در قسمت دوم از سری مقالات بیوگرافی شخصیتهای معروف ویدئو گیم، به شرح پیشینه و اتفاقات گوناگون زندگی جین ساکای خواهیم پرداخت. جین ساکای که بهعنوان Ghost هم شناخته میشود، پروتاگونیست محوری بازی گوست اف سوشیما محصول سال ۲۰۲۰ میلادی است. با توجه به محبوبیت و موفقیت گسترده عنوان مذکور، جین را بهعنوان دومین کاراکتری انتخاب کردیم که به شرح داستان او خواهیم پرداخت.
به دومین قسمت از سری مقالات بیوگرافی خوش آمدید. بخش جدید بیوگرافی به طور خاص بر روی کاراکترهای محبوب بازیهای ویدیویی متمرکز است. در این بخش سعی داریم تا با نگاهی متفاوت، تاریخچه و داستان کاراکترهای ماندگار بازیها را به صورت کاملتر و عمیقتری بررسی و تحلیل کنیم. از این روی، بازیبازان با مطالعه این سری مقالات، قادر خواهند بود تا به شناخت کاملی از کاراکترهای محبوب خود برسند.
در اولین قسمت از آیتم بیوگرافی، یکی از کاراکترهای ماندگار و از آنتاگونیستهای کاریزماتیک ویدئوگیم یعنی کامستاک را بررسی کردیم و حال در قسمت دوم قصد داریم تا مرروی داشته باشیم بر زندگی نامه جین ساکای از بازی Ghost of Tsushima.
سالهای اولیه زندگی و دوران کودکی
جین ساکای، کاراکتر محبوب بازی گوست اف سوشیما است که بی شک همه ما علاقهمندیم تا زندگینامه او را بخوانیم و از دوران زندگی و تبدیل شدن او به یک سامورایی بیشتر آگاه شویم. جین ساکای بهعنوان فرزند و وارث کازوماسا ساکای، رهبر خاندان ساکای، در روستای اومی (Omi) متولد شد. او بیشتر دوران کودکی خود را در همین روستا گذرانده و به تدریج بزرگ شد. روز به دنیا آمدن جین، مادر او، روباهی را مشاهده میکند که در حال تعقیب یک کرم شب تاب در محوطه خارج از عمارت ساکای بود. از همین رو، او خدای روباه یا کامی ایناری از اساطیر و خدایان کهن ژاپن را بهعنوان نگهبان فرزند خود، معرفی میکند. جین که در طبقه ساموراییهای اشرافی و بالارتبه بزرگ شده بود، از همان اول تحت شرایط سخت انضباطی پرورش یافت تا برای وظیفه سخت حکومت بر قبیله و زمینهای خاندان خود، آماده شود.
همچنین جین توسط پدر خود کازوماسا و داییاش لرد شیمورا تربیت شد تا تبدیل به یک سامورایی برجسته شود. در دوره نوجوانی و سالهای اولیه جوانی، نزدیکترین دوست جین، ریوزو (Ryuzo) بود و یکی از خدمتکاران خاندان ساکای یعنی یوریکو، از او مراقبت میکرد. به گفته کسانی که شاهد سالهای آغازین جین بودهاند، او از بالا رفتن از درختها و مکانهای مرتفع در محیط زادگاه خود لذت بسیار میبرد و کودکی پرانرژی و فعال بوده است.
وقتی جین هنوز در دوران کودکی به سر میبرد، مادر او بر اثر یک بیماری، جان خود را از دست میدهد. اما جین که هنوز در مرحله انکار قرار دارد، از قبول این واقعیت سر باز میزند. او به جستجوی مادرش به جنگل میرود ولی به مدت سه روز در آنجا گم میشود. جین در این برهه، ترس و اضطراب عمیقی را تجربه میکند تا اینکه توسط پدرش کازوماسا در زمان مناسب و درست بهموقع، نجات پیدا میکند. چند سال بعد کازوماسا ساکای رهبر خاندان ساکای، توسط تنزو در جریان حملات خود برای آزادسازی و فرونشاندن شورش جزیره Iki، به قتل میرسد. در زمان قتل پدرش، جین در آن مکان حضور داشت اما هنوز در اوایل دوران نوجوانی خود بوده و از ترس پنهان میشود و از شتافتن به کمک پدر خود، امتناع میکند.
این اقدام و انتخاب جین تا آخر عمر او را تحت تاثیر خود قرار میدهد و افکار او را مشغول میکند. پس از مرگ پدر، حال شیمورا تبدیل به تنها عضو زنده فامیل جین میشود و او را بهعنوان وارث قبیله و خاندان خود، میپذیرد. شیمورا در جایگاه یک مربی و همچنین پدر توانمند و محترم برای جین قرار میگیرد و رابطه آنها بهمرور به سمت رابطه پدر و پسری، سوق پیدا میکند. موضوعی که در داستان بازی گوست اف سوشیما به خوبی به آن پرداخته میشود.
