هنگامی که صحبت از نوآوری میشود، نام بازیهای بزرگی به میان میآید که همیشه نقش الگو را در صنعت بازیهای ویدئویی ایفا کردهاند. عناوینی که شاید همیشه لقب شاهکار نگیرند اما به واسطه نوآوریهایی که ایجاد میکنند، الگوی ساخت بسیاری از عناوین دیگر شدهاند. بازی Atomic Heart یکی از عناوینی است که البته به سبک معکوسی از بازیهای بزرگ الهام گرفته است. نتیجه، تجربهای با شروع بسیار متوسط که در ادامه با تکرار اشتباهات خود، تحلیل رفته و به اثری دور از انتظار تبدیل میشود.
یوتوپیا یا آرمان شهر در بازیهای ویدئویی و حتی در جهان امروز به هیچ عنوان موضوع جدیدی نیست. در حقیقت نقطه مشترک چنین آثاری، نه چنگ، نه بدبختی، نه فقر و نه بی عدلی است. حتی اندیشهای سوسیالیستی هم نیست؛ بلکه عدم آگاهی جامعه و ناشی از خیال پردازی اتوپیک است. جامعه هدف هم مردمی هستند که همیشه رویای یک زندگی و یک سرزمین بی عیب و نقص را دارند. اما نتیجه، افراطگرایی سیاسی و فساد اقتصادی رهبرانی است که خیلی زود این جامعه آرمانی را به یک ناکجا آباد یا یک دیستوپیا تبدیل میکنند.
هسته اصلی داستان Atomic Heart هم به همین موضوع اختصاص دارد. جنگها و در راس آن جنگ جهانی دوم رهبران شوروی را بر این داشت تا با وعده ساخت یک یوتوپیا یا آرمان شهر، آنهم با وجود رباتهایی پیشرفته بار دیگر اهداف سیاسی و اقتصادی خود را دنبال کنند. اما چه بهانهای وجود دارد که حضور رباتهای پیشرفته در اواسط دهه ۹۰ را توجیه کند؟ تحقیقات و اکتشافات دانشمندی به نام پروفسور Sechenov موجب خلق رباتهایی پیشرفته که قادر به هر کاری هستند شده و همچنین کشفیات دیگر نظیر دستگاهی که میتواند به شما دانش زیادی منتقل کند.
کارکتر داستان ما یکی از سربازان سابق جنگ جهانی و از ماموران Sechnov با نام Major Nechaev (به اختصار P3) است. او از جمله افراد خوش شانسی است که برای نخستین بار از این آرمان شهر بازدید میکنند. مامور P3 پس از بازید از شهر توسط Sechnov مامور میشود تا برای کنترل اوضاع به ایستگاه ۳۸۲۶ برود. اما اوضاع آن طور که باید و شاید خوب پیش نمیرود و دیری نمیپاید که P3 توسط رباتهایی مهاجم مورد هجوم قرار میگیرد و به سختی میتواند حان سالم به در ببرد. حال او باید به دستور Sechnov ایستگاه ۳۸۲۶ را بررسی، دلیل اصلی تهاجمی شدن رباتهایی که قرار بود صلح امیز باشند را یافته و مسبب اصلی را دستگیر کند.
سکانسهای آغازین بازی Atomic Heart با آن اتمسفر خاص خود شروعی فوق العاده را رقم میزند و پیش زمینه داستانی بازی نوید یک داستان جذاب و پر تنش را میدهد. اما متاسفانه در ادامه بسیار شتاب زده عمل میکند. به واقع شتاب بازی برای رسیدن به گیم پلی و آغاز روایت اصلی، هر آنچه به واسطه سکانسهای آغازین در ذهن خود کاشتید را پنبه میکند.
شخصیت پردازی بازی اصلا در حدو اندازههای یک عنوان بزرگ عمل نمیکند؛ شخصیتهای کم تعداد با حفرههای داستانی فراوان. بازی بیشتر از اینکه روایتی تجربی را ارائه دهد تلاش میکند تا از طریق مکالمات میان شخصیت اصلی با دستکش جادویی خود، به توصیف وقایع گذشته و انگیزه شخصیتهای بازی بپردازد. اما تلاش بازی برای اینکه تمام زوایای قصه را برای مخاطب خود روایت کند، ناکام میماند. نتیجه، روایتی کسل کننده مملو از دیالوگهای پر تعداد که به هیچ عنوان نمیتواند اطلاعاتی از انگیزه و هدف شخصیتهای بازی به ما ارائه دهند.
