سری بازی Monster Hunter این روزها به یکی از با ارزشترین داراییهای استودیوی کپکام (Capcom) تبدیل شده که از قضا فروش بسیار بالایی هم تجربه کند. با این حال، از آنجایی که نسخههای اصلی تبع خشن و خاص خودشان را داشتند، این تیم سازنده در سالهای گذشته اقدام به انتشار نسخه انمیشینی از مجموعه یادشده با نام بازی Monster Hunter Stories کرده بود که به تازگی برای کنسولهای خانگی در دسترس قرار گرفته است.
نمیدانم که آیا در زمان حیات کنسول نینتندو 3DS همچنان گیمر بودهاید یا خیر؛ اما اگر آن دوران را به خوبی در حافظه داشته باشید، میدانید که استودیوی بازیسازی کپکام یکی از فعالترین و بهترین استودیوهایی بود که به طور مداوم محصولات جدیدی را برای آن کنسول دستی منتشر میکرد. شاید با خودتان فکر کنید که بازی Monster Hunter Stories فقط نسخه کارتونی شده مجموعه اصلی مانستر هانتر است، ولی با این حال قدمت آن به دوران نینتندو 3DS باز میگردد.
از بعد از تکامل دنیای مانستر هانتر و انتشار نسخههای جدید روی کنسولهای خانگی که برابر با افزایش سطح گرافیک و گیمپلی بود، بازی Monster Hunter Stories وارد سیکل انتشاراتی شد که خواسته یا ناخواسته داشت مخاطبان خودش را افزایش میداد. از بعد از انتشار در کنسول یادشده، شاهد عرضه این بازی روی سیستم عاملهای اندروید و IOS بودیم که حتی بعدها به سرویس اشتراکی اپل آرکید راه پیدا کرد و خانوادههای بیشتری آن را برای فرزند دلبدنشان تهیه میکردند.
با این حال، یکی از عجیبترین اتفاقاتی که در خصوص انتشار بازی Monster Hunter Stories روی تلفنهای همراه رخ داد، این بود که کیفیت نهایی اجرای آن، حتی روی گوشیهای قدیمی، از کنسول دستی 3DS بهتر و بیشتر بود. به عنوان یک نسخه فرعی از مجموعه محبوب و اکشن مانستر هانتر، بازی Monster Hunter Stories با سبکی جدید، داستان مجموعه را به نوبه خودش گسترش میدهد که حتی کودکان هم میتوانند به تجربهاش بپردازند.
البته شاید این سبک انیمیشنی، که خوراک سازندگان ژآپنی مثل کپکام است، اجازه ندهد که بخواهید با اشتیاق به سراغ تجربهاش بروید. با این حال اگر از آن دسته از بازیبازهایی هستید که گیمپلی و گرافیک بخش مهمی از دیدگاهتان را برای تجربه یک اثر در بر میگیرد؛ بهتر است به سراغ تجربه این بازی بازسازی شده نروید. در یک کلام، بازی Monster Hunter Stories فقط و فقط داستان سرگرمکنندهای دارد که گیمپلی الهام گرفته شدهاش از نسخههای اصلی به سبک RPG شاید بتواند چندین ساعت مخاطبانی که به کل فرانچایز علاقه دارند را سرگرم کند.
در این بازی به جای تکه تکه کردن هیولاها و رویارویی با باس فایتها در نبردهای ریل تایم به سبک عناوین اکشن یا حتی نسخههای اصلی، Monster Hunter Stories سیستم مبارزهای نوبتی دارد که شما و هیولای همراه تان در کنار هم در برابر حداکثر سه دشمن قرار میدهد. در این روزگار، بازیهای اکشن نوبتی از طرفداران زیادی برخوردار نیستند و علاقه بازیبازها به سمت تجربه محصولاتی است که بتوانند یک میدان نبرد را به صورت گستردهتر و آزادانهتر مدیریت کنند.