در حوالی سال 1272، جین جوان که در مسیر سامورایی شدن قرار دارد، در یک تورنومنت شمشیرزنی، در مقابل ریوزو قرار میگیرد و با او مبارزه کرده و او را در یک دوئل دوستانه شکست میدهد. این امر مانع از تبدیل شدن ریوزو که ریشه او به خاندانی تهیدست و کشاورز برمیگردد، به یک سامورایی میشود. این امر ریوزو را به مسیر دیگری هدایت کرده و تخم نفرتی ریشهدار از طبقه اجتماعی اشراف و حتی شیمورا و جین را در وجود او میکارد. ریوزو بعدها به یک رونین مزدور و درنهایت رهبر گروه رونینهای کلاه حصیری تبدیل میشود.
اتفاقات بازی گوست اف سوشیما؛ دوره تهاجم مغولها
وقتی قرار است زندگینامه جین ساکای را مروری کنیم، به طور حتم باید نگاه داشته باشیم به اتفاقات بازی گوست اف سوشیما و داستان این بازی را نیز با هم مرور کنیم. امپراطوری مغول با ارتشی عظیم به فرماندهی Khotun Khan در سال 1274 به جزیره سوشیمای ژاپن، حمله کرد. جین در جایگاه یکی از هشتاد سامورایی بود که در جریان یک حمله انتحاری ناامیدانه در ساحل کومودا به مصاف مغولها رفتند. هدف این حمله، کاهش سرعت تهاجم، پیش از رسیدن دشمن به سرزمین اصلی ژاپن بود. در جریان این نبرد، تقریبا همه ساموراییها کشته شدند. شیمورا دستگیر شد و به اسارت گرفته شد. جین نیز بهشدت مجروح گشته و رها شد تا بمیرد اما توسط یک دزد به نام یونا، نجات داده شد.
یونا جین را از دسترس مغولها پنهان کرد و تا زمان بهبودی کامل، از او پرستاری کرد. در همین حین و زمانی که جین بیهوش بود، مغولها حملات خود را ادامه داده و بیشتر جزیره را تسخیر میکنند. آنها هر کس را که در مقابل حکومتشان مقاومت میکند، میکشند یا به اسارت میگیرند.
علیرغم هشدارهای مکرر یونا مبنی بر بینتیجه بودن تلاش، جین به قلعه کاندا، جایی که داییاش در آن زندانی است، حمله میکند تا او را نجات دهد. اما قبل از اینکه به دروازه اصلی قلعه برسد، روی یک پل در نبردی تن به تن، روبهروی کوتان خان قرار میگیرد. گرچه جین موفق میشود تا زخمی روی صورت کوتان ایجاد کند اما در نهایت شکست میخورد و فرمانده مغول، او را از روی پل به درون دریا پرتاب میکند. جین به سختی از سقوط جان سالم به در برده و مجددا با کمک یونا و یک اسب تعلیمدیده سامورایی که برای سفر به قلعه استفاده کرده بود، فرار میکند.
جین در جریان این شکست، نکتهای مهم را متوجه میشود. اینکه او نمیتواند نیروی عظیم مغولها را تنها با استفاده از تکنیکها و تاکتیکهای سنتی و اصیل ساموراییها، شکست دهد. به همین جهت، او تصمیم میگیرد تا سراسر جزیره را در جستجوی تکنیکهای جنگی و متحدان و دوستان جدید، بگردد تا درنهایت بتواند قلعه کاندا را بازپس گرفته و دایی خویش را نجات دهد.
جین در اولین قدمها برای پیدا کردن متحدان جدید، همکاری سنسی ایشیکاوا و لیدی ماساکو آداچی را به دست میأورد. ایشیکاوا در ازای کمک به جین، از او تقاضا میکند تا در ماموریتش برای پیدا کردن و شکار شاگرد خیانتکارش یعنی توموئه، به او کمک کند. ماساکو نیز تنها به یک شرط به یاری جین میآید و آن هم این است که جین به او در سفر انتقامگیری گسترده و کشتن قاتلان خانوادهاش، کمک کند.
