکلی تمام کمال از این الگو پیروی کرده است و شروع داستان کاملا ساده و در عین حال استادانه و بر اساس یک برنامهریزی دقیق قبلی است. گرالت در Kear Morhen که قلعه آموزش ویچر هاست در اتاقی مشغول حمام کردن است. بعد از مدتی به محوطه قلعه رفته و بر تمرین سیری نظارت میکند. در ادامه با استاد خود تعامل میکند و به نوعی به شکلی روزمره و شاد زمان خود را سپری میکند.
لحظاتی بعد اما رویای شیرین گرالت تبدیل به کابوسی ترسناک میشود و او در حالت وحشتزده و مضطرب در حاشیه یک جادهی بزرگ در زیر سایه یک درخت عظیم از خواب میپرد. از همین ابتدا مهمترین محرک داستان یعنی نگرانی گرالت برای سیری و اینکه سیری در شرایط خطرناکی قرار دارد به زبان استعاری به کاربر انتقال داده میشود. در ادامه نیز اصلیترین هدف گرالت و پلیر این است که به تکتک مناطقی که Ciri ممکن است از آنها گذر کرده باشد برود، تحقیق کند و ردپا و سرنخهای به جا مانده از سیری را دنبال کند. در نهایت و پس از کند و کاو یک منطقه و تعامل با شخصیتها و… و پی بردن به اتفاقی که برای سیریلا افتاده است، در طی یک فلش بک کوتاه پلیر به جای Ciri بازی میکند و مستقیما متوجه سیر اتفاقاتی که برای سیری افتاده همسو با ماجراجویی Geralt بشود و سپس دوباره در نقش گرالت به دنبال Ciri بگردد. رهگیری ردپای او را ادامه دهد و در کل همین منوال را ادامه دهد.
داستان با یک چنین ایده و کلیت سادهای آغاز میشود اما در ادامه Geralt در یکایک این قلمروها با افراد متعددی مواجه میشود که ممکن است اطلاعاتی از مکان سیری داشته باشند. اما دقیقا مثل دنیای واقعی، این افراد دانستههای خود را به رایگان در اختیار Geralt قرار نمیدهند. در نتیجه ویچر قصه ما مجبور میشود به داستان تعداد زیادی از این افراد، زندگی شخصی و مشکلات آنها گوش کند و در عوض اطلاعاتی که به او میدهند، کارهایی را برای آنها انجام دهد. به این صورت است که این ایده کلی و ساده به شکلی استادانه گسترش یافته است. علاه بر این و در همراهی با شخصیتهای مختلف، پلیر به شکلی همزمان هم با دیگر کاراکترها و دنیای اثر آشنا میشود و هم در راستای هدف اصلی خود پیشروی میکند.
نقطه شگفتانگیز دیگر شیوهای است که استودیو این خطوط و قطعات پازل داستانی بزرگ را جمعبندی میکند. CD Project Red به شکلی هنرمندانه در ثلث سوم داستان، تکتک این خطوط داستانی، شخصیتها و اطلاعاتی را که Geralt جمعآوری کرده به هم پیوند میدهد و در خلال پایانی حماسی سرنوشت لایق و سزاوار تکتک آنها را رقم میزند. مراحل فرعی هم به شکلی هنرمندانه در طی همین جستجوی گرالت در پی سیری در دل داستان قرار داده شدهاند.
این ماموریتها اغلب به شکلی هوشمندانه تاثیر عمیقی در اتفاقات دنیای بازی و پرداخت بیشتر و جمعبندی قصه شخصیتهای فرعی دارند. به طوری که پلیر در طی این مراحل به شکلی کاملتر با زندگی کاراکترها در شمایلی عمیقتر آشنا شده و سرنوشت برخی از مهمترین اتفاقات دنیای بازی را رقم میزند. برای مثال ممکن است گرالت در خلال جستجوی خود در یکی از مناطق و صحبتهایش با یکی از دوستان قدیمی متوجه شود که او مشکلی دارد و یا اتفاقات عجیبی در آن ناحیه در حال وقوع است. در همین راستا به دنبال تحقیق و اکتشاف بیشتر در خصوص این موارد، پایش به اتفاقات جذاب دیگری کشیده شود که در آخر به زیبایی گوشهای از جهان ویچر را به تصویر میکشند.