این نکته را هم به خاطر داشته باشید که صرفا نه تنها با محصولی کاملاً انیمیشنی روبهرو هستید، بلکه استفاده از دیالوگهای ریتیمک و طنز شاکله دیگری از نحوه روایت دنیای هیولاها را تشکیل میدهد که به نوبه خودش داستان را سرگرمکنندهتر خواهد کرد. به عنوان مثال، تمام هیولاهای درون گیمپلی که به عنوان همراه در کنار شما خواهند بود، Monsties نامیده می شوند، که یک اصطلاح بی ربط اما خنده دار است و قطعاً تنها با ادامه دادن داستان، به اسامی خندهدار دیگری هم برخورد میکنید.
داستان بازی با شخصیت اصلی (که جنسیت و قیافه آن توسط بازیکن انتخاب می شود) و دوستانش، یعنی شوال (Cheval) و لیلیا (Lilia)، که به دنبال تخم یک هیولا می گردند، آغاز می شود. آنها یک لانه بزرگ با یک تخم پیدا می کنند و از آن یک راتالوس بیرون میآید که بلافاصله با قهرمان خودساخته شما پیوند ارتباطی برقرار می کند. آنها به این موجود لقب راتا (Ratha) را می دهند، اما هنگام بازگشت به روستای هاکوم، این موجود توسط یک نارگاکوگای خشمگین که تحت کنترل یک بیماری به نام بلایت سیاه (Black Blight) است، مورد حمله قرار می گیرد.
راتا سعی می کند از روستا دفاع کند، اما ظاهرا در طی همان نبرد کشته می شود. مادر شوال که دوست اصلی کاراکتر طراحی شده شما است نیز در این حمله کشته می شود. یک سال بعد، روستا بازسازی شده است؛ اما تهدید بلایت سیاه همچنان باقی است. شخصیت اصلی در مراسمی که او را تبدیل به یک سوارکار تمام عیار میکند، شرکت خواهد کرد و از سوی رئیس روستا یک تکه سنگ مقدس که کریستالی با قدرت رام کردن هیولاهای وحشی به طور تقریباً آنی است، به او هدیه داده می شود.
نه تنها شخصیت اصلی، بلکه دوستش شوال نیز موفق به کسب مهمترین عنوان روستای هاکوم (Hakum) یعنی سوارکار میشوند، اما تکلیف لیلیا هنوز مشخص نیست و او نمیداند که میخواهد با آیندهاش چه کاری انجام دهد. با اینکه شخصیت شما و شوال هر دو یک سمت جدیدی گرفتهاند که ظاهراً تا آخر عمر با یکدیگر هستند؛ اما به خاطر حادثه کشته شدن مادر و باقی اعضای خانواده شوال در سال گذشته، او از جمعیت دوستان و افراد روستا فراری بوده و به ندرت با کسی صحبت میکند.
به همین خاطر است که نمیتوانیم در ابتدا با او ارتباطی داشته باشیم و هر کدام از این سه شخصیت، راه جداگانهای را برای ادامه دادن داستان انتخاب میکنند. با این حال، داستان کلی بازی پر از فراز و نشیبهایی است که بیشتر آن در صحنههای میانپرده از پیش رندر شده به نمایش گذاشته میشود و گیم پلی نقش کمرنگی در ارائه خط داستانی دارد. به همین خاطر، فقط علاقهمندان به بازیهای داستانی که گرافیک و گیمپلی خیلی برایشان اهمیت ندارند میتوانند از پس داستان چند ساعته Monster Hunter Stories بر بیایند.
نمیدانم تا چه میزان با گیمپلی عناوینی که به این سبک ساخته شدهاند (درست مثل بازی اقتباسی از انیمه Attack on Titian) آشنا هستید، اما Monster Hunter Stories حداقل در نسخه اول آش دهن پرکنی نیست و قطعا مثل سایر بازیهای RPG شما را درگیر جمعآوری آیتمها، انجام دادن کوئستهای فرعی و موارد این شکلی نمیکند. نکته اصلی در آنجایی است که مشاهده کات سینها بیشترین زمان تجربه را از شما خواهد گرفت و گیمپلی آنقدرها دخیل نیست.
