ایندیانا جونز، تعقیبگر تاریخ، گمشده ها و اسرار. شخصیتی که توسط لوکاس فیلم(استودیوی خالق جنگ ستارگان) و شخص جورج لوکاس ساخته شد و تاثیرگذاری این سری فیلم ها اگر بیش از سری فیلم های جنگ ستارگان نباشد، کم نیز ندارد.
تاثیری که ایندیانا جونز بر قلب های تعداد زیادی از نوجوانان، از نسل های به شدت مختلف از یکدیگر، گذاشته است، باعث شد که ماندگاری این اثر بالاتر از هر آنچه که تا به حال دیده ایم بالاتر برود و حتی پس از سالیان دراز در سال 2023 میلادی پنجمین و آخرین فیلم خود را نیز بگیرد.
این سری هرگز در دیگر مدیاها، مانند بازی ها و کتاب ها به موفقیت خاصی نرسید، با این حال پس از سالیان دراز در پایان این آخرین ماه سرد سال 2024 میلادی، دل های ماجراجویان و عاشقان ایندیانا جونز و گیمرهایی که دلشان برای آنچارتد و توم ریدر تنگ شده است، روشن شد و اثری از ایندیانا جونز منتشر شد که بسیاری را به پای خود خواهد نشاند.
با من و گیم پالت همراه باشید تا بیش از این در ایندیانا جونز، ماشین گیمز و این بازی خاص از ایندیانا، کاوش کنیم و ببینیم چه پیدا خواهیم کرد!
اعجاز ماشین گیمز، گاد هاوارد و داستان های دیگر!
ایندیانا جونز و حلقهی بزرگ در ماه ژانویهی سال 2021 میلادی رونمایی شد، دو ماه پس از رونمایی ایندیانا جونز مایکروسافت شرکت مادر بتسدا، زنیمکس، را خرید تا انتشار این بازی برای دیگر پلتفرم ها در هالهای از ابهام قرار گیرد. استودیوی سازنده نیز ماشین گیمز اعلام شد که بسیاری را متعجب کرد. آخر سازندهی یکی از بهترین شوتر های نسل هشت(ولفنشتاین نیوکلوسوس) را چه به ساخت یک اثر ادونچر آن هم عنوانی لایسنس شده از سری ای به مانند ایندیانا جونز؟ سوالات، شک و تردید رو به افزایش گذاشت، در همین اثنی، مشخص شد که تاد هاوارد، مغز متفکر پشت عنوانی مانند فالاوت، الدر اسکلروز و استارفیلد نیز در این بازی دخیل است و به نوعی نگرانی ها را طی گذر زمان افزایش داد.
چرا که گاد هاوارد (اسمی که هم برای تحسین هم برای تمسخر تاد هاوارد به کار رفته می رود)، استارفیلد را منتشر کرد که… ، عنوان موفقی نبود. هرچند عنوان شکست خورده ای نیز حساب نمیشود.
اما با این حال این وضعیت با نمایش ها و اطلاعات بیشتر از ایندیانا جونز بهتر نشد، اعلام شد که بازی اول شخص است(صدای اعتراض بسیاری درآمد)، خود هریسون فورد قرار نیست نقش خودش را بر عهده بگیرد و صداپیشهی ایندیانا باشد(تروی بیکر صداگذاری و موشن کپچر ایندیانا جونز را بر عهده گرفت) و گیم پلی بازی در نمایش ها چندان جالب به نظر نمی رسید، انگار که جادوی ماشین گیمز در این بازی عمل نکند اما پس از عرضه، مشخص شد بسیاری در این باره اشتباه فکر میکردند.
بیایید نگاهی عمیق تر به کاری که ماشین گیمز در این اثر انجام داده است بیاندازیم: بازی یک ولفنشتاین دیگر نیست هرچند طراحی مبارزات در بازی فریاد میزند که: آره! من رو ماشین گیمز ساخته!
