Dark Souls اثری است که بیشتر به خاطر درجهی سختی بالا و نه داستان درگیرکننده شناخته میشود. اما این به معنای نبود داستان یا کیفیت پایین روایت فرامسافتور (FromSoftware) نیست. Dark Souls داستانی تاریک و افسرده کننده داشته که به خوبی با حال و هوای دنیای آن مطابقت دارد. در ادامه قصد داریم تا داستان بازی Dark Souls را موشکافی کرده و توضیح دهیم.
توجه: ادامهی مطلب بخشی از کتاب You Died: The Dark Souls Companion است. کتابی در مورد دنیا و توسعهی Dark Souls که توسط کزا مکدونالد (Keza MacDonald) و جیسون کیلینگسورث (Jason Killingsworth) نوشته شده است.
درک داستان بازی Dark Souls
به یاد دارم که با یکی از دوستانم مشغول صرف نوشیدنی بودم که تصمیم گرفتم همان کاری را که هر بازیباز Dark Souls انجام میدهد، انجام دهم. منظورم قانع کردن یک بازیباز دیگر و متوجه ساختن آنها از عظمت و بزرگی Dark Souls است. چرا که این دوست من آن طور که باید و شاید با این دنیا آشنایی نداشت. او تا باس Taurus Demon پیش رفته و تصمیم گرفته بود که “این بازی مناسب او نیست” و او “بازیهای داستانی را دوست دارد”.
طبعا این پاسخ او مرا آزردهخاطر کرد. نه فقط به خاطر علاقهی شدیدی که به فرا خواندن بازیبازان به دنیای Dark Souls دارم. بلکه به خاطر اینکه Dark Souls یکی از زیباترین، احساسیترین و پیچیدهترین داستانهای تاریخ بازیهای ویدیویی را دارد. با این حال بازی هر کاری که میتواند را برای پنهان ساختن این داستان انجام میدهد.
کاملا محتمل بوده که Dark Souls را به پایان برسانید و کوچکترین ایدهای از داستان آن نداشته باشید. اشکالی ندارد. ماهها و حتی سالها طول کشید تا جامعهی بازیبازان Dark Souls هم به داستان کامل آن پی ببرند. این مهم به خاطر این است که لذت بردن از داستان Dark Souls، یک تجربهی منفعل نیست. بازی داستان خود را سرراست روایت نمیکند. باید برای این داستان زحمت بکشید. باید توضیحات تمام آیتمها را خوانده، به اندک دیالوگهای بازی توجه کرده و تنها کاتسین بازی را قورت دهید.
چیزی که هماکنون از داستان Dark Souls میدانیم، حاصل زحمت چند سالهی هزاران بازیباز بوده است. هر کسی در حد توان خود بخشی از این دنیای مرموز را برملا کرده است.
حتی با گذشت سالها هم بخشهایی از داستان Dark Souls نامفهوم باقی ماندهاند. بسته الحاقی Artorias of the Abyss به بخشی از سوالات باقی مانده پاسخ داد. اما هنوز هم بخشهایی از گذشتهی لوردران را کسی نمیداند. برای مثال هویت واقعی Furtive Pygmy، کسی که نامش تنها یک بار در ابتدای بازی گفته میشود، هنوز هم نامعلوم است. برخی معتقدند که او همان Manus، دشمن اصلی Artorias of the Abyss است. با این حال همانند بسیاری از چیزهای Dark Souls، این مهم هم قطعی نیست. پس بیایید به همین معلومها و نامعلومها نگاهی بیاندازیم. این دانشی که سینه به سینه در میان بازیبازان Dark Souls نقل شده است.
آتش و آغاز خلقت
در آغاز خلقت، هیچ آتشی وجود نداشت. پس خبری از زندگی به گونهای که امروز آن را میشناسیم هم نبود. البته گونهی اژدها در این دوران زنده بودند. با این حال بالاخره زمان ظهور آتش از مکانی که بعدا Kiln of the First Flame نامگذاری شد، فرا رسید. همراه آتش هم چهار ارباب ارواح بزرگ به وجود آمدند. این چهار نفر به ترتیب Gwyn، Witch of Izalith، Nito و البته Furtive Pygmy مرموز بودند. این چهار نفر قدرت زیادی داشته و به خدایی نزدیک شدند.