عمدتا با لودینگهای بسیار زیادی روبهرو میشوید که این بارگزاریها شامل وارد یا خارج شدن به محیطی دیگر یا رفتن به نقشههای متعدد است. نقشهای که تیم سازنده تعبیه کرده، به شدت کوچک و خطی است؛ به طوریکه حتی نیازی به HUDها برای اینکه مسیرتان را پیدا کنید ندارید. با این حال، جزئیات درون محیط همچنان پر زرق و برق است و میتواند شما را کمی مجذوب خودش کند. برای درک این موضوع، بیایید کمی از قوه تخیلتان کمک بگیریم!
فرض کنید که یک دشت کوهستانی سرسبز و بزرگ پیش رویتان قرار دارد که از طریق مسیری خاکی، وارد یک غاری شوید. در این بین، جاده خاکی روبهرویتان هر از گاهی مسیر فرعی دارد که منتهی به جمعآوری عسل، گیاه یا آیتمهای این شکلی میشود. سپس شما به مسیر اصلی بر میگردید و زمانی که نزدیک غار موردنظر هستید، چند دشمنی را مشاهده خواهید کرد که باید به صورت مبارزه نوبتی آنها را از پا دربیاورید. با کشتن هر کدام، مقداری آیتم اضافه دریافت خواهید کرد و اینطوری از نقطه A به نقطه B که همان غار باشد، میرسید. کل شاکله گیمپلی Monster Hunter Stories همینگونه تعریف شده و جذابیت خاص دیگری برای بازیبازان هاردکور یا علاقهمندان به نسخههای AAA این مجموعه ندارد.
در کنار تمرکز روی کات سینها، مبارزات نوبتی یکی دیگر از ویژگیهایی است که تیم سازنده توجه ویژهای روی آن سرمایهگذاری کرده و شاید برای برخی از بازیبازها جالب باشد. اگر هر بازیکن و هیولای او از یک نوع حمله مشابهای که دشمن او هم از همان تکنیک بهره میبرد، استفاده کنند و برتری بهتری داشته باشند، قابلیت «حمله دوگانه» را آزاد می کنند که باعث میشود هر دشمن یک راند از ضربه زدن به شخصیتهای شما را از دست بدهد.
برنده شدن در نبردها به بازیکن امتیاز تجربه نبرد و آیتمهای سخاوتمندانهای می دهد. فراتر از داستان اصلی، بازیکن می تواند داستان فرعی را تکمیل کند که با انجام آنها، آیتم و امتیاز بیشتری به دست خواهد آورد. هر بازیباز فقط می تواند از چهار سلاحی که در نسخههای اصلی مجموعه Monster Hunter مشاهده کرده بودهایم استفاده کند. این سلاحها شامل: شمشیر بزرگ، شمشیر و سپر، چکش و شیپور شکاری میشود. مخاطبان بسته به سلاح و تجهیزاتی که استفاده میکنند، به مهارتهای مختلفی دسترسی خواهد داشت و همچنین می تواند در نبردهای معمولی یا روبهروی باس فایتها از این موارد ویژه که برخی نوار سلامتی دشمنان را کاهش و برخی دیگر هم تواناییهایتان را تقویت میکند، استفاده کنند.
هیولاهای همراهتان نیز می توانند با ویژگیای به اسم Rite of Channeling سفارشیسازی شوند که به کمک آن، هر هیولا میتواند ژنهای پیوند خود را به هیولاهای دیگر منتقل کند تا آمار و تواناییهایشان را آزاد و بیدار کند. این امکانات سفارشیسازی و تنظیمات بیشتر برای خاص کردن سبک گیمپلی هر بازیکن فراهم شده است.
در طول گیمپلی، هر منطقه جدیدی که باز میشود، امکانات جدیدی را به وجود میآورد که نه تنها سطح شخصیت را ارتقاء داده، بلکه برای به دست آوردن موارد و آیتمهای بیشتر باید حس واقعی «ماجراجویانه» داشته باشید تا در این محیطهای یکنواخت به صورت کامل گشت و گذار کنید. علاوه بر این، می توان این مناطق را با سوار شدن روی هیولاها از طریق زمین، هوا، آب و حتی مواد مذاب اکتشاف کرد. سیستم پرواز بر پشت یک راتالوس یا کشف یک صخره پر از منابع غنی با بالا رفتن از بدن یک تیگرکس احساس فوق العاده ای دارد که شاید در بازیهای بزرگ هم نتوانید چنین تجربه مشابهای داشته باشید.
