در یک پیچش داستانی شوکه کننده، پایان بازی Assassins Creed Mirage به برخی از سوالاتی که Assassin’s Creed Valhalla به جا گذاشت پاسخ میدهد.
بازی Assassin’s Creed Mirage، آخرین قسمت از سری Assassin’s Creed محصول یوبیسافت است. این نسخه با تاکید بیشتر بر مخفی کاری و داستان نسبت به نسخههای چند سال گذشته، دوباره به ریشههای خود بازمیگردد. بازی داستان بسیم ابن اسحاق (Basim Ibn Ishaq) را دنبال میکند، یک قاتل مرموز که در Assassin’s Creed Valhalla معرفی شده و اهداف خودش را دنبال میکند. بازی Assassins Creed Mirage در واقع گذشته این شخصیت است تا به برخی از سوالاتی که Valhalla بهجا گذاشت پاسخ داده شود.
هشدار اسپویل: این مقاله روایتی مستقیم از داستان بازی Assassins Creed Mirageاست و اگر این بازی را تجربه نکردهاید، از مطالعه این مقاله خودداری کنید.
پایان داستان بازی Assassins Creed Mirage یکی از گیجکنندهترین پایانها در فرنچایز Assassin’s Creed است، بیشتر به این علت که به شدت به برخی از رویدادهای پایانی داستان Assassin’s Creed Valhalla متکی است. با اینحال، Mirage همچنان یک ماجراجویی مستقل برای شخصیت اصلی خود بسیم است، و همینطور یک شروع عالی برای کسانی که با این فرنچایز آشنایی چندانی ندارند، بنابراین هرکسی که هنوز Valhalla را تجربه نکرده است، همچنان میتواند تئوریهای خود را درباره پایان Mirage مطرح کند.
خلاصهای از رویدادهای منتهی شده به پایان بازی Assassin’s Creed Mirage
داستان بازی Assassins Creed Mirage با بسیم که کسی جز یک دزد خیابانی معمولی نیست آغاز میشود،او میخواهد “خوب” باشد و به دنبال Hidden Ones میگردد به این امید که شاید مسیر بهتری را برای او فراهم کنند. او که از گرسنگی ، به سختی تامین کردن نیازهای خود، و نیاز به دزدی برای زنده ماندن خسته شده، آرزوی زندگیای را دارد که در آن بتواند به اطرافیانش کمک کند بهجای اینکه از آنها برای سود بردن خود استفاده کند. علاوه بر این، یک موجود مرموز به نام “جن” (Jinni) از همان ابتدای بازی رویاهای باسیم را تحت الشعاع قرار میدهد و او را به این باور میرساند که داستان زندگیاش فراتر از چیزی است که میداند.
با کمک دوستش درویش (Dervis)، بسیم قراردادهای مختلفی را برای Hidden Ones تکمیل میکند که معمولاً شامل سرقت اقلام منحصر به فرد میشود، همه اینها در حالی است که یکی از نزدیکترین دوستانش نهال (Nehal)، با انتخاب بسیم برای خدمت به Hidden One ها مخالف است. او Hidden One ها را افرادی دو رو میبیند – دزدان و قاتلانی که بهتر از دزدان خیابانی معمولی نیستند. او در هر فرصتی سعی میکند جلوی بسیم را بگیرد و هر کاری که در توان دارد انجام میدهد تا او را متقاعد کند که دارد به بیراهه میرود. بسیم همیشه از گوش دادن به او امتناع میکند و به راه خود برای پیوستن به Hidden One ها ادامه میدهد.
پس از مخالفت قاطعانه روشن (Roshan)، یکی از رهبران Hidden One ها، و اطلاع پیدا کردن از وجود یک کالای ارزشمند که Hidden One ها و Order of the Ancients بدنبال آن هستند، بسیم در تلاش برای سرقت آن کالا به انبار کاخ نفوذ میکند. تا شاید با این روش خودش را به روشن ثابت کند و جایگاهی نزد Hidden One ها بهدست آورد. مدت کوتاهی پس از نفوذ به قصر، بسیم این وسیله را که نوعی دیسک عجیب بود، در داخل یک صندوق کوچک کشف میکند.
همانطور که او دستش را دراز میکند تا آن را بردارد، دیسک میدرخشد و هولوگرام مرموزی را نشان میدهد که دو فرد غیرقابل تشخیص را نشان میدهد. متأسفانه، هولوگرام باعث میشود خلیفه که نامش متوکل است (al-Mutawakkil) و در نزدیکی آنها است متوجه حضور بسیم بشود و سعی میکند به سرعت جلوی بسیم را بگیرد. نهال که ترسیده است، متوکل را میکشد و او و بسیم از قصر فرار میکنند. متأسفانه، سپس به نگهبانان دستور داده میشود که همه دزدان انبار را بکشند، به این امید که بتوانند دیسک را پیدا کنند.
