Assassins Creed Valhalla جدیدترین عنوان از سری محبوب Assassins Creed و پایانی بر سه گانهی نقش آفرینی این سری است که میتوان آن را اوج تبلور و شکوفایی تمام ایدههایی دانست که برای نخستین بار در نسخهی Origins معرفی شدهاند. ایدههایی که از Assassins Creed یک فرنچایز تازه و یک تجربه شگفت انگیز ساختهاند. اما Assassins Creed Valhalla تا چه میزان در این تکامل نقش داشته است. برای دریافت پاسخ این سوال با نقد و بررسی بازی Assassins Creed Valhalla همراه باشید.
تقریبا چهارده سال از انتشار اولین نسخه از سری Assassins Creed میگذرد؛ عنوانی که با نخستین نمایش خود همه ما را شگفت زده کرد و با عرضهی خود دنیای بازیهای ویدئویی و سبک اکشن ماجراجویی را متحول ساخت. طی این سالها شاهد رشد و تکامل سری Assassins و تبدیل شدن آن به یکی از محبوبترین عناوین صنعت بازیهای ویدئویی بودهایم.
این فرنچایز مسیر طولانی را طی کرده است و حال در جدیدترین ماجراجویی خود به سرزمین وایکینگها سفر کرده است؛ سرزمینی که اودین را خدای خود میدانند و رگنار لاتبروگ را به مانند یک اسطوره افسانهای الگوی خود قرار میدهند. اما آیا با وجود عرضه Assassins Creed Valhalla به عنوان آخرین نسخه از سری نقش آفرینی Assassins Creed آیا میتوان عملکرد این مجموعه را موفق ارزیابی کرد؟ در این صورت Assassins Creed Valhalla چه نقشی در این موفقیت داشته است. با نقد و بررسی بازی Assassins Creed Valhalla با گیم پالت همراه باشید تا به بررسی این سوالات بپردازیم.
داستان:
بگذارید بی مقدمه به سراغ داستان بازی برویم. داستان بازی در قرن نهم و در دوران وایکینیگها و حول محور شخصیتی به نام Eivor جریان دارد. قبیله Eivor قصد دارد تا با رئیس قبیله Raven Clan روابط دوستانه برقرار کند. به همین سبب در همان ابتدای بازی شاهد برگزاری جشنی هستیم تا این دو قبیله به یکدیگر نزدیک و نزدیکتر شوند. در همین حین که همه چیز در حال خوب پیش رفتن است، آنها توسط گروهی مهاجم و غارتگر مورد تهاجم قرار گرفته و جشن آنها تبدیل به یک جنگ بزرگ میشود.
در همین حین شاهد هستیم که پدر و مادر Eivor به طرز وحشتناکی توسط Kjotve کشته می شوند اما Eivor موفق می شود به کمک Sigurd که همان پسر رئیس قبیله است، آز آنجا گریخته و از این مخمصه نجات پیدا کند. طی این سالها Evior با هدف انتقام از Kjotve بارها با افراد قبیلهاش به سراغ آن میرود اما تلاش او همیشه نافرجام میماند.
بالاخره پس از سالها و با کمک Sigurd، ایوور موفق میشود تا Kjotve را شکست دهد و انتقام خون پدر و مادرش را از وی بگیرد. بازی سعی نمیکند تا همان قسمت اول داستان را بیش از حد طولانی کند و سعی دارد هر چه سریع تر چپتر اول داستانی را به نتیجه گیری آن برساند. در ادامه شاهد ورود پادشاه نروژ هستیم کسی که تصمیم میگیرد تا جنگ را کنار گذاشته و تمام قبایل را تحت پادشاهی خود با یکدیگر متحد کند.
در این میان رئیس قبیلهی Raven Clan نیز تصمیم میگیرد تا تاج و تخت خود را کنار گذاشته و با پادشاه نروژ متحد شود. این تصمیم البته با واکنش منفی از سوی Sigurd پسر او مواجه میشود که رویای جانشینی پدر و تاج و تخت پادشاهی را در سر میپرورانده است. آنها یا باید قوانین جدید پادشاهی نروژ را پذیرفته و از جنگ و خونریزی کنار بکشند و یا اینکه برای تحقق رویاهای خود برای همیشه نروژ را ترک کنند.