جین در ادامه و در جریان داستان بازی گوست اف سوشیما با ریوزو نیز ملاقات میکند که برای فراهم کردن غذا برای مردان در حال مرگش، تقلا میکند و دنبال کمک میگردد. ریوزو و جین، چندین تلاش برای فراهم آوردن آذوقه انجام میدهند که با شکست مواجه شده و درنتیجه، ریوزو شدیدا ناامید میشود اما همچنان قبول میکند تا به جین کمک کند. جین همچنین به یونا یاری میرساند تا تاکا را پیدا کنند. تاکا برادر یونا بوده و آهنگری خبره است که میتواند برای جین، ابزارهای مفیدی در جهت نبرد علیه مغولها بسازد. برای مثال دستگاهی که به او کمک میکند تا مخفیانه از دیوارهای بلند قلعه کاندا، بالا برود. جین بهمرور و در حین درگیریهای مختلف، رفتهرفته از راه و رسم ساموراییها دورتر و دورتر میشود تا جایی که یونا او را متقاعد میکند که در سایهها مخفی شود و شروع به حمله به مغولها با استفاده از تاکتیکهای مخفیکارانه بکند.
از طرف دیگر جین همچنان با آموزههای اجدادی و دروس دوران کودکی خود درگیر است. چراکه جامعه سامورایی و خصوصا شخص شیمورا همیشه مستقیما به او گفته بود که چنین ترفندهایی، روشهایی بزدلانه و کثیف برای از بین بردن حریف هستند که دور از شان یک سامورایی حقیقی است.
پس از کشف اینکه تاکا در خلیج آزامو نگهداری میشود، جین و یونا با کمک یک تاجر مشروب به نام کنجی، ماموریتی موفقیتآمیز برای نجات تاکا را انجام میدهند. پس از اینکه تاکا مجددا به ابزارآلات آهنگری خود در روستای کوماتسو دسترسی پیدا میکند، مغولها حمله میکنند. جین و یونا، برای چندین ساعت، جلوی آنها را میگیرند تا زمان کافی برای ساخت دستگاه مدنظر توسط تاکا را فراهم کنند. این ابزار چیزی نیست جز یک قلاب ویژه و مخصوص که کارکردهای گوناگونی دارد. تاکا که شاهد نبرد دلاورانه جین بود، پس از پایان آن، اظهار میکند که تا کنون در عمرش، سامورایی بهمانند جین ساکای، ندیده است.
یونا همان جا و در بین مردم روستا، داستانی برای توجیه تواناییهای مبارزه فرابشری جین میسازد و به حضار، القا میکند که جین انسان نیست، بلکه یک روح انتقامجو است. این داستان بهخوبی تاثیر خود را روی مردم گذاشته و بهمرور جا میافتد. تا جایی که جین در مقطعی توسط عموم مردم جزیره بهعنوان شبح افسانهای سوشیما، شناخته و ستایش میشود.
سرانجام زمان موعود فرا میرسد و جین از تمام دوستانی که در این مدت پیدا کرده، درخواست میکند تا به او در عملیات حمله به قلعه کاندا، یاری برسانند. در میانه نبرد و پس از رسیدن به اولین پست نگهبانی داخلی قلعه، ریوزو به جین خیانت میکند و طرف مغولها را که وعده غذا به مردانش داده بودند را میگیرد. در همین لحظه، او جین را به یک دوئل تا سرحد مرگ دعوت میکند.
جین ریوزو را در نبرد شکست داده و حتی او را زخمی میکند اما ریوزو موفق میشود که فرار کند و حضور جین را به مغولها هشدار دهد. اما جین همچنان به مبارزه ادامه داده و سرانجام، دایی خود را در طبقه بالایی و بلندترین نقطه دژ داخلی، پیدا کرده و او را نجات میدهد. شیمورا فورا به جین اطلاع میدهد که قبل از حمله او و متحدانش، کوتان خان به سمت تویوتاما حرکت کرده تا قلعه شیمورا را فتح کند.
پس از مکالمهای کوتاه، شیمورا و یاران جین، باهم متحد شده و با کمک یکدیگر، بقیه مغولها را که در بخشهای داخلی قلعه هستند، شکست میدهند و سرانجام ملک را پس میگیرند. پس از نبرد، شیمورا که از کوتان در مورد تاکتیکهای بیشرمانه خواهرزادهاش در مبارزه شنیده بود، سریعا به او هشدار میدهد که این مسیر را ادامه ندهد و او را موردش سرزنش قرار میدهد. سپس او به جین ماموریت جدیدی میدهد، پیدا کردن دوستان و متحدان بیشتر در جهت بازپسگیری قلعه شیمورا.
