سبک ترس روانشناختی بدون شک در صنعت بازیهای ویدئویی پیوندی ناگسستنی با سری Silent Hill دارد. سالها از انشار آخرین نسخه از سری عناوین Silent Hill میگذرد و در طی این سالها بیش از گذشته جای خالی این بازی در دنیای بازیهای ویدئویی احساس میشود. در طی این سالها شاهد خلق آثار زیادی با الهام از این سری بودیم، ولی هیچ کدام از این بازیها نتوانستند فرمول طلایی و تاثیرگذاری عناوین سایلنت هیل را داشته باشند. با بررسی تاریخچه سری Silent Hill با گیم پالت همراه باشید.
تاریخچه سری Silent Hill
با گذشت سالها هنوز هم سری Silent Hill قدرت تاثیرگذاری و ماندگاری بسیاری دارد و شاهد جذب مخاطبان جدیدی به این مجموعه هستیم. در طی یکی دو سال اخیر شایعات و اخبار جدیدی در مورد نسخهی جدید از این سری شنیده میشود. شرکت کونامی (Konami) بهعنوان شرکتی که امتیاز این مجموعه را در اختیار دارد، ساخت نسخهی جدیدی از این سری را تایید نموده است و این تنها خبر موثقی است که فعلا در مورد دنبالهی این سری وجود دارد. با توجه به این موضوع که بهزودی شاهد اخبار جدیدی در مورد دنبالهی این سری خواهیم بود نگاهی به تاریخچه این سری خواهیم انداخت.
در ابتدا بهتر است با هم نگاهی به تاریخچهی شهر این شهر و چگونگی تبدیل شدن Silent Hill به برزخی زمینی داشته باشیم. سایلنت هیل شهری توریستی بود که به دلیل وجود دریاچهی بزرگی که در مرکز این شهر قرار داشت، مورد توجه توریستهای بسیاری قرار گرفته بود. در طول سال در این شهر، تعداد زیادی از مسافرین و توریستها به گردش می پرداختند، در حالی که کسی از راز اصلی شهر خبر نداشت.
این شهر در گذشته دارای زیر زمینهای مخفی بسیاری بوده که محل شکنجه شدن بردگان بسیاری بوده است. محلی که در آن بسیاری از مخالفین فرقههای خرافی شیطانی شهر، شکنجه میشدند و حتی تبعیضهای نژادی بسیاری به وجود آمد و خیلی از بردگان سیاهپوست در این زیر زمینهای مخفی که مردم از آنها آگاهی نداشتند سلاخی می شدند. به خاطر جنایاتی که سالها در این شهر انجام شد، در کنار آداب و رسوم شیطانی، سایلنت هیل و مردم آن درگیر نفرینها و طلسمهای شیطانی بسیاری شدند.
در یکی از تابستانهای گرم که توریستهای بسیاری به این شهر مسافرت کرده بودند و با کشتی در میان دریاچه در حال گشت بودند ناگهان این کشتی در دریاچه غرق شد و تعداد بسیاری از اجساد پیدا نشد. پس از آن برای بسیاری از توریستها اتفاقات عجیبی رخ میداد و کم کم این شهر، شهرت بدی پیدا کرد تا اینکه اتفاق کلیدی بازی اول باعث شد، این شهر متروکه شود.
1 – بازی Silent Hill (1999)؛ آغاز مجموعه سایلنت هیل
سال ها پیش فرقهای زیر زمینی به رهبریت داهیلا گلاسپی (Dahlia Gillespie)، در شهر سایلنت هیل اعضای زیادی را جذب خودشان کردند. آنها اعتقاد داشتند که ناجیشان با انجام یک مراسم مذهبی بر روی زمین ظهور خواهد کرد .آنها اعتقاد داشتند برای اینکار نیاز دارند که فردی رو شناسایی کنند که دارای ذات و خصلتهایی خاص باشد که شیطان و استعداد بزرگی در او دیده شود. بعد از سالها تلاش بالاخره این فرد مورد نظر را پیدا کردند آن هم کسی نبود جز دختر خود داهیلا به نام، آلسا گلاسپی (Alessa Gillespie).