Sigurd و Eivor تصمیم میگیرند تا راه دوم را انتخاب کنند. آنها تصمیم میگیرند تا به انگلستان مهاجرت کرده و قبیله Raven Clan و تاج و تخت پادشاهی وایکینگ ها را در سرزمینهای انگلستان گسترش دهند. در همان ابتدای داستان شاهد معرفی دو شخصیت Basim و Haytham هستیم که در واقع دو Assassins هستند. از نظر تایم لاین، داستان بازی Valhalla پس از بازی Assassins Creed Origins و قبل از بازی Assassins Creed 1 جریان دارد. بنابراین بدیهی است که شکل گیری اساسینزها که در Assassins Creed Origins آغاز شده بود هنوز در مراحل اولیه خود قرار داشته است.
در حقیقت این دو نفر جزو گروه Assasinsها هستند که در بازی با نام Hidden Ones شناخته میشوند , همراه با Sigurd به قبیله Raven Clan آمدهاند ;i البته در شکل گیری اتفاقات داستانی نقش تاثیرگذاری دارند. در طول بازی شاهد این هستیم که بسیم و هایتم سعی می کنند تعالیم Assassinsها را نیز به Eivor بیاموزند در عین حال Eivor نیز تلاش میکند تا به آنها برای نابودی گروه The Order که در حقیقت دشمنان اصلی اساسینزها محسوب میشوند کمک کند.
در طول داستان بازی شاهد ملاقات با شخصیتهای تاریخی بسیاری همچون برادران رگنارسون (پسران رگنار لاتبروگ)، پادشاه Harald و همچنین شخصیت Rollo هستیم که اگر سریال وایکینگها را مشاهده کرده باشید، حتما با این شخصیتها آشنا هستید. به علاوه در طول داستان، Eivor رویاهایی را مشاهده میکند و در طی این رویاها و اتفاقات داستانی مرتبط با آن، شاهد ورود به سرزمینهای خیالی ازگارد و یوتنهایم هستیم.
به دنبال ورود به این سرزمینها، با بسیاری از اساطیر نام آشنای افسانههای نورس ملاقات خواهیم کرد؛ از اودین خدای نورس گرفته تا ثور، لوکی، فریا و بسیاری از شخصیتهای دیگر. این بخش از داستان و گیمپلی بازی را میتوان یکی از بهترین بخشهای آن به شمار آورد، جایی که حتما طرفداران افسانههای نورس اوقات جذابی را پشت سر خواهند گذاشت.
یکی از نکات مثبت داستان و گیم پلی بازی Assassins Creed Valhalla، ایجاد قوسهای داستانی مختلف در بازی است. هدف اصلی شما در بازی این است که متحدان بیشتری در انگلستان پیدا کنید. برای این کار باید به سراغ متحدان خود بروید و برای جلب رضایت آنها به این افراد کمک کنید. هرکدام از متحدان شما دارای خط داستانی مخصوص به خود هستند. برای اینکه بتوانید اعتماد آنها را جلب کرده و با آنها متحد شوید باید خط داستانی و ماموریتهای مربوط به هر کدام را به پایان برسانید.
در عین حال این موضوع یک نکته منفی نیز محسوب میشود. این کار باعث طولانی شدن بیش از حد بازی شده است. به طوری که تنها برای اتمام بخش داستانی بازی به حدود 100 ساعت زمان احتیاج دارید. این موضوع با توجه به دیالوگهای پر تعدادی که در هنگام مکالمه با هر شخصیت رد و بدل میشود، میتواند بازی را پس از مدتی به تجربهای کسل کننده و تکراری مبدل کند. اما موضوعی که باعث میشود تا پایان بازی، داستان آن را همچنان دنبال کنیم، رابطه میان Sigurd و Eivor است. رابطه میان Assassinsها و Sigurd و تمایل ایوور به رهبری قبیله باعث کشمکشها و چالشهایی میان او و Sigurd میشود که در میانهی راه داستان بازی را جذابتر میکنند.
