بیشتر ما شرکت Bloober Team را با بازیهای Layers of Fear و Blair Witch میشناسیم. این شرکت در تمام بازیهایش بیشترین تلاش ممکن را کرده تا ترس روانشناختی را به گیمر القا کند که انصافا تحسین برانگیز است. در بازاری که پر شده از بازیهای ترسناک ضعیف و سطحی، جسارت این تیم مستقل در ساخت عناوین ترسناکی که خبری از زامبیها و موجودات وحشتناک نیست به واقع ستودنی است. هرچند نمیتوان آنها را آغازگر جریان این نوع بازیها دانست ولی میتوان این شرکت را در زمینهی ساخت بازی با اتمسفر گیرا و ترس روانی، پرتلاشترین معرفی کرد. در مقالهی امروز قصد داریم به بررسی بازی Observer: System Redux بپردازیم.
بررسی بازی Observer: System Redux
ترس روانشناختی در بازیها مبحث جدیدی است اما این بدان معنا نیست که در بازیهای قدیمیتر وجود نداشت. بازیهایی مانند Silent Hill و حتی رزیدنت ایولهای کلاسیک میزبان این نوع ترس در کنار زامبیها و موجودات دیگر بودند. اما بازیهایی که کاملا بر روی این نوع ترس تمرکز داشته باشد، بیشتر در نسل هشتم تولید و عرضه شدند. استودیوی Bloober Team جزو معدود توسعه دهندگانی است که آثاری خارج از این حوزه تولید نمیکند.
عنوان Observer یکی از محصولات همین استودیو است که در سال 2017 عرضه شد و بازخورد های مناسبی از سوی منتقدین و گیمرها دریافت کرد. حال پس از چند سال سازندگان تصمیم گرفتهاند که علاوه بر بهینه سازی بازی برای نسل نهم، با انتشار نسخهی Redux، محتوای بیشتری نیز در اختیار گیمرها قرار دهند. طبیعتا در این مقاله بیشتر به همین اضافات و بهینه سازی خواهیم پرداخت اما در مورد بازی اصلی هم توضیحاتی ارایه میکنیم که اگر جزو دستهای باشید که بازی اصلی را قبلا تجربه نکردهاند، در انتهای مطلب بتوانید برای تهیهی آن تصمیمگیری کنید.
داستان بازی در مورد کارآگاهی به نام Daniel Lazaraski است و در سال 2084 در شهری که قرار بود یوتوپیا و آرمانشهر باشد زندگی میکند. احتمالا حدس میزنید که این یوتوپیا همانند سایر هم نوعانش در بازیهای دیگر بیشتر شبیه دیستوپیا به نظر میرسد که نه تنها باعث ارتقای سطح کیفی و رفاه مردم نشده، بلکه با ایجاد حس ترس و ناامنی در ذهنشان شرایط زندگی را حتی از قبل نیز دشوارتر کرده است.
مانند اکثر فضاهای سایبرپانکی مردم به شدت به استفاده از سیستمهای رباتیک در بدن خود روی آوردهاند که برخی همانند شخصیت اصلی بازی حتی از داشتن این قدرتها لذت هم نمی برند اما به دلیل لزوم روی آوردن به این تکنولوژی و بقا در سیستم، مجبور به پذیرفتن آن شدهاند. بیشتر از این نمیخواهم داستان را برایتان باز کنم تا خودتان آن را تجربه کنید. البته برای سر در آوردن از داستان بازی نباید امیدوار به کات سینهای متعدد باشید بلکه باید سراغ شخصیتهای مختلف رفته و از طریق صحبت با آنها دیتا کسب کنید.
محتویاتی که در این نسخه به بازی اضافه شده شامل فعالیتهای جانبی است که در ادامه در ارتباط با آنها صحبت میکنیم. اما از لحاظ داستانی، بازی تمرکز خود را بر روی باز کردن پیشینهی داستان اصلی و پر کردن خلاهای آن قرار داده است که به نظر من کاملا مفید بوده و سوالهای بیجواب را پاسخ میدهد. در مجموع سیستم روایی محیطی بازی هرچند خوب است اما هرگز فکر نکنید با عنوانی طرف هستید که کلمه به کلمهی دیالوگهایش داستانی در خود جای داده است.