جین در منطقه تویوتاما، راهبی جنگجو به نام نوریو و همراهان او را استخدام میکند و در عوض به آنها قول کمک، میدهد. او با کمک متحدان جدید در روستای یاریکاوا به مقابله با تهاجم و محاصره مغولها به رهبری ژنرال تهموگه، میپردازد. جین پس از شکست دادن فرمانده دشمن، با روشی وحشتناک و وحشیانه، سر او را از تن جدا کرده و مغولها را میترساند، تا جایی گه آنها به کل عقبنشینی میکنند. در این لحظه، گویی جین به طور کامل شخصیت جدید خود به عنوان شبح سوشیما را در آغوش میکشد.
در ادامه جین با کمک شیمورا از یک دزد دریایی به نام گورو کمک میگیرند تا پیامی را به شوگان در سرزمین اصلی ژاپن منتقل کرده و درخواست کمک نظامی کنند. ماموریت موفقیتآمیز بوده و شوگان ارتشی را برای کمک، رهسپار سوشیما میکند. جین در همین حین به زادگاه خود یعنی روستای اومی بازمیگردد تا ضمن استراحت کوتاه و تجدید دیدار با خدمتکار قدیمی خاندان و در اصل مادر معنوی خود، زره قدیمی پدرش را برای نبرد پیشرو، بازیابی کند.
در طی زمانی که یوریکو و جین در اومی میگذرانند، یوریکو به او نحوه تولید نوع خاصی از سم را آموزش میدهد. جین اطلاع پیدا میکند که ریوزو در دژ کویاسان، اردو زده است. درنتیجه او با یونا و تاکا که در پی شروع یک زندگی جدید و شرافتمندانه در حال ترک کردن ژاپن هستند، خداحافظی کرده و به مقابله با دوست قدیمی و دشمن فعلیاش، میشتابد.
در دژ کویاسان و در مابین یک مبارزه، تاکا که از شهامت جین در مبارزه خود علیه مغولنا الهام گرفته، طور غیرمنتظرهای برای کمک به او ظاهر شده و اعلام حضور میکند. او اذعان میکند که میخواهد هرجور که شده به شبح کمک کند، جین نیز علیرغم مخالفت و تردید اولیه، سرانجام موافقت میکند. تاکا هنگام ورود جین به کمپ بعدی دشمن، بهعنوان حواس پرتی عمل میکند. بعد از تصویب استراتژی، تاکا حواس نگهبان را پرت کرده . در همان حین، جین باموفقیت راه خود را به داخل قلعه طی میکند.
در داخل قلعه، جین با ریوزو مواجه شده و برای دوئل با او آماده میشود اما از پشت مورد اصابت ضربه مخفیانه یک رونین کلاه حصیری از مردان ریوزو، قرار گرفته و بیهوش میشود. جین درحالی به خود میاید که دستانش را از پشت بسته شده به یک کنده درخت که در زمین فرورفته، مییابد. یونا و تاکا هم شرایط مشابهی دارند. جین میپرسد که چگونه اسیر شده و تاکا در جواب میگوید که وقتی به غیبت طولانی مدت او مشکوک شدند، برای کمک به جین و فهمیدن اینکه چه اتفاقی افتاده است، به کمپ بازگشته و در نتیجه، همان جا دستگیر شده است.
درحالی که جین و تاکا برای آزاد کردن خود تقلا میکنند، کوتان خان شخصا به دو مرد نزدیک شده و به جین میگوید که اگر قبول کند که مردانش را تسلیم کند و آتشبس اعلام کند، جنگ میتواند به سادگی تمام شود. درنتیجه عذاب مردم تمام شده و جدای از آن، جین فرمانده دون کوتان خواهد بود و او را در ادامه تهاجم خود یاری خواهد رسانید. جین به سرعت این پیشنهاد را رد میکند. کوتان در جواب تاکا را آزاد کرده و یک شمشیر به او داده و دستور میدهد مه جین را بکشد. تاکا اما سعی میکند که به جای این کار به خود خان ضربه بزند اما حمله او به سرعت دفع میشود. کوتان در ادامه و در عرض چند لحظه، او را مورد ضرب و شتم قرارداده و درنهایت سرش را از بدنش جدا میکند. این واقعه باعث وحشت و خشم شدید و همزمان جین میشود.
جین مجددا در ساعت سه بعد از ظهر همان روز از خواب بیدار میشود. جین که از مرگ تاکا، بهشدت خشمگین شده است، دستهای خود خود را از چوبه رها کرده و آزاد میکند. سپس سلاح و زرهش را بازیابی میکند. او خود را در مقابل تعدادی از رونینهای کلاه حصیری ریوجی مییابد، آنها را با عصبانیت به قتل میرساند و خود را به حیاط داخلی عمارت میرساند. شبح سوشیما، یونا را در آنجا پیدا میکند که عمیقا نگران است. او از جین در مورد وضعیت برادرش میپرسد، جین مردد از پاسخ و درحالتی مضطرب، یونا را بیش از پیش تحریک میکند. یونا به سرعت از کنار جین رد شده و وارد حیاط میشود و جسد سر بریدهشده برادرش را درست پیش چشمان خود میبیند.