همچنین سازندگان تصمیمات داستانی مهمی را در روند بازی قرار دادهاند که میتواند سرنوشت هر یک از شخصیتهای بازی را تغییر دهد البته انتظار نداشته باشید که تصمیمات شما روند داستانی بازی را به طور کامل تغییر دهند ولی در مجموع می توان عملکرد یوبیسافت را در این زمینه مثبت قلمداد کرد. تصمیماتی که در طول بازی در رابطه با برخی شخصیتهای آن اتخاذ میکنید، میتوانند سرنوشت آنها و به طور کلی پایان بندی داستان را تغییر دهند. البته انتظار داشتیم بازی در رابطه با مرگ یا زندگی یا سرنوشت برخی از شخصیتهای دیگر نیز تصمیم را به ما واگذار کند. بنابراین باید در انتخاب دیالوگهای خود بسیار دقت کنید.
در جریان بازی، به مانند نسخههای قبل نیم نگاهی به داستان دنیای مدرن نیز خواهیم داشت. شخصیت اصلی دنیای مدرن بار دیگر لایلا حسن نام دارد؛ کارمند سابق Abstergo که همچنان به دنبال یافتن Isu Artifact است. متاسفانه بخش دنیای مدرن به مانند نسخههای قبل آن طور که باید و شاید جذاب از آب در نیامده است؛ حتی ورود لایلا به دنیای وایکینگها و مشارکت او در برطرف کردن ناهنجاریهای مربوط به Animus نیز نتوانسته به جذابتر شدن دنیای مدرن کمکی کند. به همین دلیل ممکن است شما نیز این بخش را به طور کامل نادیده بگیرید و سعی کنید تا از تجربهی بازی در نقش ایوور لذت ببرید.
گیم پلی
بازی Valhalla به مانند دو عنوان دیگر این مجموعه نقش آفرینی است. بنابراین هستهی اصلی گیمپلی دو نسخهی قبلی حفظ شده اما همان طور که گفتیم Valhalla گیمپلی این سری را به تکامل و بلوغ رسانده است. در عین حال با توجه به اینکه بازی حول محور وایکینگها جریان دارد، شاهد تغییراتی نیز هستیم. اولین تغییری که به چشم می خورد افزایش سرعت مبارزات بازی است. وایکینگها مبارزانی سریع و بی رحم بودهاند که از تبر به عنوان سلاح اصلی استفاده میکردند. با توجه به استفاده از تبر به عنوان سلاح اصلی، بدیهی بود که مبارزات بازی در این نسخه از سرعت بالاتری برخوردار باشد.
یکی دیگر از تغییرات بزرگ این نسخه را میتوان به سیستم مهارتهای بازی مربوط دانست. جایی که شما میتوانید مهارتهای ایوور را در ساخهی مخفی کاری و سلامت و مبارزات ارتقا دهید. هر کدام از این شاخه مهارتها، خود دارای زیر شاخههای متفاوتی هستند که زنجیر وار به یکدیگر متصل شدهاند. به مانند نسخهی قبل در این نسخه نیز قادر هستید تا Abilityهای ویژهای را برای شخصیت Eivor آنلاک کنید که این قابلیتها به مانند پرتاب تبر در مبارزات بسیار کاربردی هستند.
در بازی Assassins Creed Valhalla شاهد بازگشت سلاح معروف هیدن بلید پس از یک غیبت کوتاه هستیم. به هنگام مخفی کاری میتوانید از این سلاح استفاده کرده و مخفیانه دشمنان بازی را از پای در آورید. متاسفانه بر خلاف بخش اکشن بازی، مخفی کاری در بازی آنچنان که باید و شاید جدی گرفته نمیشود و استفاده از هیدن بلید نیز در بازی بسیار محدود است.