بازی دقیقا تاکید زیادی بر روی مخفی کاری دارد، دقیقا همان المانی که در سری ولفنشتاین نیز به وضوح دیده میشود، به شدت روی مخفی کاری سرمایه گذاری کرده و از آن مکانیزم پر از زد و خورد ولفنشتاین نیز دوری گزیده. بازی قرار نبوده و نیست تجربه ای به مانند ولفنشتاین به شما بدهد و از قضا موفق نیز شده اند. البته به این معنی نیست که بازی بدون زد و خورد است و شما مجبور به مخفی کاری هستید، خیر، بازی دست شما را برای درگیری های پر از زد و خورد بسیار باز می گذارد! اما این بدون هزینه نخواهد بود. بازی به نوعی به شما یادآوری میکند که شما در ولفنشتاین نیستید و قرار هم نیست بی جی بلازکویچ بزن بهادر و قاتل نازی ها باشید. بعضی لحظات سوتی هایی می دادم که تمام دشمنان در بازی متوجه من می شدند و آن وقت خودت بودی و یک شلاق و تعداد کمی تیر در اسلحه.
خب، ایندیانا جونز دقیقا نشان میدهد که ولفنشتاین نیست. ساختار طراحی مراحل در ولفنشتاین باز است، دنیای سندباکسی دارد، آنچنان فضای مخفی ای ندارد و همیشه شامل فضای بزرگ و سرد و تاریک میشوداما ایندیانا جونز متفاوت است. نقشهی بازی لوکیشنی است، مثلا در لوکیشن واتیکان نقشه در سه حالت طراحی شده است، روی زمین زیر زمین و روی ساختمان! بازی بعضی لحظات مرا به یاد اسپایدرمن اینسامنیاک گیمز می انداخت چرا که بازی اصرار زیادی به جابجایی با شلاق و در روی ساختمان و یا نقاط بلند دارد(در نقشهی بعدی که مصر باشد اینگونه نیست با این حال کلیت بازی این است).
بازی به طور کلی، نقشه اش هم در اعماق زمین هم در روی زمین و حتی روی ساختمان دارای نقاط مخفی یا صرفا پنهان زیادی است. بازی از شما چشمان قوی و دقت زیاد را طلب میکند که خواه ناخواه باعث میشود که ایندیانا جونز تجربهای برای صرف گذراندن زمان نباشد، بلکه تجربه ای عمیق از گشت و گذار، پیدا کردن وسایلی مانند جعبه ها، نامه ها و اشیای قدیمی و باستانی را ارائه دهد و از شما بخواهد که بمانید.
این اثر با وجود این که اجازهی آزادی عمل زیادی را به شما میدهد در عین حال شما را محدود میکند چرا که بعضی درها قفل هستند و اکثر این درها در مراحل داستانی باز میشوند. ای کاش بازی اجازه میداد که تجربه اندکی بیش از چیزی که الان هست آزادتر باشد.
به طور کلی مهمات در بازی کم و یا محدود است که قابل درک است، چرا که این بازی یک اثر شوتر نیست، حتی تفنگ سربازان نازی نیز پر از گلوله نیست، هنگامی که اسلحه های آنها را بر می دارید، یک خشاب هشت گلوله ای بیشتر ندارید. استفاده حساب شده از منابع کلید اصلی یک تجربهی خوب در ایندیانا است.
برای کسانی که دوست داشتند مدل ایندیانا را نیز در حین گیم پلی ببینند، در حین مراحل پلتفرمر این امکان فراهم شده است.
پازل های بازی واقعا جالب طراحی شده اند، در عین چالشی بودن سخت و یا روی اعصاب نیستند. اکثر عناوین ادونچر طراحی پازل های ضعیفی دارند، یا بسیار ساده اند یا بسیار پیچیده. معمولا به شیوه ای نیستند که توازن در آن ایجاد شود. در ایندیانا سازندگان همه را در نظر گرفته اند، یک حالت ساده تر برای حل پازل ها و مواردی از این دست قرار داده اند که حل آنها را ساده تر و کمتر پیچیده میکند و یک حالت نرمال نیز قرار داده اند که به طور کلی پازل ها را سخت تر و چالشی تر اما لذت بخش نگه داشته اند.
نکتهی جالب توجه این است که بازی در حین حل پازل ها یا مسیریابی خواه ناخواه شما را به سمتی خاص میکشاند: بالا رو نگاه کن. راه حل خیلی از پازل ها یا مسیریابی ها با نگاه کردن به بالا و بالارفتن از دیوار یا اشیا است. طراحی کلی بازی هم افقی است و هم عمودی و هر دو نوع طراحی را به وضوح هرچه تمام تر میتوان دید.