البته شاید کمی سخت گیری باشد که پرتعداد بودن دیالوگها را نقطه ضعف بدانیم اما نبود کرکترهای کافی در بازی برای رد و بدل شدن این دیالوگها به خصوص در ۱۰ ساعت اولیه بازی قطعا مزید بر علت میشود. بیش از نیمی از بازی شاهد دیالوگ گویی میان P3 و دستکس جادویی او هستیم که قرار است شخصیت همراه او شود. اگرچه آنها به طور کلی زوج خوبی را تشکیل میدهند. اما بر سر هر موضوع کوچک و بزرگی حتی در هنگام برخورد با یک پازل ساده شاهد مکالمات نسبتا طولانی میان این دو هستیم. بسیاری از این دیالوگها مضامین سیاسی داشته و کمک چندانی به حل پازلهای داستانی شکل گرفته در ذهن شما نخواهند کرد.
البته نکته تحسین برانگیز بازی، این است که بخشی از روایت داستان از طریق محیط انجام میگیرد. به واسطه ترمینالهایی که در محیط بازی تعبیه شدهاند شما میتوانید به ایمیلهای کارکنان دسترسی داشته باشید. این ایمیلها حاوی اطلاعاتی جالبی هستند و حتی از طریق برخی از آنها میتوانید جزئیات بیشتری در رابطه با اتفاقات پیرامون خود به دست آورید. نکتهای که احتمالا باید آن را جایگزین حضور شخصیتهای فرعی در بازی بدانیم. به خصوص که برخی از این ایملها به صورت صوتی هستند.
یکی دیگر از ویژگیهای نواورانه بازی Atomic Heart این است که این بار مردگان به سبکی متفاوت نقش شخصیتهای فرعی را در بازی ایفا میکنند. در محیطهای مختلف در طول بازی شما افراد زیادی را مشاهده میکنید که مردهاند اما هنوز مغز آنها به دلایلی که گفته میشود پس از مرگ فعال است. در واقع مغز آنها برخی خاطرات را در خود ذخیره کرده است اما این دائمی نیست و ممکن است این خاطرات خیلی زود پاک شوند. شما قادر هستید با این افراد در بازی گفتگو کنید و دیالوگهایی که رد و بدل میشود گاها در پیشبرد بازی تاثیرگذارند.
اگرچه بازی Atomic Heart نام عنوان نقش آفرین را یدک میکشد اما تجربه گیمپلی این بازی بیشتر از هر چیز دیگری به بازیهای اکشن و بقا شباهت دارد. این موضوع اصلا نکته منفی نیست اما وقتی در آن افراط شود تجربه بازی را آزار دهنده میکند. به شخصه با توجه به ستینگ بازی و داستان آن، انتظار یک شوتر سریع، هیجانی و بدون وقفه به مانند سری ولفنشتاین را داشتم. اما چیزی که با آن مواجه شدم یک تجربه مبتنی بر بقا همراه با پازلهای محیطی است که شاید برای دقایقی جذاب باشد اما خیلی زود خسته کننده میشود.
چندساعت نخست بازی در یک پایگاه زیرزمینی دنبال میشود که به دلیل هجوم رباتها به ساختمانهای مخروبه تبدیل شدهاند. انتظار داشتم تا بتوانم با سلاحهای فوق پیشرفته یا حداقل سلاحهای نظامی، در این بازی به سلاخی بی وقفه رباتهای تا دندان مسلح بپردازم. از یک سو کمبود مهمات، سلاح و آیتمهای ضروری (حتی بر روی آسان ترین درجه سختی) و از سوی دیگر رباتهایی که رفتار و طراحی زامبی گونهای دارند من را از تجربه بازی نا امید ساخت.
حتی طراحی و فضاسازی محیطهای بازی نیز دقیقا به مانند عناوین ترسناک بقا انجام شده است. به خصوص که در دقایق نخست بازی شاهد جامپ اسکرهای رباتها هستیم که شما را غافلگیر میکنند و باید با دستان خالی با آنها مبارزه کنید. مبارزه با زامبیهای رباتیک با سلاح سرد را عملا فراموش کنید. زیرا دروبین بازی در هنگام مبارزات تن به تن، آنقدر عملکرد فاجعه باری دارد که حتی خودتان را هم گم میکنید چه برسد به رباتها. اگرچه، به خصوص در اوایل بازی به دلیل محدودیت سلاح و مهمات چارهای جز اینکار ندارید.