سلاحهای متنوعی در بازی وجود دارند که میتوانید در مبارزات از آنها استفاده کنید از انواع تبر و نیزه تا انواع تیر و کمان. یکی از نکات مثبتی که در این زمینه در بازی شاهد آن هستیم این است که هر سلاحی که در بازی به دست می آورید قابل ارتقا هستند. شما میتوانید با جمع آوری منابع، سلاح خود را تا آخرین سطح ممکن ارتقا دهید. این موضوع در بازی قبلی یعنی Odyssey تبدیل به یک معضل شده بود زیرا سطوح متفاوتی از هر سلاح در بازی وجود داشت. این مشکل خوشبختانه در بازی Valhalla حل شده است.
اگرچه نبردهای تن به تن با ساکسونها در سرزمین انگلستان در نوع جذاب است اما سازندگان از گیمپلی بازی بر روی کشتی نیز غافل نشدهاند. نخست اینکه دیگر خبری از کشتیهای تا دندان مسلح در بازی نیست. زیرا وایکینگها دریانوردان خوبی بودهاند و از کشتیهای خود برای سفر به سرزمینهای دیگر یا حمله و غارت استفاده میکردند ولی اساسا در نبردهای دریایی شرکت نداشتند. در بازی Valhalla نیز به همین صورت است البته قرار نیست تنها با کشتی بدون هدف در آبهای انگلستان پرسه بزنید بلکه سازندگان فعالیتهای جانبی را نیز در این زمینه تدارک دیدهاند.
به عنوان مثال میتوان به Raidها اشاره کرد. شما میتوانید با کشتی خود به جزیرههای کوچک و بزرگ رفته، به آنجا یورش ببرید، منابع را غارت کنید سپس آنجا را به آتش بکشید. در حقیقت Raidها از جمله فعالیتهای جانبی فوق العاده سرگرم کنندهای هستند که میتوانند ساعتها شما را به خود مشغول کنند. اگرچه شاید پس از هر Raid بارها از نظر اخلاقی خود را سرزنش کنید که چرا سربازان بی گناه را کشته و مردمان بیگناه آن جزیره را آواره کردهاید؛ اما هر چه باشد با وایکینگها روبرو هستیم.
در زمینه فعالیتها و ماموریتهای جانبی میتوان سازندگان را تحسین کرد. در هر شهر یا منطقه ای که وارد میشوید و به طور کلی در دنیای بازی، شاهد انبوهی از ماموریتهای فرعی هستیم. این ماموریتهای فرعی که البته از همان کشور نروژ آغاز میشوند و در نوع خود بسیار سرگرم کننده هستند. هرکدام از این ماموریتهای جانبی، خط داستانی منحصر بفرد و مخصوص خود را دارند و جالب است بدانید پس از انجام نزدیک به 100 ماموریت، نتوانستم حتی یک ماموریت تکراری در میان انبوهی از این ماموریتهای فرعی پیدا کنم که جای تحسین دارد.
علاوه بر ماموریتهای فرعی، دنیای بازی مملو از فعالیتهای جانبی است. اگر زمانی از ماموریتهای داستانی یا فرعی بازی خسته شدید میتوانید به سراغ این فعالیتها بروید. این فعالیتها انواع مختلفی دارند. از پیدا کردن گنجهای مخفی، مبارزه با افراد وفادار و باقیمانده از ارتش رگنار لاتبروک که قصد دارند به والهالا و نزد رگنار بروند، شکار حیوانات افسانهای، یافتن ارتش باستانی و از میان برداشتن آنها، ماهیگیری، ساخت و ارتقای کمپ و بسیاری از موارد دیگر.
یکی از جذابترین بخشهای مبارزات بازی، باسفایتهای آن هستند که بیشباهت به سری سولز نیست. شما در این باسفایتها باید تمام حرکات دشمن روبروی خود را زیر نظر بگیرید، حملات و ضربههای او را شناسایی کنید و در مواقع مناسب عکس العمل نشان دهید. دائما باید از ضربات آنها جاخالی داده و در فرصت مناسب به آنها ضربه بزنید. چیزی که مبارزات را چالش برانگیزتر میکند، نوار استامینای Eivor است که امکان عکس العمل در زمان مناسب را از شما میگیرد.
