The Medium بدون شک جاهطلبانهترین عنوانی است که استودیوی بلوبر تیم (Bloober Team) تا کنون ساخته و برخلاف Observer، Layers of Fear و Blair Witch این بار با زاویهی دوربین سومشخصی سر و کار داریم. در ادامه قصد داریم به نقد و بررسی بازی The Medium بپردازیم.
نقد و بررسی بازی The Medium
با نگاهی به کارنامهی استودیوی بلوبر تیم، متوجه خواهید شد که آنها علاقهی ویژهای به سبک ترسناک دارند. بازی The Medium هم در این دسته جای میگیرد. پروژهی The Medium در سال 2012 کلید خورد، اما بلوبر مجبور بود تا پروژه را به دلیل عدم آماده بودن فناوری متوقف کند. حال به لطف نسل نهم و قدرت ایکسباکس سری ایکس، این استودیو بالاخره توانسته تا این بازی را بسازد.
در نگاه اول The Medium خوراک علاقهمندان به بازیهای ترسناک است. دوربین سومشخص، قابلیت مبارزهی محدود و زاویهی دوربین غیر قابل کنترل مانند Resident Evilهای قدیمی. با این وجود هر چه بیشتر The Medium را بازی میکنید، بیشتر متوجه قدیمی بودن این فرمول خواهید شد. The Medium ایدهی جذابی دارد و شخصا امید داشتم که این بازی به اثر شایستهای تبدیل شود، اما آخرین ساختهی بلوبر کاملا از رسیدن به پتانسیل خود باز میماند. در ادامه به چرایی این مسئله میپردازیم.
دو دنیای The Medium
طبعا جذابترین و پر سر و صداترین ویژگی The Medium، همین مکانیک دنیای دوگانه است. در The Medium علاوه بر دنیای فیزیکی و معمولی، با یک دنیای معنوی هم سر و کار داریم. این دو دنیا میتوانند با هم تعامل کنند، اما در مجموع جدا از هم هستند. پروتاگونیست قصه یعنی مرین (Marrianne) قابلیت منحصر به فردی داشته و میتواند به صورت همزمان در هر دو دنیا زندگی کند. برای مرین جست و جو در دنیای معنوی به آسانی دنیای فیزیکی است.
داستان The Medium از جایی آغاز میشود که پس از مرگ پدرخواندهی مرین، شخصی مرموز به نام توماس (Thomas) با او تماس گرفته و از او میخواهد که به هتل Niwa برود. توماس ادعا کرده که از راز و قدرتهای مرین با خبر بوده و مرین هم برای فهمیدن چیزهایی در مورد گذشتهی خود به هتل Niwa میرود. مرین پس از رسیدن به Niwa باید با عواقب فاجعهای دست و پنجه نرم کند که دو دهه پیش در این هتل اتفاق افتاده است.
The Medium همانند ساختههای پیشین بلوبر تیم یک وحشت روانشناختی است. با این حال برخلاف Layers of Fear 2 و Blair Witch، داستان The Medium بسیار واقعگرایانهتر بوده و کمتر المانهای فنتستیکال در آن یافت میشود. علیرغم وجود دنیای معنوی، هر کدام از دنیاها قوانینی داشته و تعامل میان آنها محدودیتهایی دارد. مشکل مرین این است که او و ساکنین هتل Niwa، به پیروی از این قوانین علاقهای ندارند.
مرین مدتی پس از رسیدن به هتل Niwa، با موجودی به نام The Maw روبهرو میشود که ساکن دنیای معنوی بوده و در واقع نقطهی مخالف مرین است. The Maw هم مانند مرین میتواند به صورت محدود وارد دنیای واقعی شود. مدتی بعد مشخص میشود که The Maw قصد دارد تا با تسخیر بدن مرین، به صورت دائم وارد دنیای واقعی شود. پیشزمینهی این موجود و نحوهی متوقف ساختن او، هستهی داستانی اصلی The Medium را شکل میدهد.