نبرد با هیولاهایی که به ندرت در بازی وجود دارند و شکست دادن آنها، شانس زیادی به شما در ساخت مواردی که بتوانید هیولاهای بزرگتر را به عنوان متحد در تیم خود داشته باشید، اعطاء میکند؛ بنابراین دلایل زیادی برای جستجو و نبرد با هر موجود و هر محیطی که پیش رویتان قرار میگیرد، وجود دارد. همچنین از اصلیترین دلایلی که باید به اکتشاف محیط بپردازید، موجودات کوچک و بامزهای به اسم «پوگی» است که به نوعی متعلق به روستای شما هستند؛ اما در هر نقشه از جهان بازی Monster Hunter Stories گم شدهاند.
این خوکهای کوچک و بامزه لباس پوشیده، برای پیدا شدن در سراسر دنیای بزرگ و زیبا این عنوان وجود دارند و امکان تولید گونههای نادر هیولاها نیز هستند. تمام این اکتشافات، مواد زیادی را در اختیارتان قرار میدهد تا از سیستم ساخت و ساز Monster Hunter Stories به خوبی استفاده کنید. البته باید این نکته را هم به خاطر داشته باشید که همه چیز، حتی همین سیستم ساخت و ساز، نسبت به سایر نسخههای اصلی مجموعه سادهسازی شاده و اگر برای اولینبار به تجربه یکی از نسخههای کل فرانچایز میپردازید، برایتان به خوبی قابل هضم است.
با بیش از ۱۰۰ هیولای در حال گشت زدن در محیط، جمع آوری تمامی گونههای آنها کار دشوار، اما لذت بخشی است. یافتن هر لانه، جمع آوری هر تخم و نگهداری هیولاهای جدید همان هیجان را به مخاطب میدهد که انگار تروفیهای پلاتینیوم از تجربه یک بازی به یادماندنی به دست میآورید. شما می توانید هر مهارتی را که میخواهید، با استفاده از آیتمها یا ترکیب هیولاها به یک ژن غالب به دست آورید که به شما امکانات جالبی میدهد.
درست همانند بازی Monster Hunter اصلی، باید سه بار به صفر درصد نوار سلامتی برسید تا در حین نبرد با دشمنان به صورت کامل شکست بخورید. با حضور همزمان شما و هیولایتان در میدان نبرد، این شکستها امر تکراری خواهد بود؛ اما هر دو شخصیت شما چند بار کاملا بهبود میابند و آماده ادامه نبرد میشوند. با این حال تمامی موارد گفته شده به اندازه زمانی که میخواهید هیولای جدیدتان را از تخم بیرون بیاورید، لحظه ترسناکی نیست. تنها حس واقعی خطر زمانی است که بخواهید یک تخم را از لانه بیرون بیاورید، چراکه در صورت شکست در حین باز شدن تخم یا سرقت از لانه، آن را برای همیشه از دست خواهید داد.
با توجه به اینکه بیشتر صحنههای درون بازی مربوط به سکانسهای از پیش ضبط شده است، بنابراین سیستم صوتی دیالوگها باید نقش پررنگی در انتقال احساسات داشته باشند. خوشبختانه این بازی از اکثر زبانهای مهم دنیا برای بخش زیرنویس و صداگذاری پشتیبانی میکند و با توجه به اینکه یک تیم ژاپنی روی تولید آن کار کرده، اما سیستم صوتی دیالوگهای کاراکترها به خوبی در زبان انگلیسی لحاظ جدی و خندهدار را به رخ مخاطب میکشاند.