به طور کلی، ایندیانا جونز توانسته است که توازن در میان پازل ها، درگیری ها، لحظات سینماتیک و بخش های گشت و گذار را رعایت کند و به اثری بسیار متوازن از این نظر برسد. بزرگترین ضعف بازی اما اینجاست: این بازی سیو اتوماتیک است! هیچ سیو دستی ای وجود ندارد. پس اگر در جایی کوچکترین خطایی کنید(که زیاد رخ خواهد داد) مجبور هستید از آخرین چک پوینت که ممکن است 10 یا 20 دقیقه پیش بوده باشد! دوباره شروع کنید.
روایت در این اثر یکی از قوی ترین بخش هایی است که تا به حال در اثری ادونچر دیده ام. و در قیاس با آخرین نسخهی توم ریدر (که پایانی بر سه گانهی ریبوت توم ریدر نیز بود) اصلا قابل قیاس نیستند. اگر بخواهیم داستان را از منظر ساختاری تعریف کنیم به این جمله میرسیم: روایت داستانی ایندیانا جونز و حلقهی بزرگ به این سری وفادار است. احساس نمی کنید که به عنوان مثال شخصیتی را برداشته اند و به اصطلاح شانسی در جایی گذاشته باشند که بازی ای به اسم ایندیانا جونز داشته باشند. نه. بازی وفادار به ذات سری و صادق و قائل به میراثی است که فیلم ها برجا گذاشته اند.
بیایید نگاهی عمیقتر به داستان بازی بیاندازیم، بازی با بازسازی یکی از مشهورترین سکانس های تاریخ سینما آغاز میشود، ایندیانا جونز و مهاجمان صندوق گم شده. بی شوخی میگویم، اگر از طرفداران این سری و هریسون فورد باشید، از بازسازی 1:1 حدودا 10-15 دقیقهی اول فیلم لذت میبرید، به خصوص این که حتی میتوانید معمای خاصی که ایندیانا اوایل فیلم حل میکند را دوباره انجام دهید و به معنای واقعی کلمه، کار خفنی است!
بازی به کالجی که ایندیانا در آن کار میکند، کات میخورد، به مانند فیلم های معمایی مجبور میشوید در تاریکی شب درون کالج باستان شناسی، قدم بردارید و از میان تاریکی عبور کنید تا عامل صدا را پیدا کنید، که مشخص نیز میشود! یک غول، فرستادهای از واتیکان. مجسمهی گربه ای دزدیده میشود و حالا سفر ایندیانا برای یافتن این گربهی باستانی آغاز میشود و باید به واتیکان برویم.
لودینگ انتقال بین مکان ها دیدنی است، دقیقا همان نشانگر هواپیما که در فیلمها می بینید از روی نقشه با خطی قرمز حرکت میکند اینجا نیز هست. بازی در واتیکان چهرهی واقعی خودش را نشان میدهد و مکانیزم جالب دیگری را نشان میدهد، همرنگی با جماعت! لباس کشیش بر تن باید معما حل کنید و بفهمید اوضاع از چه قرار است.
در ادامه، بازی به ما شخصیت اول زن بازی، و یکی از شخصیت های مکمل و مهم این اثر را معرفی میکند، خبرنگاری به نام جینا لومباردی، که خواهرش را فاشیست های ایتالیا دزدیدهاند و به نوعی با این حوادث مرتبط است. آنتاگونیست یا همان آدم بد این بازی نیز کسی نیز جز امریش واز، تاریخدان آلمانی که برای هیتلر کار میکند و دنبال حلقهی بزرگ است.
همانگونه که مشاهده میکنید، داستان ها، ریز داستانها و وقایع زیادی وجود دارند که از جزء به کل میرسند و این بازی را تشکیل میدهند و به شیوه ای خیال انگیز، بازی تمام این نقاط خرده روایت و روایت های بزرگ را به یکدیگر متصل میکند و داستانی میسازد که ارزش بازی کردن، دوباره بازی کردن و به یاد ماندن به عنوان یک ایندیانا جونز را دارد.
منو ها و UI/UX بازی اگر قرار بود نمره بگیرند نمرهی کامل می گیرند، مرتب، منظم، ساده و قابل فهم صفاتی هستند که میتوان با آنها ساختار چینش عوامل روی صحنه و داخل منو های بازی را توصیف کرد. شما در بازی گم نمیشوید، گیج نمیشوید هرچند ایرادی کوچک به بازی وارد است :
در بازی می توانید تعدادی نقشه و مواردی از این دست را بخرید که مکان کالکتیبل ها را به شما نشان میدهد، بازی تعداد زیادی کالکتیبل دارد که بدون این نقشه ها یافتن و پیدا کردنشان سخت است، اما حتی با نقشهی به مراتب دقیقتر نیز، همچنان سخت بتوان بعضی از کالکتیبل ها را پیدا کرد. امیدوارم اگر نسخهی بعدیای درکار باشد، این موارد رفع شوند تا کار اندکی برای بازیکن راحتتر بشود.
