سری Bioshock از مجموعه عناوینی است که میتوان آن را جز درخشانترین آثاری معرفی نمود. به نوعی لذت تجربهای مثل آن را میتوان تنها در دنیای بازیهای ویدئویی پیدا کنید. اثری جادویی که از لحظهی ورود به آن شما را تحت تاثیر خودش قرار خواهد داد. ورود به این دنیای جادویی با خودتان است، اما خروج از آن اتفاقی است که هرگز اتفاق نخواهد افتاد. قسمتی از وجود شما همیشه در این سری حبس خواهد شد. با هم نگاهی به تاریخچهی سری بایوشاک خواهیم داشت. با گیمپالت همراه باشید.
زمانی که قرار باشد از سری Bioshock صحبت کنم، میتوانم ساعتها و روزها از کیفیت و خلاقیتهای این مجموعه بگویم. از لذت سفر به پادآرمانشهرهایی که در تک تک عناصر سازندهاش رنگ و بوی تاریخ، سیاست، ایدئولوژی و فلسفه را میتوان یافت. شاید بتوان گفت سری بایوشاک اثری است برای افرادی که علاقهای به مطالعهی آثار تاریخی ندارند. به بیان سادهتر میتوانند با تجربهی این بازی، نقشهای مشابه و تشبیهی از اتفاقات و شخصیتهای تاریخی را پیدا کنید.
رنگ و قلم این سری از همان ابتدا بسیار متفاوت بود. اثری که خودش را از قالب کلیشههای مرسوم عناوین هم دورهی خودش جدا کرد و مسیر جدیدی را در این صنعت بنا کرد. جایی که رنگ فلسفه و انسان شناسی در آن کم رنگ بود سری Bioshock متولد شد. این سری متولد شد تا کلیشههای قهرمان سازی پوشالی و تکراری روزمره را بشکند. سری بایوشاک توانست این مفاهیم را به بهترین نحو ممکن با زبان مدیوم ویدئوگیم به مخاطبان ارائه دهد و بس از آن راه رشد ذهنی بسیاری از مخاطبانش را در زمینههای دیگر نیز باز کند.
پس از موفقیت سری Bioshock این عنوان الهام بخش بسیاری از بازیهای پس از خودش شد و این قوت قلب را به سازندگانی اهدا کرد که دوست داشتند در این مفاهیم قدم بگذارند و از پتانسیل بالای تعامل در بازیهای ویدئویی استفاده نمایند. کلیشهها کنار گذاشته شد و راه جدیدی خلق شد. عناوین با کیفیت بسیاری در ژانرهای مختلف با الگوبرداری از سری بایوشاک متولد شدند.
Bioshock (2007) – 1
کن لوین (Ken Levin)، پایهگذار و خالق سری Bioshock بهحساب میآید. او پیش از بایوشاک تجربهی ساخت بازی در سبک Immersive Sim را با تولید عنوان System Shock 2 داشت. پس از پایان توسعهی این بازی او شروع به خلق سری Bioshock نمود. لوین در استودیوی ایرشنال گیمز (Irrational Games)، از سال 1999 شروع به توسعه ایدهای که در ذهنش داشت، کرد. با جذب افراد مستعد او شروع به تولید نسخهی اولیه از بازیاش کرد.
نسخهی اولیهی این اثر برخلاف نسخهی پایانی که در شهری در زیر آب جریان داشت، در ایستگاه فضایی نمایش داده شد. لوین چندین بار درخواست داشت که تا بازی بایوشاک توسط الکترونیک آرتز منتشر شود، این پیشنهاد هر بار رد شد. لوین به ساخت ایدهاش ادامه داد تا جایی که در سال 2004 بازی اولین نمایشش را داشت. پس از آن شرکت 2K این استودیو را خریداری کرد و این اتفاق روند رشد و توسعه بازی را رونق بخشید.
با وجود اینکه در تولید و توسعهی بازی رشد اتفاق افتاد، اما چالشهای بسیاری در تولید یک اثر نو و جدید در پیش روی استودیوی سازنده وجود داشت. با وجود تمام مشکلات و سختیها بازی بایوشاک در سال 2007 منتشر گردید. نسخهی اول با استقبال بسیار عالی منتقدان و بازیبازان مواجه شد. نمرات بالای بازی، محبوبیت و فروش بالای آن باعث شد تا نتیجهی تیم سازنده به ثمر بنشیند و ما با یک شاهکار در تاریخ بازیهای ویدئویی مواجه باشیم.
بازی بایوشاک در بسیاری از زمینهها حس و حال متفاوتی را منتقل میکرد که در بسیاری از آثار جدید نیز مشابه آن را نخواهید یافت. شهر رپچر (Rapture)، بدون شک مهمترین جادوی بازی بود که مخاطبان را عاشق و شیدای خودش کرد. پادآرمانشهری که در دنیای زیر آب ساخته شده بود و ایدهی علمی-تخیلی را برخلاف بسیاری از آثار مختلف در آینده روایت نمیکرد، بلکه این ایده را در دههی 60 میلادی روایت میکرد!