شاید بزرگترین مشکلی که در این زمینه وجود دارد، آن است که تیم سازنده قابلیت انتخاب «تن صدای» کاراکتر در ابتدای بازی را برای مخاطبان فراهم کرده، اما به نوعی شخصیت اصلی ما (مثل برخی از بازیهای ویدیویی دیگر) لال است و جز برخی از مواقع که همراه با شوکه شدن، خندیدن یا عصبانی شدن همراه باشد؛ صدای دیگری از او بیرون نمیآید. موسیقی که طراحی شده، به نوعی حماسی است و الگوی اصلی آن هم نسخههای اورجینال مجموعه بودهاند؛ اما برای چنین محصولی که نسبتا محیط کوچک و فانتزیای دارد، زیاد سر و صدا تولید میکنند. در کمتر جایی هستد که شما میتواند از محیط آرامش بگیرید و در بیشتر شرایط، Monster Hunter Stories در حال کوبیدن ضربهای مختلفی از سازها است که شاید روی اعصبتان باشد.
نتیجهگیری
ناشر بازی نسخه PS4 این عنوان را برای نقد و بررسی در اختیار رسانه گیم پالت قرار داده است
در نهایت همانطور که ابتدای مقاله هم توضیح دادم، این بازی بیشتر به درد کسانی میخورد که اصلا برایشان بحث گرافیک و گیمپلی به معنای خاص اهمیت ندارد و صرفاً هر محصول و اثری را به خاطر داستانش تجربه میکنند. شاید شمایی که در حال مطالعه این نقد و بررسی هستید، گیمرهای بالغی هستید که تشکیل خانواده دادهاید و دوست دارید برای فرزندتان جذابترین محصول را خریداری کنید. اگر چنین است، نسخه اول و حتی دوم بازی Monster Hunter Stories یکی از جدیدترین و بهترین انتخابهایی است که میتوانید داشته باشید.
حتی من تجربه این بازی را به سایر مخاطبانی که از بازیهای RPG خوششان نمیآید هم توصیه میکنم؛ چراکه میتواند سیستم «گیمپلی نقشآفرینی» بازیها را به شکل سادهتر و به دور از هر پیچیدگی یاد دهد. هرچند که تجربه نبردهای نوبتی یکی از بدترین مواردی است که هنوز در صنعت بازیهای ویدیویی وجود دارد، اما هر از گاهی برخی از بازیها میتوانند از این سیستم به نحو احسن استفاده کنند و بدون شک بازی Monster Hunter Stories از این قائده مستثنی نیست.
نظر شما در خصوص این نقد و بررسی اختصاصی از رسانه گیم پالت چیست؟ آیا شما هم یکی از علاقهمندانی هستید که به تجربه بازی Monster Hunter Stories پرداختهاید یا قصد تجربه کردنش را در آینده نزدیک دارید؟ در صورت مثبت بودن جوابتان، آیا خرید و تجربه این محصول را به سایر دوستان خود و مخاطبان همراه رسانه ما پیشنهاد میکنید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک گذاشته و سایر مقالات و نقد و بررسیهای اختصاصی ما را از طریق صفحه اصلی پیگیری و مطالعه کنید.
نقد و بررسی
Monster Hunter Stories Remastered
در نهایت همانطور که ابتدای مقاله هم توضیح دادم، این بازی بیشتر به درد کسانی میخورد که اصلا برایشان بحث گرافیک و گیمپلی به معنای خاص اهمیت ندارد و صرفاً هر محصول و اثری را به خاطر داستانش تجربه میکنند. تجربه طولانی آن که بیش از ۵۰ ساعت خواهد بود، شاید خیلی خوب نباشد؛ اما در این برهه زمانی که بازارهای جهانی وضعیت خوبی در انتشار محصولات جدید ندارد، تجربه این اثر به یادماندنی خواهد بود.
مثبت
- داستانی جامع به نسبت یک بازی فرعی
- تنوع هیولاهای بالا
- صداگذاری بسیار خوب شخصیتها
منفی
- گیم پلی کم کاربردتر
- تعداد بالای موسیقی که تمرکز را از بازیکن میگیرد
- نقشه کوچک