نقد و بررسی بازی Hades در سال 2021 شاید بیهوده باشد. اثر سوپرجاینت گیمز (Supergiant Games) از سپتامبر سال گذشته بر روی پلتفرمهای رایانههای شخصی و نینتندو سوییچ منتشر شده و تا دلتان بخواهد تحسین و جایزه دریافت کرده است. ما هم یک سال را صرف عاشق این بازی شدن کردهایم. با این حال برای هر بهانهای برای بازگشت به یکی از بهترین بازیهای مستقل تاریخ قابل قبول است. بهانهی جدید ما هم عرضهی این بازی بر روی کنسولهای پلیاستیشن و ایکسباکس است. پس در ادامه با نقد و بررسی نسخهی پلیاستیشن 4 Hades همراه گیم پالت باشید.
به زبان ساده باید گفت که Hades در ژانر خود یکی از آن بازیهایی است که هر نسل یک بار عرضه میشوند. عنوانی که تنها از انتظارات بالایی که برای خودش تعیین میکند فراتر میرود، بلکه آن چنان انقلابی را در سبک خود به وجود میآورد که تا سالها سایر آثار باید از آن درس بگیرند. برای مقایسهی مستقیم باید گفت که Hades برای روگلایک مثل Super Mario 64 برای بازیهای سه-بعدی میماند.
درام خانوادگی
بگذارید داستان را از اول آغاز کنم. در Hades شما در نقش Zagreus، پسر Hades، قرار میگیرید. او که از زندگی خود در جهان زیر زمین خسته شده و با پدرش هم رابطهی سردی دارد، روزی تصمیم میگیرد تا وظایف خود به عنوان شاهزارده را رها کرده تا از جهنم رهایی پیدا کند. با این حال برای رسیدن به این مهم اول باید از چهار منطقهی بسیار خطرناک عبور کرد. خوشبختانه برای Zagreus مرگ ابدی نیست و تنها به معنای بازگشتن به نقطهی اول است. بهتر است باور کنید که در این بازی مرگ را زیاد تجربه خواهید کرد. دوباره و دوباره میمیرید و به خانهی اول خود باز میگردید.
اصل گیمپلی Hades را همین تلاشها برای فرار از جهنم تشکیل میدهند. خود بازی هم مثل یک Dungeon Crawler ایزومتریک است. در این بازی باید هزاران دشمن را قلع و قمع کنید و این را با کمترین آسیب دریافتی ممکن انجام دهید. اکشن Hades بسیار سریع بوده و با یک لحظه غفلت میتوانید تمام زحمات خود را به باد دهید. Hades سیستم مبارزات و ارتقای فوقالعادهای دارد که بعدتر به آن میپردازیم. اما ترکیب این جوانب گیمپلی با روایت بازی است که آن را به اثری حقیقتا شگفتانگیز تبدیل میکند. داستان Hades در تکتک المانهای گیمپلی آن تنیده شده است.
هر شخصیتی که در بازی میبینید با هوشمندی تمام طراحی شده است. این مهم باعث شده تا پس از هر بار مردن بخواهید با شخصیتهایی که بر سر راهتان سبز میشوند صحبتی داشته باشید. چرا که هر دفعه ممکن است به اطلاعات و دیالوگهای تازهای برخورد کنید. اینکه صداگذاری و دیالوگهای هر شخصیت هم تا این حد معرکه است مثل خامهی روی کیک میماند. در Hades با یک ازدواج بینقص داستان و گیمپلی طرف هستیم. یعنی هستهی اصلی یک روگلایک (مردن و تلاش دوباره) با داستان Zagreus یکی شده است. چه خوب که هر دو جنبهی بازی هم کمنظیر هستند.