وقتی صحبت از بهینهسازی برای نسل جدید کنسولها میشود، همه منتظر مشاهدهی پیشرفتهای گرافیکی آن هستیم. ابتدا این نکته را خدمتتان عرض کنم که قبل از شروع بازی انتظار نداشته باشید کیفیت گرافیکی آن در حد عناوینی چون Demon’s Souls یا Returnal باشد. به هر حال بازی Observer در اصل برای نسل هشتم ساخنه شده است. پس بهتر است انتظارات خود را در حد معقولی نگه داریم.
نمی خواهم گرافیک فنی و هنری را جداگانه بررسی کنم زیرا در این بازی این دو بعد به هم گره خورده است. بازی اصلی از لحاظ هنری در ردهی بهترینها قرار داشت و طبیعتا بازی از این نظر تغییر خاصی نکرده ولی همان فضای زیبای سایبرپانکی، حالا با اضافه شدن وضوح تصویر 4K و Ray Tracing در کنار قابلیت HDR، بسیار زیباتر از قبل به نظر می رسد. شما فقط این را در نظر بگیرید که اتمسفر و طراحی محیطی بازی چقدر باید قوی باشد که بعد از 10 ساعت گشت و گذار در یک آپارتمان همچنان جذاب جلوه دهد. یکی از اصلی ترین دلایل کیفیت اتمسفر و محیط بازی گرافیک فنی آن است.
تکسچرهای باکیفیت، نورپردازی دقیق و هر افکت دیگری به بهتر بودن این فضاسازی کمک کرده است. هرچند در بازی اصلی هم همهی این موارد خوب بودند اما حالا با استفاده از قدرتهای کنسولهای نسل جدید همه چیز پیشرفت کرده است. بارش باران در محیط بیرونی بازی بهترین مثال ممکن برای دیدن این پیشرفتهاست. در بازی هایی با فضای سایبرپانکی به خاطر نوع خاص معماری که توام با تعداد زیادی منبعهای نور است، نورپردازی اهمیت دوچندان دارد. اینجاست که این بهینه ساز با اضافه کردن HDR و Ray Tracing ارزشهای خود را نشان میدهد.
البته اگر بازی را بر روی کنسولهای نسل هشتم تجربه کنید این ارتقاهای گرافیکی چندان به چشم نمیآید و تقریبا با همان بازی اصلی از منظر گرافیکی طرف خواهید بود. در مجموع استودیوی بلوبر جزو استودیوهای مستقلی است که بازیهایش از لحاظ گرافیک فنی در وضعیت خوبی قرار دارند و این بازی نیز سنت شکنی نکرده است. متاسفانه در بازی اصلی باگهایی دیده میشد که همچنان در این نسخه هم وجود دارند که امیدواریم با عرضهی آپدیتها برطرف شوند. البته این باگها خیلی آزاردهنده نیستند و حتی عدهای ممکن است با آنها برخورد هم نکنند اما به هر حال وجود دارند.
اگر جزو آن دسته از گیمرهای هستید که گرافیک فنی برایتان اولویت دارد حتما سراغ نسخههای نسل نهمی یا رایانههای شخصی بروید. اما اگر جزو این دسته نیستید نسخهی نسل هشتمی نیز کاملا راضی کننده است. با همهی این پیشرفتها بازی با سرعت 60 فریم بر ثانیه اجرا میشود که جذابیت آن را دوچندان میکند. در مجموع گرافیک بازی پیشرفت چشمگیری داشته و میتوان به آن نمرهی قبولی داد.
همانطور که ابتدای مقاله توضیح دادیم این عنوان در سبک وحشت روانشناختی با زاویهی دید اول شخص دنبال میشود که در آن در نقش کاراگاهی سعی در بررسی صحنههای جرم و جنایت و کشف رمز و رازهای بازی خواهید داشت.اگر بازی اصلی را تجربه کرده باشید میدانید که در طول گیمپلی حدودا 10 ساعتهی آن، بیشترین کاری که انجام میدادید صحبت با ساکنین آپارتمان و بررسی صحنههای جنایت بود. البته در کنار این موارد با استفاده از قابلیت ورود به ذهن قربانیان، وارد بعد و فضای دیگری از بازی میشدید که از نظر من بسیار جذابتر از صحبتهای کسل کننده و سیستم کارآگاهی بازی بود.