گرافیک:
از نظر بصری، نمی توان منکر زیباییهای بازی Valhalla شد. بازی Valhalla از نظر بصری حتی بر روی کنسول پلی استیش 4 نسل هشتمی نیز باشکوه به نظر میرسد چه برسد به کنسول پلی استیشن 5. به لطف استفاده از موتور آنویل، دنیای بازی واقعا گسترده و پهناور است.
چه کشور نروژ که در اطراف با کوههای پوشیده از برف و دریای یخ زده محاصره شده است چه کشور انگلستان که اکثرا با شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ احاطه شده و چه حتی در دنیای خیالی ازگارد و یوتنهایم، همگی به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده شدهاند و از جرئیات بسیار خوبی برخوردارند. تنها کافی است هنگامی که در نروژ هستید پس از یک برف سنگین شبانه، در هنگام طلوع صبح به قله کوه یا به کنار یک رودخانه بروید و نظارهگر تابش نور خورشید بر روی آبهای روان و تکههای یخ باشید تا از این زیبایی بی حد و حصر لذت ببرید.
اما یکی از اشکالاتی که به طراحی دنیای بازی وارد است مربوط به کشور انگلستان می شود. همان طور که گفتیم کشور انگلستان با شهرها و روستاهای بزرگ و کوچک و در اطراف نیز دشتهای سر سبز و رودخانههای منتهی به دریا احاطه شده است. اما با توجه به بزرگی و پهناور بودن انگلستان اکثرا شاهد بافت و طراحی مشابهی هستیم و انگار که یک شهر یا یک روستا با شهر یا روستای دیگر تفاوت چندانی از نظر جزئیات و طراحی ندارند. این موضوع فقط مختص شهرها یا روستاها نیست بلکه وقتی به جنگلها و دشتهای اطراف میروید نیز همین قضیه صدق میکند. البته در این زمینه استثنائاتی هم وجود دارد.
این موضوع حتی وقتی بتوانید به شمال انگلستان سفر کنید نیز بیشتر خود را نمایش میدهد. این منطقه آب و هوا و ستینگی مشابه با کشور نروژ دارد. گویی انگار کشور نروژ را عینا کپی کرده و در این منطقه قرار دادهاند. به نظر میرسد سازندگان در این موارد دقت و سلیقه زیادی به خرج ندادهاند. شاید بهتر بود در برخی مناطق انگلستان شاهد باقت و طراحی متفاوت یا ستینگ کاملا متفاوتی بودیم که آن را از سایر مناطق متمایز می ساخت.
اما در زمینه طراحی چهره شخصیتها باید گفت که سازندگان هر جه در توان داشتهاند را گذاشته تا وایکینگها را به طرافت و دقت هرچه تمام تر و با جزئیات بالایی طراحی کنند.
در زمینه عملکرد، Valhalla اولین نسخهای است که نرخ فریم شصت را هدف قرار داده است. این بازی بر روی کنسولهای نسل نهمی نرخ فریم 60 را ارائه میدهد اما در برخی موراد شاهد افت فریمهایی نیز هستیم. به خصوص در نبردها و یا هنگامی که از محیطهای بسته به دنیای بازی باز میگردید،این افت فریمها بیشتر به چشم میآیند. اما در مجموع کنسول پلی استیشن 5 نسبت به کنسول ایکس باکس سری ایکس عملکرد پایدارتری را ارائه میدهد.
به علاوه مدت زمان باگذاری در نسخه پلی استیشن 5 بازی بسیار کاهش یافته است. در صورت کشته شدن و شروع مجدد بازی و یا حتی در هنگام Fast Travel، حداکثر 10 ثانیه طول میکشد تا دوباره به بازی بازگشته و کنترل ایوور را به دست بگیرید. البته طبق تجربهای که ما داشتیم، اگر بخواهید میان کشورهای نروژ یا انگلستان سفر کنید، مدت زمان باگذاری بازی به 12 الی 13 ثانیه میرسد اما در مجموع نسبت به نسخهی پلی استیشن 4، بازی بر روی پلی استیشن 5 دارای بارگذاریهای بسیار کوتاهی است که شما را شگفت زده میکند.