این دختر 14 ساله درون خودش روحی از این شیطان را داشت و اعضای این فرقه تصمیم گرفتند تا از او بخواهند تا او بعد شیطانی خودش را با یک سری اعمال از بدنش خارج کند، اما او قبول نکرد و با آنها به مقابله پرداخت. داهیلا که خودش مسئول این فرقه بود و این شرایط را دید، فرقه و هدفش برای او از دخترش مهمتر بودند، تصمیم گرفت که با ایجاد ترس کاری کند که دخترش این روح شیطانی را از بدنش خارج و به این فرقه تقدیم کند.
آنها آلسا را در طی مراسمی بر روی صفحهای بستند و او را بر روی آتش قرار دادند. تصمیم داشتند تا با انجام اینکار آلسا را مجبور به انجام کاری که میخواستند بکنند.، اما ناگهان همه چیز بهم خورد و آتش از کنترل آنها خارج شد. آتش آلسا را سوزاند و در حالی که همه فرار میکردند، داهیلا توانست جسم سوختهی دخترش که کاملا سوخته ودیگر نمیشد نام انسان بر رویش گذاشت را نجات دهد. در کمال تعجب دخترش هنوز زنده مانده بود و روح شیطانی را با خود داشت!
اما این آتش سوزی بسیار عظیمتر شد و نصف شهر را در خود سوزاند و بسیاری از مردم شهر در این آتش سوختند. پس از این آتش سوزی و اتفاقهایی که پیش از این نیز روی داده بود، زمزمه هایی در شهر دربارهی شیطانی بودن شهر و خیلی از مردم آن شنیده شد. این موضوع باعث شد که بسیاری از مردم شهر را ترک نمایند و سلسله اتفاقات شیطانی بعدی باعث متروکه شدن شهر به مرور زمان گردید. تعداد سکنهی کمی در شهر مانده بودند. داهیلا هنوز مانده بود و دخترش رو به صورت مخفیانه و به دور از چشم دیگران توسط پرستاری به نام لیزا گارلند (Lisa Garland) در بیمارستان Silent Hill نگهداری میکرد.
اما آلسا زیاد دوام نیاورد و مرد. او در هنگام مرگ، روح شیطانیاش را در کالبد فرزندی که تازه به دنیا آمده بود دمید که آن دختر کسی نبود جز شرلی دختر کاراکتر اصلی بازی هری میسون! البته شرلی دختری سر راهی بود و در موقعی که هری و همسرش از این شهر گذر میکردند او را در اطراف شهر پیدا کردند و چون خودشان بچه دار نمیشدند از او مراقبت کردند بدین ترتیب روح شیطانی که این فرقه نیاز داشت از شهر دور شد.
داهیلا تمام این سالها تلاش کرد تا بتواند مراسمش را به پایان برساند اما او هرگز موفق نشد چون آن روح را در اختیار نداشت. شهر به مرور زمان متروکهتر شد تا تبدیل شد به شهری که ما میشناسیم. پس از اینکه شهر متروکه شد و سالهای قبل به خاطر جنایات این فرقه، به شهری نفرین شده تبدیل شد، چهره و ساختار شهر تغییر کرد.