او در ابتدا، بلافاصله جین را مقصر تلقی میکند چراکه تاکا میخواست مانند شبح، قهرمان و قوی باشد. اما در همان حین صدای نزدیک شدن گروهی از مغولها و کلاه حصیریها، مشاجره آنها را قطع کرده و حواس شان را به درگیری مهمتر پیشرو جلب میکند. آن دو برای نبرد آماده شده و در ادامه، تمامی جنگجویان دشمن را با خشم به خاک و خون میکشند و درنهایت از حیاط فرار میکنند. با رخ دادن این اتفاق، ریوزو عملا بهعنوان رئیس و تنها عضو زنده از بین رونینهای کلاه حصیری، باقی میماند.
جین که بیش از همیشه برای کشتن خان مصمم شده است، با شیمورا مجددا ملاقات مرده و آماده یورش مجدد به قلعه شیمورا میشوند. آنها موفق میشوند در جریان چند تهاجم، مغولها را تا داخلیترین قسمت قلعه، عقب برانند. با این وجود، حمله نهایی به یک فاجعه ختم میشود، چراکه شیموا دستور یک حمله مستقیم از طریق مسیر پل به سمت دروازه بخش داخلی قلعه را میدهد. از آنجایی که دیوارها و برجکهای داخلی دژ با سلاحهای آتشافروز مغولها مسلح شده است، این حمله مستقیم، علیرغم مخالفت شدید جین انجام پذیرفته و بسیاری از ساموراییها در این راه، جان خود را از دست میدهند.
پس از این اتفاق، جین و یونا کاملا با این واقعیت روبهرو میشوند که اصرار شیمورا بر حفظ شرف و کد مخصوص ساموراییها، تنها باعث خونریزی و کشتار غیرضروری بیشتر خواهد شد. از این رو آنها نقشهای مخفیانه طراحی میکنند که بهشکلی پنهانی وارد بخش داخلی قلعه شوند و منبع آب مغولها را مسموم کنند. یونا موارد لازم برای تهیه سم که جین فرمول آن را از خدمتکارش یادگرفته بود، برای او جمعآوری کرده و نیز یک زره جدید به نام Ghost Armor را به او اهدا میکند. این ست کامل، آخرین هدیه تاکا برای جین بود که قبل از مرگش، روی آن کار میکرد.
پس از انجام موفقیتآمیز نقشه و مسموم کردن مغولها، جین در انبار، مجددا با ریوزو مواجه میشود و از او میشنود که کوتان خان دوباره قلعه را به قصد حمله به کامیاگاتا در شمال جزیره، ترک کرده است. ریوزو از جین درخواست میکند که او را ببخشد و به مردمش بگوید که ریوزو جاسوسی در خدمت او است. اما جین درخواست ریوزو را قبول نمیکند و او را به یک دوئل نهایی دعوت میکند. جین، دوست سابق خود را در این دوئل شکست داده و قبل از اینکه به قتلاش برساند، با او خداحافظی میکند.
وقتی جین و یونا در حال ترک صحنه هستند، شیمورا و نیروهایش میرسند و میبینند که جین چه کرده است. لرد شیمورا بهشدت عصبانی شده و از جین به خاطر استفاده از تاکتیکهای بیشرمانه و بزدلانه مثل مسموم کردن، انتقاد میکند. جین در جواب میگوید که فکر میکند که تاکتیکهای شیمورا، دیگر پاسخگو نیستند و نمیتوانند مردم جزیره را نجات دهند. شیمورا که میداند، شوگان قصد دارد جین را به دلیل بیوفایی و به اتهام تهدید سلسله مراتب اجتماعی طبقه ساموراییها، اعدام کند، از جین میخواهد که شخصیت شبح را قربانی کرده و درون خود بکشد.
همچنین یونا را بهعنوان یک دزد و کسی که تاثیر منفی روی او داشته، تحویل شوگان داده و رابطهاش را با او قطع کند. بهگونهای که شوگان یونا را مجازات کرده و قانع شود که مسیری که جین انتخاب کرده از تاثیر منفی یونا بوده و جین را ببخشد، اما جین، پیشنهاد شیمورا را نمیپذیرد. جین پیش از دستگیری، تجهیزات و سلاحهای خود را به یونا میدهد و قانعاش میکند که بدون او، به شکار خان ادامه دهد.