از این جهت باید گفت روایت بازی The Witcher 3: Wild Hunt بیش از همه چیز شبیه یک پازل و ساختمان عظیم است. داستان بازی استادانه شروع میشود و شاعرانه و تاثیرگذار و در عین حال به شکلی کاملا منطقی خاتمه مییابد. در عین اینکه کلیت سادهای دارد به مرور به بخشهای مختلف قصه پر و بال داده شده و به شکل شاخهشاخه ولی در پی هدفی مشخص سازماندهی میشود. مورد مثبت دیگر در خصوص روایت داستانی Wild Hunt، بالانس و تعادل به کار رفته در خلق تمهای مختلف داستانی و خلق احساسات گوناگون موجود در آن است. در ویچر جدای از اینکه تکتک احساسات و محرکهای مورد نیاز به تاثیرگذارترین شکل ممکن اجرا و به مخاطب ارائه میشوند. نحوه قرارگیری این اتفاقات در کنار هم نیز استادانه است به نوعی که ما در مرحلهای در دل روایتی حماسی کشیده میشویم و با گروه زیادی از سربازان یا هیولاها مبارزه میکنیم.
در ماموریتی دیگر اما درگیر داستانی عاشقانه شده و لحظات آرامشبخشی را تجربه میکنیم. سپس در نمونهای دیگر به داستان غمانگیز و پرسوز و گداز یکی از شخصیتها گوش میسپاریم. نکته جالب اینکه با وجود این حجم گسترده از ژانرها و سبکهای داستانی، ویچر در یکایک این لحظات کیفیت فوقالعاده داستانگویی خود را حفظ میکند. حال چه قضیه در مورد یک نبرد حماسی و آخرالزمانی باشد و چه در مورد یک جشن رمانتیک. فرقی نمیکند کدام سناریو باشد و Witcher همیشه احساس مد نظر خود را به زیبایی در مخاطب ایجاد میکند. به همین علت است که پلیر بارها و بارها با سکانسهای مختلف بازی، هیجان زده شده، مضطرب شده، اشک ریخته و لبخند میزند. و به همین دلیل باید گفت که ویچر به شکلی کامل به اشتهای بیپایان عاشقان خود پاسخ داده است. بازی با روایتی دقیق و استادانه احساسات آنها را درگیر خود کرده و در ادامه به شکلی هنرمندانه با شخصیتها و اتفاقات دنیای خود همراه ساخته است.
و در مجموع باید گقت که ویچر سه یک شاهکار و ابرشاهکار داستانی به تمام معنا است. شاهکاری که باید تا سالها به عنوان کلاس درسی در جهت دنیاسازی، شخصیتپردازی و شیوه روایت داستانی تاثیرگذار و استادانه در سراسر دانشگاههای جهان تدریس شود. اثر فوقالعادهای که هم در زمینه شخصیتپردازی و هم اسطورهشناسی و شیوه روایت، هیچ کم و کاست و ایرادی ندارد. به شکلی که قلب تپنده روایت آن جز لحظاتی معدود در دل ساعتهای طولانی ماجراجویی جذاب، از ریتم نمیافتد. طبیعتا هیچ تغییر خاصی در نسخه نسل نهمی در بخش داستان اتفاق نیفتاده است. جز این که با کاملترین پکیج موجود شامل DLCها و ماموریتهای فرعی اضافه و در کل کاملترین نسخه موجود از بازی مواجه هستیم.

سخن پایانی
در نهایت باید گفت که بازی The Witcher 3: Wild Hunt Complete Edition با حفظ تمام نقاط قوت سابق خود در زمینهی داستانگویی و موسیقی و ارتقای نسبی بخش سمعی موفق به ارائه کاملترین و بهروزترین پکیج موجود از آخرین حماسهی Geralt Of Rivia شده است. از همین رو فرصت بینظیری فراهم آمده تا مخاطبانی که در نسل هشتم موفق به تجربه ویچر سه نشده بودند، حال در بهترین حالت ممکن به تجربهی آن بنشینند. همچنین افرادی که قبلا نسخه نسل هشتم را خریداری کرده بودند با این آپدیت رایگان از تجدید دیدار و خاطرهبازی مجدد خود با یکی از بهترین بازیهای نقشآفرینی تمام ادوار ذوق زده خواهند شد. آن هم این بار روی کنسولهای قدرتمند نسل نهم و در چشمنوازترین حالت ممکن تا به امروز.