هری و همسرش دختری را که پیدا کرده بودند شرلی نام گذاشتند. آنها شرلی را بزرگ کردند و تنها چند سال بیشتر نگذشته بود که همسر هری درگذشت. داستان بازی از جایی شروع میشئد که به مناسبت تولد شرلی، هری تصمیم دارد شهر سایلنت هیل را به او نشان بدهد. در نزدیکی شهر، ناگهان دختری به وسط جاده میآید و هری کنترل ماشین را از دست میدهد. ماشین به گوشهای منحرف می شود و تصادف می کنند. (آن دختر روح آلسا گلاسپی بود)
پس از آن، هری بعد از چند ساعت به هوش میآید و دخترش شرلی را می بیند که از دست او فرار میکند و هر چه هری او را صدا میزند متوقف نمیشود. هری به دنبال او می رود تا جایی که با موجودی برخورد میکند و آن موجود باعث بیهوشی هری میشود .پس از آن که هری به هوش میآید خودش را در رستوران شهر Silent Hill میبیند که در آنجا پلیسی به نام سبیل بنت (Cybil Bennett) را ملاقات میکند. آن پلیس هری را نجات داد و خودش هم در شهر گم شده بود. از اینجا ماجرای هری در شهر Silent Hill و تلاش او برای پیدا کردن دخترش آغاز میشود.
بازی Silent Hill 1 در سال 1999 توسط شرکت کونامی و استودیوی خلاق تیم سایلنت (Team Silent)، به کارگردانی کیچیرو تویاما (Keiichirō Toyama)، ساخته و منتشر شد. این بازی برای کنسول پلیاستیشن 1 عرضه گردید و در آن سالها که شاهد ظهور عنوان قدرتمندی همچون Resident Evil بودیم، بازی Silent Hill توانست با رویکردی خلاقانه و متفاوت اثری درخورد توجه را منتشر نماید.
یکی از معروفترین المانهای این سری بدون شک مه غلیظی است که در سرتاسر شهر وجود دارد. البته احتمالا اکثر دوستان علت وجود این مه را میدانید که در آن زمان به دلیل ضعف قدرت سختافزاری، تیم سازنده مه را در سرتاسر محیط بازی قرار داده بودند تا مشکلات و نقاط ضعف طراحی را بپوشانند، ولی این موضوع با استقبال بسیاری مواجه و به یکی از نمادینترین عناصر بازی تبدیل گردید. یکی از مسائلی که در زمان انتشار بازی بسیاری جلب توجه کرد پایانهای متفاوت بازی بود.
بازی Silent Hill 1 در Silent Hill قدیمی اتفاق میافتد. چون در شمارهای بعدی قسمتهایی از شهر را خواهیم دید که در زیر پوستهی شهر قدیمی قرار دارند و قسمتهایی که بعد از آتش سوزی بزرگ ساخته شدند. Silent Hill به شهر مجازات گناهکاران تبدیل شد. محلی که همیشه مه آلود بود و موجودات شیطانی در آن قدم گذاشتند، اما هر کسی نمیتوانست این موجودات را ببیند! فردی که گناهان بیشتری داشت موجودات بیشتری را می دید. اگر دقت کرده باشید فرزندان با توجه به معصومیت و گناهان کمتر خیلی راحت در شهر قدم میزدند در حالی که کاراکترهای بازی همیشه با موجودات درگیر بودند.
2 – Silent Hill 2 (2001)
شمارهی دوم این سری بازیها در سال 2001 عرضه شد. این بازی برای پلتفرم رایانههای شخصی و کنسولهای پلیاستیشن 2 و ایکسباکس منتشر شد. کارگردانی این نسخه بر عهدهی ماساشی سوبایوما (Masashi Tsuboyama) بود. بدون شک Silent Hill 2 را میتوان یکی از شاخصترین عناوین در سبک ترس روانشناختی دانست. در این نسخه جدید، بازی خط داستانی متفاوتی را نسبت به نسخهی اولیه در پیش گرفت.
این موضوع در ابتدا نارضایتی هواداران اولین شماره از این مجموعه را همراه داشت. آنها انتظار داشتند داستان بازی جدیدی این سری دنبالهای بر بازی اول باشد. جدا از این موضوع بازی Silent Hill 2 در زمینهی پیشرفتهای فنی و روایی اثری بسیار بزرگ بود که حتی بسیاری از منتقدان خودش را نیز متحیر میکرد.
