زمانی که بازی High on Life در جریان رویداد Xbox و Bethesda به گیمرها معرفی شد، نظر خیلیها را جلب کرد. بازی High on Life که محصولی از استودیوی مستقل اسکوانچ گیمز (Squanch Games) به شمار میرفت، اثری اکشن و شوتر بود که قصد داشت با نوع خاصی از کمدی، مخاطب را با خود همراه کند. اما آیا این تیم توانسته از چالشهای ساخت یک بازی با ایدههای تازه با موفقیت گذر کند؟ در این مقاله و با نقد و بررسی بازی High on Life قصد داریم جواب این سوال را پیدا کنیم. با گیم پالت و ادامۀ این مطلب همراه باشید.
میتوان گفت داستان سطحیترین بخش در بازی High on Life به شمار میرود. در این بازی نقش جایزه بگیری را برعهده دارید که باید با نجات انسانها از چنگ یک کارتل فضایی به نام G3، از مصرف شدن آنها به عنوان یک مادۀ مخدر جلوگیری کند! درحالی که زمین دیگر جایی برای سکونت نیست، شخصیت اصلی داستان باید به سیارههای مختلف سفر کرده و با کشتن اعضای G3 به هدف خود برسد.
این بازی بر روی ایکس باکس سری اس تجربه و بررسی شده است
همراهان شما در این سفر لیزی (Lizzie، خواهر شخصیت اصلی) و تعدادی اسلحۀ سخنگو هستند. ایدۀ قرار دادن سلاحهایی که در هر لحظه فقط حرف میزنند شاید در وهلۀ اول کمی آزاردهنده به نظر برسد، اما ترکیب آن با کلیت بازی به خوبی در این اثر نتیجه داده است. اسلحههایی که در طول بازی جمع آوری میکنید لحن خودشان را داشته و به عبارتی یک شخصیت فرعی به شمار میروند. چنین روندی باعث شده تا بازی در این زمینه روال خستهکننده و تکراری به خود نگیرد. عمده لحظات کمدی که از طریق دیالوگ و موقعیت به سناریو تزریق میشوند، توسط همین سلاحها شکل گرفته است.
برای مثال، اولین سلاح شما که کنی (Kenny) نام دارد و ایفای نقشش برعهده خود رویلند است، شخصیتی پرحرف بوده که در تمام لحظات بازی شما را همراهی میکند. اکثر دیالوگهای کنی شامل کنایه به اشخاص و چیزهای مختلف و حتی خود بازیکن است. در طول بازی چهار اسلحه به دست خواهید آورد که هرکدام شخصیت و کارایی مختلفی دارند. تعامل این سلاحها با یکدیگر سبب شده تا نهتنها بازی سرگرمکننده جلوه کند، بلکه جای خالی صداپیشه برای پروتاگونیست داستان هم حس نشود. شخصیتهای فرعی هم مثل لیزی و جین (Gene) به خوبی نقششان را ایفا میکنند.
رابطۀ این دو کاراکتر با شما و تصمیماتی که باید در قبال هرکدام بگیرید از بخشهای جالب بازی به شمار میرود. کاراکترهای منفی هم حضور پررنگی در این بازی دارند. کارتل G3 رییسی با نام گارمنتیوس (Garmantuous) دارد و سایر شخصیتها هم سربازهای او هستند. اینکه بازی به صورت خطی شما را به دنبال هر کاراکتر میفرستد باعث شده تا کشش چندانی میان شخصیت شما و این بخش از داستان شکل نگیرد. با این حال، به عنوان مهرهها و محرکهای داستانی، حضور کاراکترهای منفی حداقل قابل تحمل است.
شوخیها و لحظات سرگرمکننده بازی همان چیزیست که طرفداران از شخصی مثل رویلند انتظار دارند. با این حال، لذت بردن از این جنس کمدی و شوخیهای متکی بر دیالوگ و موقعیت کاملا به سلیقه شما وابسته است. عملکرد خوب تیم بازیگری هم باعث شده تا انتقال مطلب به بهترین شکل انجام شود.
تمام زد و بندهای داستان و اتفاقاتی که ذکر شد در یک مسیر نسبتا کوتاه و 10 ساعته دنبال شده و با یک چشم بهم زدن تمام میشود. همانطور که گفتیم، بازی از لحن خوبی در بخشهای مختلف برخوردار هست و همان سبک گستاخانۀ محصولاتی چون Rick and Morty را به ویدئو گیم میآورد. اسکوانچ گیمز نمیخواهد با بردن شما به فضا حس خاصی را منتقل کند، بلکه بازی آمده تا صرفا چند ساعتی مخاطب را مشغول خود کند و احتمالا برای همیشه از یاد برود.