مخفی کاری در بازی نیز تعریف چندانی ندارد. سرعت حرکت شخصیت اصلی حتی در هنگام راه رفتن نیز پایین است چه برسد به مخفی کاری. خیلی بعید است تا زمانی که رباتها رویشان را برگردانند بتوانید به پست سر آنها برسید. تازه اگر هم برسید یک عملیات دکمه زنی دیگر هم دارید که در نهایت ممکن است موفقیت آمیز نباشد.
با پیشروی در مراحل داستانی و همچنین کاوش در محیطهای بازی میتوانید بلوپرینت سلاحهای پیشرفتهتر را پیدا کنید. البته ساخت سلاحها نیازمند قطعاتی است که با کاوش در مناطق بازی به دست میآیند. شما باید رباتهای خاصی را نابود کنید و قطعات آنها را جمع آوری کنید. به خصوص زمانی که به محیط جهان باز بازی وارد میشوید فضای بیشتری برای این کار در اختیار دارید. البته لازم به ذکر است که سیستم لوت بازی بسیار نوآورانه و جذاب است.
بگذارید این طور بگویم در دست دیگر P3 یک دستکش پیشرفته و سخنگو وجود دارد. مهمترین کاربرد آن دارا بودن قابلیت آهنربایی است. با کمک آهنربای این دستکش میتوانید با فشردن کلید R1 قطعات مورد نیاز خود را از بدن رباتها جمع آوری کنید. به علاوه کارهای دیگر از قبیل لوت کردن جعبهها، کشوها، کمد و میزها نیز به وسیله این دستکش انجام میگیرد. لوت کردن در این بازی به وسیله این مکانیسم به شخصه برایم بسیار جذاب و سرگرم کننده بود. البته باید اشاره کنم که این دستکش در باز کردن قفلها و به طور کلی برخی پازلهای بازی نقش مهمی را ایفا میکند.
همجنین با دوبار فشردن همزمان کلید R1 میتوانید محیط را اسکن کنید و از وجود لوت باکسهای و دشمنان بازی باخبر شوید. جالب است که با اسکن کردن دشمنان بازی، نقاط ضعف انها به نمایش در میاید و شما خواهید فهمید که چگونه میتوانید به هر یک از رباتها آسیب وارد کنید. بسیاری از مواقع باید از حملات فیزیک و قدرتمند رباتها جاخالی دهید زیرا در غیر این صورت بخش قابل توجهی از نوار سلامتی شما کاسته خواهد شد وکار شما برای ادامه بازی سخت میشود. به خصوص که چک پوینتهای بازی هم فاصله زیادی از هم دارند.
قبل از اینکه به سراغ پازلهای بازی برویم بگذارید کمی به قابلیتهای ویژه این دستکش جادویی بپردازم. این دستکش علاوه بر قابلیت آهنربا، دارای قابلیتها یا قدرتهای ویژهای است که میتوان در مبارزات از آنها استفاده کرد. به طور مثال به کمک یکی از این قابلیتها، میتوانید دشمنان خود را فریز کنید و سپس آنها را با سلاح سرد تکه تکه کنید. یا با استفاده از قابلبت دیگر میتوانید به دشمنان خود شوک الکتریکی وارد کنید.
این مکانیسم به ویژه وقتی رباتهای بازی به صورت گروهی به شما حمله میکنند بسیار مفید است. حتی میتوانید این قابلیتها را به همراه برخی المانهای دیگر از جمله میزان سلامتی و انرژی خود در بازی ارتقا دهید. مشکل اصلی این قابلیتها این است که تعداد آنها بسیار در بازی محدود است. جالب است که ارتقای هر قدرت، نوع جدیدی از آن را آزاد میکند. به طور مثال ارتقای قابلیت یخ، باعث آزاد شدن قابلیت پرتاب گلولههای برفی میشود.
البته قدرتهای جدید همیشه به خوبی قابلیتهای قدیمی نیستند و گاهی اوقات شاید ترجیح دهید بار دیگر به استفاده از قدرتهای قدیمی روی آورید. البته اگر تعداد قدرتهای ویژه دستکش بیشتر بود میتوانست در متنوعتر شدن مبارزات تاثیر گذار باشد. این را نیز اضافه کنم که استفاده از قدرتهای این دستکش نامحدود نیست. با استفاده از آنها از میزان نوار انرژی شما کاسته میشود و شارژ دوباره آن کمی زمان بر است.
این موضوع در مورد سلاحهای پلیمری نیز صدق میکند که همیشه باید به نوار انرژی خود توجه ویژهای داشته باشید. به طور کلی استفاده همزمان از قدرتهای دستکش و سلاح گرم در بازی ترکیبی جذاب است. البته این ترکیب میتوانست رویایی باشد اگر بازی به جای اینکه یک اکشن علمی تخیلی با درون مایه بقا باشد، یک اکشن سریع بود.