داستان بازی نسخهی دوم درباره مردی به نام جیمز ساندرلند (James Sunderland) بود که یک روز، نامهای مرموز از همسرش ماری دریافت میکند که به او میگوید که در شهر Silent Hill در انتظار او است. موضوع عجیب این ماجرا این است که همسر جیمز سالها پیش فوت کرده است. جیمز که پس از مرگ همسرش به شدت درگیر فشارهای روحی بود، با وجود این موضوع که در مورد این نامه کامل مشکوک بود باز هم به این شهر متروکه آمد.
جیمز به محض ورود به شهر متوجه فضای عجیب این محل شد. او در شهر چندین نفر دیگر هم ملاقات میکند. اولین فردی که او ملاقات می کند آنجلا است. آنجلا دختری است که دچار نوعی آسیب روحی و فیزیکی است و علت آن به خاطر خاطرهی بدی است که در کودکی دارد. پدر او مردی بود که در کودکی بارها او را مورد آزار قرار داده است. سالها بعد آنجلا دست به اقدامی میزند که دامن او را میگیرد و به همین دلیل راهی این شهر شده است.
پس از آن جیمز لورا (Laura) را در شهر ملاقات میکند. دختری که نماد معصومیت در بازی است. اون تنها کاراکتر بیگناه و معصوم در بازی است که هیچ موجودی را در شهر نمیبیند و به راحتی از این طرف به آن طرف میرود.
اما یکی از مهمترین شخصیتهای بازی ماریا (Maria) است. دختری که جیمز در ابتدا به دلیل شباهتش به همسرش، او را با ماری اشتباه میگیرد. حتی نام او نیز بسیار به همسرش نزدیک است. او با جیمز در بازی همراه میشود و در مقاطعی از بازی جیمز را همراهی میکند. ماریا در اصل مجازات جیمز است تا او را همیشه یاد همسرش بیندازد و او را رنج دهد. جیمز در طول بازی نسبت به او احساس علاقه میکند، اما بارها این موضوع باعث میشود تا شهر او را درگیر مجازات و زجر کند. برای طراحی ماریا از کریستینا آگویلرا(Christina Aguilera) ، خوانندهی آمریکایی، به عنوان مدل استفاده شد. ماریا همچنین در نسخهی ویژهی بازی، خط داستانی Restless Dreams را دارد که میتوانید او را کنترل کنید.
شمارهی دوم بازی داستانی فوق العاده گیرایی داشت و در زمینهی گرافیکی به لطف کنسول پلیاستیشن 2 یک پیشرفت شگفتانگیز داشت. در این نسخه شاهد معرفی یکی از موجودات معروف و ماندگار این سری یعنی Pyramid Head بودیم. این موجود سر دستهی شکنجهکنندگان بردگان در زیرزمینها بوده است. موجودی که کلاهی آهنی بزرگی بر سرش انداخته و ساطوری بزرگ همراهش میکشد.
یکی از نقاط قوت بازی، کاتسینهای انیمیشنی بسیار قوی بازی است که داستان را به خوبی روایت میکند. در رای گیری که در سایت هوادارن برای بهترین موسیقی سری انجام شد این بازی با 53 درصد آرا محبوب ترین بازی این سری است آهنگسازی اکثرا عناوین این سری بر عهده آکیرا یاموئوکا (Akira Yamaoka) بوده است. نکتهی فوقالعاده جالب در مورد این بازی پایانهای شگفت انگیز این عنوان هستند. نحوهی به پایان رساندن بازی یکی از نوآور و پیشروترین مکانیزمها را در دوران خودش داشته است. این بازی 4 پایان مختلف داشت که براساس عملکرد شما در بازی متغیر بود.