موسیقی بازی، حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد. موسیقی متن، موسیقی حین مراحل، صداها و اصوات و همه و همه، در بهترین درجه قرار دارند. با این که من شنوایی بسیار ضعیفی دارم، میتوانم به شما تضمین بدهم که موسیقی بازی، بدون هیچ شکی پس از فاینال فانتزی ریبرث، بهترین موسیقی ای است که در یک بازی در سال 2024 خواهید شنید.
موتور، جلوهای از اید تک 7
این بازی با انجین جدیدی به صحنه وارد شده است، انجینی به نام موتور. این انجین، نسخه ای شخصی سازی شده از اید تک 7، ساختهی اید استودیو(خالق دووم، کوئیک، ولفنشتاین) است که نتایج چشمگیری را در این عنوان ثبت کرده است، بیایید نگاهی به بخش فنی این بازی بیاندازیم. برای این کار ما بازی را بر روی PC، ایکس باکس سریز اکس و حتی ایکس باکس سری اس تست کردیم. ابتدا عملکرد فنی بازی بر روی پی سی را بررسی می کنیم. مشخصات سیستمی که بازی در آن بازی اجرا شده است به طور کلی به شرح زیر است:
پردازنده i5 نسل دوازده اینتل، انویدیا RTX 3070 و 32 گیگ رم همراه با نصب بر روی SSD
برای این بازی منتظر نسخهی انتشار جهانی اش شدیم تا با آپدیت روز اول بازی را تجربه کنیم. در این بازی ما تنظیماتی همچون فریم جنریشن، DLSS، و دیگر موارد برای تنظیمات پیشرفته را داراست. همچنین بازی بسته بر نوع کارت گرافیک گزینهی ری تریسینگ را در تنظیمات در دسترس میدهد(و یا نمی دهد). با توجه به محدودیت رم کارت گرافیک(8 گیگ) به ناچار این بازی بر روی کیفیت مدیوم اجرا شد. ممکن است بپرسید اگر تنظیمات را تا آخر زیاد کنید چه رخ میدهد؟
این مورد را تست کردم و بازی به راحتی اجرا شد. اما، پس از خروج از بازی دیگر نتوانستم وارد بازی بشوم، محدودیت رم گرافیکی بازی را از اجرا شدن باز میداشت. در نتیجه، برای یک روز کامل مجبور شدم در اینترنت جست و جو کنم تا محل سیو بازی را پیدا کرده و از آنجا تعدادی از مقادیر کلیدی را بازنشانی کنم تا بازی دوباره اجرا شود و از اول تنظیم شود و اینبار بر روی مدیوم اجرا شود. لطفا اگر بر روی سیستم های گیمینگ خود این اثر را اجرا میکنید، حتما مشخصات پیشنهادی فوق العاده سنگین بازی را جدی در نظر بگیرید.
بازی به حجم زیادی از رم گرافیکی نیاز دارد، و رم 8 برای کارت گرافیک اصلا جوابگو نیست، توصیه میشود علی الخصوص هنگام تجربهی بازی رم مجازی سیستم را نیز افزایش بدهید چرا که بازی جدای از رم گرافیکی، در تنظیمات پیشنهادی اش 32 گیگ رم نیز خواستار است، پس حداقل 16 الی 32 گیگ از سریعترین درایو خود برای این اثر به صورت رم مجازی نیز باید کنار بگذارید.
این اثر از منظر فریم دهی بدون DLSS عملکردی برابر با DLSS کوالیتی از خود نشان میدهد هرچند ثبات فریم در حالت کوالیتی به میزان بسیار زیادی بیشتر است که باعث میشود تجربهای با ثبات تر داشته باشید. گرافیک بازی بسیار بهتر از دووم اترنال است(این اثر با اید تک 7 ساخته شده است) اما آن بهینگی و ثبات موردانتظار اید تک 7 را از ایندیانا جونز نمیبینیم.