بعدها کنجی، مخفیانه به سلول جین در قلعه شیمورا میرود و به او اطلاع میدهد که یونا، موقعیت خان در شمال را ردیابی کرده است. جین که متوجه میشود، سوشیما هنوز به او نیاز دارد، از قلعه فرار میکند. اما در حین فرار، اسب او توسط کمانداران، مورد اصابت تیر قرار میگیرد و درنهایت تسلیم جراحاتش میشود.
جین که به تجهیزات خویش دسترسی ندارد، به منطقه کین فرار میکند اما با وحشت متوجه میشود که کوتون خان انتاگونیست بازی گوست اف سوشیما، طریقه ساخت سم مخصوص جین را آموخته و روی مردم یکی از روستاهای آن منطقه، آزمایش کرده است. خود جین نیز مسموم میشود اما به سختی و برای سومین بار توسط یونا، نجات پیدا میکند. در همین حوالی، کوتان خان به بندر ایزومی عقبنشینی میکند، جایی که قصد دارد از این سم برای مسموم کردن مردم سرزمینهای اصلی ژاپن نیز، استفاده کند.
جین و یونا موفق میشوند تا در عملیاتی، کنترل معبد جوگاکو را به دست بگیرند. آنها برای نابود کردن مغولها از یک طرح هوشمندانه استفاده میکنند که در جریان آن، مغولها را به بیرون از قلعه و روی سطح یخزده یک دریاچه میکشانند و سپس با منفجر کردن بشکههای از پیش جاساز شده روی یخها، کار آنها را تمام میکنند. آن دو سپس برنامه میچینند که با دوستان خود در کامیاگاتا، مجددا متحد شوند.
قسمت سخت ماجرا، این است که آنها باید راهی مخفیانه برای عبور به منطقه تویوتاما پیدا کنند. چراکه که مسیر اصلی توسط قلعه شیمورا و نیروهای او در اطراف جادهها، مسدود شده است. درنهایت درمییابند که تنها راه موجود از طریق دژ کامینوداکه است که توسط مغولها، متصرف شده است. جین از آشنای قدیمی یونا، تاکشی و گروه شکارچیان همراه او، کمک میگیرد تا از شمال به قلعه حمله کنند تا در همان حین جین و یونا با کمک دوستانشان از سمت جنوب به قلعه یورش برده و آن را پاکسازی کنند. خوشبختانه نقشه با موفقیت کامل، اجرا میشود.
جین و یونا سپس بر روی طراحی یک نقشه برای ترور خان، تمرکز میکنند. کوتان در بندر ایزومی به همراه ارتشی از محافظان و جنگجویان، مستقر شده است. جین و یونا تصمیم میگیرند تا بر فراز یکی از فانوس دریاییهای نزدیک به بندر رفته و فعالیت خان و گروهش را از آنجا، تحت نظر بگیرند. جین در جریان انجام این ماموریت، درمییابد که کوتان در حال ذخیرهسازی موارد اولیه تهیه سمی است که از جین یادگرفته بود. این مشاهده، استنباط و تئوری جین مبنی بر خطر احتمالی وجود داشتن نقشهای از سوی خان برای مسموم کردن سرزمین اصلی ژاپن را، قوت میبخشد.
جین و یونا از بالای فانوس دریایی، نقاط ضعف بندر را ارزیابی میکنند و طرح حملهای را میریزند تا در زمان رخ دادن طوفانی قریبالوقوع، آن را اجرا کنند. هدف آنها این است که خان را مجبور کنند که کشتیهایش را در اسکله، لنگر بیاندازد تا جین بتواند آنها را با مواد منفجره و سموم تدارکدیده شده، منفجر و نابود کند.
پیش از حمله، جین تصمیم میگیرد تا مخفیانه وارد محل اقامت لورد شیمورا شود و یادداشتی را برای او برجای بگذارد. یادداشتی که در آن از دایی خود برای سرنگون کردن نهایی خان، درخواست کمک کرده است. گرچه یونا در ابتدا با این ایده مخالفت میکند اما درنهایت قانع میشود و یک اسب جدید به جین هدیه میدهد تا با کمک آن، به قلعه سفر کند.
جین پس از باقی گذاشتن موفق و پنهانی یادداشت برای شیمورا، متحدان خود را جمعآوری و برای حمله نهایی به بندر ایزومی، آماده میشود. پس از راهاندازی یک کمین موفقیتآمیز بر روی مغولها با استفاده از ابزارهای محاصره تدارک دیده شده توسط کنجی بهعنوان عامل حواس پرتی، دوستان جین حملهای را به سمت قلعه اصلی، ترتیب داده و هدایت میکنند. در همین حین جین، در تلاش است تا راهی برای ورود مخفیانه به بخشهای داخلی بندر و یافتن خان، پیدا کند.