پازلهای بازی بر دو نوع هستند. نخست پازلهایی که در واقع حکم Lockpicking را دارند و برای باز کردن آنها باید پازلهایی را حل کنید. یکی از این پازلها نور چشمک زن است که باید در مدت زمان مشخص هر بار که چراغ سوکتها روشن میشود بالافاصله کلید مورد نظر را بزنید تا چراغش سبز شود. هر بار که چراغی سبز میکنید سرعت گردش نور بالاتر میرود و چالش آن بیشتر میشود. زیرا در صورتی که به اشتباه سوکت فعال شده دوباره غیر فعال میشود. از این دست پازلها که به شدت جذاب و متنوع هستند در بازی به وفور یافت میشوند.
اما دستهای دیگر از پازلهای پازلهای محیطی هستند که ریشههای کمرنگی از پلتفرمر را در خود جای دادهاند. مشکل اصلی بازی به این نوع از پازلها باز میگردد. زیرا هیچ راهنمایی برای حل این پازلها وجود ندارد و در عین حال پیشروی در بازی منوط به حل آنهاست. گاهی اوقات این پازلها انقدر پیچیده و تکراری میشوند که دلتان میخواهد سرتان را به دیوار بکوبید و قید ادامه بازی را بزنید.
دنیای جهان باز بازی Atomic Heart یک علامت سوال بزرگ است. به نظر میرسد سازندگان واقعا در طراحی نقشه و لول دیزاین بازی سردرگم بودهاند. به طور که پس از تحمل چند ساعت اولیه بازی در مکانهای بسته با پازلهای گوناگون، وارد محیطی وسیع میشویم که هم منابع به وفور در آنجا یافت میشود و هم اینکه دیگر اثری از پازلها نیست. نقشه بازی از طراحی بسیار ضعیف و ابتدایی رنج میبرد. دنیای جهان ازاد بازی مملو از ایدههایی است که کاربرد مشخصی ندارند و همگی آنها نیمه کاره ماندهاند. هدف سازندگان از طراحی و قرار دادن چین المانهای سندباکس در بازی اصلا مشخص نیست. عدم وجود هیچگونه محتوای داستانی در جهان وسیع و سندباکس بازی علامت سوال دیگری است که سازندگان هیچ پاسخی برای آن ندارند.
از معدود نکات مثبت بازی را میتوان باسفایتهای آن بر شمرد که اگرچه تعداشان بالا نیست اما همین تعداد کم تجربه چالش برانگیزی را رقم میزنند. باسفایتهای بازی از ویژگیهایی هستند که به بازی Atomic Heart هویت مستقلی میبخشند.
اگر از نقاط ضعف بازی چشم پوشی کنیم، گرافیک و جلوههای بصری، بخشی است که بازی Atomic Heart واقعا در آن میدرخشد. بازی از نظر بصری بر روی کنسول پلی استیشن ۵ به خصوص در محیطهای باز، زیبا، چشم نواز، عالی و خیره کننده است. کیفیت بافتها و انعکاسها چه در محیطهای بسته و چه در محیطهای باز فوق العاده است و دورنماها نیز از کیفیت مطلوبی برخوردارند.
طراحی راهروها و دالانهای این محیطها به قدری با نورپردازی فوق العاده آن عجین شده است که مو به تن شما سیخ میکند. در برخی مکانهای بسته بازی باید پازلهای خاصی را حل کنید که به آن اشاره کردم. نکتهای که Atomic Heart را متمایز میکند طراحی محیطهایی است که برخی پازلها در آن جزیان دارند. توجه به جزئیات در طراحی این محیطها به گونهای که با پازلها متناسب باشند، بسیار تحسین برانگیز است.
اگرچه در طول تجربهام از بازی Atomic Heart افت فریم خاصی را تجربه نکردم اما بازی از مشکلات فنی زیادی رنج میبرد. باگها و گلیچهای بازی به حدی هستند که برخی اوقات تجربه آن را غیر ممکن میسازند. حتی بارها به این یقین رسیدم که کاراکتر اصلی بازی توانایی راه رفتن درست را ندارد و انیمیشن راه رفتن او با مشکلات همراه است. به علاوه در طول تجربه خود در بازی، بارها با کرش و ارورهای متفاوتی روبرو شدم که بسیار نا امید کننده بود. به خصوص اینکه یک بار به دلیل مشکلات فنی و فریز شدن منوی بازی مجبور به تجربه دوباره بازی از ابتدای آن شدم.