شهر Rapture آرمانشهری بود که خلق شده بود تا افراد نابغه در زمینههای مختلف به دور از محدودیتها و قوانین دولتها بتوانند به نمایش و پیادهسازی ایدههای خودشان بپردازند. آرمانشهری که خیلی زود درگیر هوا و هوسهای انسانی شد و از هم فروپاشید. داستان بازی بایوشاک در مورد شخصیت جک است که در اثر سقوط هواپیما در اقیانوس اطلس سر از این شهر در میآورد. جک زمانی پایش به این شهر باز میشود که در یکی از ملتهبترین دوران خودش قرار دارد.
جک بدون خبر از اینکه در چه جایی و در چه مقطع زمانیای قرار دارد خودش را درگیر نبردهای داخلی رپچر مییابد. در این مسیر او با فردی به نام اطلس آشنا میشود و به جک برای نجات از این شرایط کمک میکند. این آغازی برای ورود شما در نقش جک به دنیای بایوشاک است. در کنار شهر رپچر، شخصیتها و ارجاعات تاریخی از جمله مواردی بودند که موفقیت بازی کمک کردند. بیگ ددی و لیل سیسترزها از شناخته شدهترین نمادهای بازی بهشمار میآیند که برای بسیاری از افرادی که این سری را تجربه نکردهاند نیز شناخته شده هستند.
2 – Bioshock 2 (2010)
پس از موفقیت اولین نسخه از مجموعه بایوشاک، شرکت 2K به سراغ ساخت دومین شماره از این بازی رفت. اینبار خبری از کن لوین و استودیوی ایرشنال گیمز نبود. بازی توسط استودیوی 2K Marin توسعه یافت و در سال 2010 منتشر شد. داستان بازی باز هم در شهر رپچر جریان داشت، اما برخلاف نسخهی اول شما کنترل شخصیت جک را بر عهده نداشتید و در نقش شخصیتی به نام سابجکت دلتا بازی را دنبال میکردید.
داستان این نسخه در مورد یکی از لیتل سیسترزها است که شهر رپچر را ترک نکرده و دخترانی که در نزدیک شهرهای ساحلی زندگی میکنند را میدزد و به لیلتل سیسترز تبدیل میکند. بازی نسبت به نسخهی اولیه تغییرات بسیاری داشت. شخصیت لیلتل سیسترزی که هنوز در این شهر مانده و داستان بر روی روایت تمرکز دارد در نسخهی دوم الهامی جالب از کتاب 1984 اثر جورج اورول دارد.
داستان این کتاب که از الهام بخشترین آثار ادبیات محسوب میشود که بر بازی و آثار سینمایی بسیاری تاثیر گذاشته است. در این نسخه از بازی بایوشاک الهامات جالبی داشته است. نام این لیتل سیستر که حالا تمام رفتار مردم شهر را کنترل میکند و در نقش دیکتاتوری ظاهر میشود با الهام از شخصیت Big Brother در کتاب 1984 با نام بیگ سیستر شناخته میشود. نسخهی دوم مانند اولین نسخه راه و مسیر یک اثر فلسفی را پیش میگرفت. در این بازی شاهد روایتی روانشناختی از انسانها و تاریخ بشریت هستیم.
بازی در زمان انتشار موفق و درخشان عمل کرد، اما نتوانست مانند نسخهی اصلی درخشان باشد. از نکات درخشان و ماندگار این بازی، در کنار موسیقی بسیار زیبای آن یک بستهی الحاقی داستانی با کیفیت به نام BioShock 2: Minerva’s Den بود که بسیار خوش درخشید و نزد هواداران مجموعه بسیار محبوب است.
Bioshock Infinite (2013) – 3
همزمان با توسعهی بازی Bioshock 2 استودیوی ایرشنال گیمز کار بر روی توسعهی نسخهی دیگری از این مجموعه را بر عهده داشت. این نسخه Infinite نام داشت که روایتهای پیش از اتفاقات شهر رپچر را بیان میکند. کن لوین و همکارانش به سختی بر روی توسعه و ارتقای نسخهی جدید بایوشاک کار کردند. کن لوین کار بر روی این نسخه را بسیار سخت دانست و بیان کرد که در مراحل توسعهی این اثر از نظر جسمانی آسیبهایی بر روی سلامتی وی در روند ساخت این اثر وارد شده است.
لوین در مورد ارتقای این بازی جدا از خلاقیت و سبک روایت نوی آن در مورد گیمپلی و رشد ساختارهای بازی از جمله گیمپلی شوتر آن تمرکز بسیاری داشت. آنها به دنبال این موضوع بودند تا بتوانند عنوان شوتر با کیفیتتری را نسبت به نسخهی اول خلق نمایند تا بتوانند کیفیت گیمپلی را ارتقا ببخشند. در زمینه گرافیکی نیز از موتور گرافیکی آنریل انجین 3 برای توسعهی بازی استفاده شد.