در پایان بازی گوست اف سوشیما، جین در نهایت به استحکامات داخلی نفوذ میکند و با کوتان خان روی کشتی اصلی و شخصی او، به مبارزه میپردازد. جین در جریان این نبرد خونین و حماسی، تعداد زیادی از مردان خان را پیش از شکست دادن او، به خاک و خون میکشد. خان که روی زانوهای خود افتاده، سعی میکند به جین بگوید که امید دارد که بهزودی مغولها به سوشیما باز خواهند گشت، اما قبل از اینکه او جمله خود را کامل کند، جین با یک ضربهی سریع، سر او را از بدنش جدا میکند.
او قبل از بریدن سر کوتان، او را به جنایاتی که در سوشیما کرده، متهم میکند و با رها کردن سر و بدن بیجان او برای سوختن در کشتی فرماندهیاش، بهشکلی نمادین، انتقام لورد آداچی، تاکا، مردم سوشیما، ساموراییهایی که در ساحل کوداما جان خود را از دست دادند و همه دوستانش را از خان و مردانش، میگیرد. او سپس کشتی درحال سوختن را ترک کرده و مجددا با یونا همراه میشود. درنتیجه حکومت سوشیما، باری دیگر به شوگان بازگردانده میشود و او قدرت را در جزیره به دست میگیرد.
شیمورا در جایگاه نماینده شوگان در سوشیما، جین را احضار میکند. او به جین اطلاع میدهد که شوگان، خاندان ساکای را منحل کرده و جین را بهعنوان یک خائن، نشانگذاری کرده است. درنتیجه و تحت فرمان شوگان، او مجبور به کشتن جین شده است. جین و شیمورا در مکانی نوستالژیک که قبلا در آن تمرین شمشیرزنی میکردند، در دوئلی واقعی و با اکراه به مصاف هم میروند و این بار جین موفق میشود تا شیمورا را در یک نبرد حقیقی، شکست دهد. هرچند سرنوشت او بستگی به انتخاب مخاطب دارد که پس از شکست دادن شیمورا، او را بکشد یا رها کند.
درواقع جین در پایان بازی گوست اف سوشیما میتواند به درخواست شیمورا احترام بگذارد و با کشتن او پس از شکست، به او مرگ یک سامورایی واقعی را هدیه بدهد. یا که به کلی، راه و رسم ساموراییها را رها کند، نقاب بر چهره زده و شیمورا را ببخشد و به حال خود رها کند. اما در هر صورت، جین برای همیشه بهعنوان یک خائن به باکوفو و حاکمیت شوگان، شناخته خواهد شد و باقی عمر خود را بهعنوان شبح سوشیما، زندگی خواهد کرد.
بازرسی جزیره ایکی
بسته الحاقی بازی گوست اف سوشیما، ما را در یک ماجراجویی جدید با حین ساکای همراه میکند. مدتی بعد از نجات لورد شیمورا از قلعه کاندا، جین با گروهی از ساکنین جزیره ایکی از توابع سوشیما، برخورد میکند که به دلیلی ناشناخته، دیوانه شدهاند. در همین حین، یک شمن مغول جلوی او ظاهر شده و به او هشدار میدهد که بهزودی، فردی که تنها با نام عقاب یا The Eagle شناخته میشود، به سراغ جین خواهد آمد. سپس شمن، چندین سرباز مغول را برای حمله به جین، در کنار هم جمع میکند. پس از نبرد با این گروه از مغولها، جین از یکی از بازماندهها بازجویی کرده و متوجه میشود که این عقاب و قبیله پیروان او در جزیره ایکی در نزدیکی سوشیما، سکونت دارند.
جین با درک اینکه، ممکن است عقاب برنامهای مشابه برای سوشیما نیز در ذهن داشته باشد، یونا را از یافتههایش مطلع کرده و برای سفر به جزیره ایکی، برنامههایی را ترتیب میدهد. در میانه سفر، قایق جین در طوفان گرفتار شده و او در آب افتاده و بیهوش میشود اما اندکی بعد خود را در ساحل مییابد. به طرز معجزهآسایی، اسب جین نیز از این حادثه مرگبار در میانه دریا و مسیر جزیره ایکی، جان سالم به در میبرد. جین و اسبش، اندکی بعد یکدیگر را در ساحل پیدا کرده و مجددا به هم میپیوندند.