فرودی ناامیدکننده
در ابتدا باید بگویم که The Medium را بیشتر از دو بازی قبلی بلوبر تیم یعنی Layers of Fear 2 و Blair Witch دوست داشتم. همانطور که گفتم داستان بازی حس و حال جدیتری دارد و از فنون کلاسیک ژانر وحشت برای خلق تنش استفاده میکند. بلوبر تیم در بازیهای قبلی خود بیش از حد سعی داشت تا با تغییر محیط و معرفی المانهای آبسورد، بازیباز را غافلگیر کند. متاسفانه The Medium از این طرف افتاده و ریتم بازی در ابتدا بسیار کند است.
تقریبا یک چهارم از بازی باید بگذرد تا حسابی جذب داستان آن شوید. البته بازی از یک چهارم مذکور تا 20 دقیقهی پایانی ریتم بسیار خوبی داشته و دائما شما را لبهی صندلی خود نگه میدارد. با این وجود 20 دقیقهی پایانی به دام کلیشههای ژانر ترسناک میافتاد. کلیشههایی که پیش از بلوبر تیم یقهی بسیاری از آثار هنری را گرفته و این جا هم حسابی ناامیدکننده است. پایان بازی آن قدر بد است که باعث میشود کل بازی را زیر سوال ببرم.
من مشکلی با داستانهایی که پایان یا پسزمینهی مبهمی دارند ندارم. با این حال The Medium برخی از مهمترین خطوط داستانی بازی را بیپایان رها میکند و دلیل خوبی هم برای این کار ندارد. ابهامی که The Medium خلق میکند صرفا نمایشی بوده و قابل توجیه نیست. ابهام در داستانگویی زمانی خوب است که تعیین سرنوشت یک یا چند خط داستانی که ضربهای به کلیت داستان نمیزنند به عهدهی مخاطب گذاشته میشود. The Medium تمام خطوط داستانی خود را به پایان میرساند، اما همزمان میخواهد پایانی مبهم داشته باشد.
زیبایی خشونتبار
طراحی محیطهای The Medium در یک کلام فوقالعاده است. این طراحی زمان تحسین برانگیزتر میشود که مکانیک دنیای دوگانه را در نظر بگیرید. رنگهای خاکستری دنیای فیزیکی در ترکیب با قهوهای و نارنجی دنیای معنوی ترکیب چشمنوازی میسازند که همزمان مورمورکننده است. دیدن محیطی یکسان در دو حالت کاملا متفاوت هم شگفتانگیز است. خرابههای دنیای فیزیکی به اسکلت و استخوان در دنیای معنی تبدیل میشوند. طراحی هنری فوقالعادهی بازی زمانی بهتر میوشود که موسیقی آکیرا یامائوکا (Akira Yamaoka) را بر روی آن بشنوید.
در قسمتهای زیادی از بازی میتوانید با هر دو دنیا به صورت همزمان تعامل داشته باشید. خصوصا در بخشهای پایانی بازی برای حل برخی پازلها باید چند بار در دو دنیا جابهجا شوید. سبک هنری بازی الهام زیادی از نقاش لهستانی یعنی ژیسلاو بکشینسکی ( Zdzisław Beksiński) و این تاثیر خصوصا در دنیای معنوی به چشم میخورد. The Medium میتواند نقطهی معرفی خوبی برای کسانی باشد که با آثار بکشینسکی آشنایی ندارند.
ارواحی که در دنیای معنوی هتل Niwa یافت میشوند هم به طرز وحشتناکی جذاب هستند. حتی ارواح دوستانی هم ظاهر رو به فساد و دلهرهآور خود را حفظ کردهاند. در طرف دیگر The Maw تنها روحی است که قدرت زیادی را از خود بازتاب میکند که نمایانگر قابلیت او در ورود به دنیای فیزیکی است. تروی بیکر (Troy Baker) در صداگذاری The Maw عالی عمل کرده و برخی از دیالوگهای او مو را به تن شما سیخ میکند. او شباهت زیادی به بوفالو بیل از فیلم Silence of the Lambs دارد و تا پایان بازی شما را آزار میدهد.