3 – Silent Hill 3 (2003)
سومین شماره از این سری بازیها در سال 2003 عرضه شد. داستان این بازی دنبالهی نسخهی اول این سری بود. داستان آن 17 سال پس از رویدادهای نسخهی اولیه روایت میشد. هری میسون دختری را که از شهر Silent Hill پیدا کرده بود را بزرگ کرد و حالا او در سن 17 سالگی قرار داشت. این دختر هدر (Heather) نام داشت. در این بازی ما برخلاف نسخههای قبلی کاراکترهای زیادی را مشاهده نمیکنیم. داستان بازی از اینجا کلید میخورد که کلودیا وولف (Claudia Wolf)، یکی از دوستان قدیمی آلیسا، رهبری فرقه The Order را بر عهده گرفته و تصمیم دارد با کالبد شیطانی که در وجود هیدر قرار دارد مراسم نیمه کارهی داهیلا را تکمیل نماید.
او کاری میکند که هیدر به Silent Hill کشانده شود. بازی از جایی آغاز میشود که هدر برای انجام کاری که پدرش گفته است به مرکز خرید بزرگ شهر میرود و در رستوران ناگهان به خواب میرود و کابوسی میبیند. در آن کابوس در شهر Silent Hill حضور دارد. در این کابوس هیدر در پارک تفریحی شهر قرار دارد، در آن جا با موجوداتی درگیر شده و راهش را به راه آهن شهر باز میکند، ولی ناگهان قطاری از روبرویش می آید و به او میزند و او از خواب میپرد.
هدر برای انجام کاری که پدرش خواسته بود در مرکز فروش به جستجو میپردازد و در این حین متوجه مردی می شود که او را تعقیب میکند. این مرد یک کارآگاه به نام داگلاس کارتلند است که از طرف فرقه مسئول پیدا کردن هدر است. هدر به دستشویی میرود، اما پس از آن متوجه مسدود شدن در دستشویی میشود. او به دنبال راه خروجی از آنجا میگردد و بعد از اینکه راه دیگری پیدا میکند، متوجه حضور موجودات عجیبی در آن محل میشود.
او به اجبار با آنها درگیر و به صورت ناخودآگاه وارد بعد دیگر شهر Silent Hill میشود. در آنجا کلودیا وولف را برای اولین بار ملاقات میکند. وولف به او میگوید که استعداد هدر را نیاز دارد و او آنها را به بهشت رهنمون با دستانی خونین هدایت میکند.
هدر از سخنان کلودیا چیزی متوجه نمیشود و تلاشش را میکند تا از آنجا خارج شود. در این بازه اتفاقاتی برای او رخ میدهد که هدر را ترغیب میکند تا به شهر Silent Hill برود و داستان بازی در شهر ادامه پیدا میکند.
بازی از موتور گرافیک نسخهی قبلی استفاده میکرد. کارگردانی این نسخه بر عهدهی کازوهیده ناکاوا (Kazuhide Nakazawa) بود. بازی در سال 2003 برای پلتفرم رایانههای شخصی و کنسولهای پلیاستیشن 2 و ایکسباکس منتشر شد. بازی ساختار موفق نسخهی قبلی را در پیش گرفته بود و توانسته تمامی المانها را ارتقا بدهد. بازی نسبت به نسخهی پیشین در مسیر پیشرفت قرار داشت. فضاهای بازی بسیار تاریک و عمیقتر شده بودند.
برخی از مراحل ابتکارهای جالبی داشتند. کسانی که سری Silent Hill را بازی کردند به خوبی با فضاهای تاریک آشنایی دارند. هدر پس از ورود به شهر دقیقا به پارک شهر میرود و همان اتفاقی که در خواب دیده بود برایش تکرار میشود، اما اینبار سرنوشت در اختیار خودش است و تصمیم به تغییر سرنوشتی دارد که برای او در نظر دارند.
