لندن بدون شک حال و هوای متفاوتی با شهرهایی که معمولا در بازیها مشاهده میکنیم دارد. بازی Last Stop در انتقال آن حس یک مکان تاریخی با فرهنگی غنی فوقالعاده عمل میکند. لندن این بازی به مکانی عالی برای روایتی جذاب تبدیل میشود. به شخصه یک روایت جذاب میتواند به مانند خامهی روی کیک باشد. پس وقتی فهمیدم که توسعهدهندگان Virginia مسئول ساخت Last Stop هستند، به شدت هیجانزده شدم. اما آیا این بازی در تکرار اثر قبلی استودیوی Variable State موفق بوده است؟ در ادامه با گیم پالت و بررسی بازی Last Stop همراه باشید.
Last Stop یک بازی علمی-تخیلی است که در لندن امروزی جریان دارد. در این بازی شما سه پروتاگونیست متفاوت را کنترل میکنید که هر کدام شش چپتر مجزا دارند. اول از همه Donna را داریم. یک دختر دبیرستانی که به همراه دوستانش تصمیم به تعقیب یک مرد مرموز را میگیرد. Meena یک جاسوس بوده که به دنبال یک ترفیع است و همزمان در رابطهی خود با همسر و فرزندش مشکلاتی دارد. در نهایت هم John را داریم. یک پدر مجرد که برای دخترش هشت سالهاش هر کاری میکند. این سه داستان روزمره را با یک پورتال بیگانه ترکیب کنید تا به روایت جذابی برسید.
ایستگاه آخر سه شخصیت
Last Stop در ابتدا صرفا دنبالکنندهی فعالیتهای روزمرهی شخصیتهایش است. در سکانسی شاهد غذا دادن Meena به پرندگان هستیم و در سکانس بعدی هم John دخترش را به مدرسه میبرد. اگر چه این لحظات معمولی هستند، اما از آنها به عنوان فرصتی برای پردازش شخصیتها استفاده میشود. حتی صفحهی انتخاب چپتر بازی هم که نشاندهندهی هر سه شخصیت در ایستگاه قطار است، قسمتی معمولی اما ضروری از زندگی در شهری بزرگ را ضبط کرده است. سفر از یک سمت شهر به سمتی دیگر، محاصره شده با افرادی که ممکن است هرگز آنها را بیشتر از این چند دقیقه نشناسید.
در Last Stop میتوانید داستان هر کدام از شخصیتها را به هر ترتیبی که دوست دارید تجربه کنید. من اول داستان Donna را کامل به پایان رساندم و سپس به سراغ شخصیتهای دیگر رفتم. از انتخاب چنین روشی خشنودم. چرا که هر کدام از داستانها با دیگری حال و هوای متفاوتی دارد. البته تم ماورالطبیعه بازی هر سه داستان را به هم متصل میکند. اما Last Stop در هستهی خود راجع به ارتباطات انسانی است. راستش را بخواهید نحوهی تعامل انسانها با یکدیگر از هر پورتال بیگانهی دیگری جذابتر است.
اگر چه Meena با توجه به یک مامور دولتی بودن در ابتدا جذابترین خط داستانی را دارد، شرایط John و Donna هم داستان آنها را به اندازهی هر ماجرای جاسوسیای درگیرکننده میکند. اکثر روایت بازی واضح است، اما Last Stop به هوش بازیباز احترام گذاشته و همه چیز را با قاشق به خورد شما نمیدهد. ممکن است در انجام عملی معمولی مثل مرتب کردن نامههای یک شخصیت، متوجه نکتهای در مورد زندگی او شوید که پیش از این نمیدانستید. همچنین در طول داستان هر شخصیت با NPCهایی از داستان شخصیتهای دیگر روبهرو میشوید.
گیمپلی Last Stop
متاسفانه نمیتوانم تحسینی مشابه با داستان را برای گیمپلی Last Stop ارائه دهم. گیمپلی بازی ساده است و در اکثر مواقع به راه رفتن از نقطهی A به نقطهی B خلاصه میشود. بعضی وقتها بازی به شما اجازهی انجام کارهای کمی پیچیدهتر راه میدهد. اما در نهایت به نظر میرسد که گیمپلی عملا در Last Stop وجود ندارد. این بازی احتمالا برای کسانی که گیمر حرفهای نیستند مناسب باشد. اما اگر روایت و شخصیتهای بازی شما را جذب نکنند، هیچ چیز دیگری در Last Stop برای شما وجود ندارد. هیچ مسیر جانبی برای گشت و گذار شما وجود ندارد و خبری از مکانیکهای پیچیده و عمیق هم نیست.
راستش را بخواهید صحبتهای من راجع به گیمپلی در همین حد است. بازی شامل سکانسهای QTE هم میشود و Variable State در این زمینه از عناوینی مثل Heavy Rain و Detroit: Become Human الهام گرفته است. البته تنش موجود در این سکانسها اصلا در حد بازیهای Quantic Dream نیست، اما به نظر من بهتر از هیچ است.
سبک هنری Last Stop
یک تصمیم عمدی دیگر که در توسعهی بازی گرفته شده، انتقال سبک مینیمالیستی گیمپلی به طراحی هنری بازی است. محیطهای بازی شدیدا ساده بوده و از رنگهای بلوکی برای جانبخشی به آنها استفاده شده است. برخی از صحنهها ظاهر بسیار بهتری از سایرین دارد، اما چنین سکانسهایی بسیار پراکنده هستند. این مهم به مدل شخصیتها هم سرایت کرده است. در حالی که شخصیتهاd اصلی نسبتا طراحی خوبی دارند، NPCها حتی در بسیاری از مواقع فاقد صورت هستند. این تصمیمات قطعا از سوی Variable State است، اما به نظرم کمی در این زمینه زیادهروی شده است.
در حالی که بازی میتواند بعضا ظاهر بدی داشته باشد، عملکرد صداپیشگان هرگز شما را ناامید نخواهد کرد. استعداد دوبلورهای Last Stop برای چنین بازی کوچکی واقعا شگفتانگیز است. حتی بعضی NPCها هم شما را از این لحاظ خشنود خواهند کرد. پر واضح است که تمرکز اصلی Variable State بر روی روایت و جوانب مختلف آن بوده و به همین سبب صداگذاری شخصیتها توجه ویژهای دریافت کرده است. معمولا در دیالوگها توانایی انتخاب بین سه گزینهی مختلف را دارید. این انتخابها تاثیر زیادی بر روی داستان ندارند، اما باعث واکنش متفاوتی از سوی NPCها میشوند.
سخن پایانی
با این اوصاف باید گفت که Last Stop عنوانی نیست که انتخابهای شما در آن اهمیتی داشته باشد. میتوانید هر دیالوگی که میخواهید را انتخاب کنید و نتیجه یکسان خواهد ماند. هر شخصیت دو مسیر داستانی دارد که به دو پایان بسیار متفاوت ختم میشود. اما خبری از روایت شاخهشاخه با پایانهای متعدد نیست. پس از روایت قوی Last Stop، نقش داشتن در سرنوشت شخصیتهای بازی کمی آرامشبخش بود. این شخصیتها در حالی که انسانهای ناقصی هستند، شما را درگیر زندگیهای خود میکنند. Last Stop صرفا در مورد داستان و روایت است. عدم تاثیرگذاری انتخابها کمی ناامیدکننده است، اما در نهایت شاهد روایتی هستیم که برای وقت شما ارزش قائل است.