گیمپلی با تغییرات جزئی آما کارآمد، دسترسیپذیرتر، روانتر، کاملتر و جذابتر از همیشه شده است. جلوههای بصری هم بهخصوص در زمینه نورپردازی، تراکم بافتها، رنگبندی و طراحی محیطی دچار تحول فوقالعادهای شدهاند. به گونهای حالا عملا با پوشش گیاهی، افکتهای دریا و در کل فیزیک و جزئیات گرافیکی محیطی کاملا نسل نهمی و ارتقایافتهای مواجه هستیم. انیمیشنهای چهره و حرکات اجزای صورت در برخی موارد به اندازه فیزیک و جزئیات موها و خطوط چهره بهبود نیافتهاند. به همین علت و با توجه به استانداردهای امروز ویدئو گیم، کمی کهنه و نتراشیده به نظر میرسند.
از طرف دیگر و بهخصوص در حالت گرافیکی Ray Tracing، بازی با مشکلات فنی متعددی دست و پنجه نرم میکند. از این جمله، میتوان به دیر لود شدن بافتها و دورنماها تا افت فریم شدید در حین مبارزات و برخی لگهای شدید و آزار دهنده اشاره کرد. ایراداتی که عملا تجربه مخاطب را تا حد زیادی مختل کردهاند. حال مورد بدتر اینکه این مشکلات لذت استفاده از جلوههای فوقالعادهای این مود گرافیکی را از مخاطب سلب کردهاند. استفاده از قابلیتهای دستهی دوال سنس به شکلی استادانه و به زیبایی صورت پذیرفته و به درستی تجربه مخاطب از سواری کردن با اسب و مبارزات و در کل سایر فعالیتهای بازی را ملموستر ساخته است. و در انتها باید اعلام کرد که بازی The Witcher 3، یک شاهکار است. شاهکاری که اکنون به لطف تغییرات لحاظ شده در بهترین حالت خود قرار دارد. بدون شک هیچ یک از مخاطبان بازیهای تک نفره داستانی یا عاشقان بازیهای نقشآفرینی از تجربهی The Witcher 3 در نسل نهم پشیمان نخواهند شد.
نقد و بررسی
ٌنسخه نسل نهمی Witcher 3: Wild Hunt
ویچر سه: شکار وحشیانه بدون هیچ شبههای یکی از برترین و دورانسازترین بازیهای نقشآفرینی تمام ادوار است که اکنون به لطف تصمیم سازندگان محترم استودیو CD Project Red با یک Update رایگان در اختیار تمام دارندگان کنسولهای نسل نهم و خریداران قبلی بازی قرار گرفته است و با تغییراتی که کرده حالا زیباتر، کاملتر و چشمنوازتر از گذشته جلوه میکند. پس بدون توجه به اینکه قبلا یک بار یا حتی چندبار در دنیای ویچر غرق شدهاید یا این اولین باری است که میخواهید به این جهان پهناور قدم بگذارید، تجربه ویچر سه یک باید برای تمام نقشآفرینیدوستان است که از قضا کنسول نسل نهمی دارند و تجربه آن بهشدت پیشنهاد میشود.
مثبت
- طراحی فوقالعاده و بینظیر مراحل اصلی و فرعی
- شخصیتپردازی، روایت داستانی و اسطورهشناسی غنی و فوقالعاده
- موسیقی گوشنواز و بیعیب و نقص
- نورپردازی، سایهزنی و پوشش گیاهی در نسخه نسل نهم ارتقای ملموسی یافتهاند
- سیستم مبارزات عمیق و جذاب که به لطف منوی دسترسی سریع، روانتر از قبل شده است
منفی
- جزئیات و انیمیشن چهرهها و حرکات اجزای صورت نسبت به استانداردهای روز نسل نهم در برخی مواقع ابتدایی و در بهترین حالت متوسط به نظر میرسند
- مشکلات متعدد فنی در حالت و ستینگ گرافیکی Ray Tracing
این بازی فراموش نشدنی هست و خیلی خوبه که نقدش کردین اگرچه یکم طولانیه ولی دمتون گرم
Witcher نسل نه واقعا لازم بود دیگه باید پی اس ۵ رو بخرم
ویچر شاهکار تکرار نشدنی تاریخ