4 – Silent Hill 4 : The Room (2004)
یکی از زیباترین و متنوع ترین نسخهها از سری عناوین این مجموعه بدون شک این شماره است. بازی در سال 2004 برای پلتفرم رایانههای شخصی و کنسولهای پلیاستیشن 2 و ایکسباکس منتشر گردید. کارگردانی این نسخه بر عهدهی سوگورو موراکوشی (Suguru Murakoshi) بود. بازی Silent Hill 4 : The Room آخرین نسخهای از این سری بود که توسط تیم سایلنت استودیو تولید میشد. در طراحی آن روند متفاوتی در پیش گرفته شده بود. کاملا از همه لحاظ با بازیهای قبلی این سری تفاوت داشت و این تفاوتها واکنشهای مثبتی را نیز به همراه داشت.
داستان زیبا و تنوعی که نسبت به شمارههای 2 و 3 در آن ایجاد شد، این بازی رو به یکی از بهترین عناوین سال 2004 تبدیل کرد. در دورانی که بازی Doom 3 عرضه شد و با گرافیک خاصش و تکنولوژیهای روزش توجه همه را جلب کرده بود Silent Hill 4 با سر و صدای کمی آمد و تب Doom 3 در زمینه بازیهای ترسناک فرو نشاند. اثری که خون تازهای به کالبد این سری تزریق کرد. داستان بازی در مورد هنری (Henry Townshendaowd ) مستاجر اتاق 302 آپارتمانی واقع در جنوب شهر Ashfield است. شهری که با Silent Hill چندین ساعت فاصله دارد.
روزی هنری از خواب بیدار میشود و وقتی تصمیم دارد در واحدش را باز کند، مشاهده میکند در غل و زنجیر شده و بر روی آن نوشته شده است: “از خانه خارج نشو”.
او نمیتواند از خانه به هیچ وجه خارج شود. هر چه در را می کوبد و سر و صدا میکند کسی صدای او را نمیشنود. حتی پنجره ها کاملا کیپ شدهاند. او به شدت وحشت کرده و حتی تلفنش هم دیگر کار نمیکند. راه ارتباط او با دنیای بیرون کاملا از بین رفته و او اکنون در خانهاش اسیر شده است. در حالی که گوشهی اتاقش نشسته و شوکه شده، ناگهان صدایی از حمام واحدش میشنود. وقتی وارد حمام میشود با صحنهی عجیبی روبرو میشود. یک تونل بزرگ در حمام ایجاد شده است. او ابتدا ترس دارد که وارد آن شود، اما اینکار را انجام میدهد و وقتی به انتهای تونل میرسد ناگهان خودش را در متروی شهر Ashfield میبیند که وارد بعد دیگری از دنیای Silent Hill شده است!
داستان بازی از اینجا آغاز میشود. داستان کلی بازی درباره مراسم مذهبی به نام 21 Sacraments است. این مراسم یکی دیگر از رسومی است که در آن با پیش کش کردن قربانی، فردی را احضار میکنند. والتر سالیوان ( Walter Sullivan)، فردی روانی از این فرقه که دوران کودکی را در پرورشگاهی در Silent Hill گذرانده است و در همان دوران داهیلا را ملاقات کرد. والتر در اتاق 302 به دنیا آمد و در همان ابتدا تولد مادرش رها شد. والتر اعتقاد داشت که اتاق 302 مقدس و مادر او در آنجا آرمیده است. داهیلا به او گفت با انجام یک مراسم و قربانی کردن 21 نفر میتواند مادر مقدس را زنده کند.
پدر و مادر واقعی والتر سالیوان 34 سال پیش از داستان بازی در اتاق 302 ساکن بودند. آنها در همان اتاق بچهدار میشوند، اما همیشه درگیر بودند و در مورد بچه با هم مشکل داشتند. بهخصوص پدر والتر بیش از مادرش با این موضوع مشکل داشت. بعد آنها مجبور میشوند که والتر را در آن اتاق در حالی که نوزادی کوچک است تنها بگذارند.
بعد از مدت ها فرانک ساندرلند که گویا پدر جیمز ساندرلند کاراکتر بازی Silent Hill 2، که صاحبخانهی آن آپارتمان است صدای کودکی را در خانه میشنود و والتر را پیدا میکند. والتر را به پرورشگاه کودکان بی سرپرست در شهر Silent Hill میبخشد.