با وجود این قدرت زیاد، Gwyn تصمیم گرفت که به جنگ برود. در این حین نبرد بزرگی در گرفت که در یک طرف آن Nito، Gwyn و Witch of Izalith و در طرف دیگر هم اژدهایان بودند. Seath the Scaleless، یکی از اژدهایانی که بدون فلس زاده شده بود و بنابراین نامیرا بود، به گروه اول پیوست و به آنها در شکست دادن اژدهایان کمک کرد. همین مهم باعث آغاز عصر آتش شد. عصر آتش را میتوان بهترین دوران تاریخ لوردران دانست. در این دوران ثروت افراد فزونی یافت و پادشاهیهای بزرگی شکل گرفتند. Gwyn هم Anor Londo را خانه خود خواند و فرمانروایی خود را آغاز کرد.
با این حال زمان پایان هر پادشاهی بالاخره فرا میرسد. پس از گذشت سالها، آتش اولین شعله رو به خاموشی بود. لوردران دیگر آن سرزمین خوش و خرم گذشته نیست. شیاطین همه جا را فرا گرفته و انسانها هم آرام آرام میمیرند. شاید هم سرنوشتی بدتر از مرگ انتظار آنها را میکشد. این انسانها Hollow یا تهی میشوند.
علی رغم تلاشهای Witch of Izalith و Gwyn، تاریکی و مرگ لوردران را فرا گرفته و آتش شعله اول هم بیشتر از همیشه به خاموشی نزدیک شده است. نفرینی به نام Darksing باعث گیر افتادن انسانها در چرخهی بیپایانی از مردن و زنده شدن میشود. با این حال با هر بار مردن، انسانها بیشتر به سمت تهی شدن میروند. تعادل روشنایی و تاریکی به هم میخورد. اینجا جایی است که بازی برای شما آغاز میشود.
یک نفرین، یک امید
شما بازی را به عنوان یک Undead، یک نفرینشده، آغاز میکند. از آن جایی که شما تقریبا یک تهی هستید، در تیمارستانی بستری شدهاید. مشخص نیست که چه مدت را در اینجا گذراندهاید، احتمالا صدها سال. با این حال اسکار، یکی از شوالیههای Astora، به کمک شما میآید. اسکار جسدی را در سلول شما انداخته که حاوی کلیدی برای خروج است. اسکار هم همانند شما یک Undead بوده و فاصلهای تا تهی شدن ندارد. او برای شما افسانهی Undead منتخب را روایت میکند. افسانهای که سالها در خانوادهی او سینه به سینه نقل شده است:
تو یک Undead، یک منتخب شده هستی… …از هجرت خود در تیمارستان، سفری را برای رسیدن به سرزمین اربابها آغاز میکنی… …با به صدا در آوردن زنگ Awakening، از سرنوشت Undeadها آگاه خواهی شد.
اسکار میمیرد و وظیفهی تکمیل کردن پیشگویی بالا به روی دوش شما میافتد. اگر بعدا به این تیمارستان برگردید، با اسکار روبهرو خواهید شد. اما او دیگر تهی شده و فورا به شما حمله میکند. شما راه خود را در تیمارستان آغاز میکنید و به نگهبان مخوفی به نام Asylum Demon میرسید. پس از یک، دو یا پنجاه بار مردن، بالاخره موفق به کشتن این شیطان و فرار خواهید شد. سپس به سرزمین اربابها، لوردران رسیده و معبد فایرلینک را پیدا میکنید.