بازی به میزان خیلی کمی نیز باگ هایی دارد. مثلا همانطور که در عکس های زیر میبینید افکت رعد و برق کل صحنه را سفید میکند درحالی که نباید کند.
و یا در اکثر جاها، در لبه ها حتی لبه های ریخته شده، مابین زمین و هوا معلقید و نمیافتید. عملا یک فضای اضافی دارید که نمیافتید. باز هم در عکس های زیر میتوانید این را ببینید.
از منظر دما و فشار بر روی قطعات میتوان گفت که این اثر حداقل فشار را با توجه به سطح گرافیکی اش به سیستم شما وارد میسازد. به طور میانگین 65 الی 69 درجهی سانتی گراد دمای کارت گرافیک من در حین بازی بود که عددی بسیار عالی محسوب میشود.
اما در کنسول های اکس باکس چطور؟ آیا این عنوان در کنسول های اکس باکس عملکرد خوبی دارد؟
جواب این سوال یک بله است. بیایید نگاه دقیق تری به نسخهی کنسولی این عنوان بیاندازیم:
در کنسول سریز اکس، بازی دارای رزولوشن داینامیک است که به صورت کلی مابین 1620p الی 1800p است و گاها تا 4K میتواند خودش را ارتقا دهد. در مقام مقایسه نرخ رزولوشن در سریز اس مابین 900p الی 1080p میباشد.
ثبات فریم ریت در کنسول ها همواره مسئلهی مهمی بوده و با ورود به نسل نهم، استانداردسازی 60 فریم برای بازیها نیز الزامی نانوشته است. ایندیانا جونز در هر دو کنسول 60 فریم اجرا میشود اما در سری اس نوسان کمی را شاهد هستیم که با توجه قدرت کنسول منطقی است. همچنین لازم به ذکر است بازی از RTGI استفاده میبرد، این تکنیک خاص رهگیری پرتو، به صورتی عمومی در تمام بازی اعمال شده است، در هر دو کنسول نیز اعمال شده است اما در پیسی بستگی به پشتیبانی کارت شما و ظرفیت vram کارت گرافیک دارد. در هر دو بازی با رهگیری پرتوی زیبایی مواجه هستیم اما به طور کلی کیفیت در سری اس کاهش یافته است.
هر دو نسخهی بازی تکنیک هایی را در تکسچر ها، بازتاب ها و سایه ها به کار بردهاند که کیفیت بصری اثر را به خوبی بالا برده اند، هرچند همانطور که قابل حدس است در سری اس این موارد نیز در سطحی پایینتر در قیاس با برادر بزرگتر خودش قرار دارد.
به طور کلی در هر دو کنسول بازی به خوبی اپتیمایز شده(برعکس نسخهی کامپیوتر که به شدت نیاز به قطعات قوی برای اجرای خودش دارد) و با قاطعیت میتوان گفت که نسخهی سریز اکس با بهره گیری از رزولوشن بالاتر، اعمال فریم دهی با ثبات و اجرای تکنیک رهگیری پرتو در سطح گسترده و بسیار بهتر از برادر کوچکترش، بهترین نسخه برای بازی کردن در کنسول ها است.
سخن پایانی:
ناشر بازی (Bethesda Softworks) نسخه ایکس باکس این اثر را برای نقد و بررسی در اختیار رسانه گیم پالت قرار داده است.
ایندیانا جونز اثری است که میتوان آن را لایق تحسین هایش دانست. بالانس عالی در مراحل، شخصیت پردازی، روایت، لول دیزاین، رازها، کالکتیبل ها(هرچند بعضی ممکن است از تعدادشان خوششان نیاید) و داستانی که برای روایت دارد همراه با موسیقی ای عالی، همه و همه لایق هستند.
نقد و بررسی
Indiana Jones and The Great Circle
ایندیانا جونز اثری است که میتوان آن را لایق تحسین هایش دانست. بی راه نیست بگوییم که بازی Indiana Jones در این مقطع تبدیل به فرشته نجات ایکس باکس شده است.
مثبت
- گرافیک نسل نهمی
- موسیقی سینمایی
- رعایت توازن و بالانس میان جنبه های مختلف گیم پلی
- روایتی خوب و مدرن برای ایندیانا جونز
منفی
- تعدد کالکتبیل ها(برای برخی ممکن است بسیار زیاد باشد)
- بهینه نبودن در قیاس با دووم اترنال
- نداشتن سیو دستی
- باگ های ریز و کوچک مانندمعلق ماندن در هوا