هنگامی که بسیم متوجه میشود برخی از عزیزترین دوستانش (از جمله کودکان) سلاخی شدهاند، نهال را به خاطر به قتل رساندن خلیفه سرزنش میکند و سپس از هم جدا میشوند. بسیم به همراه روشن از انبار میگریزد و به الموت سفر میکند تا تبدیل به یک Hidden One شود. پس از سالها آموزش زیر نظر روشن، بسیم رسما وارد فرقه اساسینها میشود. سپس گروه از گسترده شدن حضور Order of the Ancients در بغداد، مطلع میشوند و گروهی از جمله بسیم را به آنجا میفرستند تا اعضای Order را شناسایی و آنها را از بین ببرند.
بسیم از رازی در مورد گذشته خود که در الموت پنهان شده مطلع میشود
تلاش بسیم برای از بین بردن Order of the Ancients در نهایت او را به قصر گنبد سبز در Round City میکشاند، جایی که او به دنبال البهاموت (Al-Bahamut) رهبر Order، میگردد. بسیم پس از طی کردن مسیر خود در قصر، سرانجام با البهاموت روبرو می شود که معلوم می شود قبیحا (Qabiha) است. در طول این رویارویی، او به بسیم از معبد مخفی ایسو (Isu) در زیر الموت اطلاع میدهد که پاسخهایی درباره گذشته بسیم را در خود جای داده است. از آنجایی که بسیم با گذشت زمان بیشتر و بیشتر مورد تسخیر جنها قرار میگیرد، او کاملاً مجذوب این موضوع میشود و میخواهد بیشتر بداند.
متأسفانه قبل از اینکه قبیحا چیز بیشتری بگوید، از پشت توسط روشن کشته میشود. بسیم با عصبانیت انگیزههای روشن را زیر سوال میبرد، زیرا روشن از جنها و معبد زیر الموت اطلاع داشت و با اینحال از کمک به او خودداری میکرد. روشن او را تشویق میکند که درد خود را رها کند و کاملاً به Hidden One ها متعهد شود، اما این برای بسیم کافی نیست تا بدون رسیدن به پاسخ، به راه خود ادامه دهد. روشن که متوجه میشود بسیم ممکن است به دنبال این پاسخها برای خودش باشد، او را تهدید به کشتن میکند، اگر همچنان بدنبال یافتن پاسخ برود.
بسیم به الموت سفر میکند و با روشن مواجه میشود
در تعقیب حقیقتی که در معبد الموت پنهان شده است، بسیم به Hidden One ها برمیگردد، اما متوجه میشود که اردوگاه مورد حمله قرار گرفته است. سپس او دیگر اساسینها را علیه دشمنان باقی مانده در آنجا گرد هم میآورد و به سمت ورودی معبد پیش میرود. با نزدیک شدن به در معبد با روشن مواجه میشود و این دو شروع به مبارزه با یکدیگر میکنند.
انگیزه روشن برای توقف بسیم در بازی Assassins Creed Mirage را میتوان به دو دلیل قابل توجیه دانست. وقتی کسی زندگی خود را وقف Hidden One ها میکند، موافقت میکند که “سایه” خود را (به قول خودشان) ترک کند. اهداف آنها با Hidden One ها همسو میشود و هر گونه نگرانی شخصی دیگر، پشت سر گذاشته میشود. او میگوید: “لازم نیست به گذشته نگاه کنی تا بدانی چه کسی هستی. چه کسی میتوانی باشی. میتوانی مسیرت را انتخاب کنی.” همه اینها در راستا با سوگند اساسینها که بسیم در زمان آغاز به کار خود به آن سوگند خورده است میباشد.
روشن همچنین میداند که اگر بسیم به معبد دسترسی پیدا کند، چه اتفاقی برای او خواهد افتاد. او میداند که اینکار بسیم را برای همیشه تغییر خواهد داد، اما او را شخص بهتری نخواهد کرد. او در تلاش برای جلب نظر بسیم از طریق احساسات، میگوید:”نمیخواهم تو را به خاطر چیزهایی که در آنجا پیدا میکنی از دست بدهم.” متأسفانه، این کافی نیست، زیرا بسیم “نیاز دارد” تا حقیقت را در مورد هویت خود بداند و دعوت نهال برای محلق شدن به او در وارد شدن به معبد را میپذیرد.