در واقع وقتی شما وارد ذهن قربانیان میشوید، بازی روی اصلی و ترسناک خود را به شما نشان میدهد. اما ایرادی که به بازی اصلی وارد بود این بود که در همین مدت زمان کوتاه و 10 ساعته، بازی اسیر یکنواختی میشد و بازی تقریبا به تجربهای خسته کننده تبدیل میشد. شاید دلیلش هم این بود که از قابلیت جذاب ورود به ذهن نسبت به بخشهای دیگر گیمپلی کمتر استفاده شده بود.
خوشبختانه محتویات اضافی که در نسخهی System Redux عرضه شده است همگی به استفاده از این قابلیت مربوط میشود. همانطور که بالاتر اشاره کردیم این محتویات شامل فعالیتهای جانبی میشود که بیشتر بر پایهی همین قدرت ورود به ذهن جلو میرود و اگر بگویم گیمپلی را از خط داستانی اصلی هم جذابتر کرده، خیلی بیراه نگفتهام!
در واقع این قابلیت باعث میشود شما از تنها لوکیشن بازی یعنی همان آپارتمان لعنتی خارج شده یا حداقل بُعد دیگری از آن را تجربه کنید. در این فرآیند شما وارد خاطرات فرد مورد نظر میشوید و بازی را از زاویهی او دنبال میکنید. در این خاطرات شما لحظات عجیب و متفاوتی را تجربه میکنید که در آن بسیاری از قوانین واقعی و فیزیکی زیر پا گذاشته می شود. تعقیب و گریزهای پر استرس و حل کردن برخی معماها در این حالت بسیار جذابتر از حضور در دنیای واقعی است. بیشتر ازین نمیخواهم در این باره صحبت کنم تا خودتان از تجربهی آن لذت ببرید.
همچنین اگر Observer : System Redux را بر روی پلی استیشن 5 تجربه کنید میتوانید از قابلیتهای کنترلر دوال سنس بهرهمند شوید. این قابلیت ها به ویزه هپتیک فیدبک تاثیر به سزایی در انتقال حس ترس و استرس دارد که می تواند تجربه بر روی این پلتفرم را هیجان انگیزتر جلوه دهد.
با توجه به اینکه بازی بسیار دیالوگ محور است، وجود صداگذاری مناسب برای آن از نان شب واجبتر به نظر میآید. درست است که صداگذاری بازی به ویژه لازارسکی خوب کار شده اما می توانست کیفیت بالاتری داشته باشد و باعث شود صحبت با دیگران حداقل کمتر خسته کننده باشد. موسیقیهای بازی هم در حد استانداردهای یک عنوان ترسناک بوده و هرچند فوقالعاده نیست اما به فضاسازی و اتمسفر گیرای بازی کمک فراوانی میکند.
سخن پایانی:
در حالت کلی اگر بتوانید گیمپلی نسبتا خسته کنندهی بازی اصلی را تحمل کنید، گیمپلی محتویات جدید به مراتب در وضعیت بهتری هستند. نسخهی جدید کمتر شما را مجبور به شنیدن دیالوگ های پرتعداد و جست و جو در صحنههای جنایت میکند. اگر عنوان اصلی Observer را تجربه نکردهاید الان بهترین زمان برای تجربهی بازی است. چرا که میتوانید در کنار لذت بردن از محتویات جدیدتر و جذاب، از جلوههای بصری بهینه شده برای نسل نهم و قابلیت های کنترلر پلی استیشن 5 نیز لذت ببرید. همچنین اگر بازی اصلی را تجربه کرده و از آن راضی بودید، این محتوای اضافه هم میتواند ساعات خوبی برایتان رقم بزند. به ویزه اگر دارندهی یکی از کنسول های نسل جدید باشید.