The Medium از زوایای دوربین ثابت جهت افزایش تعلیق استفاده میکند. زوایای دوربین ثابت از طرفی خوب از و از طرف دیگر بد هستند. این محدود بودن دوربین باعث میشود تا سازندگان به خوبی از سایهها و نورپردازی جهت رسیدن به حس مورد نظر استفاده کنند. سایهها و نورهایی که به لطف Ray-Tracing واقعگرایانهتر و زیباتر هم میشوند. با این حال The Medium در استفاده از زوایای دوربین ثابت در گیمپلی خوب عمل نمیکند.
Resident Evilهای قدیمی و Silent Hill از دوربین ثابت جهت متمرکز ساختن توجه بازیکن بر روی یک آیتم یا مسیر خاص استفاده میکرد. در The Medium خبری از این مهم نیست. در نتیجه راه رفتن در The Medium در بسیاری از مواقع تبدیل به کار ناخوشایندی میشود. همچنین در زمانهایی که شاهد مکانیک دنیای دوگانه هستیم، بازی بسیار شبیه به یک ماجراجویی اشاره و کلیک میشود که صرفا با کنترلر هم کار میکند.
گیمپلی The Medium؛ پازل و دیگر هیچ
The Medium پازلهای اکثرا جالب و درگیرکنندهای دارد، اما در پر کردن خلع میان پازلها شدیدا شکست میخورد. در این بازی صرفا از یک اتاق به اتاقی دیگر رفته و یک پازل را حل میکنید. سایر بازیهای سبک وحشت از المانهایی مانند کنترل آیتمها و مبارزه برای متصل کردن این پازلها استفاده میکنند. متاسفانه در The Medium تقریبا خبری از این المانها نیست و صرفا شاهد راه رفتن و حل پازل هستیم.
از آن جایی که در The Medium جز مواردی اندک خبری از مبارزات نیست، ریتم گیمپلی بازی میتواند بسیار یکنواخت و خستهکننده باشد. حتی بخشهای مخفیکاری هم شدیدا کوتاه بوده و همانند یک پازل حل میشوند. به هنگام فرار از The Maw، همیشه راهی برای ضربه زدن موقت به او یا مسیری مخفی پیدا خواهید کرد. همین امر میتواند باعث کاهش شدید تنش و احساس خطر شود. The Maw قرار است که یک تهدید دائمی باشد، اما گیمپلی محدود بازی مانع این امر میشود.
سخن پایانی
مکانیک دنیای دوگانهی The Medium آن طور که باید و شاید انقلابی نیست، اما دوست دارم در بازیهای دیگری هم آن را ببینیم. محیطهای بازی جذابترین و خاصترین ویژگی آن هستند. داستان آن قدر جذاب هست که تا آخر شما را سرگرم کند، هر چند پایان آن ناامیدکننده است.
The Medium قدمی در جهت درست برای بلوبر تیم است، اما متاسفانه اصلا به پتانسیل کامل خود نمیرسد. در بهترین لحظات خود The Medium شبیه به یک Silent Hill کلاسیک است. اما گیمپلی محدود و داستانی متوسط جلوی تبدیل شدن آن به اثری فوقالعاده را میگیرند. خوبی The Medium این بوده که بازی بر روی سرویس گیم پس موجود است و نیازی به پرداخت هزینهی اضافه نیست. از این نظر میتوان تجربهی یکبارهی The Medium را توصیه کرد.
داستان - 6.5
گیمپلی - 5.5
گرافیک هنری - 9
موسیقی و صداگذاری - 8
عملکرد فنی - 8
7.4
خوب
The Medium ابدا بازی بدی نیست. اتفاقا ویژگیهایی دارد که در کمتر بازی دیگری پیدا میشوند و به نظرم در مجموع قدم رو به جلویی برای بلوبر تیم است. اما مشکلاتی اساسی مانند تکراری بودن گیمپلی و پایانبندی ضعیف داستان، باعث میشوند تا طراحی هنری استادانه و موسیقی فوقالعادهی بازی تا حدی تلف شوند.