بسیم متوجه میشود که هویت واقعی او لوکی است
در ادامه بازی Assassins Creed Mirage بسیم وارد اتاق میشود و با یک محفظه عجیب روبهرو میشود که به وضوح توسط ایسو طراحی شده است، اگرچه او هنوز این را نمیداند. در یک لحظه شوکه کننده، او به محفظه نزدیک میشود و با باز شدن در محفظه، نهال را داخل محفظه میبیند. یک سکانس فلشبک را میبینیم که بسیم – نه نهال – را در حال کشتن خلیفه در کاخ انبار نشان میدهد، همینطور هر بار که بسیم فکر میکرد نهال نزدیک است را مشاهده میکنیم، در حالی که نهال در واقع آنجا نبوده است. این بدان معناست که بسیم و نهال یک نفر هستند، نهال بخشی از بسیم است که به گذشته او گره خورده است.
پس از لحظهای کوتاه، نهال از محفظه ناپدید میشود و بسیم را بیشتر گیج میکند. سپس نهال دیسک باستانی را فعال میکند تا هولوگرامی را که بسیم در کاخ خلیفه شاهد آن بود را به او نشان دهد. پس از فرو رفتن در اعماق ذهن خود، بسیم متوجه میشود که جن بیشتر به خاطرهای از زندگی گذشته او شبیه است تا یک توهم. سپس بسیم انتخاب میکند که گذشته خود و شخصی را که سعی کرده در برابرش مقاومت کند، بپذیرد، نه اینکه توسط گذشته خود عذاب بکشد، و با نهال یکی میشود.
حال سوال این است: نهال در محفظه چه میکرد؟ به احتمال زیاد، محفظه ایسو به ایگدراسیل (Yggdrasill) متصل است، یک دستگاه باستانی که ایسوها از آن برای تناسخ دوباره خود، برای زنده نگه داشتن تمدن خود استفاده میکردند. گفته میشود که آنها بخشی از خود را در Yggdrasill آپلود میکنند و سپس تناسخ خود را برای قرنهای آینده ایجاد میکنند. بر اساس فاش شدن هویت واقعی بسیم به عنوان لوکی در پایان داستان Assassin’s Creed Valhalla، این بدان معناست که نهال آن قسمت از لوکی است که تا ابد به حیات خود ادامه خواهد داد.
در حالی که در والهالا فاش شد که بسیم لوکی حیلهگر است، او هنوز این موضوع را در میراژ متوجه نشده بود تا اینکه در اتاق مخفی زیر الموت را باز کرد و حقیقت را پذیرفت. علاوه بر این، در حالی که مشخص شد فردی که در این رؤیا شکنجه میشود، بسیم است، و شخص دیگر جن است، احتمالاً جن در واقع اودین در زندگی گذشته بسیم بوده است، زیرا اودین همان کسی است که بسیم در والهالا به دنبال نابود کردن او است.
پس از اینکه بسیم هویت واقعی خود را به عنوان لوکی قبول میکند، صحنه پایانی بازی او را نشان میدهد که انکیدو (enkidu) را به سمت خود فرا میخواند. اما همانطور که انکیدو به بسیم نزدیک میشود، پرنده ظاهراً احساس میکند که بسیم مردی نیست که قبلا میشناخت. همراه و دوست سابق بسیم به جای اینکه مثل همیشه بر روی بازوی او فرود آید، چنگی به صورت بسیم میزند و دور میشود. بسیم در ادامه پذیرش زندگی سابق خود، به آرامی لبخند میزند، زیرا میداند انکیدو دلایل زیادی دارد که دیگر به او اعتماد نکند.
اگرچه هیچ برنامهای برای دنباله Mirage اعلام نشده است، اما جالب است اگر این داستان بسیم ادامه پیدا کند، داستانی که در آن جستجوی لوکی برای اودین آغاز میشود و داستانی که شخصیت او را بیش از پیش تجلی میبخشد. با این حال، اگر این اتفاق هرگز نیافتد، حداقل منشأ بسیم فاش شده است و حالا پیش زمینه بیشتری راجب وقایع والهالا داریم. مطمئناً دیدن بسیم در این راه یک تراژدی است و روشن میدانست که این اتفاق خواهد افتاد. در پایان داستان بازی Assassins Creed Mirage، بسیم از تعهد به Hidden One ها دست کشید تا به حقیقت دست پیدا کند.