اگرچه این روزها بازیهای ترسناک اول شخص به وفور در بازار یافت میشوند اما بازی In Sound Mind با ادغام این سبک با مضامین روانشناختی و بیماریهای ذهنی سعی میکند تا تجربهای متفاوت را به مخاطب خود ارائه دهد. بازی تا حدود زیادی از پس این کار بر میآید اما مجموعه عواملی باعث میشوند تا این بازی نتواند به پتانسیل کامل خود برسد. با نقد و بررسی بازی In Sound Mind با گیم پالت همراه باشید.
آنچه در ذهن تداعی میشود مجموعهی اتفاقاتی است که در طول روز با آنها مواجه شده و یا از گذشته به خاطر داریم. مجموعه عوامل خوب و بد یا مثبت و منفی باعث تداعی موضوعات مختلفی در ذهن ما میشوند. اما آیا تا به حال با خود فکر کردهاید که تداعیهای ذهنی چه تاثیری در زندگی ما میگذارند. نقش رفتارهای جامعه در شکلگیری این تداعیهای ذهنی چیست. این مقدمه، تنها خلاصهای است بر اتفاقاتی که در بازی In Sound Mind شاهد آن هستیم. همه چیز از یک اتفاق ناگهانی و ساده شروع میشود و چیزی را در ذهن تداعی میکند که در نهایت باعث آشفتگی و پریشانی ذهنی و روان پریشی شخصیتهای بازی میشود.
اما تفاوتی که بازی با سایر عناوین مشابه و هم سبک خود دارد در این است که قصد دارد تا تاثیر رفتارهای جامعه و قضاوتهای گاه و بیگاه جامعه را در شخصیتهای بازی و وضعیتی که به آن دچار شدهاند بررسی کند. داستان بازی در سال 1997 و در شهر Milton Haven جریان دارد. حادثهای باعث به وجود آمدن رخدادهای عجیبی در این شهر میشود. داستان شما را در نقش پزشک روانشناسی به نام دزموند ولز قرار میدهد که وقتی بیدار میشود خود را در شرایط عجیبی پیدا میکند. شهر حالت سیل زده پیدا کرده و موجودات عجیب و غریب و کابوس واری نیز در دفتر کار او پرسه میزنند.
دزموند که خود را در این شرایط میبیند سعی میکند تا به دنبال علت این اتفاق باشد و بفهمد که دقیقا چه رابطهای میان این اتفاقات، خود او و بیماران سابقش وجود دارد. دزموند بیمارانی داشته است که از مشکلات ذهنی و روحی روانی شدیدی رنج میبردهاند اما وی نتوانسته آن طور که باید و شاید به آنها کمک کند. اتفاقاتی که به یک باره در زندگی آنها رخ داد جریان زندگی آنها را به طور کلی تغییر داد و باعث شد تا به افرادی گوشه گیر تبدیل شوند و سرانجام باعث شده تا آنها تنها راه رهایی خود از این وضعیت را در مرگ ببینند. آنها مرگ را اختیاری انتخاب کردهاند اما پس از مرگ به شرایطی دچار شدهاند که آنها را به سمت و سوی تاریکی کشانده است.
با گوش دادن به مکالمات خود با بیمارانش که دچار این وضعیت شدهاند و بررسی هر پرونده، دزموند تلاش میکند تا اطلاعات بیشتری به دست آورد تا از این طریق بتواند به بیماران خود کمک کند. زیرا در غیر این صورت او نیز در نهایت به همان سرنوشتی دچار میشود که بیماران او در آن گرفتار شدهاند. خوشبختانه همان اولین پرونده بازی روایت به شدت خوب و جذابی دارد و تا پایان ما را میخکوب میکند. بازی سعی دارد در ادامه و در پروندههای بعدی نیز همین روند را حفظ کند. هر پرونده داستان مجزای خودش را دارد اما در عین حال تمام این پروندهها به یکدیگر مرتبط هستند. بازی نیز تا پایان هر پرونده سرنوشت هر شخصیت را به طور دقیق مشخص نمیکند.
شما باید در طول بازی به دنبال گزارشها و دست نوشتههایی باشید که در محیط بازی پراکنده هستند. این دست نوشتهها و گزارشها، به صورت پراکنده اطلاعاتی را از حادثهای که برای بیماران دزموند اتفاق افتاده است میدهند و به نوعی بخشی از داستان بازی را روایت میکنند اما بازی نتیجه گیری را به شما واگذار میکند. این شما هستید که در پایان باید درک کنید که چرا بیماران دزموند به چنین سرنوشتی دچار شدهاند و یا دقیقا چه اتفاقی برای آنها افتاده است. در هر پرونده، ماجرا کمی پیچیدهتر میشود.