موسیقی و صداگذاری بازی را میتوان از دیگر نقاط مثبت آن قلمداد کرد. موسیقیهای بازی توسط میک گوردون ساخته شده است که دیگر با این آهنگساز افسانهای به طور کامل آشنا هستید. شاهکارهایی به مانند Doom Eternal و Wolfenstein از جمله آثار وی هستند. میک گوردون بار دیگر دست به خلق شاهکاری دیگر در زمینه موسیقی بازیها زده است. موسیقی بازی Atomic Heart نکته برجسته مبارزات و به خصوص باسفایتهای ان محسوب میشود که میتواند تجربه بازی را کمی لذت بخش تر کند.
صداگذاری بازی نیز نقش مهمی را در آنچه فضاسازی و خلق اتمسفر بینظیر بازی خواندهام به عهده دارند. در یکی از مراحل نخست بازی باید هیولای خاصی را با انجام پازلهایی از پای در آورید. صداگذاری بازی سبب خلق اتمسفر فوقالعادهای میشود که مو به تن شما سیخ خواهد کرد.
سخن پایانی:
ناشر بازی نسخه پلی استیشن ۵ این عنوان را برای نقد و بررسی در اختیاز رسانه گیم پالت قرار داده است
Atomic Heart اثری است که شاید به عنوان یک بازی اکشن اول شخص با المانهای نقش آفرینی محدود، بتوان آن را یک تجربه قابل قبول به شمار آورد. داستان بازی علیرغم شروع فوق العاده به دلیل نویسندگی بد و شخصیتپردازی ضعیف تبدیل به روایتی کسل کننده مملو از دیالوگهای پر تعداد میشود. ترکیب گان پلی بازی به همراه استفاده از قابلیتهای ویژه دستکش باعث میشود مبارزات معجونی لذت بخش باشد. موسیقیهای بازی به ویژه در باسفایتها لحظاتی هیجان انگیز و لذت بخش را در مبارزات رقم میزنند. بخش جهان آزاد بازی مجموع ایدههای خام و نیمه کارهای است که تا پایان بازی نتوانستند به پختگی کامل برسند.
از نظر بصری و گرافیکی بازی Atomic Heart نمونه بارز یک بازی نسل نهمی است. رباتها و شخصیتهای بازی از طراحی و جزئیات قابل قبولی برخوردارند و کیفیت بافتها، طراحی محیطها و انعکاسها نیز بسیار مطلوب است. اما با این حال گیمپلی بازی به دلیل محدودیت سلاح و مهمات از یک سو و تمرکز بیش از حد بر روی پازلها از سوی دیگر بالانس کافی را ندارد.
حتی اگر Atomic Heart را یک بازی Immersive Sim هم در نظر بگیریم، بازی در زمینه لول دیزاین و تلفیق سیمهای مختلف با مشکلات عمدهای همراه است و بسیار سردرگم عمل می کند
بازی بیشتر از اینکه یک اکشن اول شخص سریع و لذت لذت بخش باشد تبدیل به یک تجربهای با درون مایه ترسناک و بقا شده است. این موضوع باعث شده تا آن معجون لذت بخشی که از آن صحبت کردیم نیز رفته رفته به یک کار عذاب آور تبدیل شود.
نقد و بررسی
Atomic Heart
غلیرغم گان پلی خوب و مبارزات لذت بخش اما گیم پلی Atomic Heart به دلایلی چون محدودیت سلاحها، پراکندگی نامناسب رباتها و باسفایتها در محیطهای بازی و تمرکز بیش از حد بر روی پازلها دارای بالانس کافی نیست. شاید اگر بازی، زمان بیشتری به ایدههای نواورانه خود اختصاص میداد، پتانسیل آنها تا به این حد به هدر نمیرفت. بازی میتوانست با تمرکز بر روی اکشن سریع و بی وقفه تجربهای لذت بخش تر و منحصر بفردی را ارائه دهد.
مثبت
- گان پلی بازی که یک اکشن قابل قبول را ارئه میدهد
- مکانیسم لوت کردن به وسیله دستکش
- گرافیک و جلوههای بصری بازی
- اتمسفر و فضاسازی بی نظیر
- صداگذاری و موسیقی فوق العاده
- طراحی نوآورانه پازلهای بازی
منفی
- داستان کلیشهای
- شخصیت پردازی ضعیف
- لول دیزاین بازی با مشکلات عمده ای همراه است
- مشکلات فنی به مانند باگ و یا گلیچ