آغاز Dark Souls، آغاز مرگ
حالا به معبد فایرلینک رسیدهاید و خود را در میان چندین Undead دیگر میبینید. با این حال شما متفاوت هستید. شما احتمالا اولین و تنها فردی هستید که توانسته از تیمارسان فرار کند. تنها یک دستور و هدف دارید. زنگها را به صدا در آورید. یک زنگ بر فراز Undead Burg بوده و توسط Belfry Gargoyles محافظت میشود. زنگ دیگر هم در اعماق زمین و تحت حفاظت Chaos Witch Quelaag است. پس از به صدا در آوردن هر دو زنگها (و روبهرو شدن با موجودات و افراد بسیار جالب و مرگبار در طول راه) به فایرلینک باز میگردید. با این حال یک غافلگیری انتظار شما را میکشد.
Frampt، یکی از مارهای کهن که حتی پیش از عصر آتش هم زنده بوده، به ملاقات شما آمده است. Frampt راه حلی را پیش پای شما میگذارد به Anor Londo رفته، شی کهنی به نام Lordvessel را یافته و با شکست دادن Gywn به ارباب بزرگ بعدی تبدیل شوید. البته او به شما معنای تبدیل شدن به ارباب بزرگ بعدی را نمیگوید. این چیزی است که شما در انتها خواهید فهمید. پس از به دست آوردن Lordvessel و شکست دادن Ornstein و Smough، به نزد Frampt باز خواهید گشفت. Frampt به شما میگوید تا Lordvessel را با ارواح قوی پر کرده تا به آرامگاه Gwyn برسید.
در نهایت موفق به رسیدن به Gwyn در Kiln of the First Flame میشوید. Gwyn توسط خاکستر ارتش خود محاصره شده است. شما باید با یک خدای سقوط کرده مبارزه کنید. پادشاهی که دیگر سرزمینی ندارد. اربابی که از ارباب خورشید به ارباب خاکستر تبدیل شده است. پس از کشتن او، میتوانید با فدا کردن روح و بدن خود، شعلهی اولین آتش را نجات داده و عصر آتش را طولانیتر کنید. با این حال راه دیگری هم وجود دارد. راهی که اکثر بازیبازان از آن بیخبرند.
مار کهن دوم و پایان مخفی Dark Souls
یک مار کهن دیگر با نام Darkstalker Kaathe در بازی وجود داشته و اهداف او کاملا در تضاد با Frampt قرار دارند. Darkstalker Kaathe هم از شما میخواهد تا Gwyn را شکست دهید. با این حال، او میخواهد تا شما با این کار، عصر تاریکی را آغاز کنید. تنها راه ملاقات با Darkstalker Kaathe، عدم پیروی از خواستههای Frampt پس از اخذ Lordvessel است. در این راه شما باید چهار پادشاه را شکست داده و به Abyss بروید. اکثر بازیبازان با Darkstalker Kaathe روبهرو نمیشوند. اما او برای فهمیدن پایان Dark Souls و همچنین گذشتههای لوردران ضروری است. Darkstalker Kaathe به شما در مورد چهارمین روح ارباب و Furtive Pygmy اطلاعات زیادی میدهد.
به عقیدهای Kaathe، تلاشهای Gwyn برای طولانیتر کردن عصر آتش از سر خودخواهی بوده است. در واقع او این کارها را صرفا مبارزه با روند طبیعی امور میداند. Kaathe میگوید که عصر تاریکی، عصر انسانها است. او از شما میخواهد که پس از شکست دادن Gwyn، آتش اولیه را به حال خود رها کنید. در این صورت عصر تاریکی آغاز شده و شما به نقطهی مقابل Gwyn تبدیل میشوید. شما حالا ارباب تاریکی هستید.
شاید طولانیتر کردن عصر آتش صرفا کار بیهودهای باشد. در طول مسیر شما با گوشه و کنار لوردران آشنا شده و متوجه تاریکیهای حقیقی این سرزمین میشوید. پایان اصلی بازی شما را در نقش Gwyn قرار میدهد. اما آیا صرفا روشن نگه داشتن آتش نخستین باعث بهبود وضعیت لوردران خواهد شد؟ یا آیا در صورت آغاز عصر تاریکی، شما به سرور انسانیت تبدیل خواهید شد؟ آیا فرمانروایی خود را آغاز خواهید کرد؟ یا اینکه این کار منجر به خلق تاریکی خالص شده و چیزی برای فرمانروایی کردن وجود نخواهد داشت؟ پاسخ ناملعوم است. این ابهام، زیبایی داستان Dark Souls است.