والتر سالهای کودکیاش را در آنجا میگذراند و در همین موقع است که داهیلا که از یتیم خانه بازدید میکند. او به والتر میگوید که مادرش در اتاق 302 آرمیده و او میتواند با انجام مراسمی به نام 21 رسم مادرش را دوبار زنده کند. بعدا که والتر به این فرقه میپیوندد، روش چگونگی این رسم را میآموزد. والتر در 18 سالگی یتیم خانه را ترک کرد و در 19 سالگی خانهای در شهر Pleasant River در نزدیکی Silent Hill ساکن شد. چند سال بعد والتر قتلهایش را آغاز کرد. والتر در سن 24 سالگی 21 Sacraments را آغاز نمود و در ابتدا توانست 10 نفر را به قتل برساند. او قلب تمامی آنها را در آورد و در بدن آنها اعدادی را کنده کاری کرد.
بعد از مدتی پرونده ده قتل سالیوان به معروفترین پروندهی جنایی تبدیل شد و پلیس به شدت به دنبال سالیوان بود. بالاخره توانستند والتر را دستگیر کنند. او را زندانی کرده تا دادگاه برای او برگزار کنند، اما والتر با قاشق سوپ خوری رگ آئریید گردش را قطع کرد و خودش را کشت. خبرنگاری که پیگیر این پرونده بود اعتقاد داشت والتر سالیوان واقعی هنوز نمرده و کسی که خودش را کشت فرد دیگری بود. چند روز پس از خود کشی والتر در آپارتمان 302 مردی با خصوصیات والتر دیده شده که در آنجا مشغول کارهای عجیبی بوده است و دیگر از او خبری نشد.
سه سال بعد دوباره جسدی با قلبی در آورده دیده شد و با همان خصوصیات قتل و پلیس معتقد بود که این تقلید است. ولی آن خبرنگار معتقد بود پلیس اشتباه میکند و به تحقیق در مورد زندگی والتر پرداخت. قبر او را یافت و بر روی آن عدد کنده کاری شده یافت. مانند اعدادی که والتر بر روی بدن افراد کنده کاری میکرد.
چند هفته بعد جسد دو نفر دیگر هم پیدا شد که همان نشانهها را داشتند. داستان بازی از ادامهی قربانیان سالیوان جکایت داشت.
یکی از مهمترین نکات در مورد تفاوت بازی با شمارههای قبلی این بود که در عنوان The Room به هیچ وجه دیگه در شهر Silent Hill قدم نمیزدید. فقط از حفرهای که در دیوار حمام خانه هنری ایجاد شده به یکی از مکانهای درون شهر مستقیما هدایت میشوید. وقتی هنری در خانه حضور دارد نمای بازی به زاویهی دیدی اول شخص تغییر میکند. در زمینهی حمل کردن اسلحه و آیتمها محدودیت دارید و بر خلاف شمارههای قبلی نمیتوانید همهی اسلحهها را با هم حمل کنید. وسایل اضافه رو میتوانید در صندوقچهای در اتاق هنری قرار بدهید و هر وقت خواستید میتوانید از آن استفاده کنید.
هنری در هر سری که با تونل درون حمام به قسمتی از شهر منتقل میشود، در آنجا هدف بعدی سالیوان رو میبیند. البته کاری از دست هنری بر نمیاد جز اینکه خودش رو از این وضعیت نجات بدهد. چون خودش هم یک هدف این مراسم سالیوان است. او در این راه تنها نیست و دختر همسایه او ایلین گالوین هم با او در این ماجرا گیر میافتد.
نکته جالب حضور کاراکتری کودک در بازی است که همان کودکی والتر است این کاراکتر در بعد دیگر دیده می شود و نمادی از معصومیت از دست رفته والتر محسوب میشود.