قدرت باستانی زیاد ظاهرا مسئولیت چندانی به همراه ندارد
هر چقدر هم شخصیتها و داستان Hades جذاب باشند، به تنهایی نمیتوانند آن را به اثری جذاب تبدیل کنند. خوشبختانه سیستم مبارزات Hades بینهایت سرگرم کننده است. بازی شامل شش سلاح میشود. البته در ابتدا تنها مجهز به یک شمشیر هستید. شاید این شمشیر کمی مبارزات را محدود کند، اما اجرای همین حرکات و حملات کم تعداد هم حس خوبی دارد. باز کردن سلاحهای بیشتر به خود شما و سرعتی که با آن مراحل را به اتمام میرسانید بستگی دارد. اگر میخواهید تا هر چه سریعتر تمام سلاحهای بازی را در اختیار بگیرید، باید به دنبال یافتن کلیدهای Underworld باشید.
شش سلاح شما شامل یک شمشیر، یک نیزه، یک سپر، یک کمان، یک جفت مشت فلزی و یک تفنگ نیمه خودکار یونانی میشوند. هر سلاح هم نام و تاریخچهی باستانی خاص خود را دارد. پس از به دست آوردن تمام سلاحها متوجه تنوع عالی مبارزات خواهید شد. تمام این سلاحها در چارچوب مشخصی قرار میگیرند. هر کدام از آنها هم قدرتمند هستند و از این لحاظ شاهد تعادل بسیار خوبی هستیم. اینکه کدام را ارتقا میدهید بستگی به سبک بازی خودتان دارد. اما ارتقای هر سلاح منجر به منعطفتر شدن آن و در نتیجه کاربردیتر شدن آن نسبت به سایرین میشود.
برای احساس قدرتمند بودن در Hades نیاز به زمان زیادی با هر کدام از این سلاحها ندارید. طولی نخواهید کشید که حس غیر قابل توقف بودن شما را فرا خواهد گرفت و با هر بار شکست خوردن و بلند شدن در مبارزات بازی بهتر میشود. چرا که حقیقتا زیر و رو کردن Underworld با سلاحهای باستانی و افسانهای، احساسی است که در کمتر عنوان دیگری یافت میشود. جالب است بدانید که با هر بار شکست خوردن و ملاقات دوباره با پدرتان، او به شما گوشزد خواهد کرد که ریخت و پاش در Underworld چندان مورد تاییدش نیست. این یکی دیگر از مثالهای در هم تنیدگی گیمپلی و داستان است.
جهنم از این زیباتر نمیشود
گول ظاهر سادهی بازی را نخورید. به محض ورود به Underworld متوجه زیبایی بی حد و حصر آن خواهید شد. جهنم Hades بدون استفادهی زیاد از رنگهای تیره موفق به خلق مکانی مخوف میشود. جهان بازی پر از رنگهای مختلف است، اما جادوی باستانی سیاهی در آن جریان دارد. انگار که نمیخواهید ابدیتی را صرف زندگی در آن کنید. موسیقی متن Hades هم شایستهی تحسین خاص خود است. همانند Doom Eternal این حس وجود دارد که انگار موسیقی متن بازی با حرکات شما هماهنگ شده و با اکشن بازی همخوانی دارد. یکی از المانهای کلیدی Hades به عنوان یک روگلایک، توانایی تازه به نظر رسیدن پس از چندین بار است.
سخن پایانی
مدتی طول کشید تا شاهد فرا رسیدن Hades بر روی ایکسباکس و پلیاستیشن باشیم. اما شک نکنید که این انتظار، ارزش اثری که تحویل میگیرید را دارد. Hades شایستهی تمام جوایز و تحسینهایش است. بیخود نیست که این بازی برندهی جایزهی بهترین بازی سال در BAFTA شده است. تجربهی دوبارهی آن صرفا به من یادآوری کرد که این بازی چقدر خوب است. با وجود صرف ساعتها در دنیای Hades، فکر نکنم هرگز از آن خسته شوم.
Hades با مبارزات سریع، سیستم ارتقای معرکه، روایت بینظیر، جلوههای بصری مثالزدنی و موسیقی متن عالی خود تبدیل به استاندارد جدید بازیهای روگلایک میشود. استانداردی که فکر نکنم حالا حالاها تغییر کند. Hades در حد و اندازهی نامش افسانهای و ماندگار است.