خیلی زود شاهد هستیم که جین ساکای در بازی گوست اف سوشیما با عقاب و قبیله مغولهای تحتفرمان او مواجه میشود که قصد دارند تا تمام مردم جزیره ایکی را شستشوی مغزی بدهند تا به او بپیوندند. جین پس از یک فرار سریع از اردوگاه عقاب، با تنزو آشنا میشود. تنزو یک جنگجوی تنها است که از بدو تولد در جزیره ایکی بزرگ شده و زندگی کرده است. آن دو به همراه Fune که رهبر یکی از گروههای مبارز منطقه است، تیمی غیرمعمول را تشکیل میدهند. هدف این گروه مبارزه با نفوذ عقاب و قبیله او در جزیره ایکی است.
جین در طی سفر معنوی خود برای شکست عقاب، مجبور به استفاده از داروی ویژهای میشود که باعث میشود تا او گذشته غمانگیز خود و خاطرات سرکوبشدهاش از دوران کودکی و اتفاقات جزیره ایکی و نیر سوشیما را به خاطر آورد. جین در طی این سفر نمادین، به ترسها و پشیمانیهای دوران کودکی خود غلبه کرده و از طریق باززندگی کردنشان، بر آنها غلبه میکند. در طول مسیر، جین میشنود که تنزو یک عبارت آشنا را قبل از کشتن یک شمن، بیان میکند. جین که در این مرحله، خاطرات خود را بازیافته، به سرعت متوجه میشود که تنزو، پدر او را کشته است. جین فورا تنزو را تهدید به کشتن میکند اما نظر او پس از اندکی مکث و تفکر، تغییر پیدا میکند. چراکه هنوز به کمک تنزو برای شکست دادن عقاب، نیاز دارد.
جین و تنزو درنهایت متوجه میشوند که عقاب در همان جایی که پدر جین، کشته شده است، منتظر آنها است و به دنبال او میروند. هنگامی که جین در ملغمهای از تصاویر، توهم، صداها و هذیان با مغولها میجنگد، درنهایت مجبور میشود تا در هنگام مواجهه با خود عقاب، با گذشته خود روبهرو شود. در توهم تصویری جین، پدرش از او عذرخواهی میکند که پدر بهتری نبوده است و از او میخواهد که تنزو را بکشد تا انتقامش را بگیرد. با این حال، جین از انجام این کار امتناع میکند و دیگر نمیخواهد اجازه دهد که گذشتهاش، او را کنترل کند و آزار دهد. درنتیجه، او در عوض، تنزو را از کشته شدن توسط عقاب، نجات میدهد.
جین که اکنون از نظر ذهنی بهاندازه کافی قوی است که بتواند در مقابل سم مقاومت کند، عقاب را شکست میدهد. عقاب قبل از نابودی به جین میگوید که روزی، او با قضاوت و نفرین تلافیجویانه اجدادش مواجه خواهد شد و با همان جملهای که تنزو، هنگام کشتن کازوماسا ساکای به او گفته بود، به قتل خواهد رسید. اما جین در همین حین، کار او را تمام میکند.
از آن طرف تنزو که از حمله عقاب، زخمی شده است، مرگ خود را در دستان جین، میپذیرد اما جین او را بخشیده و به او اجازهی رفتن میدهد. حال جین بهتنهایی، یک قطعه شعر هایکو در مورد پدرش میسازد و مرگ او را میپذیرد و اینگونه است که شبح سوشیما (گوست اف سوشیما)، بالاخره با گذشته خود کنار آمده و آن را پشت سر میگذارد. پس از اتمام نگارش هایکو، روح کازوماسا پشت سر جین ظاهر شده و سپس در باد ناپدید میشود، نماد و استعارهای تصویری از اینکه جین اکنون، حقیقتا با روح پدرش در صلح است.
با مرگ عقاب و پراکنده شدن قبیله و فرقه او در سراسر ایکی، جین مجددا با تنزو و فونه متحد میشود و قول میدهد که به آنها در پاکسازی و و شکست دادن مغولهای باقیمانده در ایکی، کمک کند. او سپس رسما، تنزو را بهخاطر کشتن پدرش، میبخشد.
مختصات مکانی فعلی جین برای مردم سوشیما، یک راز است. اما او به مبارزه با مغولها برای آزارکردن سرزمین مادری و خانهاش، ادامه میدهد و در عین حال از نیروهای شوگان، پنهان میماند. چراکه تا همیشه در چشمان مجریان قانون، بهعنوان یک یاغی و تحت عنوان شبح، شناخته خواهد شد. یک روح نگهبان دوستداشتنی و فراطبیعی برای جزیره و مردمانش و یک سامورایی هیولایی تبعیدی در چشم بقیه کشورش، این است تضاد تراژیک، فداکاری نهایی و بهایی که جین، برای محافظت از سوشیما میپردازد.