اگرچه هر پرونده ماجرای متفاوتی را روایت میکند اما ماهیت همه آنها مشابه است. بازی در پروندههای بعدی، همان فرمول پرونده اول را برای روایت داستان به کار گرفته و تنها شخصیتها و محیط بازی تغییر میکنند. در ارتباط با آنتاگونیست اصلی باید گفت که بازی سعی دارد از همان ابتدا او را مرموز، خوفناک و به نوعی ارباب تاریکی جلوه دهد اما آنتاگونیست بازی نه تنها ترسناک نیست بلکه گاهی اوقات به این نتیجه میرسیم که شاید او هم شخصی به مانند بیماران دزموند است که از مشکلات روانی یا اجتماعی رنج میبرد.
نکته مثبتی که در بازی شاهد آن هستیم، ارتباط نزدیک داستان و گیم پلی بازی است. In Sound Mind یک بازی روانشناختی است. بنابراین قرار است بازی شما را در وضعیتی قرار دهد که بتوانید هر طور شده مشکلات ذهن خود را حل کرده و با هیولاهای ذهن خود (که در واقع همان بیماران شما هستند) مبارزه کنید. بنابراین تمام المانهای گیمپلی نیز بر همین اساس طراحی شدهاند. اگر قرار باشد سلاحی در بازی به دست آورید، برای این است که بتوانید با استفاده از آن بیماران خود را از مخمصهای که در آن گرفتار شدهاند نجات دهید؛ در این صورت است که میتوانید مشکلات ذهن خود را حل کنید.
به طور مثال در پرونده اول بازی به شما یک تکه آینه شکسته را میدهد که میتوانید از آن برای دور کردن Virginia استفاده کنید. زیرا او از مشاهده چهره خود در آینه وحشت دارد اما در ادامه متوجه میشویم که این تکه آینه به ما کمک میکند تمام آینهها را یافته و با هدایت ویرجینیا به سمت آنها، او را از این وضعیت نجات دهیم. در پروندههای بعدی نیز به همین صورت است. البته طبیعی است که با موانعی هم در بازی روبرو شوید.
دشمنان عادی بازی موجوداتی کابوس وار و عجیب و غریب هستند. وقتی آنها را برای اولین بار در بازی مشاهده کردم، من را به یاد نژاد Geth در سری Mass Effect انداخت. آنها بر روی سر خود چیزی به مانند چراغ یا اسکنر دارند که تنها یک هدف دارند انهم اینکه شما را یافته و نابود کنند. به تدریج و در طول بازی، سلاحهایی به مانند کلت یا شات گان را خواهید یافت که میتوانید از آن در برابر این موجودات کابوسوار که قصد دارند هر طور شده جلوی شما را بگیرند، استفاده کنید. متاسفانه تنوع دشمنان بازی بسیار پایین است و گانپلی بازی هم آنچنان تعریفی ندارد. تنها سه نوع از این موجودات در بازی وجود دارند که هرچه به پایان بازی نزدیکتر شوید، هر بار باید با تعداد بیشتری از آنها مواجه شوید.
همان طور که گفتیم بازی میان پرده خاصی ندارد بنابراین باز هم روایت داستانی بازی بر روی دوش گیمپلی بازی است. بخشی از این روایت داستانی با کاوش در محیط بازی و مطالعه گزارشها و دست نوشتهها روایت میشود که به آن اشاره کردیم. اما بخش بزرگی دیگر از روایت داستان را پازلهای بازی بر عهده دارند. تصمیمی کاملا هوشمندانه که باعث جذابتر شدن گیمپلی بازی شده است. آن چیزی که امروزه در بازیهای سبک وحشت و بقا مشاهده میکنیم این است که پازلها تنها به یافتن راهی برای باز کردن در یا یک مسیر فرعی محدود می شوند.
پازلهای بازی In Sound Mind را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخشی از پازلهای بازی In Sound Mind خود روایتگر داستان بازی هستند. به طور مثال پازل خانه عروسکی در پرونده اول به وضوح ماجرای این پرونده را برای ما به تصویر میکشد. در پرونده دوم باید به دنبال کلیدهایی برای باز کردن در قفل و زنجیر شده خانه Allen پیدا کنیم اما این کلیدها در شرایطی خاص و تنها در نور قرمز قابل رویت هستند که با مشکلات ذهنی Allen و داستان بازی مرتبط هستند.