Artorias of the Abyss و ادامهی داستان بازی Dark Souls
داستان Dark Souls به پایان رسیده، اما Artorias of the Abyss میتواند بسیاری از حفرههای باقی مانده را توضیح دهد. بسته الحاقی Artorias of the Abyss صدها سال پیش از Dark Souls اصلی جریان داشته و نشاندهندهی آغازگر تاریکی لوردران است. همچنین ارتباط انسانیت، تاریکی، روح و آتش جز تمهای اصلی این بسته الحاقی است. Kingdom of Oolacile اولین مکانی است که شما در این بسته الحاقی میبینید. Kingdom of Oolacile به خوبی به شما تاثیر تاریکی گسترش یافته در لوردران بر زندگی عادی را نشان میدهد.
شهروندان Oolacile دقیقا در بهترین حالت روحی و روانی ممکن نیستند. این شهروندان توسط یکی از مارهای کهن (احتمالا Kaathe) اغوا شده و گورستان انسانهای اولیه را برای یافتن روح تاریک گشتهاند. نتیجه حقیقتا ناخوشایند بوده است. در واقع آنها Abyss را از بند خود رها کردهاند. Abyss چیست؟ Abyss در واقع متضاد کامل آتش نخستین است. میتوان Abyss را هیبت تاریکی و یک خلا بیپایان دانست. حال این Abyss چگونه به وجود آمده است؟ خالق Abyss یکی از انسانهای نخستین به نام Manus بوده که روح او توسط شهروندان Oolacile آزرده شده است. برخی معتقدند که Manus همان Furtive Pygmy است.
همانطور که گفته شد Abyss در واقع مثل یک خلا بوده و هر کسی که در معرض این خلا قرار بگیرد، کارش ساخته است. همین مهم باعث شده تا Oolacile در وضعیت خوبی نباشد. خبر زوال Oolacile بالاخره به Gwyn و سایر اربابهای لوردران میرسد. این اربابها همین حالا هم از نزدیک شدن تاریکی و خاموشی آتش نخستین میترسند. در همین حین Manus یکی از اعضای خانوادهی سلطنتی Oolacile را گروگان میگیرد. در نهایت Gwyn یکی از معتمدترین شوالیههای خود، Sir Artorias، را برای نجات Oolacile میفرستد.
فرجام ناخوش Artorias
در Dark Souls خبری از پایانهای خوش داستان پریان نیست. Artorias نجیب موفق میشود با کمک یک حلقهی جادویی، به درون Abyss سفر کند. با این حال او هم برای مدت زیادی دوام نمیآورد. در تلاش برای شکار کردن Manus، او و همراهش یعنی گرگ بزرگ Sif، توسط تاریکی احاطه میشوند. Artorias از سپر بزرگ خود برای خلق حفاظی جادویی حول Sif استفاده میکند. این آخرین عمل قهرمانانهی Artorias است. چرا که او در نهایت توسط Abyss بلعیده شده و به فردی دیوانه و خشن تبدیل میشود. در بسته الحاقی Artorias of the Abyss شما در نهایت باید با Artorias مبارزه کرده و به زجر او پایان ببخشید.
حتی مردی به خوشقلبی Artorias هم باید از تاریکی وحشت داشته باشد. با این حال شاهد راهی برای رهایی یافتن از تاریکی وجود داشته باشد. Broken Pendant، یکی از داشتههای Manus، توصیف جالبی در بازی دارد. ظاهرا این آویزه برای Manus ترکیبی از “نوستالژی و احترام” است. شاید این آویزه برای Manus یادآور روزهای روشنایی است. خاطرهی گرمی که فراموش کردن آن در سرمای Abyss آسان است.
شما میتوانید نقد و بررسی بازیهای جدید و به همراه سایر مقالات و مطالب جذاب مرتبط با بازیهای ویدیویی را در وبسایت گیمپالت بخوانید.