برخلاف دو نسخهی قبلی، داستان بازی بایوشاک دیگر در شهر رپچر روایت نمیشد و داستان آن در شهر دیگری به نام کلمبیا روایت میشد. کلمبیا شهری بود که تحت کنترل فرقهای ایدئولوژیک گرا و افراطی، رهبری میشد. این شهر که در آسمانها در حال پرواز است در زمان جنگ جهانی به عنوان پروژهای مخفی توسط دولت آمریکا طراحی شد، اما با توجه به پایان یافتن جنگ کاربردی نداشت.
اتفاقات و مشکلاتی که بین سران این شهر و دولتمردان آمریکایی ایجاد شد، باعث شد شهر به صورت مستقل در بیاید و از کنترل حکومت آمریکا خارج و ناپدید گردد. در این شماره با اثری مواجه هستیم که تمی علمی-تخیلی را روایت میکند و بر مفاهیمی مانند افراط گرایی دینی، تبعیض نژادی و پروپاگانداهای سیاسی میپردازد. شهر کلمبیا بر خلاف رپچر که فضای تاریکی داشت از طراحی روشن و پر زرق و برقی بهر میبرد که مانند رپچر شما را درگیر خودش میکند.
شما در این نسخه از بازی بایوشاک در نقش بوکر دویت (Booker DeWitt)، به شهر کلمبیا فرستاده میشوید تا دختری به نام الیزابت را بیابید. بوکر بدهکاریهای بسیاری به بار آورده و طلبکاران او برای او که پولی ندارند تا بپردازد این شرط را گذاشتهاند تا الیزابت را برای آنها از کلمبیا بیاورد تا طلبش صاف شود. جک پس از اینکه وارد شهر میشود متوجه فضای تبلیغاتی و کنترل کنندهی این حکومت مذهبی این شهر بر روی مردم آن میشود و در ادامه متوجه میشود که دختری که او قرار است در ازای بدهیاش تحویل بدهد دختر رهبر و پیامبر این شهر زکری کامستاک (Zachary Comstock) است.
بازی پس از انتشار با استقبال فوق العادهای میان منتقدان و بازیبازان مواجه شد. Bioshock Infinite عنوانی بسیار خوش ساخت و با کیفیت بود که توانست بسیاری از مخاطبانی که نسخههای قبلی این مجموعه را نیز تجربه نکرده بودند، جذب این سری کند. شهر کلمبیا و مردمش رنگ و بویی متفاوت با رپچر دارند. پوسترها و مجمسههای بزرگ، شعارهای مختلف دینی و سیاسی بر روی در و دیوار آن که تداعی کنندهی بسیاری از خاطرات تاریخی برای ما هستند تجربهای متفاوت از سری بایوشاک را در اختیار ما قرار میدهد.
شخصیتهای ماندگار این نسخه مانند الیزابت که تا سالها خاطرهاش در ذهن بازیبازان باقی خواهند ماند در کنار سانگبرد (Songbird) عجیب و ترسناک، همه و همه از عناصری هستند که یکی از بهترین آثار تاریخ بازیهای ویدئویی را خلق میکنند. در ادامهی این بازی دو بستهی الحاقی به نامهای Burial at Sea در قالب دو قسمت منتشر شدند که از بهترین بستههای الحاقی داستانی در تاریخ بهشمار میروند. این بستههای الحاقی از نظر داستانی و احساسی این مجموعه را به نقطهی اوج خودش میرساند و پایانی با شکوه برای داستان Infinite هستند.
آینده…
پس از پایان ساخت نسخهی سوم سری Bioshock، کن لوین اعلام کرد که کارش با این مجموعه تمام شده است و استودیوی خودش را به نام گوست استوری گیمز (Ghost Story Games) تاسیس کرد که بر روی عنوانی معرفی نشده کار میکند. استودیوی ایرشنال گیمز نیز به کارش پایان داد و اعضای این استودیو در سایر استودیوهای شرکت 2K مشغول شدند. سالها بود که خبری از مجموعه بایوشاک نبود که شرکت 2K اخیرا به طور رسمی اعلام کرد کار توسعهی نسخهی چهارم این سری توسط استودیوی کلاد چمبر (Cloud Chamber) در حال انجام است. تا به امروز هیچ خبر دقیق دیگری از این عنوان و تاریخ انتشار آن منتشر نشده است، اما براساس اخباری که به بیرون درز کردهاند نام احتمالی نسخهی بعدی این سری Isolation خواهد بود که تاریخ انتشار دقیقی ندارد و باید منتظر باشیم تا ببینیم در آینده چه اطلاعاتی از آن منتشر خواهد شد.