دسته دیگری از پازلها همان پازلهای کلیشهای هستند که به آن اشاره کردیم و در بازی In Sound Mind هم وجود دارند. وجود این دسته از پازلها در بازی کاملا طبیعی است و اتفاقا برخی از آنها گیمپلی بازی را سرگرم کنندهتر میکنند اما به مرور زمان تعدد بیش از حد این پازلها به گیمپلی بازی آسیب میزند. به طور مثال در پرونده سوم و پس از اینکه پازل کنتورهای برق را حل کردیم با باس فایت بازی مواجه شدیم که بسیار هیجان انگیز بود و انتظار داشتیم بازی در این قسمت پرونده را به نتیجه گیری برساند اما پس از حل این پازل، بازی بار دیگر پازلهای دیگری را پیش روی ما قرار میدهد که تعدد این پازلها به شخصه باعث شد بارها به دنبال این باشم که قید ادامه تجربه بازی را بزنم.
البته چیزی که باعث شده تا باسهای بازی آنچنان هم ترسناک نباشند این است که بازی به وفور منابع و آیتمهای مورد نیاز را در اختیار شما قرار میدهد. به طور مثال میتوان یکی از باسها را با سلاح Flare Gun برای مدتی از خود دور کنید اما او دوباره به سراغ شما خواهد آمد. در این صورت اگر بازی منابع محدودتری را در اختیار بازیباز قرار میداد میتوانست این قسمت از گیمپلی را حتی چالش برانگیزتر کند. اما به شخصه هیچ وقت نگران کمبود خشاب نبودم زیرا محیط بازی بسیار وسیع است و حتی بر روی درجه سختی Hard هم در هر گوشهی آن که بگردید حتما یک بسته گلوله خواهید یافت.
در مرحلهی اول بازی، به این نکته اشاره میشود که میتوانید از کنار دشمنان عادی بازی به صورت مخفی کاری عبور کنید. منتها هوش مصنوعی دشمنان در این بخش با مشکلاتی روبرو است. هنگام مخفی کاری یا آنقدر هوش مصنوعی دشمنان قوی میشود که سریعا شما را از دورترین فاصله ممکن تشخیص میدهند و گاهی نیز آنقدر ضعیف است که حتی وقتی از نزدیکی آنها در حال عبور هستید اصلا شما را تشخیص نمیدهند. عکس این قضیه هم بارها در بازی اتفاق افتاده است.
اگر بخواهیم از نظر کیفیت بصری در مورد بازی صحبت کنیم باید گفت که بازی In Sound Mind یک عنوان مستقل است و نمیتوان از آن انتظار گرافیک یک بازی نسل نهمی را داشت. در مجموع کیفیت بصری بازی را میتوان قابل قبول توصیف کرد. محیطهای بازی در واقع همان ذهن پریشان و در هم شکسته بیماران دزموند هستند. دقت و توجه سازندگان در طراحی این محیطها بسیار قابل تحسین است. هر محیط به گونهای طراحی شده که کاملا با حالات روحی و روانی بیماران دزموند و هر آنچه از این شخصیتها میدانیم مطابقت دارد.
سازندگان تلاش کرده تا حس ترس را کاملا به مخاطب خود منتقل کنند. چه زمانی که شما با یک تکه آینه شکسته در تلاش هستید تا آینههای دیگر را پیدا کنید و چه زمانی که با اندک نور چراغ قوه خود سعی میکنید تا Allen را از خود دور کنید، کاملا حس ترس به شما منتقل میشود. وقتی این موضوع با موسیقیهای فوق العاده بازی همراه شود حس لذت بخشی را تجربه خواهید کرد. هر پرونده تم خاص خود را دارد و هر گاه که به آپارتمان بیماران دزموند میرویم موسیقی متفاوتی پخش میشود. موسیقی که در آپارتمانها پخش میشود به نوعی روایتگر رنج و عذابی است که بیماران دزموند در زندگی خود پشت سر گذاشتهاند.
سخن پایانی:
بازی In Sound Mind به عنوان یک بازی ترسناک روان شناختی تمرکز زیادی بر روی روایت داستانی دارد. خوشبختانه بازی به خوبی از پس این کار بر میآید و شاهد روایت داستانی جذابی هستیم که در گیمپلی بازی و پازلهای آن در هم تنیده شده است. اما متاسفانه بازی در همان پرونده نخست دست خود را رو میکند و در پروندههای بعدی چیز جدیدی برای رو کردن ندارد. بازی نمیتواند تعادل مناسبی میان بخش اکشن و حل پازلها برقرار کند و در نتیجه تعدد بیش از حد برخی پازلها در برخی مراحل بازی و تنوع پایین دشمنان باعث میشوند تا گیمپلی بازی در مراحل پایانی تکراری و خسته کننده شود.
مجموعه این عوامل باعث میشوند تا این بازی را بیشتر به افرادی توصیه کنیم که به بازیهای معمایی یا رازآلود علاقهمند هستند. در این صورت اگر جزو این دسته از بازیبازان باشید، بازی In Sound Mind میتواند انتخاب خوبی برای شما باشد. این بازی حتی علاقهمندان به بازیهای ترسناک را نیز ناامید نمیکند.