در ساخت بازی از موتور گرافیکی Unreal Engine استفاده شده است. بازی High on Life دارای محیطهای مختلفیست که اکثر آنها به صورت غیرخطی در دسترس شما هستند. محیطها به دستههای شهری، جنگلی و صحرایی تقسیم میشوند که به لطف ترتیببندی درست، بازی را در مسیر خوبی قرار میدهند. بازی به طور کل از نظر بصری قابل قبول بوده و ایرادات زیادی را شامل نمیشود. گرافیک هنری در این بازی نقش بزرگی را ایفا میکند. هر محیط دارای رنگبندی خاص خودش هست و این باعث شده تا مخاطب از پیشروی در بازی خسته نشود. انیمیشنها که بخش بزرگی از این اثر را شامل میشوند، از طراحی خوبی برخوردار بوده و رضایت شما را جلب میکنند.
بازی در این بخش میتواند احساسات شخصیتها را به تصویر بکشد و لحظات مختلفی را رقم بزند. البته که این رویه تنها در داستان و برای شخصیتهای سناریو پایدار است. طرز برخورد و لحن هر یک از سلاحها از طریق انیمیشنها نمایش داده شده و بازی در این زمینه نقصی ندارد. HOL در رزولوشن 1080p به صورت 60 فریم ثابت اجرا میشود. البته مشکلاتی از جمله افت و فریم و باگ تجربۀ مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد اما به طور کلی بازی از نظر گرافیک فنی و بصری قابل قبول است.
High on Life روی دو محور “شوخیها” و “گیمپلی” میچرخد. درواقع باید گفت بازی شدیدا به این دو بخش متکی است. High on Life یک بازی اکشن و شوتر اول شخص خطیست که به واسطۀ المانهای مشابه با سایر بازیهای FPS، تجربۀ کوتاه و سرگرمکنندهای را ارائه میدهد. پیشرفت در بازی از طریق پیشروی در مراحل حاصل میشود. جریان بازی به طور کل خوب است و شاید مسیرش تکراری به نظر برسد، اما به واسطۀ عمقی که به تجربۀ شما میبخشد، خودش را از تکرار خارج میکند.
هرچقدر که جلوتر بروید سلاحها، گجتها و آیتمهای مختلفی را به دست میآورید که به شما در مبارزات کمک میکنند. چهار عدد سلاح در اختیار شما قرار میگیرد که هرکدام کارایی خودشان را دارند. اولین سلاح شما در بازی کنی هست که در ابتدا معرفیش کردیم. کنی یک کلت محسوب میشود که گلولههای سبز رنگ به سمت دشمن شلیک میکند. پس از کنی به سوئیزی (Sweezy) دست پیدا میکنید. طراحی سوئیزی به سلاح Needler از سری Halo شباهت زیادی دارد. بعد از سوئیزی هم به ترتیب گاس (Gus) و کریچر (Creature) را به دست میآورید. گاس یک شاتگان است اما کریچر طراحی بسیار متفاوت و عجیبی دارد؛ این اسلحه بچههای خودش را به سمت دشمن شلیک میکند!
هر یک از این سلاحها نیز قابلیتهای جداگانه دارند که بسته به سبک بازی و استراتژی شما در میدان نبرد، به کمکتان میآیند. برای مثال، کنی با گلولههای انفجاری هر کسی را به هوا پرتاب میکند. سوئیزی میتواند زمان را برای مدت کوتاهی متوقف کند. گاس به سمت دشمن تیغههای تیز شلیک میکند و کریچر هم میتواند با یکی از همان بچهها ذهن دشمن را کنترل کند.
به لطف گانپلی خوب، کار با سلاحها لذت زیادی دارد. این معجون را با حرفها و شوخیهای هر یک از اسلحهها ترکیب کنید تا لذتش چند برابر شود. سلاحها فقط وظیفۀ حرف زدن ندارند، آنها در طول مبارزات به شما کمک میکنند و یا یادآور استفاده از قابلیتهای خود میشوند تا به این ترتیب، دست گیمر از این ویژگیها کوتاه نماند.
سیستم مبارزات در بازی استفاده از سلاح گرم، سلاح سرد و عناصر پلتفرمینگ را شامل میشود. جریان و روند رو به جلوی بازی باعث شده تا مبارزات هیچوقت از ضرب نیفتاده و به خوبی دنبال شوند. البته تا زمانی که بازی به یک جمعبندی کلی در این زمینه برسد، کمی طول میکشد. حضور انواع مختلف دشمنان هم چالشهای بازی High on Life را افزایش میدهد.
با اینکه طراحی و تنوع دشمنان در بازی پایین است و هوش مصنوعی آنها هم چندان چالش برانگیز نیست، اما گیمر از کشتن و مبارزه با آنها لذت کافی را خواهد برد. باس فایتهای قرار گرفته در بازی هم از تنوع خوبی برخوردارند. نوع رسیدن به هرکدام متفاوت از دیگری بوده و کشتن هرکدام هم استراتژی خودش را میطلبد. با این حال، باید گفت که شکست دادن باس فایتها اصلا کار سختی نیست.