موسیقی و صدا گذاری
موسیقی بخشی است که بازی Valhalla را به یک عنوان استثنایی تبدیل میکند. موسیقیهای بازی توسط Sarah Schachner ،Jesper Kyd و Einar Kvitrafn Selvik ساخته شدهاند. موسیقیهای بازی کاملا ستینگ بازی و گیمپلی آن همخوانی دارند. کشور انگلستان دارای شهرها و روستاهای زیادی است. اگر در هر شهر به بلندتین نقطهی آن یعنی Viewpoint بروید، میتوانید از آنجا نگاهی به منطقه مورد نظر بیاندازید و مکان گنجها و یا آیتمها را در نقشه خود پیدا کنید.
موسیقیهایی که در هنگام فتح Viewpointها پخش میشوند آنقدر خوب هستند که دلتان نمیخواهد آنجا را ترک کنید. تنها دلتان میخواهد مدت طولانی در آنجا بمانید و به آن موسیقی گوش دهید. نکته جالب اینکه هر شهر تم مخصوص به خود را دارد یعنی موسیقی که شما در یک شهر میشنوید با موسیقی که در شهر دیگر (در برخی ماموریتهای خاص و Viewpointها) پخش میشود کاملا متفاوت است.
اما چیزی که گشت و گذار در آبها را خاص میکند نه کشتی وایکنیگها و نه فعالیتهای جانبی، بلکه آوازها و داستانهایی است که توسط خدمه کشتی نواخته و یا روایت میشود. شما میتواند به خدمه کشتی خود بگویید که یک موسیقی برای شما بنوازند و یا یک آواز بخوانند و یا حتی داستانی برای شما روایت کنند. مطمئن باشید اگر یک بار این کار را تجربه کنی دیگر دلتان نمیخواهد به خشکی بازگردید.
از نظر صداگذاری، صداگذاری شخصیتهای اصلی و حتی فرعی و یا حتی مردم عادی که در خلال ماموریتهای جانبی با آنها روبرو میشوید فوق العاده کار شده است. به نظر من اوج کار صداگذاری بازی زمانی مشخص میشود که به یکی از Raidها بروید و مشاهده کنید که چطور وایکینگها سعی میکنند تا با فریادهای خود رعب و وحشت ایجاد کنند و در این صورت به دقت و کیفیت کار صداگذاری بازی پی ببرید. اما موضوعی که از ارزش این صداگذاری کم میکند حالت چهره شخصیتهاست. ساده بگویم در اکثر موارد شخصیتهای بازی تنها یک صدا هستند و در حالات مختلف، چهره آنها کاملا مصنوعی است و هیچ تغییری نمیکند.
سخن پایانی:
Assassins Creed Valhalla تبلور ایدههای خلاقانهای است که این بازی را نسبت به دو عنوان قبلی خود، به تجربهای کاملتر مبدل میکند. انتخاب وایکینگها به عنوان تم اصلی بازی تصمصمی بسیار هوشمندانهای بود که نقش مهمی در جذابیت و سرگرم کننده بودن بازی ایفا میکند. Valhalla یک عنوان نقش آفرینی و ماجراجویی سرگم کننده است که تلاش کرده گیمپلی نسخههای کلاسیک و جدید را با هم ادغام کند و تجربهای را ارائه دهد که برای هر دو دسته از طرفداران سری کلاسیک و مدرن رضایت بخش باشد.
بازی میتوانست از المانها و مکانیکهای سری کلاسیک از جمله هیدن بلید بهره بیشتری ببرد اما متاسفانه در این زمینه ناامید کننده ظاهر شده است. اما اگر به دنبال یک عنوان سرگرم کننده در سبک نقش آفرینی هستید، که کمی اوقات خود را با آن پر کنید، Valhalla عنوانی به شدت سرگرم کننده و جذاب است که تجربهی آن به هر بازیبازی پیشنهاد میشود.