در طول بازی میتوانید با جمعآوری واحد پولی پزو به آیتمهای مختلفی از جمله آپگرید اسلحه و لباس مخصوص خود دست پیدا کنید. لباس شخصیت اصلی به او امکان دویدن، جهش به طرفین، راه رفتن روی دیوار و یا پرواز با جتپک را میدهد. به واسطه این قابلیتها میتوانید محیطهایی که قبلتر از دسترس شما خارج بود را مورد اکتشاف قرار دهید که بیشباهت به آثار مترویدوینیا (Metroidvania) نیست.
ارتقای سلاحها هم عملکرد کلی آنها را بهبود میبخشد. بخشی از این ارتقاها هم که به صورت ماد فعال میشود، امکانات بیشتری از هر اسلحه ارائه میدهد. با این حال، اجرای دوبارۀ بازی کافی است تا ماد قرار گرفته روی سلاح از بین برود و شما مجددا از طریق منوها به فعالسازی آن مشغول شوید. تمام این قابلیتها در مبارزات، پیشروی در بخشهای پلتفرمر و اکتشاف دنیای بازی به کار گیمر میآیند.
بخش پلتفرمر در High on Life به همان شیوۀ مرسوم و همیشگی وجود دارد. بازی چندان به این قسمت تکیه نکرده و صرفا با استفاده المانهای سکوبازی، زیپلاینها و… هم در طول گیمپلی و هم در زمان اکتشاف آزادانه شما را همراهی میکند. میتوان گفت این بازی با تمام شدن کمپین چیز خاصی برای ارائه ندارد.
پس از اتمام داستان یکسری کار فرعی مثل انجام چالش در دسترس شما قرار دارد. طراحی این چالشها هم در نوع خود جالب است و شما باید به رفتن به یکی از منوها (که در واقع یک فروم است)، آنها را بررسی کرده و انجام دهید. اکثر این چالشها در همان بخش داستانی قابل انجام هستند و بعد از اتمام کمپین، میتوان تنها قسمتی از آنها را پیش برد.
پس از تمام این کارها هم میتوانید در محیطهای نسبتا باز بگردید و به جمعآوری کارتها و باز کردن صندوقچهها مشغول شوید. این بخش نهایتا برای چند ساعت شما را سرگرم میکند و به همین دلیل نمیتوان مدت زمان زیادی را صرف آن کرد.
سخن پایانی
بازی High on Life در مقایسه با آثار همسبکش یک بازی خوب محسوب میشود. High on Life میتواند در دل هواداران FPS جا باز کرده و یا طرفداران جاستین رویلند را راضی کند. با این حال کمبود نسبی محتوا، کاهش تنوع و مشکلات فنی هر از گاهی باعث میشود تا بازی در ارائه حس و حال همیشگی خود ناتوان ظاهر شود. اگر از بینندگان سریالهای Rick and Morty و Solar Opposites هستید و یا به محصولات خلاقانه علاقه دارید، مطمئنا High on Life میداند که چطور شما را درگیر کند. در این میان اگر دنبال یک تجربۀ تازه میگردید و یا دوست دارید پایان سال میلادی را با یک بازی خوب بگذرانید، میتوانید به High on Life فرصتی بدهید.
نقد و بررسی
High on Life
High on Life در مقایسه با آثار همسبکش یک بازی خوب محسوب میشود. HOL میتواند در دل هواداران FPS جا باز کرده و یا طرفداران جاستین رویلند را راضی کند. با این حال کمبود محتوا، کاهش تنوع و مشکلات فنی هر از گاهی باعث میشود تا بازی در ارائه حس و حال همیشگی خود ناتوان ظاهر شود.
مثبت
- ایدۀ قرار دادن سلاحهای سخنگو
- شخصیتهای فرعی و رابطۀ آنها با یکدیگر
- کمدی و شوخیهای جذاب
- گانپلی و مبارزات قابل قبول
- گرافیک هنری خوب و تنوع محیطی مناسب
منفی
- مشکلات فنی اعم از باگ و افت فریم
- بازی پس از داستان چیز زیادی برای ارائه ندارد
- کاهش تنوع دشمنان
بازی خیلی فان هست برای یه بار تجربه بد نیست ممنون نقد منصفانه زیبایی بود البته افت فریم ها با ابدیت به احتمال زیاد درست می شود
دقیقا همینطوره که گفتید. نقد و بررسی بازی پیش از انتشار آپدیت نوشته شده و مشکلات فنی هم به همین علت توی بخش نقاط ضعف فهرست شدن. آپدیت اول و دوم به شدت روی کاهش ایرادات فنی تاثیرگذار بودن و در حال حاضر میشه بهترین تجربه رو از بازی دریافت کرد